برادر ناديدهام سردار داود آذرنوش طي مصاحبهاي از هادي ساعي قهرمان كشورمان گله كرده بودند كه چرا عليه شبكه بيبيسي كه به حمايت از او برخاسته بود، مصاحبه نكرده و نگفتهاند كه نيازي به حمايت شبكههاي خارجي ندارند. بعد از آن هادي ساعي چنين كرد و در ارتباط با انتخابات فدراسيون تكواندو گفت كه احتياجي به دفاع آن شبكه و ديگر شبكهها ندارد. پس از اين اظهارات، سردار آذرنوش ضمن تأكيد بر اينكه از قهرمان كشورمان و عضو شوراي شهر همين توقع را داشتند، عنوان كردند كه ما انتظار داشتيم آقاي ساعي زودتر از اينها چنين مطالبي را بيان ميكردند.
دغدغه برادر گرامي را درك كرده به آن احترام ميگذارم، اما برادرانه عرض ميكنم كه نازنين برادر، جامعه ورزش نيز هم از شما گلايه دارد و هم انتظار. اينكه شما به حوادث آن سوي مرزها حساسيتهاي لازم را داريد، بسيار پسنديده و نيكو است؛ اما كاش قدري از اين حساسيت ورزشي را نسبت به آنچه كه در درون هم ميگذرد داشتيد. اما متأسفانه ديري است كه احساس ميشود ذهن عزيزان ما بيشتر معطوف تحركات خارجي شده و به آنچه كه در درون ورزش كشور ميگذرد چندان عنايتي نميكنند. اوايل انقلاب براي همه ما جوانان تشنه، كتاب هاي شهيد مطهري خصوصاً با تأكيدي كه امام (ره) بر آن داشتند منبعي بسيار غني بود. ما بوديم و كتاب هاي مرحوم شريعتي و شهيد مطهري. يكي از اين كتاب ها، پيرامون انقلاب اسلامي شهيد مطهري بود. در آنجا آن شهيد عزيز به بحث درخصوص خطراتي كه يك انقلاب را تهديد ميكنند پرداختهاند كه به نظرم خوب است همه ما يك بار ديگر آن را بخوانيم. آنجا استاد مطهري بحث مفصلي كردهاند راجع به خطراتي كه از درون هم انقلاب را تهديد ميكند. ايشان كلام خود را با اين بيت مولانا كه ميتواند سرآغاز سخن من هم باشد آغاز كردهاند:
اي شهان كشتيم ما خصم برون
ماند خصمي ز آن بدتر در اندرون
مدتي است يك جريان آگاهانه يا ناآگاهانه از درون ورزش شروع كرده بر تضعيف نيروهاي خالص آن. هركدام از اين افراد هم بنا به دلايلي به اين جبهه پيوسته اند. يكي به دنبال مال است و يكي به دنبال مقام و شهرت و... عدهاي هم ناآگاهانه فريب اين آگاهان را خورده و بدون اطلاع در زمين آنها بازي ميكنند. آن گروه آگاه و مطلع كه ميدانند چه ميكنند، چنان ظاهرسازي كرده و اطلاعات غلط ميدهند كه دل عارف و عامي ميلرزد كه مبادا درست ميگويند.
طبيعي است در اين شرايط بايد فرد يا جرياني به مقابله برخيزد و نقاب از بسياري چهرهها براندازد. اينجاست كه يكي از وظايف اصلي همه مومنان فداكار روشن ميشود، حمايت از جرياني سالم كه ميخواهد با ناخالصي مبارزه كند. اما متأسفانه بايد گفت چنانكه ذكر كردم گويي برخي از ما برعكس اهميتي كه به بيرونيان ميدهيم و براي قهرماناني كه حاضر به مبارزه با ورزشكاران رژيم اشغالگر قدس نشده يا مورد حمايت شبكههاي خارجي قرار ميگيرند حساسيت به خرج ميدهيم، چندان توجهي به مسائل داخلي نميكنيم.
مدتي است يكي از موفقترين رؤساي فدراسيونهاي ما كه افتخار جانبازي را هم دارند، عليه برخي تخلفات قد علم كرده و به همين دليل هم مورد بيمهريهاي بسياري از طرف كساني قرار گرفته كه ادعاي آنها گوش فلك را كر ميكند. اما دريغ كه در ميان اين كم لطفيها صدايي از جانب نيروهاي مخلص به عنوان حمايت بلند شود. مگر محمود خسروي وفا چه ميگويد كه بايد تنها بماند و هيچ حمايتي را نبيند؟ آيا ذرهاي از منافع شخصي خود گفت؟ آيا كلامي از منافع جناحي گفت؟ آيا غير از اين بود كه ميخواست و ميخواهد كه نگذارد حقوق ورزش و ورزشيها پايمال شود؟ آيا در ساختمان فروخته شده و شركت قرارداد بسته شده و ... خسروي وفا نفع شخصي داشت كه او را تنها گذاشتيم؟ مگر زبان خسروي وفا آن هنگام كه از مهندسي انتخابات كميته ملي المپيك و دلايل به تعويق انداختن آن ميگفت بجز مصالح و منافع ورزش كشور را در نظر داشت؟ چرا ندايي از مدعيان دلسوزي بلند نشد؟
برادر عزيز!
براي آنكه بداني در همين ورزش برسر نيروهاي خوب انقلاب چه ميآورند و شما سكوت ميكنيد، مهرداد آگين را صدا كنيد و از اين جانبازي كه دو پا و يكدست خود را براي اين نظام داده بپرسيد در لندن چه بر سر او آوردند و چگونه حتي از دادن بليت به مردي كه علاوه بر جانبازي قهرمان بسكتبال و رئيس فدراسيون آن بوده دريغ كردند؟ كاش در لندن بودي و حال او را ميديدي.
مومن عزيز!
ميداني در پس سكوت و بيتفاوتي ما و شما به يكي از صادقان ورزش تهمت دروغگويي ميزنند تا عملكرد خود را بپوشانند؟ ميداني كه بعد از آن تهمت سنگيني كه به خسروي وفا زدند، علي كشفيا به من زنگ زد و گفت به كجا رسيدهايم كه اينگونه با آبروي جانبازان جنگ تحميلي بازي ميكنند! شما كه رئيس بسيج ورزشكاران هستيد حتماً علي كشفيا را ميشناسيد؛ قهرمان واليبال نشسته كه دو پاي خود را تقديم انقلاب كرده است. آري برادرم اين گوشهاي است از قصه غربت نيروهايي كه با جان و دل پاي اين نظام ايستادهاند و اين است تصوير پرغصه سكوت نيروهايي كه گمان ميكنند فردا در خانه آنها زده نخواهد شد.
برادر بزرگوارم!
بيائيد عهدي ببنديم تا در اين وانفساي غريبي نيروهاي خالص كه از سر ناجوانمردي به مباركباد ميآيد، سكوت نكنيم و آگاه باشيم كه گاه نه دشمن بيروني كه موريانههاي دروني به جان فرزندان انقلاب ميافتند و ابزار آنها هم مشتي جاهل ظاهر بين هستند.
اميدوارم قيامي كنيد و همّتي براي آنكه محمود و محمودها تنها نمانند و فرصت طلبان آگاه شوند كه اين بيشه هنوز از شير تهي نشده است
سخن را با كلام حافظ شيراز تمام ميكنم كه گفت:
ز آن يار دلنوازم شكري است با شكايت
گر نكته دان عشقي خوش بشنو اين حكايت
بي مزد بود و منت هر خدمتي كه كردم
يارب مباد كس را مخدوم بي عنايت
رندان تشنه لب را آبي نميدهد كس
گويي ولي مي شناسان رفتند از اين ولايت
غلامحسین شعبانی (سردبیر هفته نامه دنیای ورزش)