اينجا نمي‌شود با پفک، تخمه و چيپس وارد سالن شد. آرامشي در کار نيست. ولو شدن روي صندلي محال است. گپ زدن‌هاي طولاني با بغل دستي هم شدني نيست. اصلا کسي اينجا نمي‌آيد تا با ديدن يک فيلم دراماتيک، خاطره درست کند. اينجا، هر چه هست، اتفاقات غيرمنتظره‌اي است که ه

 

 

به گزارش مشرق به نقل از مجلات همشهري؛ اينجا، سينما چهار بعدي‌هايي است که يکي پس از ديگري تعدادش زياد مي‌شود و در دسترس همه قرار مي‌گيرد تا همه از اين اتفاق ويژه لذت ببرند. سينماهايي که در يک ضيافت کوتاه ربع ساعتي، شما را مهمان هيجان و اتفاق‌هاي غيرمنتظره‌اش مي‌کند. اگر سر ماجراجويي و شوق کسب يک تجربه جديد را داريد، اگر آن‌قدر پول کنار نگذاشته‌ايد که به اين تلويزيون‌هاي سه‌بعدي دلخوش کنيد، اگر در دم‌دم‌هاي جشنواره فيلم فجر از فيلم‌هاي دو بعدي دلزده شده‌ايد، به يکي از اين سينماهاي دم‌دستتان پاي بگذاريد. آقايان، خانم‌ها اين شما و اين سينما با يکي دو بعد اضافه!

 

شهربازي‌ها آخرين تير ترکش دنياي واقعي سرگرمي‌ها بودند. تا اسم تونل وحشت و ترن مي‌آمد، دوز شور و هيجان ما آدم‌ها مي‌رفت بالا و خاطره اولين‌باري که از آنها استفاده کرديم را به ياد مي‌آورديم. اما با ورود به عصر ديجيتال سرگرمي‌ها هم رنگ و بوي مجازي گرفتند و شهربازي‌ها خلوت شد و کسي ديگر دنبال تجربه لذت ترس‌ از ارتفاع وسايل بازي نبود. هر کسي مي‌توانست در خانه بنشيند و بدون ترس در فضاي مجازي از يک ارتفاع بلند بپرد و حتي اسلحه دستش بگيرد و بدون هراس از کسي و چيزي آدم بکشد! يکنواخت شدن اين فضا پس از مدتي آدم‌ها را به فکر انداخت تا دست به کار شوند. بعد از مدتي تصميم گرفتند که تلفيقي از فضاي واقعي و مجازي را بسازند. سينماي چهاربعدي در ادامه همين استراتژي وارد دنياي سرگرمي‌ها شد و توانست با ظرفيتي که داشت، مخاطبان را جذب کند.
حالا اين سينماها از خشکسالي شهربازي‌هاي کهنه و نيمه تعطيل، به ميان پارک‌ها و خيابان‌ها آمده‌اند تا مخاطبان بيشتري جذب کنند و هر روز به تعداد طرفدارانشان اضافه شود. اتفاقي که هنوز جديد است و خيلي‌ها از اين سرگرمي هيجان‌انگيز بي‌خبرند!

 

سفر به سرزمين مجازي
آنهايي که تا به حال پايشان را در اين سينماها نگذاشته‌اند، هيچ تصوري از دنياي آن ندارند. کافي است عزم کنند تا براي اولين بار، قدم در اين سرزمين رويايي بگذارند تا چند دقيقه‌اي از هر فکر و خيالي فارغ شوند و يک دنياي مثلا ناشناخته را تجربه کنند؛ تجربه سفر به دوران ژوراسيک که بايد با دايناسورها و غول‌هاي مجازي و اتفاقات عجيب و غريب دست و پنجه نرم کنند.

اين روزها کساني که گذرشان به پارک‌هاي بزرگ شهر مي‌افتد، گوشه پارک يک سوله کوچک رنگي مي‌بينند که بي‌شباهت به خانه بازي‌هاي شهربازي‌ها نيست. شمايل عجيب و غريبي دارد و روي در و ديوارش کله دايناسور و تصاويري از ترس و وحشت بيننده‌هاي اين سينماها نصب شده. با ديدن تابلوي سردر سالن که نوشته «سينما چهاربعدي» در کله آدم يک علامت سوال بزرگ نقش مي‌بندد که «تا سه بعدش را در اين تبليغات تلويزيوني شنيده بوديم، چهار بعدي ديگر چه حکايتي است؟!» کافي است 1500 تومان براي تهيه بليت فيلم‌هايش خرج کنيد تا اين ابهام را از کله‌تان بيرون کند.

بعضي از اين سينماها مثل سينماي چهار بعدي پارک ملت يک ابتکار جالب هم زده‌اند. آنها با نصب يک مانيتور در بيرون از سالن نمايش، اتفاقاتي را که در سالن در حال رخ دادن است مثل يک دوربين مخفي، به بيروني‌ها نمايش مي‌دهند تا بقيه هم ترغيب شوند و ببينند آن تو چه خبر است. با ورود به سالن کوچک نمايش که 40 نفر بيشتر ظرفيت ندارد، يک عينک پلاستيکي نسبتا بزرگ مي‌دهند دستت تا بتواني تصوير سه بعدي نمايش را درک کني.

«قرار است چه اتفاقي بيفتد؟»، «چرا صندلي‌ها اين قدر بلند است؟»، «چرا صندلي‌هاي جلويي سوراخ دارد؟»؛ هر کس که روي صندلي مي‌نشيند در اولين لحظه‌ها از بغل‌دستي‌اش اين سوال‌ها را مي‌پرسد. همه در گوش هم پچ‌پچ مي‌کنند و در و ديوار سالن را نگاه مي‌کنند. تا برق‌ها روشن است، مسؤول سالن بليت‌ها را مي‌گيرد و به مشتري‌ها عينک مي‌دهد و آنها را به صندلي‌ها راهنمايي مي‌کند. آقايي که البته چراغ قوه ندارد!

 

بپا خيس نشي
با خاموش شدن سالن و شروع فيلم، هيجان کليد مي‌خورد. نگاه بهت‌آلود تماشاچي‌ها به سمت پرده بزرگ روبه‌رويشان مي‌رود. با دقت منتظرند ببينند چه اتفاق ويژه‌اي قرار است بيفتد. انيميشن 15 دقيقه‌اي که دوبله هم نيست، روي پرده مي‌رود تا فقط جلوه‌هاي بصري‌اش ديده شود و از ديالوگ‌هايش چيزي نفهمند. فقط نسخه کارتون «شرک» دوبله شده و حرف‌هاي بقيه انيميشن‌ها را بايد دست و پا شکسته فهميد. کاري که بعد از نمايش مي‌فهميد خيلي هم لازم نبوده!

خلباني از هلي‌کوپتر سقوط مي‌کند و مي‌افتد در دل يک جنگل. در همين صحنه اول مي‌شود تفاوت سينماي دوبعدي و سه بعدي را فهميد! از بس با اين تکنولوژي، خلبان در حال سقوط به تو نزديک مي‌شود که احساس مي‌کني الان است که روي سرت خراب شود. صداي باندهاي بزرگ سالن هم بي‌تاثير نيست. کم‌کم صداي تماشاچي‌ها هم شنيده مي‌شود. بدجوري ذوق کرده‌اند و هيجان زير پوست‌شان دويده. اما خيلي ديري نمي‌پايد که با ورود خلبان به جنگل با حيوانات وحشي و ترسناکي روبه‌رو مي‌شود که بيننده‌ها هم اندازه آن خلبان از حيوانات مي‌ترسند.

گره ماجرا اينجا باز مي‌شود؛ تفاوت سينماي چهار بعدي با بقيه نمايان مي‌شود. وقتي حيوان به سمت خلبان مي‌آيد، با زاويه‌اي که دوربين دارد، انگار به سمت تماشاچي مي‌آيد. با يورش حيوان، خلبان يکه مي‌خورد و به سمت عقب پرت مي‌شود. در همين لحظه همزمان با خلبان صندلي، شما را به عقب پرت مي‌کند. اولين بار است که صندلي تکان مي‌خورد و جيغ جمعيت مي‌رود هوا. اگر يک آدم مسن در سالن بود، حتماً جانش را مي‌گرفت کف دستش و مي‌رفت بيرون! در حين تعقيب و گريز حيوانات با خلبان صندلي تکان‌هاي مداوم دارد و انگار آدم خودش در وسط معرکه است و دارد فرار مي‌کند.

هر کنشي که در انيميشن روي خلبان انجام مي‌شود، بيننده هم حس مي‌کند. در يکي از همين تعقيب و گريز‌ها روي خلبان آب پاشيده مي‌شود. از پشت صندلي جلويي به تمام هيکل خوش‌پوش شما آب پاشيده مي‌شود تا بفهميد حکمت آن سوراخ‌هاي صندلي چه بوده! تا جمعيت خيس مي‌شوند، عده‌اي جيغ مي‌زنند و عده ديگري قهقهه. بيشتر صداي خانم‌ها مي‌آيد که غافلگير شده‌اند و خيلي خوششان نيامده.

جز اينها افکت‌هاي ديگري هم هست که سر حالتان مي‌آورد. وقتي در فضاي مخوف جنگل، موش‌ها به سمت شما مي‌آيند با شلنگ‌هايي که زيرپايتان نصب شده، احساس مي‌کنيد موش‌ها زيرپايتان در حال رژه رفتن هستند. هنوز اين اتفاقات عادي نشده و جمع زيادي از سالن به ويژه خانم‌ها يک جيغ مفصل مي‌کشند تا معلوم شود که افکت‌هاي سينما جواب داده‌اند. وقتي در فضاي جنگل باد به صورت خلبان مي‌خورد، از روبه‌رو و از پشت سرتان باد مي‌وزد و مي‌خورد به صورت و کله‌تان. بچه‌هايي که در سالن هستند، حسابي ذوق مي‌کنند. يکي‌شان همان وسط سالن با زبان شيرينش به مادرش مي‌گويد: «هر شب جمعه بياييم اينجا. اين طوري قول مي‌دهم اذيت نکنم»

در گير و دار اين حرف‌ها، با گير افتادن خلبان در يک فضاي تاريک، يکهو چندتا از افکت‌ها همزمان اجرا مي‌شود تا صداي جيغ ترس‌ها و شادي‌ها به اوج برسد. همزمان صداي وحشتناکي در سالن مي‌پيچد و خفاش‌ها به سمت شما مي‌آيند. آب با باد قاتي مي‌شود و مي‌خورد توي صورتتان. تکان‌هاي شديد و بي‌نظم صندلي که در طول نمايش ادامه دارد در آخر کار شدت مي‌گيرد تا با يک تکان شديد، حسن ختام خاطره‌انگيزي داشته باشيد! تماشاگراني که هر لحظه با هر تغييري به وجد آمده‌اند، با تجربه‌اي جديد نسبت به شهربازي‌ها، سالن را ترک مي‌کنند.

 

مشتري راضي، صاحب سينما هم راضي!
«فوق‌العاده بود»، «خيلي حال داد»، «فکر نمي‌کردم اين طوري باشه»؛ با گفتن اين جمله‌ها به نظر مي‌رسد هر کسي که از سالن بيرون مي‌آيد، راضي شده و از يک تجربه جديد لذت برده است. بهزاد سماواتي جوان که در فصل امتحانات دانشگاه به همراه دوستش به سينماي چهاربعدي پارک ملت آمده، از وقت گذاشتن براي اين سينما راضي است؛ «اولين باري بود که آمدم اين سينما. خوب بود.
قبلش فکر مي‌کردم الکي باشد ولي بعدش ديدم نه. خيلي تکنولوژي جالبي بود. خيلي هزينه کرده بودند. مي‌ارزيد. هيجان خوبي هم داشت.»

دوست دانشجويش، آرش مسيح‌پور سينماي چهار بعدي را در کشور ديگري ديده ولي اولين بار بود که در ايران به اين سينما مي‌آمد؛ «من قبلا در کويت به اين نوع سينما رفته بودم. آنجا تکنولوژي‌اش کمي با اينجا فرق مي‌کرد. آنها از سه تا LCD در سالن استفاده مي‌کردند که يکي روبه‌رو بود و آن دو تاي ديگر هم در اطراف. تصوير اين‌طوري طبيعي‌تر به نظر مي‌رسيد. در آن سالن‌ها تصوير با شما فاصله نداشت و تا نزديک بيني شما هم مي‌آمد. اما فضاي سالن و زمان فيلم‌ها با آنجا فرقي ندارد.»

آرش از نکات فني کار هم مطلع است؛ «تکنولوژي‌اش به اين صورت است که با دوربين دولنزي فيلم‌برداري مي‌شود مثل اينکه دوتا دوربين در حال فيلم‌برداري است. آنها دوتا تصوير را مي‌اندازند روي نمايشگر و مخاطب به وسيله عينک مخصوص دوتا تصوير را يکي مي‌بيند. اين يک تصوير سه بعدي است که مي‌بينيم.»

علاوه بر مشتري‌ها، گويا صاحبان سينماها هم راضي هستند. سعيد روغني رئيس سينماي چهاربعدي پارک ملت تهران از استقبال مردم به‌خصوص جوان‌ها خبر مي‌دهد؛ «با وجود سرما و تاريکي زودهنگام زمستان در روزهاي تعطيل و آخر هفته، نزديک به 1000 تا 1500 نفر به ديدن فيلم‌هاي ما مي‌آيند. ما هم نهايت تلاش خود را به کار مي‌بريم تا تماشاگرها راضي باشند. الحمدلله مسؤولان شهرداري از رئيس سازمان فرهنگي هنري تا شهردار منطقه و مدير پارک با ما همکاري خوبي داشته‌اند که بايد از آنها تشکر کنيم.»

روغني مي‌گويد قرار است طرح احداث سينماهاي چهاربعدي در تهران همچنان ادامه داشته باشد؛ «اين سينماها در تهران، زيرنظر موسسه هاتف‌شهر است که خيلي هم زحمت مي‌کشند. قرار است هم از لحاظ کمي، هم کيفي روي اين سينماها کار شود. الان سينماهاي ما 16 افکت دارد که تا 32 افکت قابل ارتقاست و به مرور اين کار را خواهيم کرد. الان فيلم‌ها را با قيمت بالايي مي‌خريم اما چون مي‌خواهيم مشتري را راضي نگه داريم، سراغ فيلم‌هاي جديدتر هم رفته‌ايم. مشتري‌هايي داريم که مي‌آيند ماشين‌شان را پارک مي‌کنند، فيلم را مي‌بينند و بعد دوباره سوار مي‌شوند و مي‌روند. فقط براي سينما مي‌آيند.»
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس