به گزارش مشرق به نقل از صاحب نیوز، در بخش رهیافتگان نمایشگاه بین المللی قرآن کریم به گفتوگو با یک زوج آلمانی به نام های الکساندر لُو و تنیا گایتس نشستیم تا از ماجرای اسلام آوردنشان بیشتر بدانیم. مصاحبه ای سراسر ایمان و یقین که خواندن آن را به همه توصیه میکنیم.
* در ابتدا خود را به طور مختصر معرفی فرمایید.
- تانیا گویتس هستم که پس از اسلام آوردن نام مریم را برای خود انتخاب کردم. خوشحال هستم که در ایام ماه مبارک رمضان در ایران هستم. من یکی مسیحی بودم و خانواده مذهبی و مقیدی داشتم. در دوران دانشجویی با دانشجویانی آشنا شدم که مسلمان بودند و بعضی رفتارهای خاص آنها مثل حجاب یا دست ندادن دخترها با پسرها برایم عجیب بود. بارها تحریک شدم نزدشان بروم و دلیل کارهایشان را بپرسم تا اینکه بالاخره با یک دختر مراکشی ارتباط گرفتم و پس از مدتی بسیار با هم صمیمی و دوست شدیم. مهربانی، گذشت و رفتارهای خوب او مرا به او نزدیک می کرد و کم کم از طریق وی با اسلام آشنا شدم.
* پس از این طریق اسلام آوردید؟
- بله، هر روز در مورد اسلام با یکدیگر صحبت می کردیم و نظرم جلب اسلام شد و بخاطر دوستم که اهل سنت بود من هم سنی شدم و الآن 14سال است که با افتخار مسلمانم.
* آقای علی اسکندر چطور با خانم گایتس آشنا شدید؟
- بنده 12سال است مسلمان شده ام و به دنبال یک دختر مسلمان بودم و از طریق دوستانی که داشتم با ایشان آشنا شدم و ازدواج کردیم، آن موقع پیدا کردن یک دختر مسلمان برایم سخت بود.
* خانم گایتس چطور شد با مذهب تشیع آشنا شدید؟
- چند سال پیش شوهرم با مسلمانانی آشنا شد که آنها شیعه بودند. روزی شوهرم نزدم آمد و از شیعه شدن خود سخن گفت. اوایل بسیار با او و دوستانش بحث می کردم و برایم پذیرش تشیع قابل قبول نبود تا اینکه با گفتگوهای بسیار و تحت تاثیر اهل بیتی که نقشی در مذهب اهل سنت نداشتند به تشیع گرویدم. من مذهب شیعه را منطقی دیدم و همه آموزه های آن را آموزه هایی عقلانی یافتم که روح تازه ای به من می داد و الآن حدود یک سال است که به همراه شوهرم شیعه هستیم.
* خانم گایتس چگونه خبر اسلام آوردن خود را به خانواده اطلاع دادید؟
- زمانی که تصمیم خود برای اسلام آوردن را به خانواده ام اعلام کردم برخورد تندی با من داشتند و حتی از سوی آنها تهدید به طرد شدم، البته پدرم رفتار ملایم تر و معقول تری داشت ولی مادرم برخورد تندی با من داشتند، البته با مرور زمان و توضیحات بنده اوضاع بهتر شد.
* آقای الکساندر شما چطور به خانواده اعلام کردید؟
- پدر و مادر من هم برخورد سختگیرانه ای کردند ولی ماجرا در خانه ما برعکس ماجرای همسرم بود و پدرم سرسختی بیشتری با من انجام می داد. آنها می گفتند اسلام آوردن من آنها را شوکه کرده است. خوردن گوشت خوک در خانه به معضل بزرگی تبدیل شده بود و من ضمن احترام به آنها همیشه مانع تهیه گوشت خوک می شدم ولی الآن اوضاعمان خوب است و مادرم به عقاید من احترام می گذارد و حتی دیگر خودشان از گوشت خوک استفاده نمی کنند.
* اسلام چه چیز جذابی برای شما داشت که مصمم به پایبندی بر آن شدید؟
- الکساندر: وقتی که من با این خانم آشنا شدم در کنار هم پایبندی بیشتری به اسلام پیدا کردیم. همیشه این حس را داشتم که خود خداوند مرا به دین اسلام دعوت کرده است. خدا به دنبال من بود و برای همین آیه آیه ای که از سخنانش در قرآن می خواندم برایم جذاب بود و به محض خواندن آیات همان لحظه آن آیات را با دل و جان و تمام وجود می پذیرفتم. من نه اینکه یک بار ایمان آورده باشم بلکه با آیه آیه قرآن هزاران بار تا به حال به مسیری که در آن قرار گرفته ام ایمان آورده ام. همه آیات قرآن برایم مثل روز روشن هستند و منطقی وعقلانی بودن آنها علت اصلی ایمان من به خدا و سخنانشان است.
* خانم گویتس شما چطور با سختی ها کنار آمدید؟
- خیلی سخت بود ولی صدای الله و روح پروردگار به گونه ای همیشه در درون من فریاد می زد. همیشه یک حسی مرا به طرف خود می کشید و مرا آسوده نمی گذاشت، همیشه مشتاق تر و مشتاق تر می شدم و همین اشتیاق مرا هر روز بیشتر مصمم می کرد تا در مقابل سختی ها بایستم. حجاب گذاشتن در محیط زندگی ما فضای سنگینی برایم ایجاد کرده بود ولی با اشتیاقی که داشتم هر روز نفوذ بیشتری در اعتقاداتم پیدا می کرد.
* در کشور آلمان با چه مشکلاتی مواجه هستید؟
- مریم: اگر ما بخواهیم فقط در کشور خود نماز و قرآن بخوانیم و در همین حد واجبات فردی مان را انجام دهیم هیچ خطر و مشکلی برایمان نیست ولی اگر بخواهیم در مورد اسلام و دیگر آموزه های آن صحبت کنیم و تبلیغ این دین را در اجتماع انجام دهیم مشکلات بسیاری برای ما به وجود می آورند. در آلمان کسی با اسم ادیان مشکلی ندارد و عنوان مسیحی و مسلمان و یهودی و… برایشان فرقی نمی کند تا جاییکه شخصی و فردی باشند اما چنانچه در مسائل اجتماعی ورود کنند همگی به نوعی توبیخ می شوند. آنها فردی را قبول دارند که سرش به لاک خودش باشد.
* دلیل سفر شما برای آمدن به ایران چیست؟
- مریم: ما به قصد زیارت امام رضا (ع) به ایران سفر کردیم و با آنکه تا به حال به زیارت این امام بزرگ نرفته ام الآن در آستانه زیارت ایشان حس بسیار خوبی دارم و امیدوارم زودتر بتوانم نزد امام خود به آرامش و حیات برسم.
- علی اسکندر: همیشه دوست داشتم در مورد ایران اطلاعات بیشتری داشته باشم و می دانستم که در ایران می توانم با تشیع بیشتر آشنا شوم، چراکه ایران تنها منبع و سرچشمه تشیع در دنیاست. درضمن علاقه بسیاری برای آشنایی بیشتر با انقلاب اسلامی ایران و آیت الله خمینی (ره) داشتم و همه اینها به علاوه دلیلی که همسرم گفت دلیل سفر ما به ایران است.
* کدام یک از ائمه شما را بیشتر تحت تاثیر قرار می دهد؟
- مریم: من حس خاصی نسبت به امام صادق (ع) و مادر ایشان حضرت فاطمه زهرا (س) دارم و همیشه در خلوت های خودم یاد آنها می کنم.
- علی اسکندر: امام حسین (ع) روح دیگری به من می دهد. اسلامی که از ایشان شناختم مرا آسوده نمی گذارد و همیشه مرا در جوش و خروش دوست داشتنی قرار می دهد، اسلام حسین صفای دیگری دارد.
* در آخر در مورد این گردنبند برایمان بگویید.
- این گردنبند ذوالفقار شمشیر امام علی (ع) است که به من آرامش خاصی می دهد و همیشه آن را به همراه دارم.