کد خبر 26187
تاریخ انتشار: ۵ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۱:۳۳

يکي از خبرنگاران کيهان در وبلاگ خود نامه اي سرگشاده خطاب به جعفر بهداد معاون سياسي دفتر رئيس جمهور که در گذشته در روزنامه کيهان بوده، منتشر کرده است.

به گزارش وبلاگستان مشرق، رحيم چوخاچي زاده مقدم که از خبرنگاران روزنامه کيهان است، در جديدترين مطلب وبلاگ "خوب و بد" در مطلبي خطاب به محمد جعفر بهداد معاون سياسي دفتر رئيس جمهور که در گذشته از همکاران اين روزنامه بوده، نوشت: 

حضرتعالي را حداقل بنده خوب مي شناسم و خود تان هم اين را خوب مي دانيد پس بگذاريد با شما با همان ادبياتي که به آن عادت داريد و در سخنان اخيرتان در جمع اعضاي جامعه موسوم به " وعاظ ولايي " بيشتر از اندازه در اين شيوه غلط سخن رانده ايد ، سخن بگويم .

تعجب بنده از شما دراين است که نمي دانم چرا وقتي که خود را آنقدر زرنگ مي دانستيد و هشيار و آگاه اکمل به زمان و اوضاع وسياست وقت خود را به جاي خدمت به مردم وقف دفاع از کسي کرده ايد که اگر کمي فکر بکنيد خواهيد فهميد که با چه هدفي و در پي چيست ، و چرا اينگونه دست و پا مي زند تا فرد هميشه مطرح جامعه باشد و شما را نيزابزار عمله خود قرارداده و وادار به بيان ادعاهايي مي کند که از عواقب حقوقي آن غافليد و غافليد از اينکه اين گونه عمل کردن ها نه تنها منحرف کردن اذهان عمومي از مبارزه با دشمن و فتنه گران اصلي به سمتي است که دغدغه امروز من و شما همين است ، بلکه عواقب خطرناکترديگري درپي دارد که کمترين آن ها نااميد شدن مردم هميشه در صحنه نسبت به نظام است ، دقيقا همان هدفي که فتنه گران در انتخابات 88 آگاهانه در پي آن بودند اما شما نا آگاهانه بستر سازان به هدف رسيدن بدون هزينه آنان شده ايد !! و حال آن که همه چيز را به هم ريخته ايد و حتي مراجع و فضلا را هم به چالش کشانده ايد و براي اينکه خود را از مهلکه اي که به دستان خود تدارک ديده ايد نجات دهيد ، اين روزها در صدد انداختن توپ به زمين ديگران بر آمده ايد و با سفر به اين شهر و آن شهر و سخنراني در اين محفل و محافل ديگر اتهامي که برخودتان وارد است با بي حيايي تمام برديگران وارد مي کنيد و حال آنکه همان اصولگراياني که شما در سخنرانيتان به عنوان " اصولگرايان ... !! " ياد کرده ايد بارها در مقالات و به بهانه هاي مختلف چنين روزي را براي شما پيش بيني کرده بودند و اکنون به خود زني افتاده ايد ومانند کساني شده ايد که کمربند انتحاري به خود بسته اند ومي خواهند يا به نحوي از اين مهلکه قسردر بروند و يا اين که عده اي را هم به ناجوانمردي هلاک کنند و متاسفانه شما نيز که اين همه خود را باهوش مي دانستيد و از دبگران با ذکاوت تر! فريب خورده اين جمعيت شده ايد و زبان و کلام خود را به سخنان و به اتهامات سخيفي بازکرده ايد و به شکم جمعيتي زده ايد که عمري با آن ها نان ونمک خورده ايد و اکنون نمکدان مي شکنيد !! متاسفم از اين که مي خواهيد با دست خود ، خويشتن را به کساني که نمي شناسنتان بشناسانيد ؟! حکايت شما به حکايت موش جواني مي ماند که روزي از روزها ،‌ در دل يک دشت بزرگ ، عبور مي کرد . اين موش جوان ما يک اخلاق بسيار بد هم داشت و آن اينکه هميشه مي پنداشت که زيرک تر و قوي تر از همه است ! . چشم عقلش کورو بسيار خود پسند و مغرور بود.

سوت مي زد و آواز مي خواند و مي رفت ، به ناگاه ، شتري را ديد در سبزه زار . موش جوان با خود انديشيد : " چطور است که اين شتر را بدزدم ! " ، فکر خود را پسنديد! و پيش رفت و افسار شتر را گرفت و به خيال خود به دنبال خود کشاند . شترهم که خوشحال بود و سرحال ، براي آنکه بداند موش جوان چه انديشه اي در سر دارد ، بي هيچ مخالفتي در پي اش رفت .

آري ، موش بيچاره بي خبر از فکر شتر ، برخويشتن باليد و با خود گفت : " چه کسي تا حالا ديده است که موشي چون من ، شتري را در پي خود مي برم . پس من قويترين موشم . زيرک ترين و باهوش ترين موش روي زمينم . آري من اينم !!."

تا اينکه موش کنار جوي آبي ايستاد و با حيرت در امواج خروشان آب خيره ماند و با خودش گفت :" حالا چگونه ازاين جوي بزرگ و پر موج بگذرم !؟ شتر که توقف موش را ديد ، در دل خنديد و علت را پرسيد و موش شرمگين و خجلت زده سر به زير افکند. شتر بسيار خنديد وباز پرسيد :"‌ تو که اين همه قوي هستي که مي تواني شتري را به دنبال خود بکشاني ،‌ چگونه از غرق شدن در يک جويبار کوچک مي ترسي ؟! بگذار بروم توي آب و عمق آب را اندازه بگيرم و ببينم عمق آن کم است يا زياد." وقتي که شتر درآب جوي ايستاد، آب تا زانوهايش رسيد و رو به موش کرد وگفت :

" تا زانوست آب ، اي کور موش از چه حيران گشتي و رفتي زهوش؟ "

موش شرمنده با تعجب به شتر نگاه کرد و گفت :"‌ هيچ مي داني که چه مي گويي ؟ زانوي تو با زانوي موش بسيار فرق دارد." و سپس ، به التماس افتاد و از شتر خواست تا اورا از آب بگذراند. شتراز سر دلسوزي او را از آب گذراند اما در آن سوي آب شروع به پند و اندرز دادن به موش کرد و گفت ؛ که بيهوده مغرور نشود و دست به کاري نزند که از او ساخته نيست . شتر گفت :

"‌ تو رعيت باش ، چون سلطان نه اي

خود مران ، چون مرد کشتيبان نه اي

چون نه اي کامل ، دکان تنها مگير

دست خوش مي باش تا گردي خمير

ابتداي کبر و کين از شهوت است

راسخي شهوتت از عادت است

مار شهوت را بکش ، در ابتدا

ورنه ، اينک ، گشت مارت ، ا‍ژدها "

