1- درست زماني که جنگ افغانستان آغاز شد در کنار انبوهي از آثار رسانه اي کليپي بر روي اينترنت قرار گرفت که موضوع جنگ با تروريسم آمريکا مي پرداخت . اين تبليغ به زبان ايتاليايي بود. اما به سرعت بر روي اينترنت مشهور شد. اين کليپ که به صورت انيميشن فلش بر روي شبکه قابل دسترسي و دانلود بود گروه موسيق را نشان مي داد که نوازندگان آن گروهي از حيوانات و حشرات بودند که همزمان با نواختن موسيقي تند غربي داستاني را نيز روايت مي کردند. اين داستان به زندگي طالبان و اسامه بن لادن در افغانستان بر مي گشت و به تروريست بودن، قاچاقچي مواد مخدر بودن و در عين حال مسلمان مذهبي بودن طالبان و بن لادن نيز اشاره داشت.
در پايان اين کليپ داستان اين طور روايت مي شد که غرب به عنوان ناجي زندگي بشر به جنگ طالبان مي رفت ولي جالب است که بيش از هر بمبي به عناصر فرهنگي غربي که به عنوان سلاح اشاره شد. شخصيت هاي اين کليپ پشت سر هم ديگه از "راک اند رول" –به عنوان سمبل موسيقي غرب- بيسبال – درورزش- اشاره مي کردند و با هر باري که آنها از اين موراد نام مي بردند ضربه اي بر سر بن لادن و دوستان طالباني اش وارد مي شد.
2- با پايان جنگ جهاني دوم و آغاز دوره جنگ سرد اردوگاه غرب به اين نتيجه رسيد که اگر قرار است تا در مقابل رقيب شرقي اش به نتيجه برسد بايد کاري کند که دنيا مانند غرب بينديشد آنگاه است که هيچ شعار کمونيستي نمي تواند توده هاي مردم را به حرکت در آورد. بر اين اساس مردم بايد همان چيزي را مي خواستند که مردم در جوامع سرمايه داري مي خواستند و اين يعني داشتن نياز هاي مشترک و در نهايت يعني يک سبک زندگي مشترک که به نيازهاي مشترک،امال مشترک و نهايتا طرز فکر مشترک مي انجاميد.
بر همين اساس بود که پروژه اي کليد خورد که به "American Life Style" موسوم شد.شيوه زندگي آمريکايي استاندارد شد و نسخه آن براي همه دنيا پيچيده شد تا همه مانند هم فکر کنند و همان چيزي را بخواهند که الگوهايشان در غرب مي خواستند. شيوه زندگي آمريکايي شامل همه شئون مي شد.از اتومبيل شخصي گرفته تا طرز لباس پوشيدن و حتي ترکيبات سر سفره خانواده ها.آمريکايي ها براي هر چيزي سمبلي طراحي کردند. براي تغذيه "مک دونالد" را براي پوشش" تيمبرلند"،"هلفينگر" و هزار و يک برند ديگر را، براي اتومبيل شخصي و حتي براي قهرامان هاي کارتوني-سوپر من- و عروسک بچه ها.
اين برنامه هر چه که نداشت ساختن آرزوهايي را با خود داشت که همه آنها با هم در مدينه فاضله ينگه دنيا جمع بودند و چه کسي که نسبت به مدينه فاضله موعود خود کينه بورزد. و در نهايت همين سبک زندگي آمريکايي بود که غول شرق را به زانو درآورد و نه سلاح هاي هسته اي انبار شده آمريکا.
3- در دوران جنگ سرد نويسندگان زيادي فعال بودند، از نمايشنامه نويس گرفته تا روزنامه نگار و البته در سال هاي قرن بيستم و پس اتمام جنگ جهاني دوم هنوز رمان نويسي و رمان خواني باب بود. در همين دوره رمان نويسان مشهوري نيز ظهرو کردند.برخي از آنها البته به زبان روز سخن مي گفتند و آن چه مي نوشتند اشاراتي داشت به حال و آينده.
جرج اورول خالق اثر مشهور "مزرعه حيوانات" از همين دست رمان نويسان به روز است. 1984 اورول رماني است که دنياي آينده را به نمايش مي گذارد، دنيايي که در محاصره تل اسکرين ها است و مردم به رغم آزادي ظاهري در چنگ افکار حاکمان خود اسير هستند. اورول با تمام توان به انديشه هاي کمونيستي در رمان خود مي تازد اما نکته جالب در اين رمان روش جنگي است که اورول در اين رمان ارائه مي دهد. اورول تنها روش جنگ را جنگيدن از طريق روش زندگي معرفي مي کند. بر اساس همين ديدگاه او است رابطه جنسي خارج از وظايف حزبي به عنوان روشي براي مبارزه انتخاب مي شود.
4- تلويزيون و رسانه هاي ديجيتال وابسته به کامپيوتر مهم ترين عناصري بودند که در صد ساله اخير توانسته اند تا بر سبک زندگي مردم موثر واقع شوند.در همين سال ها بود که هاليوود توانست با نمايش فيلم هاي سينمايي در جهان بسياري از عناصر سبک زندگي و قهرمانان و الگو ها را در سرتاسر جهان منتشر کند.در آغاز قرن بيست و يکم روش هاي ديگري جايگيزين شد.
حالا بايد روش هايي مورد استفاده قرار گيرد که تسلط بيشتري بر زندگي مخاطب داشته باشند. شايد در عرصه تلويزيون بتوان دهه اول قرن بيست و يک را دهه سريال هاي تلويزيوني ناميد همان طور که نيمه دوم قرن بيستم عرصه جولان هاليوود بود.
سريال ها ساعت ها، روزها و حتي سال ها مخاطب را همراهي مي کنند، مخاطب با شخصيت ها انس مي گيرد و به مصداق آن روايت از روحيات و نحوه زندگي قهرمانش رنگ مي گيرد و تاثير مي پذيرد. برخي از اين مجموعه ها حتي بر اساس هر ساعت که از زندگي مي گذرد پخش مي شوند. برخي ديگر خانوادگي است و روزهاي زندگي يک خانواده را به نمايش مي گذارد.
سريال ها قسمت به قسمت و فصل به فصل به نمايش در مي آيند و مي گذرند و ....در دنياي مجازي اما ماجرا جدي تر است، ظهور real time به عنوان بازي هايي که بر اساس زمان واقعي کار مي کنند و تمام ساعات شبانه روز را پوشش مي دهند انقلابي است در طراحي زندگي مجازي، حال ماجرا زماني جالب تر مي شود که اين زندگي مجازي اجتماعي نيز باشد و از آن مهم تر همه شئون و حتي شئون اقتصادي و معيشتي را نيز پوشش دهد.
مخاطب در جامعه اي مجازي و دور از دسترس هرگونه قانون ملي بر اساس آن شرايطي زندگي مي کند که بازي براي او طراحي کرده تا زنده بماند و رشد کند. سبک زندگي او ديگر آن چيزي است که باعث پيشرفتش در زندگي مجازي اش شود.سبک زندگي همه شئون زندگي را فرا مي گيرد و تنها به چند نشانه ظاهري اکتفا نمي کندسبک زندگي مي کوشد تا مخاطب آن طور فکر کند که طراح مي خواهد.
کد خبر 2582
تاریخ انتشار: ۱۴ مرداد ۱۳۸۹ - ۱۲:۱۹
- ۰ نظر
- چاپ
زندگي به سبک آمريکايي همان حلقه مفقوده آمريکا است که تا به حال در هر منطقه اي که شيوع پيدا کرده است خيال سياست گذاران واشنگتن را راحت کرده است.زندگي به سبک آمريکايي يعني مانند يک آمريکايي فکر کن و مانند او بخواه.