مشرق- حوادث اين روزهاى خاورميانه در بعضى کشورها را به 15 خردادهاى قبل از انقلاب ايران مىتوان تشبيه نمود و اما مصر به بهمن ماه 57 ملت ايران خيلى شبيه است و اين مشابهت براى عموم دلسوزان بجز خودکامگان داخلى و خارجى، ملموس است. ولى نمىدانم چرا بعضى فرافکنى کرده و آدرس غلط مىدهند، از آمريکائىها در دستور رسانهاى براى معرفى کردن البرادعى به عنوان «رهبر آزادىخواه مصر» تعجبى نيست او پيش مردم ايران پر کاهى ارزش ندارد زيرا ملت رشيد ايران فرمانبرىاش را در نبرد هستهاى با خود ديده است و امروز او حلقه به گوشى براى مأموريتى جديد در مصر است. اما آدرس اشتباهى از طرف نخستوزير هشت سال دفاع مقدس چه توجيهى دارد.
هرچه فکر کردم دليل منطقى براى اين جمله از اطلاعيه اين هل خورده توسط استکبار جهانى در سال 88 نيافتم. او هنوز از گناه خود توبه نکرده است که گناهى به اين بزرگى مرتکب شد. مردم عزيز قضاوت نمايند: «... بدون هيچ شکى نقطه آغازين آنچه در خيابانهاى تونس و صنعا و قاهره و اسکندريه و سوئز شاهد آن هستيم را بايد در تظاهرات چند ميليونى 25، 28 و 30 خرداد تهران جستجو کرد.
روزهايى که مردم با شعار «رأى من کجاست» به خيابانها آمدند...» اين آدرس اشتباه گناه کبيره ديگرى از صادرکننده آن است و سؤال اين است که چرا صدور انفجار نور را منکر مىشويد؟ چرا اين حضور مردم را لبيک آنان بر هزاران کلام حکيمانه و حداقل اين بيان امام راحل نمىدانيد که فرمودهاند: «يوم الله 22 بهمن سالروز شکست باطل و جنود ابليس به دست حقطلب جندالله، سرآغاز پيروزى ملت ايران بر مستکبران و غارتگران، سرآغاز برچيده شدن دستگاه ستمگرى طاغوتيان، سرآغاز حکومت الله و بيدارى مستضعفان» و يا فرمودهاند: «اينجانب به همه نسلهاى حاضر و آينده وصيت مىکنم که اگر بخواهيم اسلام و حکومت الله برقرار باشد و دست استعمار و استثمارگران خارج و داخل از کشورتان قطع شود. اين انگيزه الهى را که خداوند تعالى در قرآن کريم بر آن سفارش فرمود است، از دست ندهيد و در مقابل اين انگيزه - که رمز پيروزى و بقاى آن است - فراموشى هدف و تفرقه و اختلاف است... در آتيه نيز آنچه براى ملت ايران و مسلمانان جهان بايد مطرح باشد و اهميت آن را در نظر بگيرند، خنثى کردن تبليغات تفرقهافکن خانهبرانداز است. توصيه اينجانب به مسلمين و خصوص ايرانيان بهويژه در عصر حاضر آن است که در مقابل اين توطئهها عکسالعمل نشان داده و به انسجام و وحدت خود به هر راه ممکن افزايش دهند و کفار و منافقين را مأيوس نمايند.»(صحيفه نور، ج 21، ص 176)
آقاى ميرحسين، همانگونه که در يادداشتى با عنوان «خشت کج» در حاشيه اولين مصاحبه حضور شما براى انتخابات دوره اخير يادآورى کرده بودم، باز هم از باب سربازى براى عزيز ملت ايران و مستضعفان عالم در راستاى نسخه حکيمانه ايشان مبنى بر جذب حداکثرى، انتظار توبه و جبران داريم و احتمال نفوذى بودن شما را حمل بر غفلت مىنمائيم و فقط به يک خاطره که در کتاب «حال اهل درد» شاعر گرامى آقاى سبزوارى صفحه 158 با عنوان «انحراف آزرم و بريدن او» نقل شده است، رهنمون مىسازم «آزرم در اصل مشهدى بود و اول در واقع، در خط امام حرکت مىکرد، ولى ذهنيتى نيز به اين ملىگراها داشت و در آن موقع شعراى اين جورى نيز بودند، ما در اواخر احساس کرديم که آزرم دارد از دامن اسلام دور مىشود.
يک روز با آقاى بهجتى امام جمعه اردکان و آقاى شمسايى به خانه او رفتيم. شروع کرديم از انقلاب صحبت کردن، ديديم آتش آزرم خيلى تيز است، مثل اينکه نهضت اسلامى را نمىشناسد و همه بحث دور حسينيه ارشاد مىچرخيد. بعد از گفت و گوى زياد، ديدم که اختلاف ايجاد مىشود و واقعاً به خودم لرزيدم، بعد شروع کرديم از مسائلى که جارى است صحبت کرديم و ديدم که خير، ايشان طور ديگرى فکر مىکند، مىگفت «امروز ما در دنيا مطرح هستيم، همان قدر که امام مطرح هست، ما هم مطرح هستيم» بعد بلند شد مجله لوموند را آورد، در آن زمان، مجله لوموند يک عکس بلند و تمام قدى از امام زده بود و يک عکسى نيز از شاه زده بود و عکس ديگرى نيز زده بود و نوشته بود شاعر اپوزيسيون، آقاى نعمت آزرم. بعد گفت ببينيد ما در تمام دنيا مطرح هستيم، همانقدر که امام مطرح است. ما متوجه شديم که نصيحت فايدهاى ندارد. همان شب يا شب بعد از آن بود که ساواکىها به ماشين رنويى که آزرم در آن بود حمله کردند و شيشه آن را شکستند، ولى مواظب بودند که آسيبى به آنها نرسد و فقط قصدشان اين بود که او را مطرح کنند که از سران اپوزيسيون است، آزرم از خوشحالى در پوست خود نمىگنجيد و کسى نمىتوانست با او صحبت کند و ما هم دنبال کار خودمان رفتيم.»
خدا عاقبت همه را بخير نمايد