*********

اين را نقل کردم که اين توجه را به شما بدهم که دراين مدت که از ما دور بوده اي ، ايکاش هر از گاهي در مسير حرکت جديدي که آغاز کرده اي و اميدوارم صحيح و سالم اما با معرفت به مقصد برسي گاهي ، نگاهي هم به عقب مي کردي و مي ديدي که چه بودي و چه کار مي کردي و چه شعارهايي و چه استدلالاتي بر شيوه مسلماني ات مي کردي ، تا امروز اينگونه از سرگستاخي در ميان افکار عمومي سخن نمي گفتي ، انديشه مي کردي و بعد زبان به سخن مي چرخاندي و هدف هايي را که قرار است بزني و گفته اند بايد بزني ! مشخص تر و آشکارتر مي زدي تا منظور هاي متفاوت از آن مستفاد نشود ، ولي متاسفانه مي بينم هنوز همان عادت و حال وهواي زشت گذشته را که با ما بودي و درکنار ما کار مي کردي بسر داري که وقتي در بحث ها ، جوابي براي گفتن نداشتي به فرافکني مي پرداختي و حتي حيا را به کناري افکنده به ناسزاگويي متوسل مي شدي تا به هر نحو ممکن خود را و منطق ات را حتي اگر غلط هم باشد محق جلوه دهي ، امروز نيز مي بينم سخناني را بر زبان مي آوري که همان بو و همان خاصيت را دارد وحال آنکه وقتي از اينجا مي رفتي فکر مي کردم و خوشحال بودم که اگر بهداد وارد سياست در عرصه عمل شود با " الفبايي " که از اساتيد خود در روزنامه آموخته ، آن بهدادي نخواهد بود که مي شناسيم اش .

اما چند ، از سخنان اخيرتان را که رصد کردم به کل نا اميد شدم و مطمئن شدم که هنوز از" الف " الفباي سياست نه " ادب " ش را آموخته ايد و نه از " باء " آن که " بصيرت " باشد چيزي در چنته داريد!! که صد البته اين شيوه سخن گفتن شما بيشتر ازآنکه بنده را که فقط يک دوست و همکار براي شما بشمارمي آمدم ، اسباب تاسف و ناراحتي و البته نگراني آن دو استاد بزرگوارتان را هم فراهم کرده است و شايد در درجه اول مقصراصلي اشتباهات امروز شما از اصول اخلاقي همين دو استاد بزرگوار باشند که آن موقع آنطور که بايد ، تلاش به شناخت بيشتري از شما به عمل نياوردند که هيچ بلکه به نصايح ديگران از جمله بنده در همان دوران شرو شورتان که وصفش گذشت ، گوش فرا ندادند .

بربنده خرده مگيريد که با ادبيات شما و تقريبا مثل شما سخن مي گويم چرا که فکر مي کنم وقت آن رسيده نصايحي که زودتر از اين ها بايد به شما داده مي شد ، به صراحت داده شود .

شما در سخنان اخيرتان درجمع جامعه موسوم به " وعاظ ولايي" بدون مرزبندي هاي لازم و شفاف سازي که مخاطب را متوجه منظور نظرتان از واژه سخيف " اصولگرايان احمق ! " چه کساني هستند ، کنيد ، تاکيد کرده ايد ، کساني که برخي از اطرافيان آقاي احمدي نژاد را که منظورتان آقاي مشايي است ، نشانه گرفته اند ، آن ها در واقع هدفشان احمدي نژاد است و او را نشانه گرفته اند تا ايشان را بزنند و حتي از عبارت بسيار بسيار ساده لوحانه و خطرناک حذف فيزيکي ! به عنوان گام هاي بعدي اين جريان جديدي ، که شما مدعي آن هستيد استفاده کرده وازآن به عنوان " فتنه بعدي " فتنه بزرگتر از فتنه 88 !! ياد کرده ايد و آن را به بچه حزب اللهي ها نسبت داده ايد .!! حبذا برشما !! آفرين برشما از کشفي که بعد از اين همه مدت کرده ايد ، نمي دانم بايد به هوش و ذکاوت شما با يد تبريک بگويم يا به آقاي احمدي ن‍ژاد ، که چنين مشاوران کارکشته و نخبه اي را در راس مشاورين تبليغاتي ، رسانه اي ، هنري اعم از سينما و عکس و تئاتر و موسيقي و صد البته کوروش شناسي و ... !!

اما ازآنجا که با سربلندي تمام خود را مفتخر به حزب اللهي بودن مي دانم و اصولگرا ، خود را از اصولگراياني مي دانم که بايد از دولت به نحوي حمايت کنم که دچار هيچ گونه افراط و تفريطي نشوم و لذا معتقدم دولت سالم هم دولتي است که نقد پذير باشد که شخص آقاي احمدي نژاد به کرات ثابت کرده که اينگونه است ، البته نه مثل بعضي مثل شما که طوري از عملکرد ايشان دفاع مي کنيد که به روشني هويداست که مي خواهيد با اين دفاع به دنبال تطهير عملکرد غلط خودتان هستيد تا دفاع از ايشان.

 

محمد جعفر بهداد

 

شما در اين مدت اخير به کنايه و يا به صراحت توهين هايي به غير، از خودتان روا داشته ايد و لذا سکوت بيش از اين را جفا به امت حزب الله که جانانه و از روي خلوص براي نظام ازجان مايه گذاشته اند مي دانم و برخود واجب مي دانم که چند کلمه اي را به عنوان يک روزنامه نگار و يک شهروند عادي بيان کنم ، البته نه به عنوان يک دوست که از نظر بنده از اين پس چنين رابطه اي ميان بنده و شما تا زماني که از راه ، نادرستي که در حال طي کردن هستيد برنگرديد ، و از همه کساني که در اين نظام به نحوي خود را مسئول مي دانند و به اندازه شما و شايد حتي خيلي بيشتر از شما براي حفظ آن خطر کرده اند عذر خواهي نکنيد دوستي با شما بي معني و خسرة الدنيا والآخره خواهد بود :

1- در سخنانتان در جمع موسوم به " وعاظ ولايي " به صراحت تاکيد کرده ايد که امروز روزي است که همه بايد نسبت خود را با رهبرانقلاب براساس حقايق و واقعيت ها تعريف کنند و در جاي ديگر باز هم تاکيد کرده ايد که "...اگر " آقا" وقتي مي فرمايند اين گونه موضوعات فرعي است حتما به اين خاطر است که ما به اين جريانات فرعي مشغول نشويم تا مبادا از پرداختن به کانون هاي اصلي بحران و ترديد منصرف شويم ..." ، بنده همين سخنان شما و استدلال و استنادتان به فرمايشات " آقا " را به فال نيک مي گيرم و از آن به عنوان يکي ا ز مصاديق بارز فرافکني تان درخصوص ادعاها يي که در بخشي از سخنانتان متوجه موضعگيري هاي به قول شما " اصولگرايان احمق! " در انتقاد و تهمت پراکني به اطرافيان و نزديکان و افراد مورد اعتماد رئيس جمهور محترم کرده ايد ، عرض مي کنم که " آقا " اگر يک چنين مطلبي را که به آن اشاره کرديد بيان کرده باشند که مطمئن هستم فرموده اند ، اما هم ايشان به کرّات به بهانه هاي مختلف با اشاره به مسائلي که از سوي دشمنان خارجي و دنباله هاي داخلي آن ها يعني فتنه گران دنبال مي شود به شدت کارگزاران دولت را از ايجاد مسائل حاشيه اي و فرعي منع کرده اند.

به نظرشما چه کساني جز اعضاي بدنه دولت ، يعني دقيقا از آغاز دولت دهم به اين طرف که کشور به خاطر فتنه فتنه گران در تب و تاب مبارزه با آن بود و رهبري به تنهايي ! بله ، به تنهايي ! در اين عرصه سپري بودند درمقابل رگبار تيرهاي سران فتنه که به سوي ولي فقيه و دولت دهم شليک مي شد ، اما در آن سو يعني دولت به جاي آنکه هرکدامشان جان نثار و سپري باشند براي دفع حداقل يکي از آن تيرها ، متاسفانه به حاشيه سازي هاي بي مورد پرداختند و به قول خودتان برمشکلات و دغدغه رهبري افزودند و با تشويش اذهان عمومي که نمي دانستند سپر کدامين تير باشند ، آيا پاسخ هتاکي هاي فتنه گراني را بدهند که هرروز با عملي يا سخني و يا با انتشار بيانيه ساختارشکنانه اي کشور را تهديد مي کردند و همچنان تهديد مي کنند ، بدهند و يا نگران بدعت گزاري هاي ، بدعت گزاراني از بدنه دولت باشند که هرروز موضوعي را مطرح مي کنند بدون آنکه کوچکترين آگاهي به تبعات آن داشته و يا تاثير تخريبي آن را در روند مبارزه با دشمن اصلي را سنجيده باشند وهمانطور که خودتان شاهديد و ناظريد متاسفانه همچنان اين روند غلط و شيوه نادرست ادامه دارد؟!.

آقاي بهداد ! يا فراموش کرده ايد يا خودتان را به به عمد به فراموشي زده ايد که اين هم يکي از عادات زشت گذشته شماست که هنوز هم در شما وجود دارد ولي بنده به يادتان مي اندازم .

اولين حاشيه اي که ايجاد شد برمي گردد به سخنان سخيف رئيس شما وادعاي پوچ استاد جديدتان آقاي مشايي که ادعاي دوستي ملت ايران را با ملت اسرائيل ! مطرح کردند تا بدان حد که باعث ناراحتي و نگراني شديد مردم و همچنين تکدر خاطر رهبرمعظم انقلاب هم شدند ، بنده به عنوان خبرنگار حوزه دولت در يکي از روزهاي جلسه هيئت دولت ، آقاي مشايي را درمحوطه تجمع خبرنگاران از ميان آن ها کنار کشيدم و با معرفي خود به ايشان پيشنهاد کردم و گفتم ، شما که معتقديد چنين سخني را مطرح نکرده ايد و روزنامه ها اشتباه برداشت کرده اند ، پس اجازه بدهيد بنده يک مصاحبه اختصاصي با شما داشته باشم و شما بدون کم و کاست حرف خودتان را بزنيد تا غائله بخوابد و حتي به ايشان اطمينان خاطر دادم که براي امانتداري هم شده مطلب را قبل از چاپ به رويت ايشان رسانده و پس ازتاييد کامل منتشرکنم ، اما ايشان به جاي پذيرش چنين درخواستي و يا حداقل پاسخ منفي اما با رعايت حداقل ترين احترام و ادب با صداي بلند به نحوي که خبرنگاران ديگر هم متوجه شوند ، هرچه در چنته داشتند ليچار باربنده و روزنامه محل خدمتم کردند ! و در مقابل ، هرچه ايشان را دعوت به آرامش کردم نه تنها توجهي به حرف بنده نداشتند بلکه با تحريک برخي خبرنگاران بويژه روزنامه ها ي منتسب به فتنه گران امروزکه اغلب خانم هم بودند با عشوه خاص خودشان به توهين ها ي خود همچنان ادامه دادند که در پرانتز فقط براي مطول نشدن مطلب به يک گوشه از آن ماجرا اشاره مي کنم و مي گذرم ( خبرنگار خانم دوم خردادي : " آقاي مشايي ! شما براي انتخابات بعدي دوست داريد پيراهن چه رنگي بپوشيد ؟!...آقاي مشايي : " رنگ هاي بهتر از اين دارم که خواهم پوشيد ، چون من معتقدم ، همه رنگ ها رنگ خداست و من مثل کيهان نيستم که از ميان رنگ ها فقط رنگ سياه و سفيد را قبول داشته باشم...!! " ) وباز اين بنده حقيربودم که ضمن حفظ احترام به ايشان وبراي جلوگيري از اصل شدن " فرعي " که شما هم به آن اشارت داشتيد سربه زير انداخته و از ايشان دور شدم به نحوي که عکاس روزنامه ، که شما هم خوب مي شناسيدش عکسي از من گرفته بود که سر به زير در حال دور شدن از رئيس شما بودم ، همين عکاس ، همين عکس را با فتوشاپ ( براي مزاح !) دستهايم را آنقدر به صورت کشيده تغيير داده بود که انگشتان دستم به زمين رسيده بود و اين زيرنويس را هم برايش نوشته بود که " مقدم دست از پا درازتر برگشت !" و برده بود داده بود به شوراي سردبيري ( براي ايجاد خنده و مزاح ) ولي وقتي ماجرا را به استاد آن دوران شما وامروز بنده ( همان کسي که شما ايشان را جزو اصولگرايان ... به حساب آورده ايد !!) تعريف کردم ايشان تنها يک جمله فرمودند و چقدر زيبا فرمودند وآن اينکه :" کار خوب را شما کرديد که جوابش را نداديد و حتي نيازي به رسانه اي کردن اين ماجرا نيست ".اما غائله اي که ايشان به پا کرده بودند به اينجا ختم پيدا نکرد ، به طوري که فرداي آن روز رئيس مجلس در واکنش به نوع برخورد آقاي مشايي با غائله اي که خودش برپا کرده بود به ايشان و رئيس جمهور هشدار دادند ولي چند روزبعد روز پنج شنبه اي ، متاسفانه آقاي رئيس جمهور هم متقابلا در مصاحبه با خبرنگاران از آقاي مشايي حمايت کردند ! اما فرداي آن روز همانطور که خودتان هم شاهد بوديد " حضرت آقا " در نماز جمعه واکنش نشان دادند و به شدت با گوينده چنين اراجيفي برخورد کرده و استدلال آوردند که نمي توان به کساني که در فلسطين اشغالي زندگي مي کنند نام ملت گذاشت و با آن ها دوستي کرد ، زيرا آن ها حکم سربازان رژيم صهيونيستي رادارند . آيا اين جمله رهبرانقلاب که به عقيده هردوي ما فصل الخطاب اين ماجرا مي توانست باشد ، به اين معنا نبود که آقايان نزديک به رئيس جمهور نبايد حاشيه سازي کنند ؟ آيا " آقا " توصيه اکيد نفرمودند که با اينگونه حاشيه سازي ها در واقع خوراک دادن به دشمن محسوب مي شود.؟!

ولي متاسفانه همانطور که مشاهده مي کنيم آقاي مشايي نه تنها به اين فرمايشات و توصيه ها وقعي ننهادند بلکه به جير جيرشان همچنان ادامه دادند و حتي بلکه به اطرافيانشان امثال کساني مثل کلهر و جوانفکر هم اين ميدان را دادند که به حاشيه سازي هاي بدتر از آن بپردازند و يا حتي به فردي مثل حضرتعالي که اخيرا در بندر عباس وسط سخنراني تان در دفاع از ادعاهاي اخير رئيس محترمتان در باره موسيقي شمشير را از رو بسته بوديد و درباره توانمندي هاي آقاي مشايي در شناخت موسيقي به اغراق سخن مي رانديد با نماينده ولي فقيه در بندرعباس به آنگونه که خبرگزاري ها منعکس کرده اند درگيري لفظي پيدا کرده ايد ، نکند اين تيتر و خبرهم به قول شما از قماش همان توطئه هايي باشد که اين خبرگزاري هاي خبرسازبي ادب بي تربيت ! سروته خبر را زده اند و آن را عليه شما تيتر کرده اند؟!.

مکتب ساختگي و بدعتي به نام "مکتب ايراني" ، دعوت ازهوشنگ اميراحمدي به ايران ،ادعاهاي بسيار سخيف وجاهلانه آقاي کلهرمبني براينکه بسيجي ها و کلا رزمندگان به خاطر آنچه در فيلم هاي وسترن ديده بودند به سوي جبهه ها مي رفتند !! و ماجراي چندش آور" منشور کوروش " واخيرا موسيقي و توهين به همه مراجع و خيلي موارد ديگر را که بنده حضور ذهن براي ارائه آن ها ندارم چه کساني مطرح کردند ؟! آيا واقعا شما که خودتان يک آزاده هستيد و رئيس جمهور محترم که افتخار حضور در تمامي صحنه هاي سرنوشت ساز 8 سال دفاع مقدس را در پرونده زندگيشان دارند ، اين حضور را مديون تماشاي فيلم هاي وسترن آمريکايي مي دانيد ؟! آيا اين سخنان سخيف در درجه اول توهين به شما نبود ؟! شما انتظار داريد مردم بالاخص رزمندگان و خانواده شهدا هيچ واکنشي از خود نشان ندهند ؟! و اگر نشان دادند به قول شما فتنه گر و از سران فتنه بزرگتري هستند که شما پيش بيني کرده ايد به دست حزب اللهي ها صورت خواهد گرفت ؟!. اين موارد و موارد مشابه ديگر نشان مي دهد که عامل اصلي اين برنامه ها خود شما ها هستيد يعني درواقع شما چند نفر به غضنفرهايي مي مانيد که دوستي خاله خرسه را با آقاي رئيس جمهور داريد و هميشه دعاي بنده اين بوده و هست که روزي رسد ايشان فارغ از مشغله هايي که دارند به خود آيند و اندکي به اين مسئله توجه کافي کرده و قبل از اينکه صداي مردم در آيد خود به جبران مافات بپردازند.

2- واقعا آيا کوته فکري تا اين حد در بدنه مشورتي دولت ريشه دوانده که وام چند 10 ميليوني به هنرپيشه اي به خاطر عکس هايي داده شود که بهتر از آن ها را ديگراني که به ارزش هاي اين انقلاب هم اعتقاد راسخ دارند وهم براي انقلاب نقاشي مي کنند ، اما از روي ناچاري و به خاطر نداشتن اندکي سرمايه مجبوربه انبارکردن در صندوقچه زندگيشان شده اند و چشم نياز به فقط 10 ميليون تومان از آن ميليون ها تومان وام با عوض يا بلا عوضي که به آن هنرپيشه داده شده است ، دوخته اند تا بتوانند ضمن ادامه حيات هنري شان موفق به ارائه آثار خود به مردم باشند .؟! يعني شما فکرمي کنيد با اين کارهاي بچه گانه مي توانيد آراي خاکستري اينگونه افراد که متعلق به مخالفين نظام و سران فتنه است و سرقفلي آراي آن ها در دست اين قماش تفکرات است ، براي انتخابات آتي و يا هر انتخابات ديگري جذ ب کنيد ؟! واقعا اگر چنين باشد يا خيلي غافليد و يا ( يادتان باشد من واژه بي ادبانه شما را به کار نمي برم ) فريب خورده باهوش تراز خودتان هستيد...!!

ختم کلام اينکه هدف از قلمي شدن اين مطلب که جزئي از کل بود تا اداي تکليف باشد به شما ، که من بعد اگر خواستيد به اصولگرايان انتقادي داشته باشيد حداقل مرزبندي و رعايت اخلاق اسلامي را پيشه کارتان بکنيد و تا دير نشده به خود آييد تا بيش ازاين با آبروي رئيس جمهوري که منشور اخلاقي اسلام و ادب اسلامي را سرلوحه کارخود قرارداد ه و با همين شعارها هم پا به عرصه اجرايي گذاشته است ، بازي نکنيد.

اما درخصوص شخص رئيس جمهور هم خدمتتان عارضم که بنده و همه هم فکرانم که شما به خوبي آن ها را مي شناسيد براين عقيده هستيم که حساب آقاي احمدي نژاد واقعا ازحساب شما جداست و متعجبيم از اين که اين را به خوبي درک نمي کنيد اما به هرحال به اين موضوع در مطلب ديگري که پيش از اين مطلب تحت عنوان " نامه سرگشاه يک جانباز به آيت الله يزدي " به نگارش درآمده و مي توانيد با مراجعه به وبلاگم آن را مطالعه بفرماييد به تفصيل پرداخته شده است .

 عزت زياد



نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس