کد خبر 30783
تاریخ انتشار: ۲ اسفند ۱۳۸۹ - ۱۲:۴۳

به گزارش مشرق به نقل از ايسنا، آنچه در پي مي‌خوانيد بخشي از شوخي‌ها و مزاح‌هاي پيامبر اسلام(ص) است که به مناسبت فرارسيدن هفته‌ وحدت و ولادت با سعادت آخرين فرستاده خدا،‌ تقديم مي‌شود.

* دشمن خدا

حضرت علي(ع) مي‌فرمايد: رسول الله(ص) هرگاه مردي از اصحابش را غمگين مي‌يافت، او را با شوخي، خرسند مي‌ساخت و مي‌فرمود: خداوند دشمن دارد، کسي را که به روي برادرش چهره درهم کشد.(?)

* سفيدي در چشم

زني خدمت رسول اکرم(ص) آمد و نام شوهرش را برد. حضرت فرمود: شوهرت همان است که در چشمانش سفيدي است؟ گفت: نه در چشمانش سفيدي نيست. آن زن به خانه آمد و جريان را براي شوهرش تعريف کرد. مرد گفت: آيا نمي‌بيني که سفيدي چشم من از سياهي آن بيشتر است.(?)

* سياهان به بهشت نمي‌روند

پيامبر به پيرزني از قبيله اشجع فرمود: پيرزنان وارد بهشت نشوند. بلال حبشي که سياه چهره بود، آن پيرزن را ناراحت ديد و جريان را به رسول الله(ص) باز گفت. پيامبر(ص) فرمود: سياه هم به بهشت نمي‌رود. بلال و پيرزن هر دو ناراحت بودند که ناگهان عباس، عموي پيامبر که پيرمرد بود، آن دو را ديد و حال آن دو را براي پيامبر بازگو کرد. رسول خدا(ص) فرمود: پيرمرد هم به بهشت نمي‌رود. همه غمگين شده بودند. پيامبر(ص) که چنين ديد، همه آنان را فراخواند، دلشان را نرم کرد و فرمود: "خداوند، پيرزنان، پيرمردان و سياهان را به نيکوترين شکل بر مي‌انگيزاند و آنان جوان و نوراني شده به بهشت مي‌روند(? )".

* عسل و پيامبر(ص)

سيره رسول الله(ص) به گونه‌اي بود که به يارانش اجازه مي‌داد تا در حضور مبارکش، گفته‌هاي طنزآميز ادا کنند. آنان نيز به پيروي از پيامبر اکرم(ص) از شوخي‌هاي ناپسند پرهيز داشتند، ولي از شوخي‌هاي پسنديده دريغ نمي‌کردند. از جمله، نعيمان، مرد شوخ طبعي بود. روزي عربي را با يک خيک عسل ديد. آن را خريد و به خانه عايشه برد. رسول خدا(ص) پنداشت که به عنوان هديه آورده است. نعيمان رفت و اعرابي بر در خانه پيامبر(ص) ايستاده بود. چون انتظارش طولاني شد، صدا زد: اي صاحب خانه! اگر پول نداريد، عسل را برگردانيد. رسول خدا(ص) جريان را دريافت و قيمت عسل را به آن شخص پرداخت. پيامبر چون زماني ديگر، نعميان را ديد، فرمود: چرا چنين کردي؟ گفت: ديدم رسول خدا(ص) عسل را دوست دارد و اعرابي هم يک خيک عسل داشت. پيامبر(ص) خدا از کار نعيمان خنديد و به او هيچ گونه درشتي نکرد(?).

* بهترين نشانه شادي چيست؟

تبسم، بهترين نشانه شادي و نشاط است. چهره رسول الله(ص) نيز هنگام ديدار ياران بيش از ديگران شاداب و خندان مي‌نمود و گاه چنان مي‌خنديد که دندان‌هاي مبارکش نمايان مي‌شد. ابوالدرداء مي‌گويد: "رسول خدا(صلي الله عليه و آله) هرگاه سخني مي‌فرمود، سخنش با لبخند همراه بود. رسول خدا(ص) هم کلام خويش را با تبسم مي‌آميخت و هم چهره‌اي خندان داشت و هم به چهره ديگران لبخند مي‌زد. در حديث است: «کان اکثر الناس تبسماً و ضِحکا في وجوه اصحابه»(?). بيش از همه، لبخند داشت و بر روي يارانش لبخند مي‌زد.

* کاش آن اعرابي مي‌آمد

امام موسي بن جعفر(ع) مي‌فرمايد: "عربي بدوي نزد پيامبر(ص) مي‌آمد و هديه و سوغاتي به پيامبر اهدا مي‌کرد. بعد همان ساعت مي‌گفت: پول هديه و سوغات ما را بدهيد. رسول خدا(ص) نيز مي‌خنديد. پس از آن جريان هر وقت غمگين مي‌شد، مي‌فرمود: آن اعرابي کجاست. کاش پيش ما مي‌آمد(?)".

شوخي و مزاح ظريف و زيباي رسول اکرم(ص) و اميرمؤمنان علي(ع) درباره خوردن خرما نيز معروف است. گفته‌اند روزي آن دو گرامي با هم خرما مي‌خوردند که پيامبر، هسته‌ها را جلوي علي(ع) مي‌گذاشت و در پايان فرمود: هر که هسته‌اش بيشتر باشد، پر خور بوده است! اميرمؤمنان در پاسخ گفت: هرکه با هسته خورده باشد، پرخورتر بوده است(?).

همچنين از شوخ طبعي پيامبر اکرم(ص) چنين نقل مي‌کنند که حضرت برخي از ياران را از پشت سر بغل مي‌گرفت و دو دستش را بر چشمان آنان مي‌گذارد تا آنان را بيازمايد که آيا مي‌توانند با چشم بسته، طرف مقابل را تشخيص دهند يا نه(?).

* غذا بخورم يا نه؟

رسول خدا(ص) نه تنها خود، شوخي را آغاز مي‌کرد، بلکه زمينه فرح را براي ياران خود فراهم مي‌آورد.

روزي مرد عربي بر آن حضرت که بسيار اندوهگين مي‌نمود وارد شد. وي مي‌خواست چيزي بپرسد. اصحاب گفتند: نپرس! چهره پيامبر چنان گرفته است که جرئت پرسيدن نداريم. چهره پيامبر هرگز گرفته نبود، مگر هنگام نزول آيات موعظه يا آيات قيامت. او گفت: مرا به حال خود واگذاريد. سوگند به خدايي که او را به پيامبري برانگيخت، هرگز رهايش نمي‌کنم تا خنده بر لبانش ظاهر شود. آنگاه به پيامبر(ص) گفت: اي رسول خدا! شنيده‌ام دجال با نان و غذا نزد مردم گرسنه مي‌آيد. پدر و مادرم به فدايت. آيا بايد غذا نخورم تا از لاغري بميرم يا بهتر است نزد دجال غذاي کافي بخورم و چون سير شدم، به خدا ايمان آورم؟ پيامبر اکرم(ص) آنقدر خنديد که دندان‌هاي مبارکش نمايان شد. سپس فرمود: خير! خداوند تو را به وسيله آنچه ديگر مؤمنان را بي‌نياز مي‌کند، بي‌نياز مي‌سازد(?).

* خرما را با طرف ديگر مي‌خورم!

نقل است روزي حضرت محمد(ص) به صهيب بن سنان فرمود: در حالي که از چشم درد رنج مي‌بري، خرما مي‌خوري؟ صهيب گفت: اين چشم من درد مي‌کند و من خرما را با طرف ديگر مي‌خورم(??).

سيره رسول الله(ص) به گونه‌اي بود که به يارانش اجازه مي‌داد تا در حضور مبارکش، گفته‌هاي طنزآميز ادا کنند. آنان نيز به پيروي از پيامبر اکرم(ص) از شوخي‌هاي ناپسند پرهيز داشتند، ولي از شوخي‌هاي پسنديده دريغ نمي‌کردند. در مکتب رسول الله(ص) شوخي بايد به اندازه‌اي باشد که مايه تخريب شخصيت گوينده آن نشود. قيس بن سعد، يار جوان پيامبر(ص) پس از توصيف شوخ طبعي پيامبر مي‌گويد: "به خدا سوگند! آن حضرت با آن شگفتي و خنده، هيبتش از همه افزون‌تر بود(??)".

زياده روي در شوخي، ابهت انسان را در هم مي‌شکند و اسلام هم براي شخصيت پيروان خود ارزش والايي قائل شده است. بنابرين، رسول خدا(ص) افراط در شوخي را نکوهش مي‌کرد: «لا تَمزَحْ فيُذهب بهاؤُک»؛ از شوخي [زياد] بپرهيز؛ زيرا ارزش و قداستت شکسته مي‌شود(??)".

* شوخي و دروغ

در شوخي نبايد از وسايل نامشروعي چون دروغ، براي خنداندن ديگران بهره گرفت. رسول گرامي اسلام در هشداري مي‌فرمايد: "وَيلٌ للذِي يُحَدِّثُ فَکذب لِيَضْحَکِ به القوم ويل له، ويل له (??)."،‌ "واي بر کسي که کلام دروغي را نقل کند تا ديگران بخندند. واي بر او، واي بر او."

* شوخي در چارچوب حق

مزاح بايد از زشتي گفتار و نادرستي عاري باشد. پيامبر(ص) مي‌فرمود: "اني لاامزح و لااءقول الا حقا(??)."، "من شوخي نمي‌کنم و سخني نمي‌گويم، مگر آنکه در چارچوب حق باشد."

يکي از ياران پيامبر از ايشان پرسيد: آيا در اينکه با دوستان خود شوخي مي‌کنيم و مي‌خنديم، اشکالي هست؟ پيامبر در پاسخ فرمود: "اگر سخني ناشايست در ميان نباشد، اشکالي ندارد(??)".

* پرهيز از شوخي زياد

از سوي ديگر، خنده زياد و قهقهه نيز عظمت و متانت آدمي را از بين مي‌برد. از اين رو، پيامبر اکرم(ص) مي‌فرمايد: «ايّاک و کثرة الضِحک فِانّه يميتُ القلب»؛ از خنده بسيار بر حذر باش که دل را مي‌راند.(??)

رسول خدا(ص) خطاب به اميرالمؤمنين(ع) فرمود: ياعلي، مزاح نکن، زيرا ارزش تو زائل مي‌شود.(??)

* پيامد مزاح با نامحرم

رسول خدا (ص) فرمود: هر کس با زن نامحرم شوخي کند،‌ براي هر کلمه‌اي که در دنيا با او سخن گفته است هزار سال او را در دوزخ زنداني کنند.(??)

* مزاح از خوش‌اخلاقي است

در «مکارم» از يونس شيبانى روايت شده که امام صادق عليه السّلام بمن فرمود: چطور است شوخى کردنتان با يکديگر؟ گفتم: کم است. فرمود: چرا با هم مزاح نمي‌کنيد؟ مزاح از خوش اخلاقى است، همانا با شوخى مى‏توانى برادر دينيت را مسرور نمائى، رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله با مردم شوخى مى‏کرد و منظورش اين بود که مسرور سازد.(??)

در کتاب «اخلاق» ابى القاسم کوفى از امام صادق عليه السّلام نقل شده که فرمود: مؤمنى نيست مگر اينکه از مزاح بهره‏اى دارد. و رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله مزاح مى‏فرمود ولي جز مطالب حق چيزى نمى‏گفت.

در «کافى» از معمر بن خلاد روايت شده که گفت: از حضرت رضا عليه السّلام پرسيدم قربانت گردم انسان در ميان جمعى قرار گرفته سخنى پيش مى‏آيد، مزاح مى‏کنند و مى‏خندند! فرمود: مانعى نيست، اگر نباشد- راوى گويد من يقين کردم منظور حضرت فحش دادن و ناسزا گفتن است- بعد فرمود: مرد عربى پيش رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله مى‏آمد و براى حضرت هديه مى‏آورد، و همان جا مى‏گفت: پول هديه مرا مرحمت کن.

رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله مى‏خنديد و آن حضرت هر وقت غمناک مى‏گرديد، مي‌فرمود: اعرابى چه شد، کاش مى‏آمد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس