اثر تحسین برانگیز «عُمَر» که این روزها در جشنواره فیلم‌ «خاورمیانه امروز» فلورانس حضور دارد، روایتی از عشق و مقاومت جوانان فلسطینی است؛ فیلمی به ظاهر عاشقانه که با بی‌وفایی محبوب و جفای دوست همراه می‌شود اما هرگز هدف اصلی یعنی مقاومت در آن فراموش نمی‌‌شود.

به گزارش مشرق، «می‌‌دونی توی آفریقا چطور میمون‌ها رو شکار می‌کنند؟ اول کلی قند براشون می‌ریزند تا بخورند و عادت کنند. بعد که حسابی به قند علاقه‌مند شدند، سوراخ‌های کوچکی به اندازه مچ دست میمون‌ها درست می‌کنند و حبه‌های قند رو داخلش می‌ذارند. وقتی میمون بوی قند رو می‌فهمه، برای برداشتنش میاد و دستش رو توی سوراخ می‌کنه و قند رو تو مشتش می‌گیره. اما حالا مشتش از سوراخ بزرگتر شده و دستش گیر می‌کنه. میمون حاضر نمیشه قند رو ول کنه تا اینکه شکارچی‌ها نزدیک می‌شند و تور میندازن روش و می‌گیرندش»

«عُمَر»، روایتی فلسطینی از عشق، خیانت و مقاومت

این‌ آخرین دیالوگ فیلم سینمایی «عُمَر» (با بازی آدم بکری) است؛ روشی که به او کمک می‌کند افسر اطلاعاتی اسرائیل را به دام اندازد و انتقام بگیرد.

«عمر» یک جوان فلسطینی است که در نانوایی کار می‌کند، او عاشق دختری به نام «نادیه» است و با وجود مخاطرات ناشی از تیراندازی‌، هر روز برای دیدن او از دیوار حایل بالا می‌رود. نادیا برعکس برادرش طارق عبدالسلام، روحیه مبارزه‌طلبی ندارد و به صراحتاً اعلام می‌کند «رویای من ترک اینجاست!». او که مشتاق دیدن پاریس است از عمر می‌پرسد «هیچ وقت از این سوراخ بیرون رفتی‌؟» و پاسخ می‌شنود: «من نیازی ندارم، چون تو رو دارم».

عمر در یکی از روزها هنگام بازگشت از دیدار نادیه، مورد آزار و تمسخر سربازان اسرائیلی قرار می‌گیرد. او که ظلم را برنمی‌تابد اصرار دارد هر چه سریع‌تر مبارزه مسلحانه را شروع کند و در پاسخ به طارق که می‌گوید «چرا امروز؟» پاسخ می‌دهد: «هر روز که صبر کنیم، یک روز از اشغال می‌گذره».

این یکی از معدود دیالوگ‌های سیاسی فیلم است، یکی دیگر از صریح‌ترین دیالوگ‌های فیلم این است: «انقلاب و آزادی کشورت بهایی داره که باید بپردازی، با گریه و شکایت نمی‌شه!»

هانی ابواسعد کارگردان 53 ساله عُمر نیز درباره رویکردهای سیاسی - انقلابی فیلم خود گفته است: طبیعتاً، هر فیلم فلسطینی حامل پیام سیاسی نیز هست. یکی از پیام‌های عمر توجه به آسیب‌پذیری جوانان است... تلاش‌ها برای کسب آزادی باید به وسیله بزرگسالان رهبری شود، اما حالا آن‌ها به خانه‌هایشان بازگشته‌‌اند و این کوشش‌ها را برای جوانان باقی گذاشته‌اند. این واقعا بیانیه سیاسی من است. اگر شما جوانان را به حال خودشان بگذارید تصمیمات اشتباه خواهند گرفت، آن‌ها شکست خواهند خورد. بزرگسالان باید بازگشت به میدان مبارزه را انتخاب کنند و نقش رهبری را برعهده بگیرند.

او که پیش از عمر با «اینک بهشت» حضور در لیست نامزدهای نهایی جایزه اسکار را تجربه کرده بود، در جای دیگری می‌گوید:‌ حقیقتا سیاست شکست می‌خورد، هرجایی، سیاست شکست می‌خورد، مردم فکر می‌کنند که دیگر سیاستمداران قادر به محافظت از زندگی‌شان نیست، بنابراین آنها به چیزهای دیگری همچون هنر وابسته می‌شوند. به نظر من بسیاری از مردم در فلسطین، همچون دیگر نقاط جهان می‌خواهند که خود را از طریق رسانه‌های مختلف که سینما هم یکی از آنهاست، ابراز کنند.

داستان اصلی فیلم دو میلیون دلاری عمر که با سرمایه‌گذاری 95 درصدی تجّار فلسطینی ساخته شده است، از ‌آنجایی رقم می‌خورد که عمر، امجد و طارق در عملیات «حوارا» یک سرباز اسرائیلی را می‌کشند و تحت تعقیب قرار می‌گیرند. در این تعقیب و گریز عمر دستگیر می‌شود و به زندان می‌افتد. او با وجود بازجویی‌های بسیار و شکنجه‌های جنسی لب به اعتراف نمی‌گشاید و نمی‌گوید چه کسی به سرباز اسرائیلی شلیک کرده است.

عمر همچان امید دارد، چون مدرکی علیه او وجود ندارد تا اینکه موقع ناهار شخصی به او نزدیک می‌شود و خود را «حسن اسماعیل» از تیپ الاقصی معرفی می‌کند. او می‌گوید: «اسرائیلی‌ها روز اول یک جاسوس رو سراغت می‌فرستن تا با تو دوست بشه. اگر اعتراف کنی، اراده‌ات را می‌شکنن و بهشون وابسته می‌شوی». عمر تنها یک جمله می‌گوید: «من هرگز اعتراف نمی‌کنم!»

سکانس بعدی حسن اسماعیل را نشان می‌دهد که با نام اصلی «رامی»، یک افسر اطلاعاتی اسرائیل است و خطاب به عمر می‌گوید: «تا جایی که به قاضی‌های ما مربوط می‌شه، این خودش اعترافه». عمر که حسابی رودست خورده است، وقتی از وکیل خود می‌پرسد پیامد این اعتراف چیست، پاسخ می‌شنود: «به 90 سال زندان محکوم می‌شوی!» او می‌پرسد: «کاری می‌شه کرد؟» و پاسخ می‌شنود: «تا وقتی اشغال ادامه داره، نه!»

اسرائیلی‌ها به عمر پیشنهاد می‌دهند قاتل سرباز اسرائیلی را معرفی کند تا گذشته‌اش فراموش شده و آزاد شود و برای مجاب کردن عمر، از عشق او به نادیه سوءاستفاده می‌کنند تا وی را تحت فشار قرار دهند.

عمر یک ماه فرصت می‌گیرد تا «عامل تیراندازی به سرباز اسرائیلی» (امجد) را تحویل دهد و در حالی که به پایش ردیاب (GPS) وصل شده است، از زندان آزاد می‌شود. این آزادی موجی از بدبینی و حس خیانت را میان دوستان عمر به همراه دارد و عمر با یک نبرد ذهنی تمام‌عیار میان عشق، آزادی و مردانگی قرار می‌گیرد.

از این جا به بعد تعلیق فیلم‌نامه آغاز می‌شود و تماشاچی را مرتباً با غافلگیری مواجه می‌کند. تماشاچی فیلم با عمر -که ظاهراً بازنده ماجراست و همه چیز خود از جمله عشقش را باخته است- همذات‌پنداری می‌کند. این کش و قوس‌ها آنچنان جذاب، بعضاً تلخ و صد البته غافلگیرکننده است که مخاطب را تا آخر روی صندلی میخکوب می‌کند.

یکی از سکانس‌های تأثربرانگیز فیلم به اعتقاد اکثر منتقدان و تماشاچیان، بالا رفتن عمر از دیوار حایل برای دیدن نادیه پس از دو سال است. او که انگیزه‌ای برای این کار ندارد، چندین بار سعی می‌کند اما نمی‌تواند از طناب بالا برود. او در اوج درماندگی و بی‌انگیزگی است و سرانجام با دلداری و کمک یک پیرمرد رهگذر از دیوار بالا می‌رود.

شوک اصلی داستان اینجا به مخاطب وارد می‌شود و دیدار مجدد عمر و نادیه بسیاری از مجهولات و گره‌های داستان را مشخص می‌کند.

عمر در سکانس پایانی فیلم در پاسخ به درخواست رئیس تشکیلات اسرائیلی که قصد دستگیری «محسن علی طه» رهبر جدید مبارزه را دارد یک اسلحه طلب می‌کند، او در همان جایی که طارق کشته شده است، با رامی قرار می‌گذارد و پس از بیان داستان شکار میمون، او را می‌کشد.

پایان‌بندی فیلم «عمر» یک نتیجه را به ذهن متبادر می‌کند و آن اینکه عمر به عنوان یک مبارزه فلسطینی حاضر نیست خیانتکاران و جاسوسان را به دست اسرائیلی‌ها سپرد، او یک ایدئولوژی دارد؛ اسرائیلی‌ها دشمن اصلی فسلطینی‌ها هستند و زیاده‌خواهی آنها تمامی ندارد، بنابراین نباید با آنها معامله کرد بلکه تنها مبارزه راهگشاست.
منبع: فارس

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس