شهید محمد علی رجایی، در تاریخ 15 بهمن 1358، به عنوان دومین نخست وزیر، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، از سوی مجلس شورای اسلامی، رای اعتماد گرفت و تا 31 خرداد سال 1360، در این مسئولیت، انجام وظیفه نمود. آن چه در پیش رو دارید، یکی از نخستین گفتگوهای شهید محمد علی رجایی، به عنوان نخست وزیر، با هفته نامه ی «پیام انقلاب» (نشریه ی ارگانِ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) است.
این مصاحبه که حاوی مسائلی بسیار خواندنی و جالب توجه از دغدغه های سال های اول انقلاب و شخص شهید رجایی است،به مناسبت سال گشت شهادتِ آن آزاده مرد، پس از 34 سال، برای نخستین بار، توسط گروه جهاد و مقاومت مشرق، بازنشز می شود. امید که تذکری باشد بر قلب های غبار گرفته و ارواح خسته از انفعال و دنیازدگی.
روحمان با یادش شاد
متن کامل مصاحبه اختصاصي «پيام انقلاب» با برادر محمدعلي رجائي نخست وزيراشاره:
در حالي که توطئهگران شرق و غرب و عمال داخلي آن ها از هر سو حملات خود را متوجه دولت مکتبي و قاطع و جوان جمهوري اسلامي مينمايند، اين دولت مکتبي با اتکال به نيروي لايزال الهي و با الهام از مقلَدشان امام خميني با ارادهاي آهنين و با عزمي راسخ بيهيچ بيم و هراس تلاش ميکنند تا هرچه زودتر کشتي طوفانزدة ايران را به ساحل نجات برسانند و به فضل الهي از آن جائي که اين دولت پشتوانهاي قوي چون امام امت بيدار و نستوه دارد هيچ کدام از کارشکنيها و موانعي را که ضد انقلابيون وابسته در سر راه آن ها قرار ميدهند کم ترين تأثيري در روند تکاملي انقلاب و کارهاي انقلابي دولت نخواهد گذاشت و ما ضمن آرزوي توفيق هرچه بيش تر براي برادران مسئول و متعهد و انقلابي در کابينه دولت کنوني، از آن ها ميخواهيم که هم چون گذشته با الگو قرار دادن خط راستين امام، هم چنان به حمايت همهجانبه و هم کاري مداوم امت مسلمان و انقلابي ايران اميدوار و مطمئن باشند که تنها راه نجات و جلب حمايت مردم فقط پيمودن راه امام است و بس و کم ترين هراسي از جاروجنجالهاي دجالگونه دار و دسته طاغوت به خود راه ندهند.
عليرغم احترام به مجلس، که دولت به حق فرزند خلف آن است و اطمينان به خود رجائي که بالاترين منزلت و زيباترين تعريف را با «مقلد امام» بودنش، دريايي از معني را به نمايش ميگذارد و با توجه به رسالت و مسئوليت بسيار عظيمي که بر دوشهاي پرطاقتشان سنگيني ميکند و بايد آن را به مقصد که همانا عمل به احکام الهي «ما انزل الله» است، برسانند و در اين راه خطير از هيچ قدرتي جز «الله» نهراسند و سر تسليم فرود نيارند (که حتي کوچک ترين لغزش و انحراف موجب عقوبت اخروي و دنيوي خواهد بود.)
و مباد که «دولت انفعالي» سراغ «دولت انقلابي» آمده باشد، که اين سرآغاز فاجعهاي بزرگ است. آمين يا ربالعالمين.
در اين جا براي آگاهي هر چه بيشتر با جو حاکم بر کابينه برادر رجايي و مشکلاتي که دشمنان انقلاب سعي ميکند به وجود آورند که در حال حاضر دولت با آن مواجه است به سراغ رئيس دولت، برادر رجائي ميرويم تا از بياناتشان استفاده نمائيم:
برادر رجايي: من مايلم با برادران سپاه که صحبت ميکنم، مسائل را ريشهايتر مطرح کنم که معلوم بشود روند کارهاي دولت، مطلوب است يا نه. بسياري از مردم و حتي بسياري از دوستان منتظر بودند وقتي دولت ما تشکيل ميشود چند اقدام انقلابي عملي در زمينه صنعت کشاورزي و غيره در جامعه طرح و پياده کند.
من هميشه احساس ميکردم که رسالت دولت ما، در تحقق بخشيدن به آرمانهاي جمهوري اسلامي است، بدين معني که بايد آن نظام برخواسته از انقلاب اسلامي را در جامعه تحقق ببخشيم و بنابراين آن وقت جواب من اين است که بله، روند کارهاي دولت کاملاً مطلوب است. کوشش من در اين است که رابطه قانون اساسي را با ارگانهاي مختلف کشور تبيين کنم و در مسائل ديگر آن قدر مصر نيستم. البته حتماً اطلاع داريد دولت ما با جنگ تحميلي و با 42 ميليارد تومان کسري بودجه کار خود را شروع کرد و بعد هزينههاي بي کاري و بسياري از مسائل ديگر هم به آن اضافه شد در عين حال اميدوارم که در مسائل اقتصادي هم خداوند توفيق شايستگي را به ما بدهد.
س: مشکلات دولت بيشتر از چه ناحيهاي است؟
برادر رجايي: مشکلات دولت به دو بخش تقسيم ميشود. يک بخش از مشکلات که با آن مواجه هستيم در پياده شدن قانون اساسي است که گاهي به شوراي نگهبان مراجعه ميکنيم و گاهي از نظر مردم استفاده ميکنيم و به هر حال از طريق مجلس سعي ميکنيم که مشکلات را حل کنيم و مشکلات ديگر، مشکلات مالي و اقتصادي مسائل ناشي از جنگ، مسائل پناهندگان افغاني و مختصري هم مسئله ضد انقلاب در کردستان است. اين که ميگويم مختصري، به اين دليل است که برادران ما در آن جا مسلط هستند و من اميدوارم که به زودي مسئله کردستان حل شود. در مجموع در حال حاضر که با هم صحبت ميکنيم ميتوانم بگويم مشکل آن چنان چشم گيري نداريم. مدتي روي تعيين وزراء خيلي فکر ميکرديم، بعد ديديم وقتي بنا براين است که ما اين سه وزارتخانه را وزير نداشته باشيم، داریم کم کم خودمان را تطبیق می دهیم.با اين حال در شرايط فعلي سعي داريم وظايف وزارتخانهها را به عهدة کساني که فکر ميکنيم ميتوانند گذاشته و پيش برويم و الحمدالله موفق هم هستيم اما پشتيباني بيدريغ مردم و توجهي که مردم به نقش دولت در اين دوره دارند ما را هر روز اميدوارتر ميکند که با قاطعيت راهمان را به پيش ببريم.
س: دولت فعلي چه ارثيههاي مثبت و يا منفي از دولت سابق دارد؟
برادر رجايي: در باره ارثيهها صحبت زياد است. من دو نکته به نظرم ميآيد که الان لازم است اين دو نکته را تذکر بدهم. نکته اول اين است که: ما واقعاٌ با مردم جامعهمان برخورد انقلابي نکرديم، يعني بسياري از کارها بود که ميبايد ارگانهاي دولتي در مقابل مردم تعهد ميکردند که انجام بدهند. ما الان در حدود 2 ميليون نفر حقوق بگير داريم که حتي اگر با خود آن ها صحبت بکنيم 90 درصد آن ها معتقد هستند که ميزان حقوقي که ميگيرند با بازدهياي که براي جامعه دارند به هيچوجه متناسب نيست. منتهي آن هايشان که منصف هستند ميگويند که دولت کار بيشتري به ما بدهد، ما انجام ميدهيم.
اما ارثيههاي بعدي دولت سابق که بايد بگويم تنها از دولت سابق نيست، از خيلي گذشته است اين که ما کار را بيش تر به پشت ميز نشستن و کاغذ سياه کردن و از اين قبيل ميدانيم و حال آن که من به عنوان نخستوزير الان آمادگي دارم که اگر دوستان ما که در دولت و ادارات کار ميکنند با همين حقوق بروند کشاورزي و توليد بکنند و به درد مردم بخورند.
اگر آن چه را يک وقتي بررسي شده بود که هر کارمندي در روز يک ساعت و يازده دقيقه کار ميکند ملاک قرار بدهيم بايد بگوئيم که تحولات زيادي ميبايست در دستگاههاي دولتي انجام ميگرفت که متأسفانه صورت نگرفته است و از پيروزي انقلاب حدود دو سال گذشته. الان خيلي از کارمندان دولت فکر ميکنند که وضع بايد همين طور باشد. مطلب سوم، درگيري همين ادارات با نهادهاي انقلابي است که ما ناگزيريم اول رابطة بين آن ها را اصلاح کنيم و بعد ادامه بدهيم. حقيقت امر اين است که الان يک نوع دوگانگي بين نهادهاي انقلابي و ارگانهاي دولتي وجود دارد که نسبت به يکديگر بدبين ميباشند و اين وضعي که در ابتداي انقلاب به وجود آمده بود، همه برادر و خواهر شده بوديم. اين رابطه ضعيف شده و من ناگزيرم که مقداري روي اين موضوع کار بکنم، انجمنهاي اسلامي و نهادهاي انقلابي را تقويت بکنم و رابطهشان را با ارگانهاي دولتي تنظيم نمايم.
س: مسئله کشاورزي ايران که امام هم بارها تأکيد کردهاند براي دولت تا چه اندازه از اولويت برخوردار است؟
برادر رجايي: من ميل دارم که مسئله کشاورزي را به مسئله روستاها، که از ابتدا جزء برنامة ما بود توسعه بدهم.
چنان چه ميدانیم روستائيان کشور ما از محروم ترين طبقات جامعه هستند. آن ها نه «دارند» و نه زبان گله دارند و هنگامي که به آن ها رسيدگي شود باز به علت اين که با رسانههاي گروهي ارتباط ندارند تشکر هم نميکنند و اين باعث شده که همين طور بدون توجه و بدون رسيدگي بمانند. ما تعهد کرديم و همچنان به تعهد خودمان باقي هستيم که حتيالمقدور به روستاها رسيدگي نمائيم. منتهي در اين جا اختلافهائي وجود دارد، بعضيها معتقدند که رسيدن به روستا به معناي ساختن ساختمانهاي رفاهي و تهيه وسائل رفاهي است و بعضيها ميگويند که اول درآمد روستائي را بالا ببريم تا روستائي خودش توان به وجود آوردن و استفاده از وسائل رفاهي را پيدا بکند.
در اين رابطه به نظر من بايد يک راه سوم را پيش گرفت و آن اين که ما توان روستائي و درآمد آن را بالا ببريم و وقتي که درآمدش را بالا برديم، به موازات آن کارهاي رفاهي هم برايش انجام بدهيم.
س: برنامه آينده دولت چيست؟
برادر رجايي:همان طوري که در صحبت 28 صفر گفتم، گروهي را مشغول برنامهريزي کردهايم و ميخواهيم آن چه را که در ابتداي تشکيل دولت به مجلس معرفي کرديم هرچه بيشتر کامل تر و بارورتر کنيم، اما اصول برنامة ما قبلاً به وسيلة همان دفترچهاي که در حين معرفي دولت بود، معرفي شده است.
س: در زمينه سياست خارجي خط مشي دولت چيست؟
برادر رجايي: در زمينه سياست خارجي هم باز برنامهاي داريم. اما اصول آن، همان برنامه ی دولت است ولي اخيراً که سيمنار کاردارها و سفراي ما در خارج از کشور تشکيل شد، اين ها هم يک مقداري اضافه کردند، مجلس هم چيزهائي تهيه کرده که اميدواريم در آيندة نزديک اعلام شود.
س: آيا جمهوري اسلامي ايران نميتواند از اين حالت حساس در سياست خارجي خود استفاده کند؟
برادر رجايي: من فکر ميکنم که دربارة استفاده از اوضاع و احوال، درسياست خارجي، ما بايد يک تجديدنظري بکنيم. اصولاً در رابطههاي خارجي دو طرز فکر وجود دارد، يکي اين که ما به نفع کشورمان در دنيا حرکاتي بکنيم، ديگر اين که ما حرکاتي بکنيم در رابطه با انقلابمان، اگرچه کشورمان لازم باشد سرمايهگذاري بکند ولي انقلابمان پيشرفت بکند و صادر بشود و جاي خودش را بين مستضعفين باز بکند، بنابراين من خيلي ميل دارم که اين دو مسئله را از هم جدا کنيم. مسئله استفاده از موقعيتها به نفع جمهوري اسلامي و مسئله صدور انقلاب. اگر بخواهيم جمع بکنم بين اين دو را، ميگويم که نفع جمهوري اسلامي در اين است که انقلاب اسلامياش را به دنيا صادر کند، اگرچه از لحاظ مادي لازم باشد در اين حرکت نه تنها چيزي نگيرد بلکه سرمايهگذاري هم بکند.
برادر رجايي: عرض کنم که سپاه هميشه مشهور بود به اين که پيش تاز هست در جنگها و با رشادت و شهامتي که در جنگ از خودش نشان داده و ميدهد که به بقيه جنگجويان جمهوري اسلامي روحيه داده و آنها را مشتاق و راغب به جنگ ميکند. اين را من خيلي شنيده بودم. برايم خيلي مشکل بود تصور اين که چگونه ممکن است که چند تا سپاهي در مقابل اين همه لشکر، اين روحيه را داشته باشند، ولي اخيراً چند خبر شنيدم که بعضيها را بنا به مصلحت نميگويم و فقط آخرين خبر را ميگويم که وقتي ما در اين حمله اخير (28 صفر) ناگزير!! شديم که يک مقداري به عقب برگرديم، 150 نفر از سپاهيان ما به دليل اين که آنقدر پيش تاز بودند که ارتش نرسيده بود به اين ها اطلاع بدهد و آن ها را در آن جا رها کرده بود! و خودش به عقب برگشته بود! تا آن جا که به من خبر دادهاند حدود 90 نفر از آنها شهيد و اسير شدهاند و به اين جهت آن ها را صددرصد به عنوان پيش تاز اين جنگ احساس ميکنم و بدون اين که بخواهم به برادران ديگر ارتش ما ميجنگند، کم بها داده باشم، و سپاه را که از ايماني برتر، اعتقادي به معاد و آن هدفهاي اصلي انقلاب برخوردار است بالاتر ميبينم، فکر ميکنم که سپاه به صورت يک موتور محرک در اين جنگ نقش داشته باشد.
س: به نظر شما هماهنگي نيروهاي مسلح ارتش، سپاه، بسيج چگونه است؟
برادر رجايي: به نظر من هرجا که ارتش موفق شده است، حالت مردمي خودش را حفظ بکند و هرجا که موفق شده ماهيت انقلاب ما را درک بکند هماهنگ شده و بسيار هم موفق بوده و هر جا که ارتش خواسته خط خودش را حفظ بکند و از آن روند کلي انقلابي خودش دست بردارد، آنجا با سپاه اختلاف داشته و ناهماهنگ شده و هم ارتش و هم سپاه گزارش کرده که در آن جا شکست خورديم. اين است که به نظر من هماهنگي بين نيروها در موفقيت ما بسيار مؤثرند.
س: آيا به نظر نميرسد که جناحي درصددند که سپاه را از اذهان مردم دور کنند؟
برادر رجايي: عرض کنم که، دربارة اين که عدهاي ميخواهند سپاه را از اذهان مردم دور بکنند و تقدس سپاه را بشکنند، اين ها کساني هستند که کلا معتقدند انقلاب ميبايستي به اين صورت باشد، که شاه برود و يک حکومتي از همان نوع باشد يا حتي شاه هم باشد منتهي سلطنت بکند نه حکومت. در آن حد ميل دارند تنها يک تغييري ميخواهند و در حد آن تغيير هم تحمل دارند و الا سپاه اصليترين ارگاني است که پاسدار انقلاب است و اين را واقعا نشان داده است. وقتي ميگويم پاسدار انقلاب است نه تنها به اين منظور که تفنگ دستش ميگيرد و با ضد انقلاب ميجنگد بلکه پاسدار فرهنگ اسلامي انقلاب نيز هست. مثلاً در شب جمعه ميرويد در سپاه ميبينيد دعاي کميل ميخوانند. صبح جمعه بلند ميشوند و ميروند و ميجنگند و اين آن چيزي است که ما از ارتش اسلام انتظار داريم. ما ميدانيم آن هائي که با امام حسين(صلوات الله علیه) بودند همين طور بودند، شبها از چادرشان صداي قرآن بلند ميشد و روزها هم از شمشيرشان برق بلند ميشد که دشمن دلش ميلرزيد و من چند جا اين مطلب را گفتم که در رابطه با آن آيه «واعدوالهم ما استطعتم من قوه» که شعار سپاه هم هست، معتقدم همان طور که از «کومله» و «دموکرات» و «عراق» مثال زدم، دشمن از اسلحه ما نميترسد، دشمن از ارتش منظم ما هيچ وحشت ندارد چون اين ها کلاسيک هستند و راه مقابله با آن را هم بلد هستند و بالاخره درست ميکنند اما از سپاه وحشت دارد زيرا که از دو نيرو برخوردار است؛ يکي نيروي رزمي چريکي که قاعدتاً دشمن قادر نيست به اين که دستشان را بخواند. دوم اين که فرهنگ انقلاب را به دوش دارد و سپاهي هر جا که ماشه را ميچکاند، پهلويش، در ذهنش، در دفترچة خاطراتش ده ها شهيد را دارد، که آن ها فرمان آتش ميدهند و اين فرق ميکند با اين که چه کسي دلش ميخواهد هر چه زودتر دورة جنگش تمام بشود و به زندگي برگردد. من بدون اين که گروه دوم را سرزنش بکنم ميخواهم بگويم که گروه اول قوه و نيروئي هستند براي ما و دشمن که دشمن خدا و دشمن انقلاب ما هست از اين نيرو وحشت دارد و اين که ميبينيد الان در جامعه حدود چند ماهي است که افتادند به جان اين بخش انقلاب که تخصص، تخصص ميکنند براي اين که ميدانند، آن هائي که متخصصاند عموماً از خط انقلاب کنارند، نميگويم آدمهاي خائناند، نميگويم آدمهاي بدي هستند. ولي در خط انقلاب نيستند و براي آن ها اتفاقي نيفتاده جز اين که سمتي داشتهاند، آن سمت از آن ها گرفته شده است ولي سپاهي، جهاد، کميتهها، انواع اين بنيادها، اين ها کساني هستند که با تمام وجود درک کردهاند که يک انقلابي صورت گرفته و نه تنها تمام نشده، بلکه هم چنان بايد برايش سرمايهگذاري کرد.
شما ميدانيد، هر کس که به انقلاب وفادار است، هنوز کار روزانهاش قابل محاسبه نيست که چند ساعت کار ميکند. براي او آخر ساعت اداري بيمعنا است. ميزان حقوقش اصلاً معلوم نيست. از کجا حقوق ميگيرد، چقدر ميگيرد و يا نميگيرد، تازه وقتي که ميگيرد تمامش را حاضر است صرف انقلاب بکند، از زن و بچهاش ميپرسي، چه بسا هفتهها زن و بچهشان را نميبينند. دوستان و آشنايان را فراموش کرده، تمام وجودش در خدمت انقلاب است، اين ها به نظر من نيروئي هستند که دشمن از آن ميترسد و من اميدوارم که سپاه همان، آهنگي را که دارد قويتر کند که ضعيفتر نکند.
باز هم توصيه ميکنم، اين توصيه را به خودم هم ميکنم که مسئلة تصفيه، عامل رشد است. يعني آن تزکيه که در قرآن هم هست، يعني آن عوامل بازدارنده و مخرب و عواملي که به اصطلاح عوضي هستند، آن ها را بايد حتماً از هر جمعيتي بيرون آورد و بايد رعايت عدالت و انصاف اسلامي را هم کرد. انشاءالله سپاه به صورت يک نيروي خالص تمام عيار براي نبرد با دشمنان خدا خواهد بود.
س: براي بهتر شدن سپاه و همچنين رفع نقائص سپاه چه پيشنهادهائي داريد؟
برادر رجايي: من قبلاً به فرمانده سپاه پيشنهاد کردم که يک طرحِ دستکم، صد هزار نفري براي سپاه تهيه کند و به اعتقاد من سپاه بايد حداقل از نظر تدارکاتي مستقل از ارتش بشود و خودش تدارکاتش را فراهم کند و از وقتي که متصدي به اين سمت شدهام تا آن جائي که در توان داشته در اين جهت حرکت کردهام و به اعتقاد من مسئلة فرماندهي در سپاه مهم است و بايد انشاءالله ما در ساير اعمال که متکي به تقوا هست، پيش ميرويم، بتوانيم فرماندههاي جالبتري براي سپاه تدارک ببينيم. برادران ما کل دورة شرکتشان در سپاه هنوز 2 سال نيست، ميدانم سپاه محصول انقلاب است و من با توجه به اين که، عمل ميتواند فرماندهان کارآمد خوبي بسازد، اميدوارم که يکي از فوائد اين جنگ براي سپاه اين باشد که از تعداد قابل ملاحظهاي فرماندة مجرب جنگديده برخوردار بشود.
س: چه پيامي براي برادران سپاه داريد؟
برادر رجايي: حقيقت امر اين است که من قابل اين که براي آن ها پيام بدهم، نيستم. براي اين که آن ها دارند با جان خودشان سرمايهگذاري ميکنند، ما اين جا پشت ميز نشستهايم و روزي 20 دفعه به ما ميگويند خسته نباشيد، يک نفر نيست که به آن ها بگويد خسته نباشيد. من فکر ميکنم پيش از اين که من به آن ها پيامي بدهم لازم است که گوش هايم را براي پيام آن ها آماده نمايم، چون که آن ها خونشان را ميدهند و آن سرمايهگذاري که آن ها ميکنند، حق به آن ها ميدهد. يعني براي آن ها ايجاد حق ميشود که به ما پيام بدهند بلکه فرمان بدهند. من خيال ميکنم که فرمان آن ها اين است که ما به خاطر انقلاب شهيد ميشويم و انقلاب ما، انقلاب اسلامي است. کساني که مباشرت امور را دارند آن ها هم مراقب باشند که خط اصلي انقلاب گم نشود و پيام من به آن ها اين است که تعهد ميکنم تا آنجا که در توان هست و خداوند توفيق ميدهد خون آنها را پاسداري کنيم.
وَسَلامٌ عَلَيهِ يَوْمَ وَلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيّاً