از سوی دیگر خیل زیادی از نیروهای وفادار به انقلاب با توجه به تأکیدات رهبر انقلاب مبنی بر حمایت از دولت، و شوک و بهت و سرگرم شدن به مقصریابی در مورد انتخابات، دچار نوعی گیجی و ابهام گردیدهاند. برای بازخوانی وظیفه نیروهای انقلاب در چنین شرایطی بازخوانی چند مسئله ضروری است:
الف) شرایط کشور چیست؟ آیا ما در شرایط صلح حسنی یا حدیبیه هستیم؟
طبیعی است در نگاه اسلام، گسترش عدالت و
اجرای احکام اسلامی اصل است و صلح و جنگ و مذاکره و رابطه و تخاصم و…. فرع
بر تحقق این اصول در چارچوب نیازها و شرایط (مقتضیات) زمان و مکان است.
در اینجا باید شرایط صلح حسنی و حدیبیه و شرایط پذیرش قطعنامه را مشاهده
کرد. باید دید، آیا آن شرایط تحقق یافته است و شیوههای دیگر کارایی خود را
ازدستداده است؟ آیا کشور در بنبست قرار گرفته است؟ و بین دوراهی انقراض و
انحطاط و عقبنشینی مقابل دشمن راهی جز این شرایط نیست؟ آیا مردم ما خسته
شدهاند و به عقبنشینی مقابل جهان خواران و مستکبرین تن دادهاند؟
• شرایط پذیرش حکمیت در صفین و صلح حسنی
در مدل فکری اسلام شیعی، حکومت و ولایت
نه یک پدیده دستوری بالا به پایین، که محصول برآیند روابط درونی امام (رهبر
جامعه دینی) با امت است، به گونهای که رهبر جامعه دینی با آموزه سازی بر
مبنای اصول ثابت دینی، جهتهای کلی حرکت جامعه را مشخص میکند، و بر اساس
ظرفیتی که امت و لایههای مختلف آن (گروههای مرجع، نخبگان، مسئولین، مردم
عادی و….) نشان میدهند تصمیماتی اتخاذ میکند در سیره معصومین و مشخصاً
دوران حکومت نبوی و علوی با نمونههایی ازایندست بهصورت جدی مواجهیم، که
همراهی و پذیرش امت موجب اتخاذ تصمیمات حداکثری شده، و عدم همراهی یا عدم
نمایش ظرفیت صد درصدی زمینههای اتخاذ تصمیمات دیگری را مواجه کرده است. در
رأس همه این موارد، پذیرش حکمیت در صفین و صلح حسنی است. در هر دو مورد،
رهبر جامعه دینی ضمن نشان دادن مسیر اصلی مقابله با دشمن (رفع فتنه از
عالم)، به دلیل ایجاد بن بست و عدم همراهی امت (سپاه امام حسن (ع) از شدت
درگیریها شعار بقا و زندگی و ترک مخاصمه میدادند «البقیه البقیه») مجبور
به تغییر رویکرد در مواجهه با دشمن (حاکم جائر) گردیده است. بن بست و بحران
به گونهای بوده که حتی به رهبری دینی حمله آورده شده و خطر جان آنها در
میان بوده است. یعنی هم بن بست رخ داده است، هم امت همراهی نکرده است، و
حتی به سراغ تحمیل به رهبر دینی رفتهاند. بعد در هر دو مورد رهبر جامعه
دینی بدون عقبنشینی، شکست نظامی را به پیروزی سیاسی تبدیل کرده، یا ضمن
خالصسازی امت، بابهای جدیدی به مبارزه گشودهاند. پیماننامه صلح امام
حسن (علیهالسلام) و گرفتن امتیازات بزرگ و واقعی از پیروز میدان، و باز
کردن باب مبارزه با منافقین و متحجرین داخلی (خوارج و کوفیان) و مبارزه
سیاسی و فرهنگی با مستکبرین (معاویه) و رشد دادن نیروهای مبارز واقعی و
تکثیر نیروهای خالص از دل امت مهمترین این رویکردها بوده است.
• شرایط حدیبیه
در حدیبیه جبهه اسلام در این شرایط در
بنبست نبود، امت هم آماده مقابله بود (تا حدی که پذیرش صلح مقاومت و
هزینهها و اعتراضات داخلی را برافروخت که منجر به بیعت مجدد مشهور به بیعت
رضوان شد)، آنچه صلح را در شرایط قوت و پیروزیهای مختلف جبهه اسلام علیه
کفر در غزوات مختلف و پیروزی در جنگ احزاب و مقابله با منافقین و یهود
فتنهگر و ناامن کردن شریانهای اقتصادی دشمن ضروری کرد، ایجاد فرصت برای
تبلیغ اسلام و رفع شبهات تبلیغاتی بهواسطه نرسیدن صدا و ایجاد امکان
متقابل رفتوآمد به مکه و مدینه و فتح نرم مکه و اضافه کردن گروههای دیگر
به مسلمین بود، یعنی پیامبر با خرید فرصت در شرایط قوت سیاسی و اقتصادی و
نظامی، معارضه نظامی با هزینههای زیاد، که میتوانست نمود کشورگشایی نیز
بیابد، را به پیروزی قطعی و نرم بدون هزینه مثل امکان کشته شدن مؤمنین و
مشخصاً زنان و کودکان مسلمان در مکه را فراهم کرد و زمینههای فروپاشی
حکومت قریش را فراهم کرد. در حقیقت شرایط و ابهام دستاوردها و هزینه زا
بودن بدون حصول فایده مشخص در صورت معارضه نظامی و حتی خطر انقراض و ضعف
مسلمین در این صورت و همراهی گروههای غیر مستکبری که فضا برایشان روشن
نبود به دستیابی به پیروزی قطعی منتهی شد، تا آنجا که حتی سران کفر و نفاق
مثل عمرو بن عاص و خالد بن ولید (که طلیعهدار سپاه کفر و امضاکننده
قرارداد صلح با پیامبر بود) نیز به مسلمین پیوستند.
• شرایط پذیرش قطعنامه
شرایط کشور در سالهای پایانی جنگ،
شرایطی بحرانی بود. نمونههایی از آن را میتوان اینگونه برشمرد: وضعیت
آشفته اقتصادی بهواسطه تحریمها و مدیریت غلط اقتصادی، تبلیغات بینالمللی
علیه کشور، ورود مستقیم آمریکا به مبارزه نظامی، خالی بودن جبههها از
رزمنده به دلیل جنجالهای سیاسی و اولویت یافتن زندگی روزمره و ضعف
تبلیغاتی مسئولین، بحران اجتماعی پشت جبهه در دور نگهداشتن مردم از
ارزشها و حتی سر گرفتن دعوا سر هزینههای جنگ بین مردم که حتی در مشاجرات
درون مردم و بین پرستاران و رزمندگان در بیمارستانها نمود مییافت و
هزینههای جنگ که حتی عدم همراهی بخشی از بزرگان حوزوی و تلاشهای آنان
برای پایان جنگ حتی در قالب برنامه های معنوی داشت، معارضات سیاسی جناحها،
ایستادگی بخشی از مهمترین نیروهای انقلاب مقابل تداوم جنگ و سیاستهای
کشور نظیر انتقادات قائممقام رهبری (حسینعلی منتظری)، اعلام «ما
نمیتوانیم» از جانب مدیران سیاسی و نظامی کشور، پیگیری مدام پایان جنگ از
طرف فراکسیون موسوم به مجمع عقلا به ریاست حسن روحانی در مجلس علیرغم
مخالفت شدید امام(بر اساس روایت خاطرات هاشمی رفسنجانی). اینها و سایر
موارد، امام را به پذیرش جام زهر رساند. به عبارت دیگر بحرانی بودن فضا و
عدم همراهی امت، زمینهساز تصمیم امام درباره پذیرش قطعنامه شد.
در چنین شرایطی باید دید آیا شرایط کشور با چنین مواردی سازگار است؟
• آیا کشور در شرایط بن بست است؟
تحریمهای ظالمانه و غیرانسانی و
کمسابقه در تداوم سایر دشمنیها با اسلام ناب و انقلاب اسلامی، بعد از سی
سال فراز و نشیب تدریجی و در سالهای اخیر شدت دو چندان یافته و از اقتصاد
تا سلامت مردم و سایر عرصههای عینی زندگی را تحت تأثیر قرار داده است. در
کشور نیز اقداماتی در برابر تحریمهای اطلاعاتی، تجاری، مالی، رسانهای
انجامشده است. حال سؤال اینجاست آیا ظرفیتهای ممکن داخلی و خارجی برای
مقابله با تحریمها و کم اثر کردن آنها و آسیبناپذیر کردن اقتصاد و سلامت
و تا مین امنیت غذایی و….. بهکار گرفته شدهاند؟ آیا ظرفیتهای بالقوه
مردم در این قضیه بالفعل شده است؟ و ما به این نتیجه رسیدهایم که دیگر
کاری از دستمان برنمیآید و همه مسائل کشور وابسته به سیاست خارجی و تغییر
رویه سی و پنج سال گذشته است؟
حال آنکه اساساً ماهیت تحریم به مثابه
جنگ اقتصادی در داخل کشور نه از جانب مسئولین و نه از جانب نخبگان و مردم –
حتی نیروهای بسیج- مورد توجه واقع نشده است. از میان راهکارهای مختلف،
برای کم کردن آثار تحریم و درمان ساختارهای معیوب اقتصادی بسیاری از روشها
بهکار گرفته نشدهاند. علیرغم تبلیغات و سخنرانیها و برنامههای
بیمحتوا در بازشناسی اقتصاد مقاومتی و تبیین تفاوت آن با اقتصاد ریاضتی!
