کد خبر 30203
تاریخ انتشار: ۲۸ بهمن ۱۳۸۹ - ۲۰:۴۲


به گزارش مشرق،فرشاد مهدي پور در الف نوشت: بازداشت کردن يا بازداشت نکردن؛ مساله (به‌درستي) اين نيست که چرا آن 2 چهره مشهور که پريروز جزو برادران بودند و ديروز سردسته معترضان و امروز سرسپرده بيگانگان را نمي‌گيرند و غائله را نمي‌خوابانند و خلاص، مساله کمي فراتر از دو جوياي نام است.

اول. فرض کنيد شما بر خودرويي نشسته‌ايد و در راه‌ايد و عجله هم داريد، ناگهان از لاي پنجره، زنبوري خود را به درون خودروي شما مي‌اندازد و در هراس‌ايد که به شما يا ديگر سرنشينان، نيشي بزند، راه حل چيست؟ با روزنامه‌اي زنبور را مي‌کشيد (که ممکن است در اين کشاکش فرمان از دست‌تان خارج شود و حادثه‌اي پيش آيد) يا خودرو را متوقف مي‌کنيد (و با آن همه ضيق وقت، خودتان را حسابي معطل مي‌کنيد) تا آن را بيرون بياندازيد و يا به‌ راه‌تان ادامه مي‌دهيد و پنجره را اندکي باز مي‌گذاريد تا او آرام آرام در جريان هوا، به بيرون کشيده و از داخل خودرو خارج شود؟ کدام راه، کم‌هزينه‌تر و خوشايندتر است؟ وضع امروز ما بي‌شباهت به‌چنين تصوير‌سازي‌اي است که بگذاريم همه چيز در روال عادي خود به پيش رود؛ اگر 88 فتنه بود، 25 بهمن 89، آشوب و خرابکاري و خيانت بود و اين شفاقيت ثمره يک سال و اندي صبر کردن است.

دوم. کسي را سر آن نيست که از در مسالمت برآيد و راه را براي نجات آن دو نفر هموار کند؛ آنان بازيگراني‌اند بازي‌خورده که دستگيري و محاکمه‌شان، بزرگ‌ترين امتياز و برگ برنده براي ايشان است، آدم‌هايي که روزي فکر مي‌کردند رئيس‌جمهور ايران مي‌شوند اکنون از حضور عادي در انظار عمومي نيز (به‌دليل مخالفت دائمي با ايشان) عاجز شده‌اند و چه روزگاري تلخ‌تر از اين؟ موج‌هاي خبري پي در پي مي‌آيند و کسي هم از آن دو نفر يادي نمي‌کند، پس چه خوش روزگاري که با بازداشت شدن‌شان، قهرمان شوند و سوار بر موج‌ها و... افزون کردن مطالبه دستگيري آناني که به سران فتنه مشهور شده‌اند و در واقع مسووليت فتنه بر دوش ايشان است، در شرايطي که ناديده‌گرفته‌شدن‌شان از هر دردي زجرآورتر است، تضعيف نظام قضايي و امنيتي است و آن‌چنان مي‌شود که آن متوهم بزرگ جايي مي‌نويسد و سريع پشيمان مي‌شود که بياييد ما را بگيريد! ديگر آن‌که اگر حجم اين مطالبه (درست) به نادرست تا جايي بالا برود و انجام نشود، سرخوردگي و نارضايتي افزون‌تري را پديد خواهد آورد... دوستاني که بر اين طبل مي‌کوبند، اين هشدار را در گوش داشته باشند.

سوم. چرا مي‌خواهيم چنين فرصت بي‌بديل تاريخي را از دست بدهيم: مرداني که راي‌ناخوانده، خود را پيروز مي‌دانند؛ گوش‌هاشان را روي شعارهاي ساختارشکنانه و ضددين مي‌بندند و نام خوارج را خداجو مي‌گذارند؛ هنوز مي‌گويند روز عاشورا با آن همه کف و سوت‌زدن‌ها به اباعبدالله (عليه‌السلام) توهيني نشد؛ از اغتشاش ساخته و پرداخته اسرائيلي‌ها به عنوان حماسه ياد مي‌کنند؛ صريح مي‌گويند براي به خيابان آمدن مجوز نمي‌خواهند و منت دارند نامه سرگشاده مي‌نويسند؛ در اقدامي شجاعانه از خانه بيرون مي‌آيند تا مهمان‌شان را به درون ببرند (!)؛ اعدام تروريست‌هاي معروف را محکوم مي‌کنند، تظاهراتي به اسم مصر و تونس و... راه‌ مي‌اندازند و تنها خبري که در آن هست، حمايت از سلطه‌گران و غربي‌هاست و باز هم مي‌گويند ما وابسته نيستيم(!) و... را بازداشت کنيم؟ آخر، جمهوري اسلامي چه معانداني مي‌خواست از اين‌ها، ساده‌تر و (...) که خدا برايش به‌وجود آورده است، معارضاني که از تحليل وقايع ساده هم عاجز‌اند و خودشان و هواداران محدودشان را، در حال فرستادن به چاه نابودي‌اند؟ پس بگذاريم باشند و سردستگي همه جريان‌هاي مخالف و معاند و برانداز و تروريست را با افتخار بر عهده گيرند و هر روز جرم‌شان را سنگين‌تر کنند؛ البته که ما را نيز آماده‌تر خواهند کرد.

***
انميشين موش و گربه را تصور کنيد، لحظه‌اي را که تام به دنبال جري است و جري از فراز بلندي مي‌گريزد (و با چتري کوچک بر زمين فرود مي‌آيد) و تام به دنبال او، لختي روي هوا مي‌ماند و نمي‌داند هنوز کجاي ماجراست... مي‌فهمد، غمگين مي‌شود و محکم به زمين برخورد مي‌کند: اين‌جا همان‌جايي که آن دو نفر ايستاده‌اند، هنوز روي هوا، روي بال توهم.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس