به گزارش مشرق، در آستانه روز کارگر، رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح چهارشنبه دهم اردیبهشت ماه با حضور در مجموعه صنعتی مپنا در فردیس کرج، از نمایشگاه توانمندی های متخصصان، کارشناسان و کارگران این گروه صنعتی در زمینه های طراحی و ساخت صنایع نیروگاهی، نفت، گاز، پتروشیمی و صنایع ریلی بازدید کردند.
اسلام در برابر مارکسیسم و لیبرالیسم
رهبر معظم انقلاب، نگاه مخاصمه آمیز و مبتنی بر تزاحم و تضاد کارگر و کارفرما را نگاهی مشترک میان مارکسیسم و تفکرات غربی خواندند و با رد این نگرش غلط خاطرنشان کردند: «اسلام در همه زمینه ها از جمله درباره مسائل کارگری و تولید، اصل را بر احترام و تعامل و تعاون قرار می دهد و این نگاه اصیل، باید در همه عرصه های اجتماعی و اقتصادی، ملاک و مبنا قرار گیرد.»
باید گفت چه در نگاههای مارکسیستی و چه نگاههای لیبرال، تخاصم میان کارگر و کارفرما به رسمیت شناخته شده و توجیه میشود. اما تفاوت بنیادی و نیز رویهای میان اندیشه مارکسیستی و لیبرالیستی وجود دارد و آن این که مارکسیسم تخاصم کارگر علیه کارفرما را می پذیرد و بالعکس لیبرالیسم، تخاصم کارفرما علیه کارگر را. اگرچه لیبرالیسم با نام تساهل و وابسته کردن منافع کارگران به سرمایه داران، سعی می کند از تخاصم کارگران و مطالبه گری آنان برای حقوق حداقلی خود بکاهد، اما با به وجود آمدن طبقه ای به نام پرولتاریای آمبورژوا (کارگرانی که طرفداران نظام سرمایه داری هستند) در نظر و عمل این طبقه را استحاله و در منافع خود ذوب می کند. این چنین لیبرالیسم با به وجود آوردن جامعه مصرفی و توده ای، برابری ظاهری را به جای برابری راستین می گذارد. هربرت مارکوزه به درستی در کتاب انسان تک ساحتی می گوید که «این یکدست شدن اجتماعی و توده ای شدن رفتارها نشانه از میان رفتن اختلاف طبقاتی نیست بالعکس روشنگر این حقیقت است که گروههای سرکوفته تا چه پایه به ضرورتهایی که ضامن ادامه نفوذ حاکمیت و رهبری طبقات بالای جامعه است گردن نهاده اند و تسلیم شده اند. در پیشرفته ترین جوامع صنعتی معاصر چنان نیازهای اجتماعی وفردی طبقه حاکمه با حوائج و مصلحتهای افراد درهم آمیخته که تفاوت آنها صرفاً ذهنی و نظری است.»
از نظر مارکسیسم تنها زوری که کارگران و در معنایی کلی تر فقرا علیه کارفرمایان یا به تعبیری کلی تر اغنیا به کار می برند مشروع است و از نظر لیبرالیسم، تنها زور مشروع، زور اغنیا علیه فقرا است. شاید در ظاهر کلام- خصوصاً در منظر نئولیبرالیسم- اعتراف و صراحت بر این امر وجود نداشته باشد، اما در عمل نظریه های لیبرال و نئولیبرال- به طور کلی- در محاق قرار دادن فقرا و کارگران را توجیه می کنند. مصداق بارز آن انکار مدد اجتماعی و خیریه تحت عنوان اصل خودیاری(Self helping) است که نخستین بار توسط یکی از مهمترین پدران لیبرالیسم، یعنی جان استوارت میل مطرح می شود.
نگاه متوازن رهبر انقلاب: استعمار عامل عقب ماندگی و عقب ماندگی عامل استعمار
در نظریههایی که برای عقب ماندگی ایران در دوران بعد از روی کارآمدن قاجارها- و شروع رابطه با غرب- گفته شده است، دو دسته نظریه قابل شناسایی هستند؛ نگاه هایی که یکسره استعمار را عامل عقب ماندگی و ضعف ما می دانند و از دیگر سو نگاه هایی که ضعف ما را عامل استعمار می دانند؛ که دیدگاه اول به مراتب طرفداران بیشتری دارد. در این میان، رهبر انقلاب اسلامی با نگاهی جامع و منصفانه، هر دو عامل را در ضعف تاریخی ایران در دوران جدید مورد توجه و توشیح قرار می دهند.
این توازن و دقت همه جانبه در بیان ایشان کاملاً هویداست؛ آنجا که با اشاره به تحقیر ملت ایران در دوران قبل از انقلاب، خاطرنشان کردند: «روزگاری که اروپا و غرب در جهل واقعی بودند، ایران متمدن و پرافتخار، شخصیتهای عظیم علمی و فرهنگی به جامعه بشری هدیه می کرد، اما همین غرب غارتگر به واسطه حقارت سردمداران طاغوت، بر اقتصاد و سیاست و مسائل اجتماعی ایران، مسلط شد و این واقعیت تلخ برای ایران برخوردار از تمدن کهن و میراث فرهنگی عمیق، یک تحقیر بزرگ بود.»
تأکید ایشان بر حقارت «سردمداران طاغوت» در کنار «خوی غارتگری» غرب نشان از نگاه همه جانبه به مقوله ضعف و عقب ماندگی دارد. با این حال رهبر انقلاب علاوه بر اینکه معتقدند غرب به واسطه حقارت سردمداران طاغوت بر ایران مسلط شده است بر این نکته نیز تأکید دارند که نقش عامل داخلی در پیشرفت پررنگ تر است و به همین جهت نقش عامل داخلی را در ضعف نیز بیشتر می دانند.
نگاه همه جانبه و متوزان به مقوله پیشرفت
رهبر انقلاب، با اشاره به پایان دوران تحقیر ملت پس از پیروزی انقلاب اسلامی تأکید کردند: «اگر ملت ایران می خواهد به جایگاه والا و شایسته «اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی» خود در جهان دست یابد و به مرجع پیشرفتهای علمی بشر مبدل شود باید در همه زمینه ها به دانش، هوش، قدرت تحرک، ابتکار و عزم راسخ تکیه کند.»
این بیان، به مانند سایر بیانات ایشان در باب پیشرفت متوازن و همه جانبه – که شامل پیشرفت در دو بعد مادی و معنوی است- بار دیگر پیشرفت را در حوزه های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و فرهنگی مورد توجه قرار می دهد. اما در این میان تردیدی نیست همانطور که بعد معنوی مهم تر است، پیشرفت فرهنگی نیز از اهمیت بیشتری برخوردار است؛ همچنان که در دیدار با کارگران، رشد اقتصادی را بدون رشد فرهنگی نه مفید دانستند و نه ممکن. اما در دیگر سو هیچ سخنی درباره وابستگی مقوله فرهنگ به اقتصاد بیان نفرمودند که حکایت از تعیین کنندگی فرهنگ نسبت به اقتصاد در نگاه ایشان دارد. در حقیقت، در تعامل زیربنا و روبنا، با وجود تعامل اقتصاد و فرهنگ اما این فرهنگ است که نسبت به اقتصاد نقش زیربنا و تعیین کنندگی را دارد.
درون زایی و برون گرایی
رهبر انقلاب درباره یکی از ارکان اقتصاد مقاومتی یعنی «درون زایی و برون گرایی» فرمودند: «باید از درون رشد کنیم و بجوشیم اما با برون گرایی، در بازارهای جهانی نیز فعال و مؤثر باشیم.»
ایشان در درون زا طلب کردن اقتصاد کشور، ابداً نظر به اختلال روابط با دیگر کشورهای دنیا ندارند، بلکه در ایستادن عزت خواهانه خویش، به دنبال «ترک درون گرایی و برون زایی» و در عوض آن «درون زایی و برون گرایی» مقتدرانه هستند.
منبع: جهان
اسلام در برابر مارکسیسم و لیبرالیسم
رهبر معظم انقلاب، نگاه مخاصمه آمیز و مبتنی بر تزاحم و تضاد کارگر و کارفرما را نگاهی مشترک میان مارکسیسم و تفکرات غربی خواندند و با رد این نگرش غلط خاطرنشان کردند: «اسلام در همه زمینه ها از جمله درباره مسائل کارگری و تولید، اصل را بر احترام و تعامل و تعاون قرار می دهد و این نگاه اصیل، باید در همه عرصه های اجتماعی و اقتصادی، ملاک و مبنا قرار گیرد.»
باید گفت چه در نگاههای مارکسیستی و چه نگاههای لیبرال، تخاصم میان کارگر و کارفرما به رسمیت شناخته شده و توجیه میشود. اما تفاوت بنیادی و نیز رویهای میان اندیشه مارکسیستی و لیبرالیستی وجود دارد و آن این که مارکسیسم تخاصم کارگر علیه کارفرما را می پذیرد و بالعکس لیبرالیسم، تخاصم کارفرما علیه کارگر را. اگرچه لیبرالیسم با نام تساهل و وابسته کردن منافع کارگران به سرمایه داران، سعی می کند از تخاصم کارگران و مطالبه گری آنان برای حقوق حداقلی خود بکاهد، اما با به وجود آمدن طبقه ای به نام پرولتاریای آمبورژوا (کارگرانی که طرفداران نظام سرمایه داری هستند) در نظر و عمل این طبقه را استحاله و در منافع خود ذوب می کند. این چنین لیبرالیسم با به وجود آوردن جامعه مصرفی و توده ای، برابری ظاهری را به جای برابری راستین می گذارد. هربرت مارکوزه به درستی در کتاب انسان تک ساحتی می گوید که «این یکدست شدن اجتماعی و توده ای شدن رفتارها نشانه از میان رفتن اختلاف طبقاتی نیست بالعکس روشنگر این حقیقت است که گروههای سرکوفته تا چه پایه به ضرورتهایی که ضامن ادامه نفوذ حاکمیت و رهبری طبقات بالای جامعه است گردن نهاده اند و تسلیم شده اند. در پیشرفته ترین جوامع صنعتی معاصر چنان نیازهای اجتماعی وفردی طبقه حاکمه با حوائج و مصلحتهای افراد درهم آمیخته که تفاوت آنها صرفاً ذهنی و نظری است.»
از نظر مارکسیسم تنها زوری که کارگران و در معنایی کلی تر فقرا علیه کارفرمایان یا به تعبیری کلی تر اغنیا به کار می برند مشروع است و از نظر لیبرالیسم، تنها زور مشروع، زور اغنیا علیه فقرا است. شاید در ظاهر کلام- خصوصاً در منظر نئولیبرالیسم- اعتراف و صراحت بر این امر وجود نداشته باشد، اما در عمل نظریه های لیبرال و نئولیبرال- به طور کلی- در محاق قرار دادن فقرا و کارگران را توجیه می کنند. مصداق بارز آن انکار مدد اجتماعی و خیریه تحت عنوان اصل خودیاری(Self helping) است که نخستین بار توسط یکی از مهمترین پدران لیبرالیسم، یعنی جان استوارت میل مطرح می شود.
نگاه متوازن رهبر انقلاب: استعمار عامل عقب ماندگی و عقب ماندگی عامل استعمار
در نظریههایی که برای عقب ماندگی ایران در دوران بعد از روی کارآمدن قاجارها- و شروع رابطه با غرب- گفته شده است، دو دسته نظریه قابل شناسایی هستند؛ نگاه هایی که یکسره استعمار را عامل عقب ماندگی و ضعف ما می دانند و از دیگر سو نگاه هایی که ضعف ما را عامل استعمار می دانند؛ که دیدگاه اول به مراتب طرفداران بیشتری دارد. در این میان، رهبر انقلاب اسلامی با نگاهی جامع و منصفانه، هر دو عامل را در ضعف تاریخی ایران در دوران جدید مورد توجه و توشیح قرار می دهند.
این توازن و دقت همه جانبه در بیان ایشان کاملاً هویداست؛ آنجا که با اشاره به تحقیر ملت ایران در دوران قبل از انقلاب، خاطرنشان کردند: «روزگاری که اروپا و غرب در جهل واقعی بودند، ایران متمدن و پرافتخار، شخصیتهای عظیم علمی و فرهنگی به جامعه بشری هدیه می کرد، اما همین غرب غارتگر به واسطه حقارت سردمداران طاغوت، بر اقتصاد و سیاست و مسائل اجتماعی ایران، مسلط شد و این واقعیت تلخ برای ایران برخوردار از تمدن کهن و میراث فرهنگی عمیق، یک تحقیر بزرگ بود.»
تأکید ایشان بر حقارت «سردمداران طاغوت» در کنار «خوی غارتگری» غرب نشان از نگاه همه جانبه به مقوله ضعف و عقب ماندگی دارد. با این حال رهبر انقلاب علاوه بر اینکه معتقدند غرب به واسطه حقارت سردمداران طاغوت بر ایران مسلط شده است بر این نکته نیز تأکید دارند که نقش عامل داخلی در پیشرفت پررنگ تر است و به همین جهت نقش عامل داخلی را در ضعف نیز بیشتر می دانند.
نگاه همه جانبه و متوزان به مقوله پیشرفت
رهبر انقلاب، با اشاره به پایان دوران تحقیر ملت پس از پیروزی انقلاب اسلامی تأکید کردند: «اگر ملت ایران می خواهد به جایگاه والا و شایسته «اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی» خود در جهان دست یابد و به مرجع پیشرفتهای علمی بشر مبدل شود باید در همه زمینه ها به دانش، هوش، قدرت تحرک، ابتکار و عزم راسخ تکیه کند.»
این بیان، به مانند سایر بیانات ایشان در باب پیشرفت متوازن و همه جانبه – که شامل پیشرفت در دو بعد مادی و معنوی است- بار دیگر پیشرفت را در حوزه های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و فرهنگی مورد توجه قرار می دهد. اما در این میان تردیدی نیست همانطور که بعد معنوی مهم تر است، پیشرفت فرهنگی نیز از اهمیت بیشتری برخوردار است؛ همچنان که در دیدار با کارگران، رشد اقتصادی را بدون رشد فرهنگی نه مفید دانستند و نه ممکن. اما در دیگر سو هیچ سخنی درباره وابستگی مقوله فرهنگ به اقتصاد بیان نفرمودند که حکایت از تعیین کنندگی فرهنگ نسبت به اقتصاد در نگاه ایشان دارد. در حقیقت، در تعامل زیربنا و روبنا، با وجود تعامل اقتصاد و فرهنگ اما این فرهنگ است که نسبت به اقتصاد نقش زیربنا و تعیین کنندگی را دارد.
درون زایی و برون گرایی
رهبر انقلاب درباره یکی از ارکان اقتصاد مقاومتی یعنی «درون زایی و برون گرایی» فرمودند: «باید از درون رشد کنیم و بجوشیم اما با برون گرایی، در بازارهای جهانی نیز فعال و مؤثر باشیم.»
ایشان در درون زا طلب کردن اقتصاد کشور، ابداً نظر به اختلال روابط با دیگر کشورهای دنیا ندارند، بلکه در ایستادن عزت خواهانه خویش، به دنبال «ترک درون گرایی و برون زایی» و در عوض آن «درون زایی و برون گرایی» مقتدرانه هستند.
منبع: جهان