به گزارش سرویس فرهنگی مشرق، مرجع بزرگ شیعه آیتاللَّه العظمی سیدحسین طباطبایى بروجردی در سال 1292 قمری در بروجرد متولد شد.
وی فقیه بزرگوار و عالم وارستهای بود که زندگی خویش را در راه پربار ساختن مکتب فقهی اهلبیت عصمت و طهارت(ع) سپری ساخت.
دراصول و رجال از شاگردان حاج سیدمحمد شفیع جابلقی بود و ضمن آشنایى با تاریخ فقه، حدیث و تفسیر را از سیدجعفر کشفی دارابی اخذ کرد.
آیت اللَّه بروجردی به حدیث و رجالِ حدیث، تسلط کامل داشت. دانشور بروجرد در 28 سالگی راهی نجف اشرف شد و در مدت هشتسال از محضر عالمانی همچون آخوند ملامحمد کاظم خراسانی، شیخالشریعه اصفهانی و علامه سیدمحمد کاظم یزدی بهره برد و به مقامی عالی در علم دست یافت. و طبقات روات و محدثین را کاملاً می شناخت. ایشان پس از آن ساکن بروجرد شد ولی به درخواست علما و فضلای قم، در سال 1363 ق راهی این شهر شد و زعامت حوزه علمیه را برعهده گرفت.
این عالم برجسته شاگردان فاضلی را پرورش داد که حضرات آیات مرتضی مطهری، سیدمحمد حسینی بهشتی، جعفر سبحانی، محمدفاضل لنکرانی، ناصر مکارم شیرازی و... از آن جملهاند.
در زمان این شخصیت، در اقصی نقاط جهان و ایران بناها و مساجد عظیمی بنا شد.
از جمله مسجد اعظم قم و مسجد بزرگ بندر هامبورگ در آلمان را میتوان نام برد. تألیفات او عبارتند از: جامع احادیث شیعه، تعلیقه بر اسفار، طبقات رجال، رسالهای در منطق، حاشیه بر کفایةالاصول، حاشیه بر کفایهی شیخ طوسی. ایشان سرانجام در 10 فروردین سال 1340ش در 88 سالگی در قم رحلت کرد و در حرم حضرت معصومه(س) مدفون گردید.
آیتالله العظمی سید حسین بروجردی نقش برجسته ای در تجدید حیات فکری روحانیت شیعه داشت . او مسیر حرکت مرجع سلف خود، شیخ عبدالکریم حائری را ادامه داد و در این زمینه حتی با سرعت بیشتر و گستردهتر عمل کرد.
تاکیدات مکرر این مرجع خردمند، بر عدم ورود طلاب و روحانیون در عرصههای سیاسی نباید مورخان و تحلیلگران تاریخ معاصر ایران را از اهمیت نقش سیاسی ایشان غافل سازد، زیرا در همین زمان بود که حوزه علمیه قم، شکل نهائی سیستم و قدرت مستقل اقتصادی و فرهنگی عظیم خود را به دست آورد و روابط سیستماتیک اجتماعی خود را در ارتباط با دورافتادهترین مناطق کشور تجدید و تقویت کرد.
آیتالله العظمی بروجردی، خصلتاً مرجعی غیرسیاسی بود و از این نظر، روش سلف فقید خود را دنبال میکرد. او خدمات چشمگیر و بسیار مهمی انجام داد که در واقع بزرگترین سنگ بنای حرکت سیاسی و اقتدار روحانیت شیعه در ایران محسوب میشد.
در زمانی که این مرجع برزگ در قید حیات بود، همگان بر این نکته مسلم و مهم اتفاق نظر داشتند که از هنگام انتقال مرجعیت از نجف به ایران، تنها در زمان زعامت ایشان بود که مرجعیت مطلق جهان تشیع در یکی از مراجع مقیم ایران متمرکز گردید.
این مرکزیت به طور طبیعی موجب اقتدار و سازماندهی عظیم حوزههای قم و سایر شهرهای ایران بر محوری واحد گردید. این شرایط در حالی بروز کرد که هنوز صدمات وارده بر نهادهای مذهبی و حوزههای علمیه طی دهههای قبل از آن کاملاً جبران نشده بود.
در دوران مرجعیت آیتالله بروجردی، تحرک سیاسی قاطبة روحانیون و طلاب، بسیار اندک و محدود بود.
پس از کودتای 28 مرداد1332، تحولات ساختاری مهمی در ایران صورت گرفت. رژیم شاه به صورت دست نشانده دولت آمریکا در آمد و سیاستگذاری دولت روز به روز متمرکزتر و شخصیتر شد. دستگاه سرکوب (ساواک، پلیس، ژاندارمری، نیروهای مسلح و بازرسی شاهنشاهی) به عنوان کارآمدترین ابزار توسعه خودمختاری دولت، به ستون عمده نگهدارنده رژیم شاه مبدل گشت. گروههای عمده مخالف، آن چنان تضعیف شدند که هیچ مجرای نهادی برای اعمال نفوذ موثر بر دولت باقی نماند.
شاه از یک سو، در مقابل حامی خود، آمریکا کمترین استقلال نداشت و از سوی دیگر در داخل، ارگانهای دولتی در برابر وی هیچ اقتدار مستقلی نداشتند. دولت، اتحاد با طبقه بالای سنتی را، ولو از راه اکراه، حفظ کرد و در عین حال کوشید تا برخورد در مقابل این طبقه و همه گروههای دیگر جامعه را بیفزاید.
منبع: فارس
وی فقیه بزرگوار و عالم وارستهای بود که زندگی خویش را در راه پربار ساختن مکتب فقهی اهلبیت عصمت و طهارت(ع) سپری ساخت.
دراصول و رجال از شاگردان حاج سیدمحمد شفیع جابلقی بود و ضمن آشنایى با تاریخ فقه، حدیث و تفسیر را از سیدجعفر کشفی دارابی اخذ کرد.
آیت اللَّه بروجردی به حدیث و رجالِ حدیث، تسلط کامل داشت. دانشور بروجرد در 28 سالگی راهی نجف اشرف شد و در مدت هشتسال از محضر عالمانی همچون آخوند ملامحمد کاظم خراسانی، شیخالشریعه اصفهانی و علامه سیدمحمد کاظم یزدی بهره برد و به مقامی عالی در علم دست یافت. و طبقات روات و محدثین را کاملاً می شناخت. ایشان پس از آن ساکن بروجرد شد ولی به درخواست علما و فضلای قم، در سال 1363 ق راهی این شهر شد و زعامت حوزه علمیه را برعهده گرفت.
این عالم برجسته شاگردان فاضلی را پرورش داد که حضرات آیات مرتضی مطهری، سیدمحمد حسینی بهشتی، جعفر سبحانی، محمدفاضل لنکرانی، ناصر مکارم شیرازی و... از آن جملهاند.
در زمان این شخصیت، در اقصی نقاط جهان و ایران بناها و مساجد عظیمی بنا شد.
از جمله مسجد اعظم قم و مسجد بزرگ بندر هامبورگ در آلمان را میتوان نام برد. تألیفات او عبارتند از: جامع احادیث شیعه، تعلیقه بر اسفار، طبقات رجال، رسالهای در منطق، حاشیه بر کفایةالاصول، حاشیه بر کفایهی شیخ طوسی. ایشان سرانجام در 10 فروردین سال 1340ش در 88 سالگی در قم رحلت کرد و در حرم حضرت معصومه(س) مدفون گردید.
آیتالله العظمی سید حسین بروجردی نقش برجسته ای در تجدید حیات فکری روحانیت شیعه داشت . او مسیر حرکت مرجع سلف خود، شیخ عبدالکریم حائری را ادامه داد و در این زمینه حتی با سرعت بیشتر و گستردهتر عمل کرد.
تاکیدات مکرر این مرجع خردمند، بر عدم ورود طلاب و روحانیون در عرصههای سیاسی نباید مورخان و تحلیلگران تاریخ معاصر ایران را از اهمیت نقش سیاسی ایشان غافل سازد، زیرا در همین زمان بود که حوزه علمیه قم، شکل نهائی سیستم و قدرت مستقل اقتصادی و فرهنگی عظیم خود را به دست آورد و روابط سیستماتیک اجتماعی خود را در ارتباط با دورافتادهترین مناطق کشور تجدید و تقویت کرد.
آیتالله العظمی بروجردی، خصلتاً مرجعی غیرسیاسی بود و از این نظر، روش سلف فقید خود را دنبال میکرد. او خدمات چشمگیر و بسیار مهمی انجام داد که در واقع بزرگترین سنگ بنای حرکت سیاسی و اقتدار روحانیت شیعه در ایران محسوب میشد.
در زمانی که این مرجع برزگ در قید حیات بود، همگان بر این نکته مسلم و مهم اتفاق نظر داشتند که از هنگام انتقال مرجعیت از نجف به ایران، تنها در زمان زعامت ایشان بود که مرجعیت مطلق جهان تشیع در یکی از مراجع مقیم ایران متمرکز گردید.
این مرکزیت به طور طبیعی موجب اقتدار و سازماندهی عظیم حوزههای قم و سایر شهرهای ایران بر محوری واحد گردید. این شرایط در حالی بروز کرد که هنوز صدمات وارده بر نهادهای مذهبی و حوزههای علمیه طی دهههای قبل از آن کاملاً جبران نشده بود.
در دوران مرجعیت آیتالله بروجردی، تحرک سیاسی قاطبة روحانیون و طلاب، بسیار اندک و محدود بود.
پس از کودتای 28 مرداد1332، تحولات ساختاری مهمی در ایران صورت گرفت. رژیم شاه به صورت دست نشانده دولت آمریکا در آمد و سیاستگذاری دولت روز به روز متمرکزتر و شخصیتر شد. دستگاه سرکوب (ساواک، پلیس، ژاندارمری، نیروهای مسلح و بازرسی شاهنشاهی) به عنوان کارآمدترین ابزار توسعه خودمختاری دولت، به ستون عمده نگهدارنده رژیم شاه مبدل گشت. گروههای عمده مخالف، آن چنان تضعیف شدند که هیچ مجرای نهادی برای اعمال نفوذ موثر بر دولت باقی نماند.
شاه از یک سو، در مقابل حامی خود، آمریکا کمترین استقلال نداشت و از سوی دیگر در داخل، ارگانهای دولتی در برابر وی هیچ اقتدار مستقلی نداشتند. دولت، اتحاد با طبقه بالای سنتی را، ولو از راه اکراه، حفظ کرد و در عین حال کوشید تا برخورد در مقابل این طبقه و همه گروههای دیگر جامعه را بیفزاید.
منبع: فارس