به گزارش مشرق، هاشمی رفسنجانی در گفتوگو با سالنامه مثلث درباره انتخابات سال 84 و برخورد اصلاحطلبان گفت: در سال 84 ابتدا امیدی به گذشتن از فیلتر شورای نگهبان نداشتند. تا زمان نامنویسی اینگونه بود در ششماه قبل از انتخابات، خیلی از اصلاحطلبها و استانداران آقای خاتمی بارها و بارها به دیدار من میآمدند که بیایم. مثل این دفعه بود و فرقی نداشت. ولی وقتی آقایان مهرعلیزاده و دکتر معین تایید شدند، خیال کردند رای دارند و تنها مرا رقیب خود میدانستند که بعضیها بداخلاقیهای سیاسی کردند البته در سالهای قبل هم این کارها را کرده بودند که دوباره تکرار کردند. (خبرنگار: در این انتخابات قبول کردند که شما محور انتخابات باشید؟) واقعیتی برایشان کشف شد.
هاشمی در مورد عوض شدن تصمیمش و «ثبتنام در انتخابات ریاستجمهوری سال 92» گفت: عصر جمعهای که فردا آخرین مهلت نامنویسی بود، در حیاط قدم میزدم و منتظر اذان مغرب برای ادای نماز بودم. برقی به خاطرم زد که چقدر مستبد شدم! این همه انسان از هر جناح سیاسی و فکری به من میگویند «تو میتوانی مملکت را از وضع فعلی نجات بدهی» ولی من میگویم «چنین نیست.» به وجدانم مراجعه کردم و با خودم گفتم «تو که همیشه از این حالت دیگران انتقاد میکردی، چرا خودت اینگونه شدی؟» وضو گرفتم که نماز بخوانم، ولی دیدم این روحیه افکارم را برای نماز مهیا نمیکند. سه بار صبر کردم که بتوانم نمازم را با حضور قلب بخوانم. چون روحیهام از این تفکر متزلزل شده بود، بالاخره نماز را خواندم و استخاره کردم. خوب آمد، ولی در عین حال آیه قرآن میگفت «به نتیجهای که فکر میکنی، نمیرسی.» بعد از استخاره سه احتمال دادم: یکی اینکه - قبلا که با آقا صحبت کرده بودم، گفته بودم که قطعا نمیآیم.
میبایست به ایشان میگفتم که میخواهم بیایم. چون حرف قبلی من عوض شده بود. برای من درست نبود که ایشان آمدنم را از رسانهها بشنوند - احتمال میدادم اگر به رهبری بگویم، ایشان براساس تصمیم و قرار دو نفری ما، بگویند مصلحت نیست که بیایی. احتمال دوم این بود که شورای نگهبان مانع شود. سومین احتمال این بود که انتخابات برگزار شود و اتفاقاتی بیفتد و مسائلی پیش بیاید.
وی در بخش دیگری از این گفتوگو درباره مذاکرات هستهای با غرب و موضوع مذاکره با آمریکا اظهار داشت: اگر ]غربیها[ صادقانه جلو بیایند، حل میشود و اگر بخواهند شیطنت بکنند، ملت ایران همیشه بیدار است. درخصوص رابطه ایران و آمریکا هم باید بگویم که آمریکاییها از زمان دولت من تقاضا مذاکره میکردند و من همواره میگفتم «باید صداقت خودتان را نشان بدهید تا به شما اطمینان کنیم.» گفتند: «چگونه نشان بدهیم؟» گفتم «براساس خریدهایی که کردیم و ندادید و پولهایی که پیش شماست، مطالباتی داریم. به عنوان قدم اول، اثبات حسنیت کنید تا اعتماد کنیم. اگر هدف شما برای حل مسائل به ما ثابت شود، برای مذاکره اقدام میکنیم» هیچوقت حاضر نشدند که با این شرط مذاکره را شروع کنند.
هاشمی همچنین با اذعان به مخالفت امام و رهبری با موضوع مذاکره با آمریکا و اینکه رهبر معظم انقلاب استدلالهای او پس از رحلت امام درباره مذاکره با آمریکا را نپذیرفته، میگوید: در هر موضوعی که به اشتراک نظر نرسیدیم، رهبری ایشان برای من حجت است.
هاشمی در مورد عوض شدن تصمیمش و «ثبتنام در انتخابات ریاستجمهوری سال 92» گفت: عصر جمعهای که فردا آخرین مهلت نامنویسی بود، در حیاط قدم میزدم و منتظر اذان مغرب برای ادای نماز بودم. برقی به خاطرم زد که چقدر مستبد شدم! این همه انسان از هر جناح سیاسی و فکری به من میگویند «تو میتوانی مملکت را از وضع فعلی نجات بدهی» ولی من میگویم «چنین نیست.» به وجدانم مراجعه کردم و با خودم گفتم «تو که همیشه از این حالت دیگران انتقاد میکردی، چرا خودت اینگونه شدی؟» وضو گرفتم که نماز بخوانم، ولی دیدم این روحیه افکارم را برای نماز مهیا نمیکند. سه بار صبر کردم که بتوانم نمازم را با حضور قلب بخوانم. چون روحیهام از این تفکر متزلزل شده بود، بالاخره نماز را خواندم و استخاره کردم. خوب آمد، ولی در عین حال آیه قرآن میگفت «به نتیجهای که فکر میکنی، نمیرسی.» بعد از استخاره سه احتمال دادم: یکی اینکه - قبلا که با آقا صحبت کرده بودم، گفته بودم که قطعا نمیآیم.
میبایست به ایشان میگفتم که میخواهم بیایم. چون حرف قبلی من عوض شده بود. برای من درست نبود که ایشان آمدنم را از رسانهها بشنوند - احتمال میدادم اگر به رهبری بگویم، ایشان براساس تصمیم و قرار دو نفری ما، بگویند مصلحت نیست که بیایی. احتمال دوم این بود که شورای نگهبان مانع شود. سومین احتمال این بود که انتخابات برگزار شود و اتفاقاتی بیفتد و مسائلی پیش بیاید.
وی در بخش دیگری از این گفتوگو درباره مذاکرات هستهای با غرب و موضوع مذاکره با آمریکا اظهار داشت: اگر ]غربیها[ صادقانه جلو بیایند، حل میشود و اگر بخواهند شیطنت بکنند، ملت ایران همیشه بیدار است. درخصوص رابطه ایران و آمریکا هم باید بگویم که آمریکاییها از زمان دولت من تقاضا مذاکره میکردند و من همواره میگفتم «باید صداقت خودتان را نشان بدهید تا به شما اطمینان کنیم.» گفتند: «چگونه نشان بدهیم؟» گفتم «براساس خریدهایی که کردیم و ندادید و پولهایی که پیش شماست، مطالباتی داریم. به عنوان قدم اول، اثبات حسنیت کنید تا اعتماد کنیم. اگر هدف شما برای حل مسائل به ما ثابت شود، برای مذاکره اقدام میکنیم» هیچوقت حاضر نشدند که با این شرط مذاکره را شروع کنند.
هاشمی همچنین با اذعان به مخالفت امام و رهبری با موضوع مذاکره با آمریکا و اینکه رهبر معظم انقلاب استدلالهای او پس از رحلت امام درباره مذاکره با آمریکا را نپذیرفته، میگوید: در هر موضوعی که به اشتراک نظر نرسیدیم، رهبری ایشان برای من حجت است.