به گزارش گروه فرهنگی مشرق به نقل از تسنیم، از اولین شاعری که برای جنگ شعر سرود، یادی نمیشود، اما هر که بود راهی را آغاز کرد که تا امروز هم ادامه دارد. وحیده افضلی همزمان با ورود شهیدان گمنامی که این روزها به آغوش وطن بازگشتهاند، غزلی سروده که در آن حکایت مادرانی را میگوید که با اشتیاق به دنبال نشانهای از فرزندشان هستند؛ مادرانی که لقب صبر به خود گرفتهاند:
«از هم گشودی دست های باورت را
کردی بغل آنگاه باغ پرپرت را
از روی چادر می کشی آرام آرام
روی سرش انگشتهای لاغرت را
مادر شدی تا عشق را معنا ببخشی
نذر نفس هایش کنی چشم ترت را
این استخوان ها عطر شیر پاک دارند
پر کرده عطری آشنا دور و برت را
[ تابوت ها را می شماری ! ... بیشمارند...
با گریه می چرخانی اینجا ساغرت را
اینجا دیار تاجداران نیست ... یعنی :
تاج سرت را می دهی تا کشورت را ...
تاج سرت را ! ( این که چیزی نیست) حتی ...
گاهی برای کشورت باید سرت را ...»
«از هم گشودی دست های باورت را
کردی بغل آنگاه باغ پرپرت را
از روی چادر می کشی آرام آرام
روی سرش انگشتهای لاغرت را
مادر شدی تا عشق را معنا ببخشی
نذر نفس هایش کنی چشم ترت را
این استخوان ها عطر شیر پاک دارند
پر کرده عطری آشنا دور و برت را
[ تابوت ها را می شماری ! ... بیشمارند...
با گریه می چرخانی اینجا ساغرت را
اینجا دیار تاجداران نیست ... یعنی :
تاج سرت را می دهی تا کشورت را ...
تاج سرت را ! ( این که چیزی نیست) حتی ...
گاهی برای کشورت باید سرت را ...»