به گزارش مشرق، مهدی محمدی ، کارشناس مسائل سیاسی طی یادداشتی با عنوان "درباره مهمترین تلفن ژئوپولیتیک یک دهه اخیر" به بررسی گفتگوی تلفنی رئیس جمهور با همتای آمریکایی خود پرداخت که متن این یادداشت به شرح زیر است:
یکم ــ آقای روحانی و تیمش مرزهای تاریخی روابط جمهوری اسلامی ایران و آمریکا را با سرعت بسیار بالایی درنوردیدهاند. شامگاه جمعه وقتی خبر مذاکره تلفنی اوباما و روحانی به تهران رسید ــ و تیم دولت عمد داشتند که بهسرعت و از کانالهای رسمی برسد و فوراً هم رسانهای شود ــ بهسرعت این نکته در ذهنم شکل گرفت که این دوستان مطابق تأکیدات مکرری که خودشان داشتهاند از اختیار کامل برخوردار بودهاند یا برخی مجوزهایی را در اختیار داشتهاند، اما طوری رفتار میکنند که انگار برای تماس دستور داشتهاند. شاید به آقای روحانی گفته شده باشد که اگر لازم دانستید و ضرورت دیدید میتوانید تماس مستقیم برقرار کنید، حالا لابد آقای روحانی میگوید ضرورت دیده و لازم بوده است، بسیار خوب، نخستین سؤال وقتی ایشان به تهران رسید این است: دقیقاً کدام ضرورت اجتناب ناپذیر ایجاب میکرده پس از دیدار کری و ظریف، ایشان هم تلفنی با اوباما گفتوگو کند؟ و اگر این مکالمه تلفنی انجام نمیشد دقیقاً چه ثلمهای به دیپلماسی وارد میشد؟ این مهمترین سؤالی است که روحانی باید به آن پاسخ بدهد. ایشان مجوزی بسیار گرانقیمت را هزینه کرده است؛ لابد توضیحی دراینباره دارد که در مقابل چهچیز به دست آورده است یا انتظار دارد بیاورد.
دوم ــ رهبر کریم و بصیر انقلاب اسلامی پیش از این بهصراحت فرمودهاند که با مذاکره با آمریکا مخالفتی ندارند اما به آن بدبین هستند. مهمترین نکتهای که اکنون باید در نظر داشت این است که این بدبینی همچنان به عمیقترین وجه ممکن به جای خود باقی است. ایران و آمریکا با هم تماس گرفتهاند اما این تماس تماس دو دشمن است. یک نشست یا یک مذاکره تلفنی هیچ دشمنی را تبدیل به دوست نمیکند. همهچیز در عمل روشن خواهد شد یعنی آنجا که پای بدهبستان به میان بیاید. باید دید آمریکاییها چه میدهند و بهازای آن چه میخواهند. تعدیل خط قرمز تماس با آمریکا نباید کسی را به این توهم بیندازد که خط قرمزهای هستهای ایران هم کمرنگ شده است. این تعدیل برای ایستادگی بر سر آن خطوط قرمز است و برای اینکه عقلانیت و مشروعیت مقاومت در آن روز در حداکثر مقدار ممکن قرار بگیرد بهویژه در زمانی که میدانیم دشمن تصمیم دارد در این مسئله مردم را در مقابل نظام قرار بدهد. نه مذاکره دشمنی را به دوستی بدل میکند و نه حرف میتواند جای عمل را بگیرد. در مرحلهای هستیم که میتوان گفت شکل دیگر مهم نیست بلکه محتوا مهم است و انعطاف بر سر شکل دقیقاً با هدف مقاومت بر سر محتوا انجام شده است.
سوم ــ از سالها قبل کسانی در ایران همواره گفتهاند که صرف اجازه تماس مستقیم و رایزنی باعث پیشرفتهای حیرت انگیز مذاکراتی خواهد شد. در واقع مکرراً دیدهایم که وقتی یک مذاکره دیپلماتیک ــ از جمله در موضوع هستهای ــ به نتیجه نرسیده کسانی گفتهاند علت اصلی جز این نبوده است که مذاکره کنندگان اجازه تماس و رایزنی مستقیم با آمریکا را نداشتهاند. به همین دلیل در بسیاری از موارد ضعفهای مذاکراتی و دیپلماتیک، پشت این بهانه «تا با صاحب اصلی دعوا حرف نزنیم چیزی حل نمیشود» مخفی شده است. اکنون این بهانه از میان برداشته شده است. اگر تماس مستقیم با آمریکا بنا باشد معجزهای بکند الآن موقع آن است. دیگر کسی نمیتواند بگوید ندیدن کدخدا علت اصلی مشکل است. حالا روبهروی آن که کدخدایش میخواندند نشستهاند، تماس تلفنی و جلسه حضوری هم برقرار است. اگر حل نشد، حق داریم نتیجه بگیریم مشکل جای دیگری است؟
چهارم ــ هیچکس در ایران سرمایه سیاسی لازم برای نرد عشق باختن با آمریکا برای زمانی طولانی را ندارد. در واقع دقیق اگر باشیم اساساً رابطهای در کار نیست بلکه هرچه هست به آزمون گذاشتن نیت و اراده آمریکاست. ضرورت ندارد واشنگتن ماهها و بهدفعات آزموده شود، در همان یکی دو فرصت اول میتوان دریافت که در حوزه نیات و در حوزه اراده سیاسی تغییری ایجاد شده است یا نه. فقط دستاوردهای عینی است که میتواند تداوم روند را ضمانت کند. پس از 3 دهه آمریکا فرصتی دارد که نشان بدهد چیزی تغییر کرده است. اگر این فرصت از دست برود تجدید آن دیگر تا دههها امکانپذیر نخواهد بود و آنچنان فضای ضدآمریکایی در ایران به وجود میآورد که هرگونه تماس مستقیم بیمعنا خواهد شد چه رسد به حرکت بهسمت رفع نگرانیها و همکاری در حوزه منافع مشترک. واضح است که آمریکا غافلگیر شده است و معلوم نیست واشنگتن برای این وضعیت سناریویی از پیش نوشته دارد یا نه. مرحله انتقال از حرف به عمل خیلی نمیتواند طول بکشد. اوباما را نمیدانیم اما در تهران روشن است که آقای روحانی خیلی وقت ندارد.
پنجم ــ نمیدانم چرا ولی یاد ایام فتنه افتادهام. آن روزها وقتی کسی میپرسید: "چرا اجازه نفرمودند که همان شب اول سران غائله جمع شوند؟" پاسخ این بود که باید زمان داده میشد تا ماهیتشان آشکار شود و مردم خود درباره آنها به جمعبندی برسند. یادم هست فرموده بودند: اینها پیش از محکومیت در دادگاه دستگاه قضایی باید در دادگاه افکار عمومی محکوم شوند. چیزی درون قلبم میگوید باز هم همان ماجرا در حال تکرار است. باید فرصتی داد که مردم برأیالعین ماهیت آمریکا را ببینند. چند ماه خون دل خوردن ارزشش را دارد. اگر ماهیت آمریکا عوض شده بود که فتح الفتوح انقلاب اسلامی رخ داده است وگرنه میتوان جبهه مقاومت را با قدرتی صدچندان بازسازی کرد.
دیگر کسی نمیتواند بگوید ندیدن کدخدا علت اصلی مشکل است. حالا روبهروی آن که کدخدایش میخواندند نشستهاند. تماس تلفنی و جلسه حضوری هم برقرار است. اگر حل نشد، حق داریم نتیجه بگیریم مشکل جای دیگری است؟