الزامات عملی آن در حوزههای موثر بر اداره کشور و زندگی مردم، با مدیریت و
سازمان جهادی رو به رو نگردیده است، از کارهای ساده نظیر پیگیری حقوقی
برای رفع تحریمهای غیرقانونی و فعال کردن دیپلماسی عمومی تا حذف دلار و
ارز واسط از مبادلات تجاری تا اصلاحات ساختاری در حملونقل و گمرک و….
کارهای نشده بسیاری وجود دارد که هرکدام بابهای جدیدی به روی کاهش فشارها
به روی ملت و آسیبناپذیری کشور میگشاید. مواردی که مثل حذف ارز واسط
(دلار) از تعاملات بینالمللی علاوه بر ممانعت از دخالت دشمن، ضربههایی
عینی و حقیقی به او وارد میکند. در واقع، مقاومت ملی در برابر تحریم،
فرصتهای زیادی را پیش رو دارد که در حصار ندانستنها و نخواستنها و
نتوانستنها به تنگ آمده است.
در عرصه سیاست خارجی نیز شرایط، یادآور
بنبست نیست و نمودار جدی از ضعف کلی دشمن و قوتهای جدی انقلاب کبیر
اسلامی مشاهده میشود. بحران اقتصادی غرب و اعتراض بهنظام سرمایهداری، از
بین رفتن بعضی رژیمهای فاسد در غرب آسیا و شمال آفریقا، تغییر موازنه در
سوریه با مبارزات مردمی و تلاشهای ایران و حزبالله، ضعف مخالفین جمهوری
اسلامی در منطقه مثل عربستان و دچار مشکل شدن گروههای اسلامی ناهمراه
باسیاستهایی مثل سوریه در جاهایی مثل مصر و تونس و…. واژگونی امیر قطر
بهعنوان یکی از مهمترین حامی دیکتاتورهای منطقه، تضعیف شدید ترکیه و
اعتراض داخلی به علت حمایت از معارضه سوریه در مخالفت با ایران و…. نموداری
از این نقاط قوت است. همه این موارد اضافه بر رشد و پیشرفتهای علمی و
فناوری و اقتدار ملی حاصل از حماسه سیاسی و…. است.
رابطه با آمریکا
• آیا مردم از مسیر انقلاب و همراهی در ایستادگی در برابر غرب برگشتهاند؟
بسیاری تحلیلگران با استناد به شعارهای
انتخاباتی رییسجمهور مبنی بر تعامل سازنده با دنیا تأکید به خستگی و
عقبگرد مردم میکنند، درصورتیکه هم اصل حضور مردم در انتخابات در شرایط
تحریم و فشار بینالمللی برای عدم حضور، خود نشان از پیوستگی مردم با
انقلاب اسلامی دارد، هم رییسجمهور در انتخابات از سازش با نظام سلطه سخن
نگفت و هم تحلیلگران میدانند که این مسائل در صلاحیت رهبری انقلاب نه
رییسجمهورها است. از سوی دیگر به فرض پذیرش چنین افرادی آرای رییسجمهور
با اکثریتی کم تعداد و کمتر از یک درصد آراء مأخوذه و اختصاص دادن تنها ۳۶
درصد واجدین شرایط که در مقایسه با رؤسای جمهور پیشین رقمی اندک بافاصله
بسیار زیاد است. از سوی دیگر باید توجه کرد که همه رأیدهندگان به
رییسجمهور بر اساس این شعارها رأی ندادهاند، در همین شرایط مردم در
انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا در سراسر کشور به کاندیداهایی رأی
دادهاند که اکثریتشان در طول انتخابات در جریان حمایتکننده از آقای
روحانی نبودهاند، چه بسیار افرادی که به خاطر روحانی بودن، سوابق طولانی و
شناختهشده بودن دکتر روحانی قبل و بعد از انقلاب، تشتت گفتمانی
کاندیداهای مدعی اصولگرایی بر سر مواردی نظیر هستهای، کوی دانشگاه و…. سخن
گفتن مبهم و کلی و نخبگانی کاندیداهای مدعی مقاومت و بیتوجهی به مسائل
عینی زندگی مردم، تجربه تاریخی مردم ایران مبنی بر تغییر رویکردها و
انتخاب گزینههای مختلف در تفاوت با گذشته، تصویر خوب ارائهشده از اقدامات
و جایگاههای گذشته در اداره کشور و نگاهها به مسائل واقعی کشور، فیلمها
و سخنرانیهای خوب کاندیدای پیروز در برابر موارد مشابه ضعیف سایر
کاندیداها و…. همه و همه در نتیجه انتخابات دخیل بودهاند، حال چگونه
میتوان از اینهمه عقبنشینی مردم از شعارهای انقلاب و مقاومت را نتیجه
گرفت؟
طبیعی است مهمترین تأثیر فشارها در
تحریمها در زندگی عینی مردم بوده است، اما مردم از انتخابات و حضور
گستردهتر از گذشته در راهپیماییها تا تمکین و عدم تن دادن به التهابات
اقتصادی و کمک بهنظام همراهی کردهاند- بر خلاف سالهای ابتدایی دهه هفتاد
در زمان زمامداری جریان حاکم فعلی که چند سال کشور هر ماهه با التهابات و
شورشهایی که بعضاً با مجروح و کشته همراه بود- ، از کجا میتوان چنین
تحلیلهایی اتخاذ کرد؟
از سوی دیگر بسیاری تحلیلگران غربی به
انسجام ملت ایران در برابر تحریم و عدم تحقق تغییر محاسبات مردم و مسئولین
با تحریمها و سایر فشارها تأکید داشتهاند.
ب) آیا رهبری عقبنشینی و تغییر رویکرد را تجویز کردند؟
• استراتژی کلی نظام در تعامل با نظام سلطه
رهبر انقلاب از ابتدای رهبری خود ضمن
تکرار آرمانهای انقلاب اسلامی در سیاست خارجی نظیر صدور انقلاب، بیداری
اسلامی، حمایت از مستضعفین جهان، مقابله با استکبار جهانی، نفی سلطهگری و
سلطهپذیری و… راهبرد مبتنی بر عزت، حکمت و تقیه و بعدها حکمت و عزت و
مصلحت را تجویز نمودند. باوجود تغییر مسئولین و نگرشهای آنان و حتی
تجدیدنظرطلبیهای گسترده در دهه هفتاد هیچگاه این سیاست کلی در نظام تغییر
نکرد. اصل مذاکره با آمریکا هیچگاه خط قرمز نبوده (کما این که ایشان در
سخنرانی حرم رضوی و در زمان دولت پیش به عدم مخالفت با اصل مذاکره ضمن عدم
خوشبینی به نتایج آن تأکید کردند)و زیر سلطه آمریکا رفتن خط قرمز معرفی
شده است و مذاکره و رابطه تا عدم تحقق شرایط ملت ایران مثل تغییر موضع گرگ و
میشی، جبران خسارتهای وارده بر ملت ایران و جنایات آمریکا علیه ملت،
خودداری از تلاش برای تغییر نظام و حمایت از مخالفان (نه صرف اعلام
مزورانه)، پایان دادن به خوی قلدری و حمایت از رژیم اشغالگر قدس و… منوط
شده است.
سخن اخیر رهبر انقلاب در مورد نرمش
قهرمانانه نیز از همین سنخ بود. ایشان در ادامه فرمودند: «این کشتیگیری که
دارد با حریف خودش کشتی میگیرد و یک جاهایی به دلیل فنّی نرمشی نشان
میدهد، فراموش نکند که طرفش کیست؛ فراموش نکند که مشغول چه کاری است؛ این
شرط اصلی است؛ بفهمند که دارند چهکار میکنند، بدانند که با چه کسی مواج
هند، با چه کسی طرفاند، آماج حملهٔ طرف آنها کجای مسئله است؛ این را
توجّه داشته باشند (۱۳۹۲/۰۶/۲۶ بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران
انقلاب اسلامی) و در سخنرانیهای دیگر در جمع خبرگان بهضرورت عدم عبور از
خط قرمزها اشاره کردند: «لکن این مانور هنرمندانه نبایستى به معناى عبور
از خطوط قرمز، یا برگشتن از راهبردهاى اساسى، یا عدم توجّه به آرمانها
باشد؛ اینها را باید رعایت کرد». (۱۳۹۲/۰۶/۱۴) در جمع هیئت دولت نیز به
عدم اعتماد به دشمن و عدم نگاه به بیرون برای حل مشکلات تأکید کردند: یک
شاخص دیگر هم… تکیه به ظرفیّت درونزاى کشور است؛ نگاهمان به بیرون نباشد.
این،… امیدمان را به بیرون از ظرفیّت داخلى کشور ندوزیم…. نمیشود از دشمن
و روشهاى خصمانهاى که کرده، انتظار دوستى و محبّت و صمیمیّت داشت.
نمیگوییم از اینها استفاده نکنید، امّا میگوییم اطمینان نکنید، اعتماد
نکنید، چشم به آنجا ندوزید، چشم به داخل بدوزید. در داخل کشور خیلى امکانات
وجود دارد که اگر چنانچه نگاه ما – چه در زمینههاى اقتصادى، چه در
زمینههاى فرهنگى، چه در زمینههاى گوناگون دیگر – [به آنها باشد و] اگر
بتوانیم از این نیروهاى داخلى استفاده کنیم، کلید حلّ مشکلات اینجا است؛
یعنى در درون کشور و امکانات داخلى کشور است که از اینها میشود خردمندانه
بهرهبردارى کرد. اینها باید شناسایى بشوند. و این است که رتبهى ما را
در دنیا بالا میبرد. در مناسبات بینالمللى سهم هر کشورى به قدر قدرت
درونى او است؛ هر مقدارى که واقعاً در درون اقتدار داشته باشد، سهمش از
مجموعهى مناسبات بینالمللى به همان نسبت بالاتر است؛ این را باید ما
تأمین بکنیم» ۱۳۹۲/۰۶/۰۶
حتی برای اولین بار از بازدارندگی توان
ساخت سلاح هستهای ضمن عدم صحیح بودن ساخت آن از دید جمهوری اسلامی سخن
گفتند: «خب، ما سلاح هستهای را نه به خاطر زید و عمرو، نه به خاطر آمریکا و
غیر آمریکا، به خاطر عقیدهمان قبول نداریم؛ هیچ کس نباید داشته باشد.
وقتی ما میگوییم شما نداشته باش، معنایش این است که خودمان هم قاطعاً
میگوییم نباید داشته باشیم و نخواهیم داشت؛ امّا مسئلهٔ آنها مسئلهٔ
دیگری است؛ آنها حرفی ندارند که برخی از کشورها هم فرضاً به وجود بیایند
[که] انحصار آنها را به هم بزنند، البتّه نمیخواهند انحصارشان به هم
بخورد، امّا قیامتی هم بر پا نمیکنند؛ در مورد ایران اسلامی و جمهوری
اسلامی قیامت بپا میکنند؛ چرا؟ چون داشتن یک چنین توانی، یک چنین قدرتی،
پشتوانهٔ این نظام «لا تَظلِمونَ وَ لا تظلمون» است؛ چالش اصلى اینجا است؛
این را باید شناخت، این را باید دید»
از نگاه ایشان نرمش قهرمانانه با
استواری و عدم عقبنشینی همراه است: «نمایندگان سیاسی جمهوری اسلامی ایران
در جهان باید تیزتر از شمشیر، نرمتر از حریر و سختتر از سنگ و پولاد
باشند. عرصه سیاست خارجی میدان نرمشهای قهرمانانه است، اما نرمشی که در
برابر دشمن تیز باشد. بنابراین دیپلماتهای ما باید در مواضع اصولی خود
مستحکم بایستند و استقامت و پایمردی حضرت امام خمینی (رض) را الگوی خود
قرار دهند.» (۱۳۷۵/۰۵/۱۷دیدار مسئولان وزارت امور خارجه و نمایندگان سیاسی
جمهوری اسلامی ایران با رهبر انقلاب)
ایشان با تحذیر از عقبنشینی در موارد
دیگر نیز تأکید کردهاند: «بنشینید دشمن جلوتر میآید. گاهی به خاطر
مصلحت، بعضی حرفها را قبول کردیم اما دشمن پا روی حرف خودش گذاشت و با
جسارت بیشتر جلو آمد، بنابراین باید در مقابل خواستههای نامشروع بیگانگان
با قدرت ایستاد…. در آن دوره که ادبیات مسئولان ما آمیخته به تملق گویی از
غرب شد… بهواسطه همراهی با غربیها وعقبنشینیهایی که انجام گرفت آنها
آنقدر جلو آمدند که من مجبور شدم شخصاً وارد میدان شوم»
پس در چارچوب سیاست خارجی مورد قبول
ایشان عقبنشینی در مقابل دشمن تجویز نشده و حتی در ادبیاتی تندتر مسئولین
سادهاندیش به عدم دوستپنداری دشمن تحذیر شدهاند.
• تکلیف ما در نسبت با تصمیمات نظام و رهبری چیست؟
گفته میشود تصمیمات مهمی مثل مذاکره با آمریکا بدون اطلاع رهبری اتخاذ نمیشود، رهبری هم که تجویز نرمش نمودهاند.
اولا در بسیاری موارد دیدهایم که
اقداماتی بدون اطلاع رهبری یا با گذاشتن ایشان در عمل انجامشده از سوی
مسئولین عالی نظام صورت میگیرد، مثل دیدار رییس مجلس با مبارک علیرغم نظر
منفی رهبر انقلاب که به وسیله یکی از اعضای کمیسیون امنیت ملی مجلس هشتم
افشا شد.
ثانیاً رهبری بر اساس ظرفیت موجود جامعه
تصمیمگیری میکنند، در جامعهای که یک صدا مخالف طاغوت است، تندترین
بیانیهها علیه طاغوت داده میشود و گفته میشود، تقیه حرام است(زمان
انقلاب). در جایی که مسئولین نظامی و سیاسی از فقدان امکانات سخن میگویند و
در سوی دیگر جبههها از رزمنده خالی است، قطعنامه ۵۹۸ پذیرفته میشود.
هفته بعد پس از هجوم مردم به جبهه بعد از پیام امام در مورد مرصاد در دیدار
فرماندهان سپاه گفته میشود اگر این حضور را میدانستم قطعنامه را
نمیپذیرفتم. در جایی مثل انرژی هستهای در سال ۱۳۸۲ که مسئولین به دنبال
سازش و عقبنشینی هستند، اما مردم مخالفاند و این مخالفت علناً ابراز
میشود، راه میانهای به وسیله رهبری دینی گرفته میشود. یعنی باید ظرفیتی
ساخت تا رهبری بتواند وارد میدان شود. رهبری در یکی از دیدارهای دانشجویی
ابتدای دهه هشتاد در پاسخ به مطالبه نقشآفرینی خود در مقابله با مفاسد
میگوید بروید فضا بسازید رهبری وارد میشود و…. نه فقط رهبر جامعه دینی که
حتی معصوم در تصمیمات کلان جامعه چنین برخورد میکند.
در همان ایام جنبش دفاع از استقلال
ایران (سال ۸۲) بعد از صحبت رهبری مبنی بر عدم سازشکار بودن مسئولین و نفی
سازش ضمن نفی نگرانیهای شدید جبههی انقلاب و اعلام ارزشمند بودن آن،
شبههای بین نسبت آرمانگرایی دانشجویان و مصلحتسنجی مسئولین پیش آمد، بر
همین مبنا رهبری نیز بهضرورت آرمانخواهی و نگهداشتن مطالبات حداکثری
بهوسیله جنبش دانشجویی تأکید کردهاند و فرمودند: «اگر شما جوانان نگاه به
قلّههاى آرمانى را کنار بگذارید، برآیندِ غلطى به وجود خواهد آمد.
برآیندِ آرمانگرایى شما و چالش مسئولان با مصلحتها، برآیند معتدل و
مطلوبى خواهد شد؛ اما اگر شما هم دنبال مصلحتگرایى رفتید و گرایش
مصلحتاندیشانه -یعنى صددرصد با واقعیتها کنار آمدن- وارد محیط فکرى و
روحى دانشجو و جوان شد، آنوقت همه چیز به هم مىریزد و بعضى آرمانها
از ریشه قطع و گم خواهد شد. دانشجویان نباید آرمانگرایى را رها کنند.».
(بیانات در دیدار جمعی از اعضای تشکّلها، کانونها، نشریات، هیئتهای
مذهبی و شماری از نخبگان دانشجویی ۱۵/ ۰۸/ ۱۳۸۲) یعنی این فضاسازی و
مطالبات حداکثری جزو مسائل واجب نظام است و رهبری بهضرورت تداوم آن و
گفتمان سازی در فضای کشور و تصمیم سازی بهویژه بهوسیله دانشجویان تأکید
کرده است. «توانائی تصمیمسازی خیلی خوب است. بگذاریم دانشجو با فکر خود،
با زبان باز خود، با تعلق کم خود، با گفتار و عمل خود، تصمیمسازی کند.
تصمیمسازی کنید، گفتمانسازی کنید. این، مجری و مسئولین اجرائی را
میکشاند دنبال این تصمیم و تصمیمگیری خواهند کرد و عمل خواهد شد».
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاههای
شیراز- ۱۴/۲/۱۳۸۷) «مسائلى که با سرنوشت کشور ارتباط پیدا میکند، حتماً
تحلیل و موضع داشته باشید». (بیانات امام خامنهای در دیدار
دانشجویان۱۳۸۹/۰۵/۳۱))
اهمیت این قضیه در موارد مربوط به سیاست
خارجی دو چندان است، چرا که همین مطالبه و فشار افکار عمومی یک ابزار مهم
در تصمیمگیری و تصمیمسازی و چانهزنیهاست، و این فشارها تصمیمات را
هدایت میکند.
پس هم به طور کلی و هم بهصورت خاص در
قضایای سیاست خارجی، فشار افکار عمومی و تأکید حداکثری بر آرمانها موجب
تصمیم سازی درست در کشور و عدم تسلیم واقعنماییها و تغییر محاسبات مردم و
مسئولین میشود، هم یک ابزار جدی برای مسئولین است. هم تکرار اصول مهم
است، هم مخالفت با تصمیمات غلط، هم ایستادن در مواردی که احتمال تصمیمگیری
غلط هست. حتی ممکن است در مواردی تصمیمگیری درست باشد، تصمیمگیری کل
نظام حتی با تأیید رهبری وقت باشد، اما باید باز حداکثری به اصول تأکید
کرد، چرا که همین خود ابزار چانهزنی پای میز مذاکره به خاطر فشار افکار
عمومی داخلی است. کما اینکه در قضایای هستهای حتی در مذاکرات سعدآباد و
اوج عقبنشینی حتی همان اعتراض دانشجویی مقابل کاخ سعدآباد حتی فضای
درونی مذاکرات را متأثر کرده بود، که در داخل ایران خشم وجود دارد. رهبر
انقلاب نیز ضمن حمایت نسبی علنی از مواضع مسئولین امر در آن زمان، با
مستحکم شدن موضع ملت نوع حمایت علنی خود را عوض کردند و حتی مخالفت خود از
ابتدا باسیاستهای هستهای وقت را اعلام کردند.
حتی در تاریخ اسلام نمونههای چنین
پیچیدگی در رفتار اهلبیت و یارانشان مشهود است. بهصورت نمونه امام علی
(ع) در قضایای بعد از رحلت پیامبر (ص) سکوت اختیار کردند، اما حضرت زهرا
(س)، سلمان و مقداد و ابوذر و سایر یاران همراه به محاجه و اعتراض
برخاستند، یا امام علی (ع) نسبت به حرکتهای خلفا سکوت میکردند همان
زمان ابوذر تندترین اعتراضات را میکرد. پیامبر در مواردی به خاطر اینکه
یارانشان بهصورت حداکثری عمل نکرده و منتظر دستور ایشان بودند، آنها را
توبیخ کرده بود. مثل قضیه توبه وحشی قاتل حمزه و عدم کشتن وی بهوسیله
یاران تا زمان عفو پیامبر و ناراحتی پیامبر از سکوت یاران تا تحقق عفو
ایشان، که نشان دهنده عدم وجود توجیه برای سکوت تا زمان مشخص شدن نظر علنی
رهبری یا به دنبال کدهای پشت پرده بودن است
البته سطح برخورد در موارد متفاوت است،
وقتی ما میدانیم تصمیمی با رعایت مصالح و بدون تحمیل و محاسبات غلط صورت
گرفته با موقعی که اینگونه فکر نمیکنیم و اثر نادانی یا ناتوانی یا
نخواستن و خیانت به چشم میخورد دو سطح برخورد میشود، یکجا میدانیم باز
باید اعتراض کنیم تا پشتوانه دستگاه دیپلماسی برای امتیازگیری باشیم و یک
جا که عدم اعتماد، حتی سوء ظن و مشخص بودن تحمیلگری معلوم است، با ادبیات
دیگر صحبت میکنیم. اما در هر دو صورت سکوت جایز نیست. مگر اینکه رهبر
جامعه دینی صریحاً امر به سکوت کند. مثل نامه امام خطاب به ایثارگران در
مورد ضرورت عدم پرسش و بحث در باب پیام قطعنامه. یعنی حتی اگر رهبر انقلاب
این مورد را تجویز کند، به معنای سکوت نیست. ولی نوع نقشآفرینی متفاوت
میشود.
• قدر متیقنها در مورد شرایط فعلی
جدای از ابهامات قدر متیقنهایی وجود دارد که برای ما یقینی است:
۱. عدم تغییر نظام ارزشی رهبری انقلاب در مورد سیاست خارجی.
۲. عدم بن بست در شرایط کشور و وجود راههای ممکن برای بهبود شرایط اقتصادی.
۳. دولت علیرغم تذکر رهبری ظرفیتهای
داخلی را فراموش کرده، به دنبال گره زدن همهچیز به سیاست خارجی است، از
برنامه اقتصادی رییسجمهور و وزیر اقتصاد با محوریت صرف اقتصاد تجاری و
محوریت دادن بخش خصوصی تجاری و با صبغه کمتر تولیدی با محوریت اتاق
بازرگانی تا اقداماتی مثل گره زدن یارانه به وزارت نفت، بالا بردن میزان
تولید وزارت نفت و دل بستن به فروش آن و از همه مهمتر کم توجهی
بهضرورتهای قطع وابستگی به نفت و اقتصاد مقاومتی است.
۴. کشور در شرایط بنبست نیست و جنگ نرم
دشمن و عدم دانستن، ناتوانی یا نخواستن بعضی مسئولین صریحاً به القای بن
بست در کشور و تغییر محاسبات مردم و مسئولین بر خلاف این جهتگیری تأکید
دارد.
۵. خط قرمزهای ملت ایران و شروطش در
قبال مذاکره با آمریکا، آشکارا رعایت نشده است، و مسئولین دل خوش به
سخنرانیها و تحلیلهای رسانهها در حال اتخاذ تصمیمات نگرانکننده هستند.
۶. تلاش برای نمایش همراهی مردم با
تصمیمات گرفتهشده، جلوگیری از اعتراض به این روند و زدن برچسب افراطیگری
بر آن و مقایسه با مواضع سران رژیم صهیونیستی و نمایش سازش با آمریکا
بهعنوان خط اعتدال در مقابل افراط گرایان. ضمن این که بدنهای واقعی هم در
میان مردم به مذاکره خوشبین هستند.
• چه نباید کرد؟
۱. سکوت در برابر وضعیت به بهانه امر رهبری به همراهی با دولت.
۲. اقدامات تند بیتوجه به برنامه یک
عده برای برچسب افراطی زدن و منزوی کردن منتقدین و اینکه دولتی قرار است
چهار سال سر کار باشد و با تمام ضعف و قوتها نظام را در دهه پیشرفت و
عدالت یک گام بهپیش ببرد، و بیتوجه به مواجه بودن با یک مجموعه کارکشته
امنیتی که برای هر اقدام سناریویی با محاسبه پاسخهای احتمالی دارد.
۳. منتظر رهبری ماندن و منوط کردن موضعگیری به موضع رهبری یا سکوت در صورت موضع رهبری
۴. دل خوش کردن به سخنرانیهای انقلابی مسئولین و بیتوجهی به اعمال و سیاستهای اعمالی آنان
۵. عدم بهکار بردن ادبیات شکست و پیام قطعنامهای
• چه باید کرد؟
۱. تکرار و مطالبه اصول و خواستههای
ملت در مورد رابطه و مذاکره با شیطان بزرگ در هر شرایط و پیگیری میزان
محقق شدن آنها و نحوه عمل دولت در این رابطه
۲. اعتراض با ادبیات از موضع عزت ملی و
منافع ملی نه صرفاً با ادبیات انقلابی و حزباللهی و مطالبه جدی رعایت
منافع ملی. یعنی باید بر اساس «قاعده الزام» از موضع ادعایی حریف او را
مورد سؤال قرار داد.
۳. صحبت گسترده با افکار عمومی حول
جنایات و خیانتهای آمریکا علیه ملت ایران و بزرگداشت آنها مثل سالگرد
شهادت شهید نادر مهدوی در ۱۶ مهرماه و ۱۳ آبان و سالگرد برائت از مشرکین.
۴. مطالبه پیگیری حمایت از تولید ملی و تحقق اقتصاد مقاومتی از دولت و اعتراض به عدم پیگیری سیاستهای مربوط به آن.
۵. بزرگ کردن ضرورت نمایش دستاوردهای عینی نرمش و مشخص شدن بخش قهرمانانه آن.
۶.بازگویی وضعیت کشورهای کرنش کرده مقابل آمریکا و آثار آن و تجربیات مقاومت و آثار آن بر تأمین معیشت مردم.
۷. نشان دادن این که چرخیدن چرخ صنعت
وابسته به چرخیدن چرخ سانتریفیوژهاست با نشان دادن کاربرد پرتوهای هستهای
بر کشاورزی و سلامت و نیازهای دراز مدتی مثل تولید سوخت زیردریایی و کشتی
و….
*محمدصادق شهبازی
*محمدصادق شهبازی