نهاد خانواده
خانواده به عنوان اولین و اساسی ترین نهاد اجتماعی که نسبت به پدیده سالمندی آسیب می بیند، در بیشتر موارد مورد غفلت واقع می شود. مقوله خانواده های تک فرزند موضوعی است که می تواند زمینه بسیاری از مشکلات را در آینده رقم بزند. چرا که کودکان در خانواده های کم جمعیت اغلب در سطح وسیعی از انتظارات و خواسته ها رشد می کنند و با مفاهیم ارزشی نظیر صبر، قناعت، ایثار، کمک به همنوعان، تحمل و ... بیگانه اند و همین امر باعث می شود که افراد نسبت به تشکیل خانواده و زندگی مشترک رغبتی نداشته باشند و به زندگی با شکل مجردی روی آورند. پدیده ی خانواده های تک هسته ای و تک فرزند واقعیتی غیر قابل انکار است، که اگر برای کنترل و رفع آن چاره ای اندیشیده نشود، در بلند مدت منجر به انقطاع و امحاء نسل می گردد؛ معضلی که امروزه بسیاری از کشورهای غربی با آن دست و پنجه نرم می کنند و به آن اذعان دارند. جان رایان، دین شناس کاتولیک آمریکایی یکی از پیامدهای منفی کاهش جمعیت را آسیب های اخلاقی و اجتماعی می داند که متوجه نهاد خانواده است، او از زنان میخواهد که فرزندان بیشتری داشته باشند زیرا معتقد است زندگی فقط با داشتن هزینه زندگی اتفاق می افتد که عبارت است از ایثار، که کمتر در خانواده های کم جمعیت محقق می گردد. وی تاکید می کند که خانواده های کم جمعیت اگرچه ممکن است ثروتمند شوند اما ثروتمند شدن آن ها از فقیر ماندنشان خطرناکتر است.[1]
نهادهای اجتماعی ودرمانی
با توجه به اصل 29 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و مواد فصل اول قانون ساختار نظام جامع تامین اجتماعی، حمایت از افراد پیر و بازنشسته حقی همگانی بوده و دولت موظف است که طبق قوانین از محل درآمدهای عمومی حاصل از مشارکت مردم، خدمات و حمایت های لازم را برای این قشر تامین کند. به گزارش دیدبان از طرفی روند رو به رشد جمعیت سالمندان در ایران به حدی است که براساس سناریویی که توسط سازمان ملل در سال2010 منتشرشد، ایران در حال حاضر جز 10کشوری است که به سرعت به سمت کهنسالی در حرکت است و در صورت عدم اتخاذ سیاست مناسب جمعیتی، در80 سال آینده با جمعیتی که47درصد آنرا سالمندان بالای60 سال تشکیل می دهند روبرو خواهد شد. با این اوصاف به نظر میرسد دولت مجبور باشد تا بخش زیادی از در آمدهای خود را صرف مخارج مختلفی نماید که نتیجه طبیعی عارضه سالمندی می باشد. هدف از حمایت های سالمندان نیز فقط در افزایش امید به زندگی محدود نمی شود و حمایت های اجتماعی را نیز دربر می گیرد. حمایت های اجتماعی به این معناست که فرد باور کند که مورد احترام و علاقه دیگران و عنصری دارای شان و ارزشمند است؛ اگر به این بعد از دوران سالمندی مورد غفلت واقع شود میتواند تبعات روانی فراوانی برای فرد سالمند داشته باشد. پدیده سالمندی به طور طبیعی موجب اختلالاتی در کارکرد اندام های فرد می شود و فرد سالمند به تدریج در ایفای نقش فردی و اجتماعی دچار مشکل میگردد و از این جهت فرد سالمند بیش از بیش نیازمند کسی است که وی را در انجام کارهای مختلفش یاری رساند. در جامعه ای که سالمندان بیشتر آن را تشکیل داده اند و نیروی جوان و کارآمد در اقلیت قرار دارد، به ناچار بخش عمده ای از این جمعیت جوان فعال می بایست مشغول نگهداری سالمندان جامعه شود و لذا جامعه از بخش زیادی از نیروی کار فعال خود محروم می شود.
مهاجرت اجباری و گسست فرهنگی کشور مقصد
نیرویی انسانی به عنوان یکی از مولفه های مهم در رونق اقتصادی هر کشور به شمار می رود. امروزه کشورهای توسعه یافته بخش بسیاری از کسری جمعیت و نیروی کار مورد نیاز خود را از طریق مهاجرت پذیری، جبران می نمایند. بر طبق آخرین آمار موجود که سازمان مهاجرت و توسعه بین المللی آن را منتشر کرد، کل مهاجرت در سطح جهان در سال 2009 میلادی، برابر با 213 میلیون نفر بوده که از این میان کشورهای غربی و در راس آن امریکا با پذیرش 43 میلیون نفر مهاجر، بالاترین میزان پذیرش مهاجرت را به خود اختصاص داده است. کمبود نیروی کار فعال برای پیشبرد اهداف توسعه و رشد اقتصادی در این کشورها موجب شده است تا سیاست جذب مهاجر با محدودیت های کمتری نسبت به کشورهای دیگر صورت پذبرد.
اگر چه امروز علت اصلی مهاجرت از کشورهای همسایه به ایرا ن به علت فقدان نیروی کار در کشور ما نیست و ریشه ی این پدیده را باید در وضعیت اقتصادی فرهنگی و شرایط معیشت خود کشورهای مبدا مثل افغانستان، پاکستان و سایر کشورها جست. اما طبق پیش بینی ها ممکن است در صورتی که چاره ای برای علاج بیماری سالمندی جمعیت در نظر گرفته نشود ما نیز خود مجبور به پذیرش مهاجرت در آینده نزدیک گردیم. اما روی دیگر سکه مهاجرت پیامدهای منفی می باشد که میتواند به لحاظ اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی آثار نامطلوبی بدنبال داشته باشد. از جمله می توان به تضاد فرهنگی مهاجرین و کشور مقصد اشاره کرد در سال های گذشته سیل مهاجرت اتباع کشورهای همسایه به ایران که در بعضی از نواحی منجر به تغییر و گسست فرهنگی شده است تاثیر نامطلوبی در پی داشته است. علاوه بر این میتوان به چالش های اجتماعی و امنیتی اشاره کرد که نتیجه حضور بی حد و اندازه اتباع افغانی است که به ایران مهاجرت کرده اند، افزایش بزهکاری، آدم ربایی، قتل و برهم زدن امنیت اجتماعی از موارد قابل ذکر است. این در حالی است که تا امروز مهاجرین برای ورود به ایران همواره با مشکلات فراوانی روبرو بوده اند و دولت ها در دوران متفاوت احساس نیازی برای جذب نیروی کار از طریق مهاجرت نداشته اند و سیاست های اتخاذ شده در این مورد در بیشر موارد سختگیرانه بوده است. با این وجود در صورتی که روند پیر شدن جمعیت ادامه یابد دولت نیز مجبور است سیاست های کشور غربی در قبال مهاجرت و جبران فقدان نیروی کار الگو قرار دهد که البته باید خود را برای مقابله با چالش های فراوان امنیتی، اجتماعی و فرهنگی آماده نماید.
نتیجه گیری
شمارش معکوس بحران جمعیت در ایران آغاز شده است که در صورت عدم توجه به آن و تغیر سیاست های کنترل جمعیتی، در آینده ی نزدیک کشور با چالش های فراوانی در حوزه های مختلف فرهنگی و اجتماعی روبرو خواهد شد و هزینه های مالی و فرهنگی فراوانی را به دولت و جامعه تحمیل می کند؛ دیدبان معتقد است اگر چه فرهنگ و باورهای غلط مهمترین نقش را درپدید آمدن آسیب سالمندی جمعیت ایفا میکنند، اما دولت می تواند تا حد زیادی جلوی پیامدهای منفی این پدیده اجتماعی فرهنگی را بگیرد.