مشرق----1 - متن توافقنامه ايران با 1+5 را خواندم. هر كس كه به ديده انصاف به اين متن نگاه كند در بدبينانهترين قضاوت، آن را يك پيروزي نسبي براي جمهوري اسلامي و تلاش قابل تقدير تيم مذاكره كننده ميداند.
اين متن محصول 10 سال چانهزني جمهوري اسلامي با پنج قدرت هستهاي جهان و يك قدرت اقتصادي است تا آنها را از يك نگراني، كه توهمي بيش نيست در آورد. ترديدي نيست ما در اين توافقنامه امتيازاتي به طرف مقابل دادهايم و در عوض يك نقطه پايان به ادامه شرارتهاي آنها تحت عنوان تهديد و تحريم گذاشتهايم. همچنين امتيازاتي در كاهش تحريمها در كوتاه مدت و برچيدن آن در دراز مدت گرفتهايم. اولين سئوال اين است كه آيا اين داد و ستد، متوازن است؟
پاسخ مشخص است. بر فرض هم متوازن نباشد، نميتوان از اين زاويه به توافق به عنوان يك زاويه درست نگاه كرد. بلا تشبيه در صلح حديبيه هم عدهاي از اين زاويه به آن نگاه كردند و پيامبر (ص) را مورد مذمت قرار دادند. حال آنكه خداوند در قرآن از اين تلاش ديپلماتيك پيامبر (ص) با آنكه امتيازي به مشركين داده شد با عنوان "فتح المبين" ياد ميكند. آثار وجودي اين صلح، خود را در پيروزيهاي بعدي مسلمانان بويژه فتح مكه نشان داد. آنچه در ژنو رخ داد نه يك قرارداد صلح و نه يك عهدنامه، بلكه يك توافقنامه است. براي راستي آزمايي دشمن است، و اگر هم صلحي در كار باشد نه از نوع صلح امام حسن(ع) است و نه از نوع صلح حديبيه!
ما يك نظام مستقر، مستقل و مقتدر هستيم. بيش از سه دهه است قهرمانانه روي پاي خود ايستادهايم و دولتي نيرومند و مردمي متحد و يكپارچه داريم. قدرت سخت ما بر دشمن پوشيده نيست. قدرت نرم ما فراتر از مرزهايمان در پنج قاره جهان با شعار "لبيك يا حسين" در اتاقهاي جنگ دشمن مورد ارزيابي قرار ميگيرد.
اينكه پنج قدرت هستهاي و يك قدرت اقتصادي جهان، زانو به زانوي تيم مذاكره كننده هستهاي ايران ساعتها بنشينند و چانهزني كنند، نشان دهنده اقتدار ماست. نفس نشست آنها به رسميت شناختن قدرت ماست.
دكتر ظريف رئيس تيم ديپلماتيك كشورمان كه 30 سال تجربه ديپلماسي را در كارنامه سياسي خود دارد و سالها در آمريكا در نقش يك ديپلمات زندگي كرده است، شناخت كافي از حريف دارد و ظريفكاري ديپلماسي را خوب ميداند. با اين همه در بدو ورود به تهران گفت؛ "ادعا نميكنيم كار ما بينقص است، از نقد مشفقانه استقبال ميكنيم." به همين بهانه ميخواهم گوشهاي از متن توافقنامه را مورد بازخواني قرار دهم و اشكالاتي را كه به ذهنم ميرسد مطرح كنم و منطق سياسي تنظيم سند را مورد سئوال قرار دهم و در اين مورد البته مخاطبم بيشتر منطق طرف مقابل است.
2- در مقدمه متن توافقنامه آمده است: "هدف اين مذاكرات رسيدن به يك راهحل جامع مورد توافق و بلند مدت است به نحوي كه تضمين كند برنامه هستهاي ايران كاملا صلحآميز است." بعد گامهايي در متن توافقنامه آمده است كه اين تضمين حاصل شود.
بيترديد اين تضمين را قدرتهاي جهاني براي امنيت خود ميخواهند و دغدغه امنيتي، آنها را به وادي فشار، تهديد و تحريم عليه ايران كشانده است با آنكه هيچ دليل و برهاني براي اين معنا ندارند كه انحرافي در فعاليتهاي هستهاي ايران به سمت ساخت سلاح وجود دارد، اما به خود حق ميدهند براي تضمين امنيت خود چنين توافقنامهاي را امضا كنند و ساعتها روي كلمه به كلمه آن چانهزني نمايند. سئوال اين است كه امنيت جمهوري اسلامي كه اكنون مورد تهديد پنج قدرت هستهاي جهان است و دور تا دور جمهوري اسلامي، نيروهاي ناتو در هوا، دريا و زمين خيمه زدهاند و ارتش آمريكا با تصرف عراق و افغانستان و با حضور ناوهاي هواپيما بر و... مهمترين تهديد امنيتي جمهوري اسلامي است، براي رفع نگراني ملت ايران از حمله نظامي و حمله هستهاي كه هر از چندي به رخ دولت ما ميكشند، در متن توافقنامه چه كردهاند؟
نميشود گفت ايران با غنيسازي 5 درصد يا 20 درصد بزرگترين تهديد جهان است اما همين گرگهاي جهاني با غناي 99 درصد وساختن هزاران بمب هستهاي و رژيم صهيونيستي با 200 كلاهك هستهاي هيچ تهديدي براي جهان نيستند!
اگر بپذيريم آنها تهديد براي جهان نيستند حداقل تهديد براي ايران هستند. چرا كه آن طرف ميز همه گزينهها از جمله گزينه نظامي را به رخ ما ميكشند، لذا در متن توافقنامه چه تضميني براي حفظ امنيت جمهوري اسلامي وجود دارد؟
يعني 5 قدرت هستهاي جهان به خود حق ميدهند نگران امنيت خود باشند در حالي كه ما نه سلاح هستهاي داريم و نه ميخواهيم بسازيم. اما ميگويند ملت و دولت ايران حتي حق ندارند نگران تهديدات نرم و سخت عليه خود باشند؟
لازم بود حداقل به عنوان نمايش هم كه شده، بندي از بندهاي توافقنامه را به رفع نگرانيهاي امنيتي ملت و دولت ايران اختصاص و يا تضمينهايي از جمله خروج ناوگان آنها از خليج فارس و بر چيدن پايگاههاي نظامي در منطقه ميدادند.
3- آنها ميگويند ما نگران ساخت بمب هستهاي ايران هستيم. براي ساختن بمب نياز به غناي بيش از 90 درصد اورانيوم است. اولا: چرا ابتدا گفتند اساسا با غنيسازي اورانيوم در ايران مخالفيم؟ نفس غنيسازي حكايت از ساخت بمب ندارد. قطعنامههاي ظالمانه شوراي امنيت سازمان ملل و تحريمهاي يك جانبه و چند جانبه را به همين دليل عليه ملت صادر كردند. ثانيا: حالا كه در توافقنامه حداقل غنيسازي 5 درصد را پذيرفتهاند به چه دليل به غنيسازي 20درصد گير دادهاند؟ با غنيسازي 20 درصد كه نميشود بمب ساخت! حساسيت آنها به غناي 20 درصد نشان ميدهد نگرانيهاي آنها از ساخت بمب نيست بلكه نگرانيهاي آنها بيشتر معطوف به پيشرفتهاي ايران از بهرهمندي از انرژي صلحآميز هستهاي است. سئوال اينجاست چرا به بهانه اينكه ما ميخواهيم بمب بسازيم جلوي پيشرفتهاي كشور را ميخواهند بگيرند؟
4- با آنكه در همين توافقنامه، غنيسازي 5 درصد را پذيرفتهاندو در دو سه جاي توافقنامه سطوحي از غنيسازي را به رسميت شناختهاند، جان كري كمتر از يك ساعت پس از اعلام توافقنامه ميگويد؛ "اين توافقنامه نميگويد كه ايران حق غنيسازي دارد و در اين سند به هيچ عنوان به آن اشاره نشده است!" اين نوع اظهارنظرها نشان ميدهد پايبندي آنها به توافق در حالي كه جوهر نگارش آن هنوز خشك نشده، مورد ترديد است.
ترديدي نيست پذيرش كف غنيسازي در همان 5 درصد از طرف حريف، رژيم حقوقي قطعنامهها و منطق تحميل تحريمها و تهديدها را فرو ميپاشد. اين دستاورد خوبي است. همچنين توقف قطعنامهها و تهديدنامهها و لغو كردن تحريمها، رژيم حقوقي تحريمها را فرو ميپاشد. كساني كه در غرب در اين تحريمها متضرر شدهاند درصف ارتباط و مناسبات جديد با تهران ميايستند.
5- طبق اصل 77 قانون اساسي عهدنامهها، مقاولهنامهها، قراردادها و موافقتنامههاي بينالمللي بايد به تصويب مجلس شوراي اسلامي برسد. بيترديد توافقنامه مورد نظر اگر بخواهد از حرف فراتر رود و جامه عمل بپوشد بايد از سوي مجلس شوراي اسلامي به تصويب برسد. نمايندگان محترم مجلس در اين تصويب بايد دقت هاي فني، حقوقي و ديپلماتيك را در اين متن لحاظ كنند. همچنين اين متن محصول تلاش مدبرانه، خالصانه و صميمانه وزير خارجه و كادر دپيلماتيك جمهوري اسلامي است. قاعدتا بايد به عنوان يك تصويب نامه از سوي هيئت وزيران به تصويب برسد يعني فرآيندهاي حقوقي خود را طي كند.
*محمد کاظم انبارلویی
با آنكه در همين توافقنامه، غنيسازي 5 درصد را پذيرفتهاندو در دو سه جاي توافقنامه سطوحي از غنيسازي را به رسميت شناختهاند، جان كري كمتر از يك ساعت پس از اعلام توافقنامه ميگويد؛ "اين توافقنامه نميگويد كه ايران حق غنيسازي دارد و در اين سند به هيچ عنوان به آن اشاره نشده است!" اين نوع اظهارنظرها نشان ميدهد پايبندي آنها به توافق در حالي كه جوهر نگارش آن هنوز خشك نشده، مورد ترديد است.