کد خبر 27686
تاریخ انتشار: ۱۴ بهمن ۱۳۸۹ - ۰۹:۳۷

استعفاي حسن رحيم‏پور ازغدي از شوراي عالي انقلاب فرهنگي بهانه‏اي شد تا بار ديگر ذهن‏ها به سوي جايگاهي باز گردد که طي اين سال‏ها انتقادهاي زيادي را تجربه کرده و مخاطب اتمام حجت صريح رهبر انقلاب نيز قرار گرفته است.

به گزارش مشرق به نقل از رجا، دي ماه 1384 بود که رهبر انقلاب خطاب به اعضاي شورا تصريح کردند: «بنده با شما پيش خداى متعال احتجاج خواهم کرد و به پروردگار خواهم گفت من بهترين کسانى را که مناسب اين کار مى‏شناختم، در اين شورا جمع کردم؛ شما به خداى متعال بايد جواب بدهيد؛ هرچه که فکر مى‏کنيد بايد پيش خداى متعال گفت، آن را بيان کنيد و به فکرش باشيد.»

عدم انسجام و کارآمدي اولا در ترکيب و بافت شورا و ثانيا در فرآيند تصميم‌گيري و راي‌گيري‌ها و ثالثا در ضمانت اجرا و اختيارات واقعي شورا که امکان برآوردن مطالبات رهبري و نيز نخبگان دانشگاه و حوزه و پيگيري ضرورت‌هاي کنوني انقلاب و کشور را با مانع مواجه مي‏کند، از دلايل استعفاي حسن رحيم‏پور ازغدي برشمرده شده است.

شکل‏گيري موج انقلاب فرهنگي به ‏حدود سال‏هاي 59 باز مي‏گردد. در آن سال‏ها قرار بود تحولي اساسي در فرهنگ کشور و کانون اصلي فرهنگي و انديشه‏اي يعني دانشگاه‏ها رخ دهد. آن سال‏ها خيلي چيزها محور انتقاد انقلابيون قرار داشت که از آن جمله مي توان به وجود دروس و سرفصل‏هاي مغاير با مباني ديني در دانشگاه‏ها و نيز حضور و شبهه‏افکني گروهک‏هاي کمونيست در دانشگاه‏ها اشاره کرد.

صدور پيام نوروزي امام راحل در اول فروردين 1359 در واقع موضوع انقلاب فرهنگي را جديت بخشيد. امام راحل در اين پيام نوروزي وضعيت دانشگاه‎ها را نيز مورد اشاره قرار داده بودند. در اين پيام بر ضرورت ايجاد "انقلاب اساسي در دانشگاه‏ هاي سراسر کشور"، "تبديل دانشگاه به محيطي سالم براي تدوين علوم عالي اسلامي" و "تصفيه اساتيد مرتبط با شرق و غرب» تاکيد شده بود.

کمي بعد از اوج‏گيري انقلاب فرهنگي و تعطيل شدن دانشگاه‏ها، ستاد انقلاب فرهنگي شکل گرفت و در آن چهره‏هايي نظير حجت‌الاسلام محمد جواد باهنر، سيد عبدالکريم سروش، دکتر حسن حبيبي، دکتر علي شريعتي، آيت الله مهدي رباني املشي، شمس آل احمد و جلال الدين فارسي گرد هم آمدند. اگر چه هدف انقلاب فرهنگي، انقلابي در تمامي شئون فرهنگي کشور بود، اما بيش از همه فعاليت ستاد در امور آموزشي و مدارس و دانشگاه‏ها خلاصه شد. تربيت استاد و گزينش افراد شايسته براي تدريس در دانشگاه‏ ها، گزينش دانشجو، اسلامي کردن جو دانشگاه‏ ها و تغيير برنامه‏ هاي آموزشي دانشگاه‎ها، از جمله اهداف ستاد برشمرده مي‏شد.

کمي بعد و به واسطه کاستي‏هايي که در ستاد انقلاب فرهنگي و خصوصا کميته علوم انساني اين ستاد مشاهده شد، امام دستور دادند مسئولين وقت دست به سوي حوزه‏هاي علميه دراز کنند و علوم اسلامي را از حوزه طلب نمايند. اين گونه بود که در حدود سال‏هاي 61 دفتر همکاري حوزه و دانشگاه شکل گرفت تا در جلسات متعدد اساتيدي از قم و دانشگاه در همايش‏ها و گردهمايي‏هاي چند ده روزه با محوريت آيت الله مصباح يزدي گرد هم آيند.

غرض تحول در فرهنگ کشور بود. مردم و نخبگان دريافتند دانشگاه و علوم دانشگاهي در نسبت با فرهنگ کشور جايگاهي مبنايي و ريشه‏اي دارد. متوجه دانشگاه شدند و حضور گروهک‏ها هم اين توجه را بيش از پيش موضوعيت بخشيد. و به اين ترتيب با دستور امام راحل و پيشنهاد موسسه در راه حق، دفتر همکاري حوزه و دانشگاه شکل گرفت تا با پي ريزي متون اسلامي و دروس برآمده از فرهنگ ديني، کم کم زمينه‏هاي ايجاد تمدني نوين فراهم آيد.

در آن مقطع تلاش‏هايي صورت پذيرفت که البته به واسطه عدم وجود قضاوت و نگرش يکسان در سطح ستاد و نيز عدم همکاري‏ها کمي که گذشت اين همه کمرنگ‏تر شد. از طرف ديگر انقلابيون دريافتند اين تحول جدي و مبنايي نيازمند زمان بيشتري است و نمي‏توان دانشگاه‏ها را تعطيل نگاه داشت. اين گونه بود که دانشگاه‏ها بازگشايي شد، استاتيدي که در دفتر همکاري گرد هم آمده بودند با انديشه‏هاي نوين خود به دانشگاه بازگشتند و ستاد هم با اضافه شدن اعضايي از دولت، به شوراي عالي انقلاب فرهنگي تغيير عنوان داد.

قرار نبود انقلاب فرهنگي تمام شود. انقلاب فرهنگي صرفا محدود به يک مقطع زماني خاص بين سال‏هاي 59 تا 62 نبود. قرار بود همان روندي که آغاز شده به صورت همزمان با بازگشايي دانشگاه پي گرفته شود و شوراي عالي هم همان اهداف والاي ستاد را البته در سطحي گسترده‏تر پي بگيرد.

با اين همه اما مثل بسياري از نهادهاي انقلابي که بعد از انقلاب کم‏کم به نهادهايي بروکراتيک و بي‏فايده تقليل يافتند، شوراي عالي نيز از کارآمدي‏اش کاسته شد. سير مصوبات شورا به موضوعاتي اختصاص يافت که در جايگاه شوراي عالي انقلاب فرهنگي با اين عنوان درخور توجه نبود. تصويب و اصلاح جزئيات بندهاي آيين‏نامه‏ها و اساسنامه‏ها و تاييد انتخابات و انتصابات و خلاصه مصوباتي صد در صد اداري به دستور کار شورايي فرهنگي تبديل شد.

از سوي ديگر نهادها و مجموعه‏هاي مختلفي در سطح کشور با عنوان پژوهشگاه و پژوهشکده و مرکز مطالعات و... همان روند دفتر همکاري را به صورت جسته و گريخته ادامه دادند. کتاب‏هاي زيادي در زمينه فلسفه علوم مختلف(فلسفه مضاف) تدوين شد. اما از آنجا که شوراي عالي به عنوان نهاد متکفل گردآوري همه اين تلاش‏ها در جايگاه واقعي خود قرار نداشت، اين همه تلاش راه به جايي نبرد و حتي حاصل اين همه پژوهش و نوشتن‏ها زمينه ورود به دانشگاه‏ها را پيدا نکرد.

با چنين شرايطي بود که با نامه نخبگان و اساتيد به رهبر انقلاب در سال 84 بحث کرسي‏هاي نظريه‏پردازي پيش کشيده شد تا بلکه ديالوگ برقرار شدن بين اساتيد علوم انساني اسلامي و غربي بتوان گره از اين دوگانگي برزگ در کشور بگشايد و در فضاي آزاد تفکر راه را به سوي نقد بافته‏هاي ترجمه شده غرب بگشايد. اما متاسفانه باز هم شوراي عالي انقلاب فرهنگي در اين زمينه کارنامه واجد قبولي ارائه نداد.

بعد از فتنه 88 رهبر انقلاب به صراحت بار ديگر همان آرمان بلند انقلاب فرهنگي را مطرح کردند و حتي ريشه بسياري از انحرافات را نيز در علوم انساني دانستند. ايشان در قم نيز فرمودند:«اينکه بنده درباره‌ى علوم انسانى در دانشگاه‌ها و خطر اين دانشهاى ذاتاً مسموم هشدار دادم - هم به دانشگاه‌ها، هم به مسئولان - به خاطر همين است. اين علوم انسانى‌اى که امروز رائج است، محتواهائى دارد که ماهيتاً معارض و مخالف با حرکت اسلامى و نظام اسلامى است؛ متکى بر جهان‌بينى ديگرى است؛ حرف ديگرى دارد، هدف ديگرى دارد. وقتى اينها رائج شد، مديران بر اساس آنها تربيت ميشوند؛ همين مديران مى‌آيند در رأس دانشگاه، در رأس اقتصاد کشور، در رأس مسائل سياسى داخلى، خارجى، امنيت، غيره و غيره قرار مي‏گيرند.»

ايشان در مورد وظيفه حوزه‏هاي علميه فرمودند:«حوزه‌هاى علميه و علماى دين پشتوانه‌هائى هستند که موظفند نظريات اسلامى را در اين زمينه از متون الهى بيرون بکشند، مشخص کنند، آنها را در اختيار بگذارند، براى برنامه‌ريزى، براى زمينه‌سازى‌هاى گوناگون. پس نظام اسلامى پشتوانه‌اش علماى دين و علماى صاحب‌نظر و نظريات اسلامى است؛ لذا نظام موظف به حمايت از حوزه‌هاى علميه است، چون تکيه‌گاه اوست.»

ذيل شوراي عالي انقلاب فرهنگي البته کميته‏ها و شوراهايي تشکيل شد با کارويژه‏هاي مختلف. در زمينه علوم انساني نيز کميته‏اي براي تحول در اين حوزه شکل گرفت. در حوزه فرهنگ عمومي نيز شوراي فرهنگ عمومي سامان داده شد و به همين ترتيب انواع و اقسام شوراها و کميته‏ها بعضا حتي با اعضاي مشترکي که فرصت کافي نيز نداشتند، ايجاد گرديد. تلاش‏هاي زيادي البته شد که نمي‏توان و نبايد اين تلاش‏ها را ناديده گرفت ولي آنچه با عنوان انقلاب فرهنگي از شوراي عالي انتظار مي‏رفت به کلي در ميان مصوبات اداري بي‏حاصل فراموش شد.

اکنون در چنين شرايطي به نظر مي‏رسد شوراي عالي بيش از آنکه يک نهاد انقلابي باشد، يک نهاد بروکراتيک است. براي تغيير وضعيت کنوني و تحقق واقعي اهداف و آرمان‏هاي انقلاب فرهنگي نيازمند مجموعه‏اي انقلابي هستيم که اعضاي آن انقلاب فرهنگي دوم را دستور کار اصلي خود بدانند و تحول جدي در فرهنگ کشور را به گونه‏اي انقلابي پيگيري کنند.

به نظر مي‏رسد به اندازه کافي در بسياري از حوزه‏هاي فرهنگي شعار داده شده است، هم در فرهنگ عمومي و هم در فرهنک تخصصي. هر بار موضوعي براي مدتي کوتاه توجه‏ها را به خود جلب مي‏کند و چندي بعد کاملا به فراموشي سپرده مي‏شود. موضوع حجاب در حوزه فرهنگ عمومي و موضوع علوم انساني در حوزه فرهنگ تخصصي چنين حالتي دارند. به نظر مي‏رسد اکنون عهد شعار به پايان رسيده و بايست به حال وضعيت شوراي بروکراتيک عالي انقلاب فرهنگي فکري اساسي و بنيادي کرد. با اين وضعيت نه از نامگذاري دهه پيشرفت و عدالت چيزي حاصل مي‏شود و نه از الگوي پيشرفت اسلامي.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس