آتش جنگ همه جا زبانه مى كشيد و دنيا بى نور، پر از مكر و فريب گشته بود، برگهاى درخت زندگى به زردى گراييده و از ميوه آن خبرى نبود، آب حيات فرو خشكيد و نشانه هاى هدايت كهنه و ويران شده بود.
پرچمهاى هلاكت و گمراهى آشكار و دنيا با قيافه زشتى به مردم مىنگريست، و با چهرهاى عبوس و غم آلود با اهل دنيا روبرو مى گشت.
ميوه درخت دنيا در جاهليت فتنه و خواركش مردار، و در درونش وحشت و اضطراب، و بر بيرون شمشيرهاى ستم حكومت داشت.
اى بندگان خدا! عبرت گيريد، و همواره به ياد زندگانى پدران و براداران خود در جاهليت باشيد، كه از اين جهان رفتند و در گرو اعمال خود بوده و برابر آن محاسبه مى گردند.
به جان خودم سوگند! پيمان براى زندگى و مرگ و نجات از مجازات الهى بين شما و آنها بسته نشده است، و هنوز روزگار زيادى نگذشته، و از آن روزگارانى كه در پشت پدران خود بوديد زياد دور نيست.
به خدا سوگند! پيامبر اسلام (ص) چيزى به آنها گوشزد نكرد جز آن كه من همان را با شما مى گويم، شنوايى امروز شما از شنوايى آنها كمتر نيست، همان چشمها و قلبهايى كه به پدرانتان دادند به شما نيز بخشيدند.
به خدا سوگند، شما پس از آنها مطلبى را نديدهايد كه آنها نمى شناختند، و شما به چيزى اختصاص داده نشديد كه آنها محروم باشند.
راستى حوادثى به شما روى آورده مانند شترى كه مهار كردنش مشكل است، و ميانبندش سست و سوارى بر آن دشوار است. مبادا آنچه مردم دنيا را فريفت شما را بفريبد! كه دنيا سايه اى است گسترده و كوتاه، تا سرانجامى روشن و معين.
متن حدیث:
أرْسلهُ على حِينِ فتْرةٍمِن الرُّسُلِ، وطُولِ هجْعةٍ مِن الاْممِ، واعْتِزامٍ مِن الْفِتنِ، وانْتشارٍ مِن الاْمُورِ، وتلظٍّمِن الْحُرُوبِ، والدُّنْيا كاسِفةُ النُّورِ، ظاهِرةُ الْغُرُورِ، على حِينِ اصْفِرارٍ مِنْ ورقِها، وإِياسٍ مِنْ ثمرِها، واغْوِرارٍ مِنْ مائِها، قدْ درستْ أعْلامُ الْهُدى، وظهرتْ أعْلامُ الرِّدى، فهِي مُتجهِّمةٌ لاِهْلِها، عابِسةٌ فِي وجْهِ طالِبِها، ثمرُها الْفِتْنةُ وطعامُها الْجِيفةُ وشِعارُهاشـ الْخوْفُ، ودِثارُهاالسّيْفُ.
فاعْتبِرُوا عِباد اللهِ، واذْكُرُوا تِيك الّتي آباؤُكُمْ وإِخْوانُكُمْ بِها مُرْتهنُون وعليْها مُحاسبُون.
ولعمْرِي ما تقادمتْ بِكُمْ ولا بِهِمُ الْعُهُودُ، ولا خلتْ فِيما بيْنكُمْ وبيْنهُمُ الاحْقابُوالْقُرُونُ، وما أنْتُمُ الْيوْم مِنْ يوْم كُنْتُمْ فِي أصْلابِهِمْبِبعِيدٍ.
واللهِ ما أسْمعكُمُ الرّسُولُ صلى الله عليه وآله شيْئاً إِلاّ وها أنا ذا الْيوْم مُسْمِعُكُمُوهُ، وما أسْماعُكُمُ الْيوْم بِدُونِ أسْماعِكُمْ بِالاْمْسِ، ولا شُقّتْ لهُمُ الاْبصارُ، وجُعِلتْ لهُمُ الاْفْئِدةُ في ذلِك الاْوانِ، إِلاّ وقدْ أُعْطِيتُمْ مِثْلها فِي هذا الزّمانِ.
وواللهِ ما بُصِّرْتُمْ بعْدهُمْ شيْئاً جهِلُوهُ، ولا أُصْفِيتُمْ بِهِوحُرِمُوهُ، ولقدْ نزلتْ بِكُمُ الْبلِيّةُ جائِلاً خِطامُها رِخْواً بِطانُها فلا يغُرّنّكُمْ ما أصْبح فِيهِ أهْلُ الْغُرُورِ، فإِنّما هو ظِلٌّ ممْدُودٌ، إِلى أجلٍ معْدُودٍ.
«نهج البلاغه،خطبه89»