به گزارش مشرق، همشهري جوان نوشت: همه مهارت تردست جوان همين است که جوري نمايشاش را اجرا کند که بيننده ذرهاي به ديدههايش شک نکند و خيال برش دارد که هر چه هست و نيست يک ماجراي واقعي است و آن کسي هم که دارد روبهرويش ژانگولر ميزند نه يک تردست ماهر بلکه آخر همه کمالات و معنويات روحي و اينجور چيزهاست. خواب خوش بينندههاي مبهوت کريس آنجل زماني از بين ميرود که بفهمند همه کارهاي او فقط يک شعبده است. تر دستي مردي که مهارتش خيرهکننده است و باورنکردني!
بلند شدن از روي زمين
ميگويند در هندوستان مرتاضهايي هستند که روزهاي متوالي ميتوانند بدون تکيهگاه يا به پشتوانه عصاي ساده چهار زانو در هوا معلق بمانند و بدون اينکه لب به آب و غذا بزنند مدتها همان بالاها سر کنند. اين کار هم، ديگر پيچيدگيهايش را از دست داده. ديويد بلين و کريس آنجل دو شعبدهباز مشهوري هستند که بدون رياضت مرتاضهاي هندي ميتوانند به ادعاي خودشان هروقت که خواستند از زمين بلند شوند و بر جاذبه زمين غلبه کنند.
کريس آنجل حتي ديگر به چند سانتيمتر بلند شدن از روي زمين هم رضايت نميدهد و هرازگاهي در فاصله بين دو تا آسمانخراش بلندبالا نوک دماغش را راست ميگيرد و جلو ميرود بدون اينکه يک لحظه نگران خالي شدن زير پايش باشد. يکي از مشهورترين کليپهاي او همين است. يکي ديگرش هم ماجراي پرواز او برفراز زمين گلف است که تا چشم کار ميکند خالي از جنبنده است و فقط آقاي شعبدهباز است و دستهايي که مانند دو بال از هم باز کرده و هر لحظه بيشتر و بيشتر به آسمان ميرود!
رازگشايي :
با روشي که کريس آنجل و ديويد بلين آمريکايي کشف کردهاند ديگر هر کسي ميتواند براي خودش يک مرتاض هندي باشد. فقط کافي است کمي تمرين کرده باشد و از آمادگي جسمي خوبي هم برخوردار باشد. براي بلند شدن از روي زمين کارهاي زيادي ميشود انجام داد. جايي که ارتفاع زياد است و دور و بر شعبدهباز هم فقط فيلمبردار است و يک سري آدم از گروه خودش، کافي است فقط دنبال يک جرثقيل بزرگ بود و نوارهاي نايلوني بسيار ظريف اما قوي که از هر طرف شعبدهباز را گرفتهاند و نميگذارند پايين بيفتد.
نوارهايي که آنجل در حقه راه رفتن بين دو ساختمان به کار گرفته بود آن قدر تابلو بود که تماشاچيهاي روي زمين به راحتي ميتوانستند آن را ببينند، مخصوصا زماني که دم غروب شد و نورافکنها روشن شدند. نوارهاي نايلوني فقط زماني کاملا ناپديد هستند که از پشت دوربينهاي فيلمبرداري به آنها خيره شده باشيد. در ماجراي به هوا رفتن آقاي شعبدهباز در زمين گلف هم داستان همين است.
يک جرثقيل معمولي و رشتههاي نايلوني که شعبدهباز را به آسمان ميکشند. سختياش اينجاست که فقط بدن بايد آمادگي خوبي داشته باشد تا با آن همه نخ و ريسمان آويزان بماند. آنجايي هم که شعبدهباز در سالن است و جلوي چشم هزار تا تماشاچي مات و مبهوت، کار فقط با يک آهنرباي قوي انجام ميشود و ماشين بالابري که پرده نمايش آهنرباي چسبيده به تن شعبدهباز را بالا و پايين ميبرد! زمانهايي هم که آنجل تا نيم متري از زمين بلند ميشود داستان ديگري در جريان است. اينجا فقط تجهيزات خاص به کمک شعبدهباز ميآيد.
يک شلوار سبک و ساده که از پشت پا يک شکاف مخفي دارد و کفشي سبکتر که به راحتي به شلوار بچسبد. اگر هم کفش پايش نباشد که چه بهتر. معمولا در اين جور صحنهها حتما يک ميز، چهار پايه يا صندلي کوتاه هم هست. شعبدهباز اول يک پايش را پشت آن يکي قايم ميکند و بعد در يک لحظه آن را روي صندلي يا چهارپايه پشتاش ميگذارد و خودش را ميکشد بالا. اين وسط فقط شعبدهباز بايد يک ورزشکار حسابي باشد تا بتواند چنين کاري را انجام دهد. دقت کردهايد که بلين و آنجل هيکلهاي رديفي هم دارند!
در محلي که شعبدهباز براي پرواز انتخاب ميکند هميشه بايد دنبال پله يا چهارپايهاي باشيد
شلوار شعبدهباز جوري است که او راحت ميتواند پايش را از آن درآورد در حالي که کفشش هنوز به آن چسبيده است
راه رفتن روي آب
راه رفتن روي آب هميشه براي مردم دنيا کار پيچيدهاي بوده تا جايي که اگر کسي ميتوانست چنين کاري بکند و با وزن چند ده کيلويياش روي آب راه برود - بدون اينکه آب از آب هم تکان بخورد- انگار کاري کرده بود در حد و اندازه معجزه. اما اينکه کسي در قرن بيست و يکم، آن هم با آن سر و شکل امروزش، بخواهد پابرهنه روي آب قدم بردارد جاي حرف زيادي دارد.
آنجل با ترفند راه رفتن روي آب خيلي از مردم عامه جهان را که عشق ژانگولر زدن دارند با خودش همراه کرد. گل سر سبد برنامههاي اول مجموعه «مايندفريک» هم همين راه رفتن روي آب بود؛ کليپي که در آن نشان ميداد مرد جوان در حالي روي آب به آرامي قدم برميدارد که يک عالم آدم بالغ و عاقل دور و برش در استخر دارند بي خيال شنا ميکنند.
رازگشايي:
قاعده بازي آبکي کريس آنجل خيلي زودتر از آنچه که انتظار ميرفت فاش شد. کليپ و عکسهاي زيادي که خبر از حقه ساده تردست جوان ميداد و اينکه او به چه راحتي و فقط با کمک گرفتن از دو، سه لايه شيشه و يک فيلمبردار وفادار و چند نفري که هميشه از سياهي لشکرهاي او به حساب ميآيند از خجالت هر چه شعبدهباز و تردست دنياست درآمده و براي مدت زيادي عالم و آدم را سر کار گذاشته بود. ماجرا سادهتر از اين حرفهاست.
يک ميز شيشهاي بسيار ظريف که البته از نمونههاي ديگر محکمتر و سختتر است و ميتواند وزن 80 کيلويي آقاي شعبدهباز را تحمل کند جوري در استخر قرار گرفته که با زاويهاي که فيلمبردار از آنجل نمايش ميدهد به هيچ صورتي ديده نميشود و آن قدر هم ظريف است که حتي در نماي بستهاي که از کف پاي آنجل هم گرفته شده هيچ اثري از پيچ و تابهاي جنس شيشهاي ميز نيست!
کريس آنجل براي واقعيتر شدن ماجرا کارهاي ديگري هم کرده؛ اينکه بعضي از قسمتهاي ميز را باز نگه داشته تا هرازگاهي آنهايي که داشتند زيرآبي ميرفتند سري بيرون بياورند، نفسي بکشند، تشويقي کنند و دوباره به آب تنيشان ادامه بدهند!
شعبدهباز روي لايهاي از شيشه ظريف و محکم راه ميرود.در حالي که همه تصور ميکردند روي آب پا ميگذارد
ميز شيشهاي آنقدر ظريف ساخته شده که بهراحتي قابل ديدن نيست.
رد شدن نخ از گردن
کريس آنجل کارهاي زيادي کرده است. از نصف کردن آدميزاد وسط خيابان گرفته تا درآوردن پروانه از دل و روده خودش. همهاش را هم در چشمزدني انجام داده بدون اينکه کسي لحظهاي بخواهد به حقيقت کارهاي شعبدهباز شک کند. کليپهاي هر کدام از اين تردستيها هم در اينترنت زياد است.
اين وسط رد کردن نخ از وسط گردن بدون اينکه ذرهاي خون روي زمين بريزد از آن کارهايي بود که مو به تن همه سيخ کرد و خيليها همانجا به اوج کار شعبدهباز پي بردند. در يکي از از کليپهاي مايندفريک، کريس آنجل رو به دوربين بدون اينکه بخواهد کار اضافهاي کند نخي را روي گردنش ميکشد و آن قدر اين کار را ادامه ميدهد که نخ کمکم توي گلويش فرو ميرود و ديگر ديده نميشود. فقط دو سر نخ باقي ميماند و تلاش بيشتر شعبدهباز براي در آوردن دوباره نخ از بيخ گلويش!
رازگشايي:
حقه است! آن هم به روشي که حل آن براي من و شماي بيخبر از همه جا کمي سخت است. البته اگر کمي با فوتوفنهاي شعبدهبازي آشنا باشيد متوجه ميشويد!
شعبدهباز قبل از انجام تردستياش مادهاي خاص به گردنش ماليده که بعد از هر بار تکان نخ ضخيمتر شده و مانند خمير و به رنگ بدن او نخ را به درون خودش راه ميدهد بدون اينکه از پوست گردن جدا شود. اينجاست که تماشاچي فکر ميکند خميري که روي گردن شعبدهباز است همان پوست برآمده اوست که با تکانهاي نخ دارد متورم ميشود!
يک نخ پلاستيکي تنها وسيلهايست که شعبدهباز با آن کارش را شروع کرد
خمير پلاستيکي در مدت کوتاهي کاملا به رنگ پوست شعبدهباز درميآيد
مادهاي که آنجل براي فرو کردن نخ در گردنش استفاده ميکند، فقط يک وسيله خاص شعبدهبازها است
رد شدن غلتک از روي بدن
حتي کسي مانند کريس آنجل معروف هم با آن دک و پزش يک جاهايي براي اينکه حواس مردم کوچه و بازار ينگه دنيا را سمت خودش جلب کند به وسط خيابان ميآيد و با آن قد و قامت نه چندان پهلوانياش خودش را به زير يک غلتک چند صد تني مياندازد. اين اجرا يکي از پربينندهترين کليپهاي آقاي شعبدهباز بود که يک روز تابستاني در نيويورک اجرا شد. براي کريس آنجل پارچهاي بزرگ روي زمين پهن کردند و رويش هم يک عالم خرده شيشه ريختند. غلطک را هم کمي عقبتر گذاشته بودند. کريس به وسط ميدان آمد. روي پارچه دراز کشيد و شکمش را به روي شيشهها گذاشت.
بدون اينکه حتي يک قطره خون از بدنش بريزد. بعد هم غلتک آسفالت کاري راه افتاد و از روي انگشتهاي پاي شعبدهباز رد شد و تا کمر او جلو آمد. آه و ناله شعبدهباز بود که بلند شد. مردم هم بدتر! بعد هم غلتک کنار ميرود و کريس جوان خودش را از زير آن بيرون ميکشد. شعبدهباز زنده است بدون اينکه حتي خراشي برداشته باشد!
رازگشايي:
کريس آنجل بيشتر از اينکه شعبدهباز خوبي باشد داستان رد شدن غلتک از بدن شعبدهباز هم يکي از آن ماجراهايي است که او به خوبي از پس آن برآمد. اولا که شيشهها واقعي نبودند و از جنس همان شيشههايي بودند که اين روزها در تهيه فيلمهاي سينمايي و صحنههاي اکشن آنها زياد به کار گرفته ميشود. آنجايي که بطري شيشهاي توي سر دشمن ميشکند يا طرف از بالاي يک برج چند طبقه با يک عالم شيشه خرده شکسته به پايين ميآيد.
اين جور شيشهها ساختگي هستند و هيچ آسيبي به بدن نميزنند. اما اصل ماجراي غلتک اينجاست که قبل از اجراي شعبدهباز دار و دسته او به محلي که آنجل قرار بود در آن اجرا داشته باشد رفتند و مساحتي به اندازه بدن او را کندند. جايش را هم با يک اسفنج نرم و انعطافپذير پر کردند و رويش را هم پارچه کشيدند و خرده شيشه ريختند. با رد شدن غلطک از روي پاهاي شعبدهباز بدن او به پايين ميرفت و هيچ آسيبي نميديد!
غلتک آسفالتکاري در حالي از روي تن شعبدهباز رد شد که زير بدن او پر از خردهشيشه بود
يک نوار اسفنجي پهن زير بدن شعبدهباز قرار ميگيرد تا بافشار غلتک آسيبي به او نرسد