"بوسیدن روی ماه" همایون اسعدیان، فیلمی در حوزه به تصویر کشیدن "صبر جمیل" بود.فیلمی که قرار بود جنبه هایی دیگر از مقاومت و ارزش را نشان دهد؛ فیلم اگر چه ضرباهنگی کند داشت اما نمایشی واقعی از فداکاری و جنبههای انسانی زندگی سخت مادران شهید ایرانی، مساله نادیده این سالهای سینمای ایران بود. فیلم اگرچه از «طلا و مس» اثر درخشان اسعدیان فاصله داشت اما باز هم اثر قابلتوجهی از ورود سینمای ایران به مسائل خاص سینمای دفاع مقدس بود. داستان این فیلم در ارتباط با دو مادر است که فرزندانشان مفقودالاثر هستند، در انتظار رسیدن خبری از فرزندانشان به سر می برند. ناگهان خبری می رسد و زندگی آن ها درگیر حوادث گوناگون می شود.
"روزهای زندگی" پرویز شیخ طادی پرابهت ترین فیلم سینمای دفاع مقدس دهه نود تا به امروز است؛ فیلم به مدد سوژه بکر و فضاسازی هایی بدیع توانست موقعیت های آشنایی را برای مخاطب پدید آورده و داستانی را روایت کند که تمام اتفاقاتش در جبهه می گذشت.جسارت بالای کارگردان در تولید چنین فیلمی، آن هم در زمانی که سینمای صرفا جبهه ای، شاید به مانند قبل نمی توانست جواب دهد، قابل ستایش است اما این جسارت هم به مذاق داوران جشنواره های مختلف داخلی خوش آمد و هم سبب شد تا مخاطب، استقبال خوبی از آن به عمل آورد. داستان این فیلم در سال 1367 میگذرد. در زمانی که لیلا و امیرعلی، زن و شوهری که زندگی خود را وقف بیمارستان صحرایی در جبهه جنوب کردهاند. امیرعلی و همسرش به دلیل سالها کار در آنجا به حال و هوای جبهه وابستگی شدیدی پیدا کردهاند، اما اعلام خبر آتشبس و بعد حمله نیروهای عراقی به بیمارستان، این زوج را در آزمایشی دشوار قرار میدهد.
"بزرگ مرد کوچک" صادق دقیقی اگرچه داستان جذاب و روپایی دارد اما نتوانست چندان سر و صدایی به پا کند و دایره توجهات را به سمت خود معطوف دارد.داستان فیلم به اوایل جنگ و حمله عراق به خرمشهر بازمیگردد. این نوجوان تنها به انگیزه دفاع از آب و خاک و ناموس، رشادتهای بسیاری را بروز داده است. این نوجوان در ابتدا به دست نیروهای عراقی میافتد و مورد ضرب و شتم قرار میگیرد اما اعتماد عراقیها را جلب کرده و مواد غذایی و مهمات دشمن را به نیروهای ایرانی میرساند.
"ضد گلوله"، نخستین ساخته بلند سینمایی "مصطفی کیایی"است که جانی تازه به وجهه کمیک سینمای دفاع مقدس بخشید.فیلم، در شکل داستان پردازی اش، شباهت بسیاری به "لیلی با من است" دارد و توانست در قامت ورژن تازه ای از این اثر خوش ساخت سینمایی باشد.فیلمی که هم توجهات منتقدان را به سوی خود جلب کرد و هم توانست در گیشه به فروشی میلیاردی دست یابد. داستان این فیلم مربوط به اواسط دهه 60 و اوج دوران جنگ تحمیلی ایران و عراق است که قصه مردی حدود 50 ساله در تهران را روایت میکند که مشغول قاچاق نوارهای لس آنجلسی و فیلمهای ویدئویی بوده و در اثر یک اتفاق در مییابد که توموری در سر دارد و تا دو ماه دیگر بیشتر زنده نخواهد ماند.
"ملکه" محمدعلی باشه آهنگر، به نوعی، فیلمی فاخر است.فیلمی که به مانند "روزهای زندگی" به بعد جدیدی از داستان های زمان جنگ اشاره دارد و این بار، به داستان پردازی در مورد آدم های تازه ای که در جنگ نقش داشته اند، می پردازد.فیلمی که توانست افتخاراتی را در جشنواره به دست آورده اما در اکران عمومی به دلیل مشکلاتی نتوانست درخشش آنچنانی که شایسته اش باشد را کسب نماید.این فیلم داستان یک دیدهبان در پالایشگاه نفت آبادان است که هنگام جنگ ایران و عراق رخ میدهد.
آنچه با مرور فیلم های دهه نود مشخص است آنکه عمده فیلم های موفق این دهه، فیلم هایی هستند که در آن، نگاه تازه ای به جنگ و انسان های پیرامون آن شده است؛ نگاه هایی که می تواند برهانی برای ورود آرمان خواهانه به عرصه ای دیگر از این گونه فیلم ها به حساب آمده و بنابراین باید تولید و اکران این فیلم ها را به فال نیک گرفت.
سینمای دفاع مقدس دیگر با جنبه های کلاسیک و متداول خود فاصله گرفته و حوادث و انسان هایی را مورد تحلیل قرار می دهد که تاکنون به آنها پرداخته نشده بود و درست به همین علت است که این فیلم ها توانسته اند در فاصله بیش از سه دهه ای با اصل ماجرا، اینچنین مورد توجه قرار گرفته و با استقبال حداکثری منتقدان و مردم قرار گیرند.
این دهه، البته دهه ساخت فیلم ویژهای به نام «چمران» به کارگردانی حاتمیکیاست. حاتمیکیا دوباره به سینمای دفاع مقدس برگشته است و انتظارها برای نمایش اینکه دوباره حاتمیکیا، سینمای دفاع مقدس را یک تنه متحول کند به اوج رسیده است.منتظر چمران و حاتمی کیا می مانیم و دلمان را خوش میکنیم به خبرهای این روزها... مثلا ساخت فیلم شهید همت به دست میرکریمی.