در ابتدا ستون یادداشت روز،روزنامه کیهان را میخوانید که به مطلبی با عنوان«مُشت مانکنها بسته ماند»نوشته شده توسط محمد ایمانی اختصاص داده شد:
ویترین حاکمیت ایالات متحده آمریکا، به غایت فریبنده است. این حاکمیت، استراتژی و اصول ثابتی دارد که هرگز از آنها کوتاه نیامده است. با این وجود، ویترین حکومت آمریکا بسیار گولزنک است. یکی از این تاکتیکهای چشمبندی، ایجاد تنوع در دولتمردان و استفاده حاکمیت از مهرهها و کارگزاران زن یا سیاهپوست است. دور از ذهن میآمد در حاکمیتی که نماد سرکوب صاحبان رنگین پوست (سیاهپوست و سرخپوست) سرزمین آمریکاست، روزی یک سیاهپوست رئیسجمهور شود. اما اوباما رئیسجمهور شد تا تحمل در حاکمیت آمریکا را تداعی کند. هرچند کمتر پرسیده شد که تفاوت اوبامای سیاهپوست با بوش و کلینتون و ریگان و کارتر سفیدپوست در راهاندازی انواع جنگها و جنایتها- برای مثال در افغانستان و بحرین و یمن و سوریه و لبنان و فلسطین و مصر- چیست و آیا اوباما جز بردگی و کارگزاری سیستم سیاسی غالب در آمریکا کار دیگری هم کرده است؟ یا مثلا دشمنی و خباثت دولت 5 ساله اوباما علیه ملت ایران کمتر از دوره 8 ساله دولت جرج بوش بوده است؟
همین سیستم سیاسی غالب، در چینش ویترین حاکمیت آمریکا از زنان نیز استفاده میکند. مادلین آلبرایت، کاندولیزا رایس و هیلاری کلینتون از جمله کارگزاران و مهرههایی بودند که در جایگاه وزیر خارجه به کار گرفته شدند بیآنکه ذرهای از خشونت و خوی تعدیگری آمریکا در حوزه سیاست خارجی کاسته شود. افکار عمومی منطقه غرب آسیا و جهان از خاطر نمیبرند که خانم رایس در بحبوحه بمباران جنوب بیروت از سوی رژیم صهیونیستی (سال 2006) و به خاک و خون کشیده شدن روزانه دهها زن و کودک، با خونسردی تمام گفت «این درد زایمان خاورمیانه جدید است»! 10 سال قبل از این سخنان (21 می 1996- 22 اردیبهشت 1375) مادلین آلبرایت وزیر خارجه دولت بیل کلینتون در برنامه 60 دقیقه شبکه CBS پاسخی سرراست و صریح به یک سوال داد. لزلی استال مجری سیبیاس از آلبرایت پرسیده بود «ما شیندهایم که نیم میلیون کودک عراقی در اثر تحریمها جان باختهاند. این تعداد، از کودکان کشته شده در هیروشیما هم بیشتر است. آیا رسیدن به اهداف آمریکا با چنین هزینه و بهایی میارزد؟» آلبرایت که بعدها به جانور سیاسی معروف شد در پاسخ گفت «این سوال سختی است اما در مورد بهای آن فکر میکنم بله میارزد. The Price is worth it». به همین سادگی! خلف این دو جانور سیاسی، خانم هیلاری رودهام است که به نام همسر خود (بیل کلینتون) شناخته میشود. او 2 سال پیش تاکید کرد باید با تحریمهای فلجکننده و گزنده ایران را به زانو درآورد. آماج اصلی این تحریمها، ملت ایران بودند.
سیاهپوست اگر در نگاه افکار عمومی جهانی نماد مظلومیت و معصومیت است، در ساختار مافیایی حاکمیت آمریکا به عنوان گلادیاتور جنایتکار استفاده میشود و صرفا دستکشی مخملین بر روی دست چدنی است. و زن اگر در نگاه عمومی، نماد عاطفه و نرمخویی و مهربانی و لطافت طبع است، در این ساختار مافیایی تنها به کار ویترینآرایی و گمراهسازی ذهن مخاطب از واقعیت پشت ویترین میآید. درست در همین دوره زرق و برق ویترین آمریکا با مانکنهایی نظیر باراک اوباما و هیلاری کلینتون- و در حالی که برخی تحلیلگران سادهدل یا مامور وطنی مسحور این ویترین بودند- شیطان بزرگ به سیم آخر زد و طبیعت درنده خود را پدیدار ساخت. 3 سال پیش، سوخت 20 درصد رآکتور اتمی تهران به پایان رسید. آمریکاییها خیال کردند نقطه ضعف مهمی را در ما به دست آوردهاند. جان 800 هزار بیمار در گرو رادیوداروهای رآکتور تهران بود و شیطان بزرگ همین را به گروگان گرفت. سبُعیت از این آشکارتر؟ این همان آمریکای خوشخط و خال دوره اوباما و هیلاری کلینتون بود. اما کمر شیطان بزرگ شکست وقتی دانشمند گمنام شهید دکتر شهریاری و یاران سختکوش وی، سوخت 20 درصد را روی میز گذاشتند. مشابه همین اتفاق در ماجرای تحریم فروش بنزین به ایران تکرار شد.
3 سال از ماجرای سوخت 20 درصد و بنزین و تحریم دارو و سپس تحریم نفت و بانک و بیمه و کشتیرانی میگذرد. شاید ابهامی در این میان وجود داشت و سازمان غولپیکر ناتوی فرهنگی به کمک برخی تحلیلگران رسانههای وطنی «خوش خیال» یا «مامور و معذور» به این تردید و ابهام دامن میزد که نکند علت این همه خصومت، سرسختی طرف ایرانی در عدم نرمش و مذاکره و تفاهم و توافق است. آنچه در 6-7 ماه اخیر پس از روی کار آمدن دولت جدید در حوزه سیاست خارجی پدید آمد، در حقیقت تخلیه همین تصورات انباشته اما به دور از واقعیت بود و فرصتی فراهم کرد که ابهام فربه شده، تن به تیزاب واقعیت بسپارد. مکالمه تلفنی رئیسجمهور محترم با اوباما و 4 دیدار وزیر خارجه کشورمان با جان کری در کنار چند و چون تفسیر توافق ژنو و نقض متواتر آن از سوی طرف آمریکایی در کنار شکسته شدن رکورد تعداد تهدید به حمله نظامی علیه ایران در یک مدت زمانی کوتاه، با همه تلخیها و ابهاماتش فرصتی را پدید آورد تا افکار عمومی جهان را به یک باور استراتژیک رهنمون سازد و همین باور را نزد ملت ما، عمیقتر از گذشته سازد مبنی بر این که در برابر شیطان بزرگ و روحیه تعدیگرانه وی، نه دو گزینه بلکه تنها یک گزینه وجود دارد؛ راه استقلال و پیشرفت و صراحت و قاطعیت به موازات انسجام و اقتدار درونی.
گذشت زمان هرچه بیشتر برای این مدعا سند روی سند خواهد گذاشت که شیطان بزرگ یک بار دیگر در مصاف با حکمت و تدبیر نظام ولایت فقیه، در تله خود چیده گرفتار شد، همانگونه که 14سال پیش در ماجرای اردوکشی به شرق و غرب ایران- افغانستان و عراق- به دام خودساخته فرو افتاد. چند سال بعد، از وزیر خارجه آل سعود گرفته تا روزنامه واشنگتن پست و دانیل پایپس مشاور ارشد بوش و رئول مارک گرکت افسر عالیرتبه سیا و... گویا که سوزنشان روی چند عبارت کلیدی قفل شده باشد، به تواتر گفتند «آمریکا، عراق را روی یک سینی طلا گذاشت و تقدیم دشمن خود ایران کرد»، «ما در عراق هزینه و تلفات دادیم، اما فرزندان معنوی آیتالله خمینی روی کار آمدند»، «آمریکا در عراق و افغانستان از یک ژنرال سپاه پاسداران به نام قاسم سلیمانی شکست خورد» و... انبوهی از این تعابیر که میتوان با جمعآوری آنها چند جلد کتاب نوشت. 10 سال بعد، آمریکا سیاست اغوا و فریب را جایگزین پتک، و پتک را چاشنی فریب کرد؛ راهبرد فشار و مذاکره! مذاکره، عامل سرآمدن همه تهدیدها و فشارها تلقی میشد اما در این 6 ماه، تهدید و توهینی نبود که یانکیهای بیسرو پا نثار ملت ایران نکرده باشند. از فریبکار خواندن ژن ایرانیان، تا تاکید بر این که با ایران به عنوان یک طرف قابل اعتماد مذاکره نمیکنند بلکه ایران را متهم میشمارند. هنوز ساعتی از اعلام توافق بر سر بیانیه ژنو- بیانیهای که در عالم واقع هرگز امضا نشد- نگذشته بود که جان کری اعلام کرد «ما حق غنیسازی را برای ایران به رسمیت نمیشناسیم.»
مشت دولت دورو، بیصداقت، عهدشکن و خودبرتربین آمریکا در همین 6-7 ماه به اندازه همه 35 سال گذشته نزد ملت ایران باز شد. بیتردید از فشار روانی افکار عمومی و انزجار و نفرت پدید آمده نسبت به رفتار آمریکا بود که یکی از نشریات زنجیرهای اصلاحطلب بعد از ماهها تبلیغات و نشان دادن «در باغ سبز» در حوزه مذاکره و القای تابوشکنی، 6 بهمنماه جاری در سرمقالهای به قلم مدیر مسئول خود اذعان کرد:« با درایتی که ایران در مذاکرات 5+1 از خود نشان داد اکثر تحلیلگران بر این باور شدند که این رویکرد مثبت و سازنده، بهانه را برای ادامه ادبیات بیادبانه، توهینآمیز و تهدیدآمیز از سیاستمداران آمریکایی خواهد گرفت. پیشبینی میشد آنان هم مثل وزیر خارجه مودب و رئیسجمهور محترم ایران، محترمانه با طرف مقابل صحبت خواهند کرد. متاسفانه سخنان تهدیدآمیز سیاستمداران آمریکایی که هر از چند گاهی بیان میشود، نشان میدهد تحلیلگران سیاسی تصور و تصویر اشتباهی از اوضاع و احوال و رویکرد آمریکاییان داشتهاند...اگر کسانی حرف کریمانه و محترمانه ملت ایران را نفهمند، فرزندان این مرز و بوم که در طول 34 سال گذشته با عوامل و واسطههای آمریکا دست و پنجه نرم کردند، آمادگی دارند امروز درس رشادت و قهرمانی را به خود آمریکاییها نشان دهند.»
حکیمان گفتهاند ضربهای که تو را نکشد حتما قدرتمندتر میکند. به تصریح لسآنجلس تایمز قرار بود تحریمها مانند شوک باشد و فلج کند نه اینکه ملت ایران را واکسینه نماید. این نشانه روشن عداوت و خباثت، از پشت ویترین خوشنمای آمریکا بیرون زد و بسان ضربتی سخت بود که هم بر استحکام جبهه ملت ایران افزود و هم مشت دشمن پنهانکار را گشود و میتواند ذهنهای خوابزده و خوشباور را از خیال و رویا به حقیقت واقعیت رهنمون کند. اینها به انضمام مذاکرات چند ماه اخیر هر چند بیهزینه نبود اما در سرجمع محاسبه هزینه و فایده، به سود استراتژیک ملت ایران تمام شده است. این معنای همان حکمتی استکه رهبر معظم انقلاب فرمودند ما باذن الله در این مذاکرات ضرر نمیکنیم و سود میکنیم. فردا که آفتاب سی و پنجمین سالگرد پیروزی انقلاب کبیر اسلامی از مشرق ایمان و اراده و امید بدمد، رصدگران دقیق سیاسی و اطلاعاتی غرب در جشن خودجوش ملت ایران خواهند دید که حقیقت تابناک ملت ایران در پس همه وارونه نماییها و کوچک نماییها و تحقیرها کدام است. فردا همه گمانهزنیها و تخمینهای خام دشمنان ملت ایران در برابر حقیقت قدرتنمایی ولینعمتان و صاحبان اصلی انقلاب اسلامی، رنگ خواهد باخت.
فردا دشمنان به محتوای این حکمت جاری بر زبان رهبر انقلاب پی خواهند برد که انقلاب اسلامی هر چند با چالشهای بزرگی روبرو شده اما واقعیت بزرگتر، غلبه انقلاب اسلامی و ملت ایران بر همین چالشها و تندبادها در 35 سال گذشته است. ملت ما به تأسی از امام خمینی(ره) باور کردند که بنبست و گم شدن مقصد در مسیر حق معنا ندارد. «الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا.» همانا راه در پیش چشمان ما نمایان خواهد بود اگر که اهل عزم و اراده و سختکوشی در پیشرفت متکی به پروردگار و مستقل از طاغوتها و ابرقدرتها باشیم. فردا هنگام سخن گفتن صریح و از سر عزت با دشمن است. فردا، روز طلوع دوباره مرگ بر آمریکاست.
محمد سعید احدیان در مطلبی با عنوان«پيشنهادي به افرادي که ترديد دارند»چاپ شده در ستون سرمقاله روزنامه خراسان اینطور نوشت:
سال پيش بعد از راهپيمايي 22 بهمن يادداشتي نوشتم که در آن به اين نکته اشاره کردم که با وجود اينکه شرايط اقتصادي کشور مساعد نيست و مردم با مشکلات اقتصادي عديده دست و پنجه نرم مي کنند، وقتي در راهپيمايي حضور پيدا مي کني و با کاوشي دقيقتر، ويژگي هاي افرادي که در راهپيمايي 22 بهمن شرکت کرده اند را بيشتر مورد بررسي قرار مي دهي و با آن ها هم کلام مي شوي، مي بيني که عمده افرادي که در اين راهپيمايي شرکت کرده اند از قشر مرفه جامعه نيستند. منظور از آن يادداشت اين نبود که مشکلات اقتصادي وجود ندارد يا مشکل اقتصادي در اولويت مسائل کشور نيست، بلکه هدف ذکر اين مساله بود که حمايت مردم از انقلاب از جنس باور به اصول و اهدافي کلان مبتني بر گفتمان امام(ره) و رهبري است. همچنين در مطلب مذکور اشاره اي کردم به آيه 54 سوره مائده که مومنان را مورد خطاب قرار مي دهد که اگر شما از دين خود برگشتيد خداوند قومي ديگر را براي ياري دينش خواهد آورد و با يادآوري روايتي که پيامبر اين قوم را از نسل سلمان دانستند اين نويد داده شد که مردم عصر ما با توجه به اين روحيه خداباوري که باعث شده است در عين وجود مشکلات عديده اقتصادي در استقامت خود بر راه خدا باقي بمانند، ان شاءالله همان قومي هستند که مورد اشاره قرآن هستند که «خدا آن ها را دوست دارد و آنان نيز او را دوست دارند؛ دربرابر مومنان متواضع و دربرابر کافران سرسخت و نيرومندند؛ آن ها در راه خدا جهاد مي کنند و از سرزنش هيچ ملامتگري هراسي ندارند.»
بعد از اين يادداشت يک نفر از مخاطبان درباره واقعي بودن ادعاي من ابراز ترديد کرد، من اين ترديد را نه صرفا براي اين مخاطب بلکه براي عده اي از مردم به دليل بي اعتمادي که نتيجه رفتار غيرحرفهاي رسانه ها است، طبيعي مي دانم اما براي بررسي صحت و سقم ادعاي خودم راه سادهاي به اين مخاطب نشان دادم که حضور در راهپيمايي سال بعد و بررسي حضور و عيني توسط خود فرد بود.
الان که يک روز مانده به راهپيمايي 22 بهمن به نظرم رسيد اين پيشنهاد را براي هرکسي که نسبت به ميزان وفاداري مردم به انقلاب ترديد دارد يادآوري کنم. ادعاي ما يک جمله است: با گذشت 35 سال از پيروزي انقلاب و علي رغم اينکه طبيعت انقلاب ها اين است که با گذشت زمان شور انقلابي آرام مي گيرد، در انقلاب اسلامي ايران بخش اصلي از بدنه مردم همچنان به راهي که آمده اند باور دارند و با اين که شرايط اقتصادي و معيشتي کشور در شرايط نامناسبي قرار دارد، اتفاقا بيشترين کساني که صرفا براي استمرار اهداف انقلاب همچنان به ميدان مي آيند، جزو طيفي از جامعه هستند که بيشترين مشکلات معيشتي را دارند و براساس نظريات مطرح در جامعه شناسي سياسي، اين حجم حضور و مخصوصا کيفيت حضور، تضميني قطعي براي استمرار رو به رشد انقلاب است فردا فرصت خوبي است که افرادي که با اين ادعا موافق نيستند با مشاهدات عيني خود صحت و سقم اين ادعا را بررسي کنند.
نامت هنوز ورد زبانهاست. هنوز ياد تو دلهاي مومنان را گرم و نوراني ميكند و پشت قدرتها را به لرزه درميآورد. ملت ما به نام تو هويت خود را بازيافت. تاريخ ايران را بايد به دوقسمت قبل از ظهور و بعد از ظهور تو تعريف كرد.تو بودي كه كاخ شيشه اي استبدادهاي مدرن را در شرق و غرب عالم شكستي و پرده ازرخ مستبدين عالم برداشتي. تو بودي كه پرچم توحيد را بر قلل رفيع انساني جهان امروز برافراشتي و مشت امت خود را بردهان كفر، شرك و الحاد كوبيدي.تو بودي كه در عصرجهاني سازي كفر، "جهاني اسلامي" و "اسلامي جهاني" را نويد دادي و پيروان قبله و قرآن را به وحدت فراخواندي و تو بودي كه حتي پيروان اديان توحيدي را به همين راه مقدس فراخواندي.اي زعيم ما، اي آقاي ما! اي امام ما! امروز انقلاب اسلامي 35 ساله شد با ما سخن بگو!
اي جان واي دو ديده بينا، چگونه اي ؟
وي رشك ماه و گنبد مينا چگونه اي ؟
اي ماه و صد چو ما ز پي تو خراب و مست
ما بيتو خسته ايم ، تو بي ما چگونه اي؟
نزديك نيم قرن است نام تو در سرتاسرگيتي بر سرزبانهاست. تو بودي كه به جوانان ما فرمودي ؛
بميريد بميريد از اين مرگ مترسيد
كزين خاك برآييد سماوات بگيريد
تو بودي كه بر سرنفسهاي سركش ما فرياد كشيدي
بميريد بميريد و از اين نفس ببريد
كه اين نفس چو بنداست شما همچو اسيريد
تو بودي كه به ملت ما فرمودي ابرهاي تيره و تار استبداد رااز سپهر سياست كشور دور كنيد تا ماه ولايت الهيه را رويت كنيد.
تو بودي به ما نويد دادي
بميريد بميريد و از اين ابربرآييد
چو زاين ابر برآييد همه بدر منيريد
امروز قدم رنجه نه به ميان ملت ما بيا و ببين
كيست در اين شهر كه او مست نيست
كيست در اين دور كزين دست نيست
كيست كه از دمدمه روح قدس
حامله چون مريم آبست نيست
امروز ملت ما و امت اسلام و حتي آزادگان جهان بيش از هر زمان به سخن تو و دم مسيحايي تو نيازمندند. اعتقاد داريم تو زندهاي و ناظر بر اعمال ما، ميخواهيم بدانيم
درحرم جان ما برچه رسيدي ؟ بگو!
اي همه را ديده تو ، آنچه گزيدي ؛ بگو!
پس از تو نظم جهان به هم ريخت. امپراتوري كفر، شرك و الحاد شوروي فروپاشيد.
صدام به درك رفت، رژيم صهيونيستي براي اولين بار طعم تلخ شكست را چشيد و
سه سيلي محكم در جنگ 33 روزه ؛ 22 روزه و 8 روزه از فرزندان شجاع تو در خط
مقدم مقاومت دريافت كرد.
ديكتاتورهاي مسلط بر جهان اسلام يكي پس ازديگري سرنگون شدند، موج بيداري
اسلامي چون نسيمي روح بخش نام تو و ياد تو را در بلاد اسلامي زنده كرد حتي
نطفه جنبش ضد سرمايهداري در بلاد كفر بسته شد. امروز جهان آبستن حوادث
بزرگي است.ما پيروزيهاي غرورانگيز رامديون راهي ميدانيم كه تو ترسيم فرمودي. فتوحات
محير العقول رامديون كسي ميدانيم كه تو با سرانگشت تدبير خود پس از خود
براي رهبري امت خود به ما نشان دادي! اگر فتحي بوده به خاطر اطاعت از فرمان
او بوده و اگر مشكلي پديد آمده به خاطر نافرماني، نقض عهد و عدم انجام
تكليف ما بوده است.
امت ما در روز 22 بهمن به خيابانها خواهد
آمد تا نام تو و يادتو را فرياد
زند و بزرگ شمارد.مردم ما روز 22 بهمن به خيابانها خواهند آمد تا پرچم
ولايت تو را بر بلنداي قله هاي بزرگ برافراشته نگه دارند.مردم ما در روز
22 بهمن به خيابانها خواهند آمد تا راه تو را با اطاعت از رهبري مظلوم
انقلاب تداوم بخشند.مردم ما درروز 22 بهمن به خيابانها خواهند آمد تا با
مشتهاي آسمان كوب و
قوي بر دهان استكبار و استبداد جهاني بزنند و گزينه صبر و مقاومت را در
برابر بوزينههايي كه خود رامسلط بر جهان نشان ميدهند ، به نمايش
بگذارند.22 بهمن روزي است كه نام "خميني (ره)" جهاني شد هيچ قدرتي جلوي
جهاني شدن نام تو را نميتواند بگيرد دشمنان تو ابترند و تو از كوثري.
جهان امروز تشنه آب زلال حوض كوثر است، فقط تو ميتواني اين جهان تشنه را سيراب كني.
فردا 22 بهمن روز طلوع فجر انقلاب اسلامي است. مردم ايران به خيابانها
خواهند آمد تا35 سالگي انقلاب را در عصر قيامهاي رهاييبخش جشن
بگيرند.22بهمن سرآغاز عزت پايدار و زاد روز فضل و شرافت و اقتدار ملت ايران
است.
چشم جهان همه ساله به اين روز دوخته شده و نام و ياد خميني (ره) كبير در
جاي جاي اين حضور حماسي حس ميكنند.فردا رئيس جمهور به نمايندگي از ملت
ايران با مردم جهان بويژه مسلمانان سخن
خواهد گفت. او از طرف مردم ايران نمايندگي دارد كه پاسخ گستاخيهاي آمريكا
و رجزخوانيهاي دشمنان اسلام را به نحو شايسته بدهد.او بايد مشتهاي آسمان
كوب و قوي مردم را كه فرياد مرگ بر آمريكا و مرگ بر
انگليس و مرگ بر اسرائيل سر ميدهند براي دشمنان اسلام تفسير كند او بايد
به دشمن بگويد ايران با اقتدار كامل ايستاده است و هنوز خون خميني (ره) در
رگهاي ملت ايران جريان دارد. او بايد بگويد جوانان سلحشور
ميهن اسلامي در آرزوي آن هستند كه روزي پنجه در پنجه استكبار جهاني انداخته
و شاخ استبداد جهاني را بشكنند.
مطلبی که میخوانید مقاله ایست با عنوان«انقلابیتر از بهمن 57»نوشته شده توسط حسین قدیانی که در ستون یادداشت روز،روزنامه وطن امروز به چاپ رسید:
الله، الله، لا الله الا الله. خدایا! ما به نام تو انقلاب کردیم. فردا هوای ما را، هوای انقلاب خودت را داشته باش. داری. میدانم. اصلا ما که هستیم؟ شیاطین، بغض از قدرت تو دارند. بیش از ما، با خودت دشمنی دارند. مشکل ابلیس، هستی تو است، نه هستهای ما. خدایا! فردا یک طرف تویی، و طرف دیگر، همه فراعنه، همه ابوسفیانها، همه اشرار، همه دشمنان بشریت. ما با انقلاب اسلامی، دیری است که طرف تو را گرفتهایم. طرفداری از تو، همه جرم ماست. خدایا! انقلاب ما اگر خدایی نبود، دشمنان تو کاری به کار ما نداشتند. فردا، یک طرف، انقلابی است به نام تو و کمی آن سوتر، کسانی که حاکمیت حق را بر جهان نمیخواهند. تو را نمیخواهند. در نبرد خدا و کدخدا، ما ایمان به قدرت تو داریم. تو بالاتری. مکر تو کاریتر است. خدایا! به سرودهای انقلاب ما نگاه کن! همهاش نام توست. کجا ما خرمشهری آزاد کردهایم، بیآنکه فراموش کنیم نقش تو را؟ و کجا خمینی و خامنهای، از فتوحات سخن گفتهاند، الا آنکه سجده بر درگاه تو را نشانمان دهند؟خدایا! هر کجا این انقلاب، علیه دشمنان تو، خودی نشان داده، ولیفقیه، دست قدرت تو را به ما نشان داده. نشانی محراب تو را، مِهر تو را، مُهر تو را. خدایا! در سی و پنجمین تولد انقلاب، چه سخنی زیباتر از سخن گفتن با تو؟ و چه کاری بهتر از حمد و ستایش خدای انقلاب؟ خدایا! 35 سال بعد از 22بهمن 57 ما همچنان انقلابی هستیم؛ قلب انقلاب اسلامی، جای تو است. درون سینه ما که سرشار از محبت، بلکه ولایت توست، چگونه دوستی با آمریکا بگنجد؟! و چرا نمیفهمند بعضیها که خدا و کدخدا، با آن همه دشمنی با هم، هرگز به بازی «برد- برد» نمیرسند؟! بعضیها از ما میخواهند دشمن را درک کنیم! اگر بنا بر درک دشمن بود، اصلا چرا انقلاب کردیم؟ آن هم به نام خدا؟ مگر دشمن، خدای ما را درک میکند، نهاد بشریت را درک میکند، انقلاب اسلامی را درک میکند، خون شهدای ما را درک میکند، خون دل مادران شهدای ما را درک میکند که ما او را درک کنیم؟! دلی که خدا را درک کرده، به کار درک کدخدا نمیآید! و حنجرهای که «مرگ بر آمریکا» گفته، همچنان هر چه فریاد دارد، بر سر آمریکا میکشد.
ما همان انقلابیهای بهمن پنجاه و هفتیم، بلکه تندتر! صراحت ما علیه دشمن، بیشتر شده. ما بیشتر از پدرانمان، خشم داریم نسبت به آمریکا، چرا که بیشتر از شهدا، شاهد عداوت دشمن بودهایم. تنفر ما از آمریکا، بسی بیشتر از شهدای دهه 60 است چرا که بعد از رفتن شهدا، ذرهای از خباثت دشمن، کم نشده. اگر ما بدیها و بیادبیهای بیشتری از دشمن دیدهایم، حق داریم رساتر از قبل و بلندتر از قبلیها، فریاد برآوریم «مرگ بر آمریکا». روز 22 بهمن 57 ما بلکه دهه 60 ما، همه دنیا با شعار «مرگ بر آمریکا» موافق نبودند. اینک 35 سال بعد از انقلاب، «مرگ بر آمریکا» بدل به شعار همه ملتها شده. دشمنی با نظام سلطه در نهاد بشریت است. ذات آدمی، تنفر از سلطهگری است و وقتی دشمنی سلطهگران، فزونی میگیرد، خشم جهانیان هم از او بیشتر میشود. با این حساب، آیا ما نیاز به اصلاح چهره انقلاب خود نزد جهانیان داریم یا آمریکای منفور؟! آنکه باید دستی اساسی بر قیافه کریهالمنظر، وحشی، بیادب و منفور خود بکشد، رژیم آمریکاست و الا تصویر جمهوری اسلامی در امهات و اصول، خداییتر از آن است که نیاز به اصلاح داشته باشد.
اگر منتهیالآمال ما، دست دادن با سران کاخ سفید بود، این کار را به طریق اولی، محمدرضا پهلوی گور به گوری داشت انجام میداد! و اگر دست دادن با دشمن و توافق با شیطان، گرهگشا بود، شاه نگونبخت، اساسا سقوط نمیکرد! من در شگفتم که چرا بعضی دوستان دیپلمات، کدخدا را بیش از خدا، در محاسبات خود راه میدهند! انقلاب متکی به خدا و متکی به 300هزار شهید، زیباتر از آن است که نیاز به تغییر چهره داشته باشد. کدخدایی که دیگر نیست، باید اصلاح کند چشم و ابروی خود را! خدا جای حق نشسته، کدخدا باید اصلاح کند موضع خود را! خدایا! تو شاهد باش که ما انقلابی باقی ماندهایم و از انقلاب با نام و یاد تو، ذرهای پشیمان نگشتهایم. ما انقلابی حرف میزنیم، انقلابی عمل میکنیم، انقلابی فکر میکنیم و همچنان انقلابی، از انقلابمان پاسداری میکنیم. انقلابی بودن، یعنی جمع آرمانخواهی و واقعگرایی، یعنی جمع تکلیف و نتیجه. نقطه مقابل افراط و تفریط، صراط مستقیم انقلاب اسلامی است، نه اعتدال. اعتدال، نوعی میانهروی کاریکاتورگونه است که حتی این توانایی را هم دارد که در تقابل خدا و کدخدا، میانه را بگیرد و دم از بازی «برد– برد» بزند! اعتدال، نوعی ژست سیاسی است که گاهی در برابر دشمن، لال میشود اما علیه دوست، سرشار از قیل و قال!
شعار ما را دولتهایی که میآیند و میروند، تعیین نمیکنند، انقلاب اسلامی معین میکند. ما شعار انقلاب، یعنی شعار استقلال را به هیچ شعاری منجمله شعار اعتدال نمیفروشیم، چرا که اینک دیگر بر ما ثابت شده، اگر استقلال، دشمن را پس میزند، اعتدال، دشمن را جلو میآورد. اگر استقلال، ضامن امنیت، پیشرفت و آرامش است، اعتدال، دشمن را هارتر میکند. خدایا! تو شاهد باش دفاع ما را از شعار شهدا، و شهادت بده ایستادگی ما را بر موضع انقلابی که به جای تعصب به کدخدا، روی شعائر بلند تو حساس است و نسبت به دین تو غیرت دارد. خدایا! تو شاهد باش که ما دولتی نبوده و نیستیم، بلکه انقلابی بوده و هستیم. ما در نامههای خصوصی و البته موهوم، از انقلاب دفاع نمیکنیم، بلکه صریح و صحیح، پشت انقلابمان هستیم. فردا ما با صراحت هر چه تمامتر، از اصل مسلم ولایت فقیه و از مصداق مقتدر آن، دفاع خواهیم کرد. فردا هر «مرگ بر آمریکا»ی ما انشاءالله تیری است بر قلب کاخ سفید. فردا معلوم خواهد شد برخلاف نظر بعضیها، این کاخ روسیاه سفید است که نیاز به تغییر چهره دارد، نه حسینیه خدایی امام خمینی(ره). فردا معلوم خواهد شد طرف حساب آمریکا، انقلاب اسلامی است، نه این دولت یا آن دولت.
و به این عبارت، هر توافقی، کاغذپاره است! فردا انشاءالله شعارهای غرّای ملت، ماشین زخمخورده دیپلماسی دولت را روی چال خواهد برد و آن را تعمیر خواهد کرد! فردا کدخدا خواهد فهمید که در مصاف با خدا، چارهای جز شکست ندارد. فردا اوباما و جان کری خواهند فهمید که بیهوده توافق بستهاند، چرا که طرف حسابشان، یک انقلاب اسلامی 35 ساله است، نه دولتهای 4ساله! فردا در جشن تولد استقلال، باید آزادی و آزادی بیان سخن براند، نه اعتدال، که فردا روز همه ملت است، نه روز دولت. فردا بیش از آنکه روز این قوه و آن قوه باشد، روز فرمانده کل قواست. فردا روز دست خدا، روز خداست. خدایا! فردا حلقوم ما در تصرف تو است؛ فردا روز توست. مگر نه آنکه ما از آن به «یومالله» یاد میکنیم؟! فردا، این تویی که میآیی. این تویی که اثبات میشوی. این تویی که حماسه میآفرینی. در خط مقدم فردا، فرمانده تویی... و ما از تو خط میگیریم. خدایا! فردا، یک ملت، لشکر خواهی داشت... اگر هر روز، یک روز به ظهور حضرت منتقم نزدیکتر میشود، فردا چون «یومالله» است، گویی یک فصل به آمدن بهار نزدیکتر میشود.
خدایا! بهترین فردا را تو به ما وعده دادهای. آن ملتی که قرار بود از مشرق زمین، با انقلاب خود، قیام منجی را نزدیکتر کند، اینک به جشن سی و پنجم رسیده. تا فردای ما، فردایی داشته باشد، گمانم وقت خوبی است. خدایا! برای کدام برگ از این سررسید، نقشه ظهور کشیدهای؟! تا آن روز رویایی، نگهدار انقلاب ما باش، نگهدار فردای ما باش، نگهدار فریاد ما باش، نگهدار مولای خراسانی ما باش. سران کاخسفید، انقلاب ما را از چشم تو میبینند. این یکی را درست فهمیدهاند. دارند با تو دشمنی میکنند. خدایا! فردا «روز حضور» است اما این فردا، خود، فردایی دیگر میخواهد؛ «روز ظهور». فردا ما با حضور خود، بر دهان دشمن تو میکوبیم. باشد که فردایی دیگر، «الله» اذن بر آمدن«بقیهالله» دهد... و تسکین دهد این دل بیقرار را. خدایا! قول حضور از ما، قول ظهور با تو. از این تقسیم کار، دند شیطان نرم، چشم کدخدا کور!
«ديپلماسي چند وجهي ايران عامل نگراني مخالفان توافق ژنو»مطلبی است که روزنامه جمهوری اسلامی در ستون سرمقاله خود به چاپ رساند:
اين روزها و همزمان با آشكار شدن تدريجي آثار اجراي توافق نامه 6 ماهه ژنو ميان ايران و كشورهاي 1+5 در حوزه ديپلماسي و اقتصاد كشورمان، دامنه مخالفتها و سنگاندازيها از جانب برخي مقامات آمريكايي بر سر راه احيا و گسترش مجدد مناسبات اقتصادي و تجاري ايران و اروپا افزايش مييابد.به نظر ميرسد مقامات آمريكائي قصد ندارند اجازه دهند هيچكس غير از خودشان از اين فرصت شش ماهه به شيوه مطلوب و بهينه براي معرفي ظرفيتهاي اقتصاد و سرمايهگذاري استفاده كند. به همين خاطر با استفاده از حربه مقطعي و برگشتپذيري شرايط به پيش از توافق ژنو، سعي دارد كشورها و شركتهاي اروپايي را از همكاري با ايران باز دارد.اكنون سؤال اينست كه آيا مقامات آمريكائي گذشته از دشمني ديرينهاي كه با انقلاب و نظام اسلامي ايران دارند، دليل و انگيزه ديگري براي اين مخالفتها دارند؟ يافتن پاسخ براي اين پرسش زماني دشوارتر به نظر ميرسد كه بدانيم تفاهم بوجود آمده در جريان مذاكرات ژنو تحت تأثير اصرار و پيگيري خود آمريكاييها حاصل شده است بنابر اين منطقاً بايد احتمال داد، اين كشور بيش از پيش از ساير طرفهاي مذاكره با ايران يعني كشورهاي اروپايي و چين براي نتايج اين توافق برنامه و اميدواري داشته باشد.
به نظر ميرسد پاسخ را بايد در فضاي ديگري جستجو كرد. نكته نخست تفاوت شرايط اقتصاد آمريكا و كشورهاي اروپايي است. همان گونه كه پيش از اين نيز كارشناسان تحليل كرده بودند اگرچه نقطه آغاز بحران مالي سال 1387، آمريكا و شبكه بانكي اين كشور بود اما دولت آمريكا توانست در انتقال و كانون بحران به خارج از اقتصاد خود موفق عمل كند. از اين رو كشورها و شركتهاي اروپايي به عنوان اصليترين شريك اقتصادي آمريكا با شدت و دامنه بيشتري گرفتار پيامدهاي بحراني شدند كه از اقتصاد آمريكا به آنها سرايت كرده بود.در اين ميان ضعفهاي بنيادين برخي از كشورهاي عضو اتحاديه اروپا خصوصاً كشورهاي حوزه يورو عملاً اين دشواريها را بيشتر كرد و بحران مالي در عمق اقتصاد عمده كشورهاي قاره سبز نفوذ يافت.
پيامدهاي اين شرايط را ميتوان به وضوح در رشد آمار بيكاري، نوسان تراز تجاري و گسترش ركود در اقتصاد بسياري از كشورهاي اروپايي مشاهده كرد. در چنين وضعيتي اعمال تحريمها عليه ايران توسط آمريكا و تبعيت كشورهاي اروپايي از اين تحريمها، شرايط را براي فعالان اقتصادي اين كشورها به شدت دشوارتر كرده است. با در نظر گرفتن اين مختصات، طبيعي است كه استقبال فعالان اقتصادي اين كشورها و به تبع آن برخي دولتهاي آنان براي برقراري روابط قابل مقايسه با آمريكا نباشد. به عبارت ديگر، اروپاييها ضرورت بيشتري براي از سرگيري روابط اقتصادي با ايران احساس ميكنند. چنانكه دولت آمريكا بيش از بعد اقتصادي بر حوزه سياسي و امنيتي اين توافق و پيامدهاي آن تمركز دارد چرا كه اميدوار است با حل و فصل موضوع هستهاي ايران بتواند بخشي از انرژي خود را از خاورميانه خلاص و متوجه آسياي جنوب شرقي كند. از اين رو طبيعي است كه راهبرد آمريكا در مديريت فضاي ارتباطي اروپا و ايران پس از توافق ژنو عمدتاً سلبي است نه ايجابي.
نكته مهم ديگري كه در تحليل رفتار آمريكاييها نبايد مورد غفلت قرار گيرد، جنس نگرانيها و دغدغههاي آن هاست. اگر مروري بر روز شمار اظهارات مقامات آمريكايي در مورد روابط اقتصادي ايران و اروپا داشته باشيم، مشخص ميشود كه پس از اجلاس داووس و راهبرد هوشمندانه هيأت كشورمان در اين اجلاس، نوع و دفعات اظهارات آمريكاييها تغيير معناداري كرده و اين سخنان از تندي و افراط بيشتري برخوردار شده است.علت اصلي اين تغيير رو به افراط را بايد در راهبرد ايران طي اجلاس داووس جستجو كرد. درست است كه وجهه اصلي اين اجلاس و گروهي كه رئيسجمهور روحاني را در اين سفر همراهي ميكردند عمدتاً اقتصادي بود اما واقعيت اين است كه دولت ايران هوشمندانه و حساب شده تمام ظرفيتهاي خود را در حوزه "ديپلماسي چند وجهي غيررسمي" بكار گرفت. اين نوع ديپلماسي به اعتبار غيررسمي بودنش محصور در روابط دولتها نيست بلكه طيف وسيعي از مخاطبان را هدف ميگيرد.
دولتمردان، فعالان اقتصادي غيردولتي، پويشگران مدني، اساتيد و پژوهشگران دانشگاهي اين ارتباط چند وجهي، اين ظرفيت را دارد كه به شدت در حوزه ايجاد ظرفيت ارتباطي و تصويرسازي مثمرثمر باشد. هيأت ايراني در اجلاس داووس كه اساساً ماهيتي غيررسمي دارد و توسط بخش غيردولتي برگزار ميشود توانست با در پيش گرفتن ديپلماسي چند وجهي غيررسمي، تصويري متفاوت از ايران ارائه دهد؛ متفاوت با آنچه به غلط طي سالهاي اخير ساخته شده بود. از سوي ديگر تركيب هيأت و گفتمان طرح شده در اين اجلاس به صورت بالقوه مخاطبان گستردهاي داشت چنانكه اخبار رسيده از جلسه هيأت ايراني در داووس از ازدحام مخاطبان در محل نشست حكايت داشت.
نگراني و تكاپوي مقامات آمريكايي از اين جنبه قابل درك و تحليل است. به نظر ميرسد مقامات اين كشور با اطلاع از دامنه اثرگذاري ديپلماسي چند وجهي غيررسمي، نگران اين هستند كه مجموعه دولت و فعالان بخش خصوصي ايران چنان تصوير مناسب و دقيقي از فرصتهاي اقتصادي، ظرفيتهاي همكاريهاي سياسي و امنيتي و... ارائه دهند و چنان افكار عمومي دنيا را از صلح طلب بودن مردم ايران مطمئن كنند كه اين باور به برگ برنده ديگري در ادامه مذاكرات هستهاي براي ايران تبديل شود. پيش كشيدن دوباره موضوع نخ نما شده حقوق بشر و تروريسم توسط مقامات آمريكايي و هشدارهاي پي در پي مقامات آن كشور به فعالان اقتصادي اروپايي از همين دغدغه نشأت ميگيرد. در چنين شرايطي به نظر ميرسد مقامات جمهوري اسلامي ايران بايد با ادامه همين رويكرد و تأكيد بر تصويرسازي و ايجاد فضاي ارتباطي، اهدافي گستردهتر از مسائل اقتصادي را دنبال كنند چرا كه در اين صورت ساير اهداف نيز محقق خواهد شد.
دکتر تیمور رحمانی ستون سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد را به مطلبی با عنوان«درباره توزیع سبد کالا»اختصاص داد که در ادامه میخوانید:
دولت محترم در تلاش برای تخفیف فشارهای ناشی از 2 سال تورم حاصل از تحریمهای بینالمللی و مجموعه سیاستهای اقتصادی اتخاذشده در گذشته، اقدام به توزیع سبد کالا در میان بخشهایی از مردم کرد که واکنشهای بسیاری را برانگیخت. در این نوشتار به هیچ وجه به تحلیل نحوه توزیع سبد کالا و شیوه اجرای آن که بسیار مورد انتقاد قرار گرفته است، پرداخته نمیشود. آنچه هدف اصلی این نوشتار است نفس انجام کار، غیرضروری بودن و زیانبار بودن آن و ناسازگاری با سیاستهای کلی اقتصادی دولت محترم است. تردیدی نیست که بهدلیل فشارهای عمدتا ریشه گرفته از تحریمهای بینالمللی (بدون آنکه نحوه اجرای سیاستهای اقتصادی در گذشته مبرا شود) که زندگی روزمره مردم و بیش از همه اقشار آسیبپذیر را بهطور ناجوانمردانه و همراه با زورگویی نشانه رفته است و دولت محترم نیز در شرایطی اداره امور را به عهده گرفته است که شدیدترین آثار تورمی آن ظاهر شده است تا حدی تصمیمگیریهای اقتصادی دشوارتر از شرایط عادی میشودكه همين عامل میتواند منجر به درپیش گرفتن اقدامات احساسی شود و انتظار بر آن نیست که هیچ تصمیم عاری از نقصی انجام نشود. اما نکته آن است که ما بهدلیل در معرض دشواری قرار گرفتن ناشی از جنگ تحمیلی و انواع تحریمها در گذشته، تجربههای بسیاری از انجام سیاستهای حمایتی و توزیعی داریم که میتواند مانع از اتخاذ سیاستهای همراه با نقص شود؛ در عین حال که فرصت ارتکاب اشتباه هم چندان نداریم.
تعدادی از بهترین اقتصاددانان کشور در دولت محترم حضور دارند و بسیار بعید است که بر اساس آنچه در اقتصاد آموختهاند و تدریس کردهاند، اجرای سیاستی مانند توزیع سبد کالا را تایید کنند. ما نزد برخی از آنها آموختهایم که یارانه غیرنقدی روش معقولی برای حمایت از اقشار آسیبپذیر نیست؛ گرچه ظاهرا طرح توزیع سبد کالا بهطور مشخص اقشار آسیبپذیر را هدف نگرفته است. اجرای چنین سیاستی تنها برای مواقع بسیار غیرعادی مانند جنگ توجیه دارد. بهطور قطع، توزیع سبد کالا که نوعی یارانه غیرنقدی است برای کل اقتصاد و حتی برای دولت پرهزینهتر از یارانه نقدی است. اگر دولت قصد دارد به برخی از یارانهبگیران معادل یک میلیون ریال به شکل سبد کالا کمک کند، بهتر است معادل ریالی آن را در حساب آنها واریز کند. آنگاه، هزینههای سازماندهی و توزیع سبد کالا، هزینه رفت و آمدهای اضافی، هزینههای اتلاف وقت دریافتکنندگان سبد کالا و مهمتر از همه، هزینههای اجتماعی آن و خدشهدار شدن حرمت انسانها ایجاد نمیشد و از به نمایش گذاشتن نشانههای کشورهای کمونیستی که به شدت باید از آن پرهیز شود، خودداری میشد.
در ضمن، توزیع سبد کالا سبب ایجاد موقعیت انحصاری برای شرکتهای درگیر در تهیه و توزیع سبد کالا نسبت به موسسات مشابه میشود و سبب ایجاد رانت، درست در شرایطی میشود که ریاست محترم جمهوری دستور ویژهای برای شناسایی و مقابله با ویژهخواری صادر کردهاند. نیت خیر و احساس مسوولیت برای کاهش رنج مردم توجیهکننده هر اقدامی نخواهد بود. توزیع سبد کالا حتی اگر به عنوان یک اقدام حمایتی توجیه اقتصادی پیدا کند (که بعید است) نیازمند شناسایی دقیق اقشاری است که به آن نیاز مبرم دارند و نه یک اقدام گسترده و نحوه اجرای آن نیز احتیاج به قدرت انتخاب بیشتری برای کسانی دارد که به آنان تعلق میگیرد.
در شرایطی که مجموعه اقدامات و سیاستهای اقتصادی در جهت ایجاد شفافیت، حذف رانتخواری، بهبود فضای کسبوکار و افزایش بهرهوری تدوین میشود اقدامی از نوع توزیع سبد کالا توجیه ندارد و حرکتی رو به عقب است.دولت محترم ضمن آنکه در حال حاضر بهتر است تا زمان جمعآوری اطلاعات و شناسایی نسبی یارانهبگیران نقدی به هر ترتیبی شده است وضع موجود را ادامه دهد و اجازه دهد تورم و افزایش سطح قیمتها به تدریج از فشار مالی ناشی از پرداخت یارانههای نقدی بکاهد. در قدم بعدی، دولت لازم است با شناسایی دهکهای آسیبپذیر به تدریج با قطع یارانههای نقدی بخش قابل توجهی از جمعیت به یک سیاست حمایتی جامع روی آورد که اقشار آسیبپذیر را مورد حمایت جدی قرار دهد که ممکن است شامل توزیع کوپن عام تهیه مواد غذایی آنها نیز شود.
روزنامه تهران امروز مطلبی را با عنوان«فجري كه آفريديم»به قلم مرتضی طلایی پیرامون جشن پیروزی انقلاب اسلامی در ستون یادداشت اول خود به چاپ رساند:
وقتي كه از زاويه بسته پنجره اتاق بيمارستاني كه در آن بستري بودم به بيرون نگاه ميكردم و درد جراحي تركشهايي را كه يادگار سالهاي دفاعمقدس بود را زير زبان تنم مزه مزه ميكردم، به فجري فكر ميكردم كه سالها پيش در كوچه پس كوچههاي اين شهر شلوغ پير و جوان، مرد و زن زير تازيانههاي ديكتاتور زمانه بهدنبال تحقق آن بودند. فجري كه شايد براي برخي از ما تنها سايهاي از آن در خاطراتمان باقي مانده باشد. براي مايي كه شايد بپنداريم كه جوانههاي آن پيش از آنكه درخت تناوري شوند در سرماي خزان زمستان سرد روزگار به خاطرهها پيوسته است. بيشك اين چنين نيست امروز ميخواهم با زبان درد با زبان تركشهايي صحبت كنم كه امانم را بريدهاند. ميخواهم از انقلابي بنويسم كه فارغ از جنجالهاي حزبي و داعيهداري و ميراثخواهي با گوشت و خون مردمي رقم خورد كه زندان رفتند، اعدام شدند، شهيد دادند و مجروح گشتند، مردمي كه در بستر همين اجتماع زندگي ميكنند و هرروز با رنجهايي دست و پنجه نرم ميكنند كه شايد از آن غافل باشيم و شايد نتوانيم براي آن كار كنيم؛ مردم صبوري كه صبر ميكنند و با صبرشان سعي ميكنند تا بستر رشد و پيشرفت انقلاب را فراهم آورند.
مردمي كه همه چيزشان را به انقلاب و ارزشهاي آن واگذار كردهاند با ايمان به باورهايي كه دارند. باورهايي كه امام بزرگوارمان آن را جهتدهي ميكردند و در قلب و جان مان استوار كردند و امروز رهبر عزيزمان آن را تشريح و جهتدهي ميكنند. امروز اين باورها به قدري تنومند گشتهاند كه ميتوان به جرأت ادعا نمود كه ديگر اين مردم سر تعظيم پيش هيچ ديكتاتوري فرو نخواهند آورد. ديگر هيچ قدرت زورگو و سلطهگري نخواهد توانست عنان جامعه را در دست گرفته و فرسنگها آن طرفتر برايش تعيين تكليف كند و منابع و سرمايههايش را به تاراج برد اين پاسخ كساني است كه ناسنجيده و غرض ورزانه سعي در القاي تفكري دارند كه به آساني به آن اشاره شد. فجري كه سالها پيش آفريديم ارزان به دست نيامد و آسان نيز از بين نخواهد رفت زيرا بهاي آن تنهايي بودند كه در هشت سال جنگ نابرابر تكه تكه شدند و در آتش نفرت دشمن سوختند ولي جاويدان شدند تا به ما بگويند: شماهايي كه ماندهايد پيش خدا رو سفيدمان كنيد نگذاريد كه با ندانم كاري هايتان نزد حضرت سيدالشهدا(ع) شرم زده باشيم. نگذاريد كه هواي دنيا بر نفستان غلبه كند و بيتالمال را نابود كنيد.
نگذاريد كه نسل آينده به تبع ندانم كاريهاي امروزتان، ما را محكوم كنند كه بيشك حق خواهند داشت اگر امروز به اشتباهاتمان فكر نكنيم. اگر امروز تنها به فكر اين باشيم كه فلان پست، فلان جايگاه مديريتي، فلان ميز و صندلي ارث و ميراث من است و همواره سعي كنيم كه خود را معيار و ميزان انقلاب قرار دهيم و در هياهوي سياسي و ژستهاي دشمن ستيزي دست تاراج بر سرمايههايي دراز كنيم كه متعلق به آينده است. آيندگان حق خواهند داشت كه از همه سوال كنند چه آنان كه زيرشكنجههاي ساواك به شهادت رسيدند و چه آنان كه شربت شهادت را در جبههها سركشيدند و چه آنان كه امروز سعي ميكنند بار سنگين پيشرفت كشور را بردوش گيرند كه عمودهاي خيمه انقلاب پابرجا بماند.
سي وپنج سال از انقلاب مقدسمان ميگذرد. انقلابي كه تازه جوانه زده است، تازه ريشه در بستر خاكي زده است كه تبر به دستاني فرصتطلب چشم انتظارند كه تيشه به ريشههايش زنند اگر برگ خزانش را ديدند كه بس خيالي خام است. اين انقلاب مقدس، اين نظام اسلامي، تا زماني كه شهدا را دارد، تازماني كه روحانيت مسلمان و دلسوز را دارد تا زماني كه مردم آگاه و هميشه در صحنه را دارد، تا زماني كه رهبر مدبر و شجاع را دارد؛ ميداند كه چگونه در گذرگاههاي سخت روزگار بسان كشتي عظيم از تلاطمهاي اقيانوس متحول جهاني رد شود و در افق ترسيم شده در سند چشمانداز، برنامههاي مدون رشد و پيشرفتش را تحقق بخشد. اين انقلاب با افتخار به فجري ميبالد كه آن را آفريد و با افتخار به جوانان تحصيلكرده و كارآمدي ايمان دارد كه قلب و جانشان براي عزت و سربلندي آب و خاكشان ميتپد. بيايم به اين جوانان، به اين نور چشمان حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبري فرصت دهيم و باور داشته باشيم كه آنها ميتوانند.
باور داشته باشم كه اگر انرژي و سرمايه جواني و فكريشان درست مديريت شود خواهند توانست فجرها رقم زنند و خواهند توانست بيست و دوي بهمنهايي خلق كنند كه زبان از بيانش قاصر خواهد بود. امروز جوانان ما، پنجرههاي فرصتي هستند كه در دنيا و در توسعه يافتهترين كشورها نظير آن را نداريم. امروز استكبار چشم طمع به اين سرمايهها را دارد. به آنها فرصت دهيم تا بيايند و در انقلاب شريك شوند، مسئوليت بگيرند و كارها را پيش ببرند و فرصتهاي بيشتر و بيشتر ايجاد كنند. به اميد روزي كه قلم اين جوانان، فكرهاي شكوفايشان، تبر دشمنان اين مرز و بوم را در هم شكند و به همه معيار خواهان و معيار سنجان نشان دهند كه اگر ديروز پدرانشان در جبهههاي حق عليه باطل جنگيدند و شهيد شدند، امروز آنها در جبهه پيشرفت و توسعه كمر جهل و ناداني را خواهند شكست.
ستون یادداشت روزنامه حمایت را میخوانید که به مطلبی با عنوان«35 سال نفی هر گونه استبداد داخلی و استکبار جهانی»اختصاص یافت:
رهبر معظم انقلاب اسلامی در آستانه سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران در دیدار با جمعی از فرماندهان و پرسنل نیروی هوایی بر این امر تاکید کردند که کشورهای مختلف ضمن تکیه همه جانبه بر استقلال خود و تحکیم این باور که بدون وابستگی به قدرتهای بزرگ نیز می شود توسعه یافت و پیشرفت کرد و مشکلات بزرگ را حل نمود، خطاب به فعالان مختلف در کشورهای اسلامی که در پی مبارزه با استبداد داخلی هستند و برخی ملتها که در پی بیداری اسلامی بپا خاستنه اند تاکید کردند که مراقب باشید پیگیری مبارزه با استبداد داخلی با نفی استکبار جهانی توام باشد وگرنه یک فرد را از صحنه خارج می کنید ولی عاملان سلطه گری، فرد دیگری را بر شما غالب می کتتد وهم چنان امکان آزادی واقعی و رشد و توسعه فراهم نمی شود. تاکید یاد شده به برخی واقعیات عینی بوقوع پیوسته در کشورهای اسلامی وغیر اسلامی در ماههای اخیر نیز اشاره ظریفی دارد در سالگرد پیروزی انقلاب جا دارد قدری بیشتر پیرامون این موضوع تامل کنیم.
در نیم قرن گذشته معمولا در کشورهای مختلف ملتها خواهان تعیین سرنوشت خود هستند وکمتر ملتی را می توان یافت که حاضر به ذلت و پذیرش نوکری دیگران شود ولی متاسفانه به شکل های مختلف آزادی ملتها مخدوش یا محدود شده است. یک شکل برجسته آن در نیم قرن اخیر این بوده است که در داخل یک کشور عناصری با روشهای مختلف روی کار آیند که در واقع نسبت چندانی با رای مردم ندارند ولی هماهنگی لازم را با مدارهای قدرت جهانی برقرار کنند تا باقی بمانند. این هماهنگی برای آنها حاشیه امنیتی ایجاد کرده و می کند که حتی اگر سرکوب وجنایت داخلی نیز انجام دهند فشار چندانی از بیرون بر آنها وارد نمی شود. نمونه بارز این گونه حکمرانی را در ایران قبل از انقلاب اسلامی ومصر وتونس و لیبی قبل از انقلاب های اخیر و اکثر کشورهای حاشیه خلیج فارس به ویژه بحرین می توان یافت.این روش چپاول در انقلاب ایران بدرستی شناسایی شد وحضرت امام(ره ) با تصریح بر نقش آمریکاوجنایات دولتمردان آمریکائی نشان دادند که اصل درد ومشکل را باید شناسایی کرد و بر همین اساس لازم است که ملتهای دیگر نیز به جای سرگرم شدن به عوامل دست چندم سراغ عامل اصلی بروند.
همزمان با معرفی این الگوی استقلال طلبی وآزادی خواهی، حضرت امام(ره ) از همان بدو پیروزی انقلاب تاکید داشتند که همه دستگاهها و نهادها از حیث شرعی وظیفه دارند که حقوق مردم را رعایت کنند.این صراحت کلام امام(ره) بخوبی نشان می دهد که بنیانگذار انقلاب اسلامی در دفع کوچک ترین علائم سلطه جویی مسئولان در داخل کشور به شدت حساس بوده وآنرا نفی کرده اند و بارها تاکید نموده که اگر در شرائط جدید مسئولانی خلاف کنند نه تنها در محدوده معین خود مرتکب آثار منفی شده اند بلکه آبروی اسلام را برده وبه دیانت مردم لطمه زده اند. اهمیت این نگرش باعث شد که حضرت امام (ره ) از همان بدو پیروزی انقلاب اسلامی همواره بر رای ونظر مردم تاکید کرده وهمه امور کشور را در چارچوب قانون اساسی ساماندهی نمایند و با دفاع از حاکمیت قانون ، زمینه برگزاری انتخاباتهای مختلف در کشور را فراهم ساخته و بدین ترتیب به همه درس دموکراسی واهمیت رای و مطالبه مردم را بدهند.
در روند سی وپنج ساله انقلاب اسلامی بارها کشور برای ایستادگی بر منش وروشی که حضرت امام (ره ) به همه آموخت هزینه های سنگین را متحمل شد از جمله تحمل جنگ هشت ساله یا انواع تحریم ها وفشارها . این مدل آزادی خواهی واستقلال طلبی امروزه پس از سی وپنج سال به یک مدل شناخته شده جهانی تبدیل شده است و تفاوت آشکاری با سایر مدلهای مشابه دارد خصوصا که در این مدل زیست اجتماعی وحکمرانی جامعه، معنویت ودیانت نیز جایگاه برجسته ای پیدا می کند.در تمام این سی وپنج سال حیات جمهوری اسلامی ، دو آسیب کلان فراروی جامعه ایران ودست اندرکاران اداره کشور بوده است وآن اینکه از دو اصل مبنایی انقلاب فاصله بگیرند ومشکلاتی را برای کشور وجامعه ایجاد کنند.
در برخی دوره ها افرادی بوده اند که موضوع استکبار ستیزی و حساسیت نسبت به زورگویان عالم را ساده گرفته اند و اسیر باغ سبز نشان دادن برخی قدرتهای جهانی شده اند که این نحو نگرش مشکلاتی برای جامعه ایجاد کرده وتنشهایی را به بار آورده است که نمونه آن را در سالهای آغازین انقلاب از سوی برخی دولتمردان ویا برخی گروههای سیاسی می توان به نحو برجسته مشاهده کرد . نقطه مقابل این رویکرد ، حرکت افرادی بوده که با تمرکز بر استکبار ستیزی وضرورت مبارزه با زورگویان عالم از رفع اشکالات داخلی و موارد مورد اعتراض مردم غافل شده وهمه چیز را به گردن عوامل بیرونی انداخته اند هر دو رویکرد یاد شده مسیرهای نادرستی بوده که برخی پیموده وبدان دل بسته اند حال آنکه انقلاب اسلامی از ابتدا تاکید بر این داشته که باید حقوق مردم را به بهترین وجه در داخل رعایت کرد ودر عین حال نسبت به هر زورگوی اجنبی و فریب های مختلف آنان حساس بود تا مبادا از طرق حیله گرایانه سیطره خود بر کشور ما را مجددا بدست آورند.
در سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران ضمن بزرگداشت یاد وخاطره رهبر بی نظیر انقلاب وشهدایی که برای پیروزی یا دوام انقلاب جان خود را نثار کردند جا دارد بر الگوی انقلاب اسلامی پافشاری کنیم وتوجه داشته باشیم که هر دو ضلع یاد شده را باید به صورت جدی وتوامان مورد پیگیری قرار داد و تحت هیچ شرایطی از هر دو سوی ماجرا غفلت ننمود. این روزها که روند مذاکرات حساس ایران با غرب جریان دارد بسیار بیشتر از گذشته لازم است که بر هر دو معیار فوق الذکر تاکید کنیم. در آستانه سالگرد پیروزی انقلاب بار دیگر باید بر وحدت وهمدلی همه طیف های فکری تاکید کرد که اگر می خواهیم دچار مرض تنگ نظری داخلی نشویم ودر مقابل استکبار جهانی سرافرازانه بیرون آییم باید همه با هم باشیم وهر گروهی سهم خود را بخوبی ایفا کند وهمه نقد پذیر باشیم وشرح صدر خود را افزایش دهیم و از پذیرش اشتباهات خود نهراسیم . واقعیت این است که هنوز مشکلات متعددی داریم که باید رفع کنیم ودر عین حال هر روز صحنه های نبرد و هماوردی فراروی ماست که باید در مواجهه با زورگویان عالم با تدبیر وهوشمندی پشت سر بگذاریم.
در آخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را مرور میکنیم که مطلبی را با عنوان«ناکامي سياست نا متوازن در رسانه ملي»نوشته شده توسط اشکان بنکدار جحرمی به چاپ رساند:
دومين گزارش تلويزيوني رئيسجمهور کشورمان در شامگاه چهارشنبه گذشته، 16 بهمن، از رسانه ملي با يک ساعت و نيم تأخير آن هم به دليل ممانعت رئيس سازمان صداوسيما براي حضور يکي از مجريان تلويزيوني انجام شد. بعد از اين گفتوگو عزت اله ضرغامي رئيس سازمان صداوسيما در اقدامي شتابزده در نامهاي به رئيس شوراي نظارت بر صداوسيما خواستار آن شد که در موضوع انتخاب مجري توسط رؤساي قوا اظهارنظر کند. نامه اي که گفته ميشود ضرغامي به انگيزه تطهير عملکرد خود آن را نوشته است. ابراهيم رئيسي، رئيس اين شورا نيز، پس از تشکيل جلسه، رسانهها به ويژه صداوسيما را در انتخاب مجريان مُحقّ دانسته و گفته است که مجريها طبيعتاً بايد از جانب صداوسيما انتخاب شوند. با وجود اين، رئيسي گفته است که اگر مصاحبهشونده رئيس يکي از قواي سهگانه باشد، هماهنگي با ايشان در انتخاب مجريان امري ضروري است. رئيس شوراي نظارت بر صداوسيما همچنين اضافه کرد که تأخير در پخش مصاحبه رئيس جمهوري ايران به هر دليلي صورت گرفته باشد امر پسنديدهاي نبوده و با توجه به آمادگي مردم و عموم جامعه نسبت به شنيدن اين مصاحبه ، بايد در زمان خودش انجام ميگرفت.
نامه ضرغامي به شوراي نظارت نشان ميدهد که اصرار وي بر تعيين مجري و در پيامد آن تأخير يک ساعت و نيمي مصاحبه رئيسجمهور امري سليقهاي بوده است وگرنه وي مجبور نبود جهت روشن شدن آن از شورا کسب تکليف کند. مطمئناً رسانه ملي که در رعايت بي طرفي از نظر برخي فعالان سياسي، علي رغم وظيفه فرا جناحي تعريف شده آن، چندان کار نامه روشني ندارد پس از پخش اولين گزارش رئيس جمهور از تلويزيون، زير فشار جريان افراطي براي در تنگنا گذاشتن روحاني قرار گرفته است و ضرغامي نيز جهت اعلام برائت از همکاري با دولت يازدهم چاره را در ايجاد فضاي نامطلوب در مصاحبه اخير ديده است. البته وي گمان ميبرد که در صحنه رويارويي با رياست جمهوري پيروز ميدان خواهد بود اما مقاومت رئيس جمهور و تصميم شوراي نظارت، عليرغم ادبيات دو پهلوي آن، باعث شد تا نتيجه کار چندان هم به نفع او تمام نشود. اکنون جا دارد که وي به سبب هدر دادن يک ساعت و نيم وقت ميليونها ايراني از مردم عذر خواهي کند.
(گرچه ميدانيم شجاعت پوزش در کمتر مقامي در کشور ما وجود دارد و پيش بيني ميکنيم او نيز هيچ گاه چنين کاري را انجام نخواهد داد.) در مقابل اما ايستادگي نهاد رياست جمهوري و شخص روحاني در مقابل دستور ضرغامي قابل ستايش است. روحاني بارها نشان داده که در برابر پرسشها و مصاحبههاي چالشي کم نميآورد و مجري هرکسي ميخواهد باشد فرقي برايش نميکند. وي در مناظرات انتخاباتي توانست از طريق همين ويژگي برجسته، بالاتر از رقباي خود قرار گيرد. اما سخن اين است که رئيس يک سازمان براي رييس جمهور يک مملکت با پشتوانه رأي 18 ميليوني تعيين تکليف کرده است. رئيس جمهور هم ناچار شده بايستد و از اقتدار ملت، دولت و رياست جمهوري دفاع کند. اين بحث کوچکي نيست.
ادعاي ضرغامي بر استقلال رسانه ملي که به باور او در سنگاندازي در مسير دولت اعتدال محقق ميگردد در حالي بيان ميشود که وي در هشت سال گذشته رسانه ملي را همچون ملک شخصي در اختيار احمدينژاد قرار داده بود. مردم به خوبي به خاطر ميآورند که چگونه مجريان تلويزيون در برابر رئيس جمهور پيشين همچون بازيگران فيلم صامت مرتباً سر خود را به نشانه تأييد تکان ميدادند و هر از گاهي نيز لبخندي را چاشني ارائه آمارهاي خود ساخته وي مينمودند. کساني که امروز در قالب تعيين يک مجري سرد و بي روح براي رئيس جمهور تعيين تکليف ميکنند چگونه ميخواهند حضور مهدي کلهر مشاور رئيس جمهور سابق در دولت نهم در مقابل احمدي نژاد در يکي از گفتوگويهاي تلويزيوني با وي به عنوان مجري برنامه، حضور تقويفردکه بعدها مدير مسئول يکي از روزنامههاي حامي دولت شد به عنوان مجري گفتوگو با رئيسجمهور سابق، حضور پژويان رئيس سابق شوراي رقابت در مقابل رئيس دولت پيشين دريکي ديگر از گفتوگويهاي وي که اختصاص به هدفمندي يارانهها داشت،را توجيه نمايند؟
ويدويي که در فضاي مجازي قابل دسترسي ميباشد نيزنشان ميدهد که مجري تلويزيون دقايقي پيش از مصاحبه احمدينژاد از او ميپرسد آيا ميتواند اين سؤال را بپرسد يا خير؟ صداوسيما نشان داده که به سوي يک جريان خاص بيش از حد تمايل نشان ميدهد و در مقابلِ جناحي ديگر به عنوان مانع و رادعي تمام عيار ميايستد. کنشگران سياسي به ويژه فعالان عرصه انتخابات به ياد دارند که چگونه در مبارزات انتخاباتي سال 76 صداوسيما علناً به مردم هشدار ميداد که به سيد محمد خاتمي رأي ندهند و در عوض آنان را ترغيب مينمود به نفع کانديداي مقابل آراي خود را به صندوقها بريزند. گرچه مردم با اقبال به کانديداي مغضوبِ رسانه ملي تنفر خود را از رفتار جناحي اين رسانه نشان دادند ولي اين شکست مانع از ادامه رفتار نا بهنجار صداوسيما در هشت سال دولت اصلاحات نگشت. در حال حاضرنيز برخي بخشهاي خبري و برنامههاي خاص و ميزگردها، اغلب جهتگيري تخريبي در قبال دولت اعتدال دارند اما مسؤولان صدا و سيما بر اين نکته چشم بستهاند که اگر چنين تبليغاتي ميتوانست بر افکار عمومي تأثير گذارد، مردم در 24 خرداد نبايد به روحاني رأي ميدادند.
چنين رويکرد دوگانهاي از چشمان تيزبين افکار عمومي پنهان نمانده و نخواهد ماند و سبب خواهد گشت اعتماد اکثريت مخاطبان به رسانه ملي تضعيف شود. برخورد افراطي با دولتي که پشتوانه آراي مستقيم ملت است و تمام تلاش خود را در جهت بهبود امور آنان قرار داده چه توسط تعداد معدودي تندرو در مجلس صورت پذيرد و چه در رسانه ملي که با بودجه بيتالمال اداره ميشود، سودي براي عاملان آن نخواهد داشت اما گويا، بعضي اصرار دارند اشتباهات چند باره گذشته را تکرار کنند و تمايلي ندارند از خروجي نهايي اقدامات ناکام پيشين خويش، پند گيرند.