به گزارش مشرق، وطن امروز نوشت: هر سال، فرارسيدن نوزدهمين روز زمستان، يادآور انتشار اين مقاله و نتايج آن است و در 3 دهه اخير، معمولا تا سالروز پيروزي انقلاب اسلامي، رسانهها، خطبا و مورخان به شيوههاي گوناگون با يادکردي از آن روز، به اين مقاله اهانتآميز به ساحت مقدس حضرت امام و تاثير آن در خروش ملت ايران تا تحقق سقوط ديکتاتوري پهلوي به انحاي گوناگون ميپردازند. درباره مقاله موهن 17 ديماه 1356 روزنامه اطلاعات که با نام مستعار «احمد رشيديمطلق» منتشر شد و منجر به قيام عظيم 19 دي شد، ميتوان گفت، هيچ ضربالمثلي گوياتر از «عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد» نيست. بنا به قولهاي متعدد تاريخي به نقل از کارگزاران رژيم ستمشاهي، اين مقاله اهانتآميز عليه حضرت امام(ره) باعنوان «ايران و استعمار سرخ و سياه»، به سفارش محمدرضا، آخرين شاه ايران،تهيه و به دستور داريوش همايون، وزير اطلاعات و گردشگري رژيم طاغوت به چاپ رسيد. پس از اين اسائه ادب، قم در 19 دي به خروش آمد. 29 بهمن، مراسم چهلم شهداي قم در تبريز برگزار شد و اين بار، سياست مشت آهنين شاه، خون پاک مردم غيور آذري را بر زمين ريخت. 8 فروردين 57 در يزد و... اين اربعينها تا پيروزي انقلاب ادامه يافت. بيترديد مقاله موهن 17 دي که به دستور داريوش همايون - و طبق برخي روايات کارگزاران طاغوتي، توسط خود وي، با نام مستعار احمد رشيديمطلق، نگاشته شد- نقطه عطف پيروزي انقلاب اسلامي بود.
در دوران فتنه 88 که در ابعاد مختلفي چون هجمه حجيم به ارکان ديني، سياسي، فرهنگي و اجتماعي، تلاش وافر و برنامهريزي شده براي براندازي نظام اسلامي، هدف قرار دادن امنيت جامعه و حتي احساس امنيت مردم، ايجاد شبهه کذب تقلب و... رخ داد و دامنه آن تا تبديل روز قدس به روز خشنودي اسرائيل، دادن شعارهاي انحرافي در 13 آبان، اهانت به تمثال مبارک حضرت امام در 16 آذر 88- يادآور 17 دي 56 – انکار امام زمان(عج)، هتک حرمت ساحت مقدس حضرت سيدالشهدا عليهالسلام و در يک کلام، حمله به همه ارکان نظام اسلامي و خودِ دين کشيده شد، داريوش همايون، عامل و آمر چاپ مقاله موهن، بارها و بارها در مواقع و مقاطع مختلف در نشريات، سايتها، شبکههاي ماهوارهاي ضدانقلاب و ساير رسانهها حمايت خود را از فتنه 88 و سران آن اعلام کرد و بهطور خاص با نام بردن از موسوي و کروبي بارها به تمجيد از اين 2 پرداخت. به اين جملات داريوش همايون، دقت کنيد: «از خود رژيم، عناصر موثري [خاتمي، موسوي و کروبي] جدا شدند و روزبهروز، بيشتر سخن ما را ميگويند»؛ «وقتي به نقش موسوي در مقايسه با مدعيان اداره اپوزيسيون در خارج نگاه ميکنم، ميبينم او از اول با خودمان بوده است»؛ «موسوي عليه حکومت، تند سخن ميگويد»؛ «من با هيچکدام از اينها مخالفتي نميتوانم داشته باشم»؛ «کسي که از فرزند خميني بودن به سخنگويي جنبش سبز دگرگوني داشته، به مراتب با ارزشتر است از دگرگونيها و موضعگيريهايي که قلم بيش از اين در وصفشان نميچرخد»؛ «جنبش سبز توانست سران خود را که از درون رژيم برخاستند، تغيير دهد و بسازد»، «جنبش سبز در درون جناح اصلاح طلب، نفوذ کرد»، «من اشکال اساسي در رفتار و گفتار سران جنبش سبز در داخل ايران [خاتمي، موسوي و کروبي] نميبينم»، «آنها [سران جنبش سبز] نسبت به بسياري از کساني که در خارج ايران، ادعاي رهبري اپوزيسيون را دارند، انحرافات بسيار کمتري دارند»؛ «ما بايد با تفاهم بيشتر به سران جنبش سبز در داخل نگاه کنيم تا سران آن بتوانند رژيم را به چالش بکشند»؛ «جنبش سبز، فرمول اتحاد ايران است»؛«من نميتوانم مخالف هيچ يک از اقدامات اخير موسوي باشم»؛ «موسوي، فردي شايسته و لايق است»، «به اعتقاد من، موسوي و کروبي، زبان جنبشاند» و دهها جمله حمايتآميز و قدرشناسانه ديگرِ اين بزرگترين اهانتکننده به حضرت امام درباره سران فتنه سبز – که خود را يار امام و منصوب امام و نخستوزير امام هم مينامند(!)–که به دليل آنکه موجب اطاله کلام ميشود، به همين جملات اکتفا ميکنيم. ما اين قبيل حمايتهاي داريوش همايون از سران فتنه عميق سال گذشته را ميديديم اما از اين مساله غفلت کرده بوديم که داريوش همايون همان احمد رشيدي مطلق است؛ کارگزار مقالهاي که به خيزش مجدد مردم عليه رژيم طاغوت منجر شد و اگرچه ميخواست با اهانت به حضرت امام و زدن تهمتهاي ناگوار به حضرت ايشان، معظمله را در ميان ملت ايران
– العياذ بالله – خفيف کند، اما ناخواسته يکي از پايهگذاران پيروزي انقلاب شد! 32سال پس از اين واقعه،
حجتالاسلام والمسلمين هاشميرفسنجاني در پيامي غريب به مناسبت سالروز قيام 19 دي، نسبت به ظهور «رشيديمطلق»هاي جديد، هشدار داد. ساعتي از پيام آقاي هاشمي رفسنجاني نگذشته بود که «بيبيسي فارسي» -تلويزيون رسمي وزارت خارجه انگليس- رشيديمطلقهاي اشاره شده از سوي جناب هاشمي رفسنجاني را به مخالفان ايشان تفسير کرد، البته در داخل کشور نيز بسياري همين برداشت را داشتند.
يادآوري نام رشيدي مطلق؛ 10 روز پس از سالروز 9 دي از سوي حجتالاسلام والمسلمين هاشميرفسنجاني، همچنين اين تذکر را به رسانههاي «انقلابيِ اصولگرا» داد که رشيدي مطلق يا همان داريوش همايونِ توهينکننده به حضرت امام، اينک هوادار کدام جريان سياسي است. يعني اگر ما ـ رسانههاي مقابلهکننده با جريان فتنه و رسواکننده سران پيدا و پنهان آن ـ ميگوييم، «داريوش همايون» از «موسوي، خاتمي و کروبي» پشتيباني کرد، دو وجه دارد: يک، داريوش همايون وزير اطلاعات رژيم طاغوت و دو، داريوش همايون پيمانکار پروژه «رشيدي مطلق» و اتفاقا اين دومي مهمتر است و ما از آن در يک سال گذشته غفلت کرده بوديم.
اما اينک که حمايت بيواسطه، مکرر، بيپرده و آَشکار رشيديمطلق از موسوي، کروبي، خاتمي و جريان فتنه را شاهديم، يک سوال پيش ميآيد: «آيا جناب آقاي هاشمي رفسنجاني ـ که نگران ظهور رشيدي مطلق هاي جديد هستندـ و همچنين برخي خواص غفلتزده عرصه سياست، هنوز هم با تداوم سکوت «معنادار» خود، حاضر نيستند با جريان فتنه که اينک صراحتا با جريان ضدامام، ضدانقلاب، ضددين، طاغوتي و سلطنتطلب پيوندي عميق برقرار کرده است، مرزبندي کنند؟! اين، سوالي کليدي است که بايد منتظر جواب آن از سوي جناب آقاي هاشمي رفسنجاني بود.
مورد ديگر آنکه ما هم – البته بدون نوشتن پيام – براي يافتن رشيديمطلقها، نشاني ميدهيم که البته خيلي هم دور نيست. در دوره بهاصطلاح اصلاحات، شاهد رويش رشيديمطلقهاي جديد بوديم. نمونه نزديک آن، ميدان بهارستان در سالهاي آخر دهه 70 هجري خورشيدي است. همتاي داريوش همايون در دولت اصلاحات، آقاي عطا مهاجراني. مهاجراني همان کسي بود که در کسوت معاونت حقوقي – پارلماني آقاي رفسنجاني، جزو ياران نزديک ايشان بود و در حزب ـ و در حقيقت محفل ـ دوستانه و خانوادگي «کارگزاران» نيز عضويت داشت. آقاي مهاجراني به قدري به آقاي هاشمي نزديک بود که ايده تداوم رياست جمهوري ايشان - رياستجمهوري مادامالعمر – از زبان وي بيرون آمد. اينک هم آقاي مهاجراني، جزو همسايگان فرزند آقاي هاشمي در لندن است و اتاق فکر فتنه و فعاليت اين جريان رسانهاي را هدايت ميکند.البته در همان دوره هم برخي خواص با سکوت خود، پرونده نامطلوبي از خود برجا گذاشتند که آقاي رفسنجاني از جمله اين افراد است. بسياري از کارگزاران دولت وي و همچنين برخي بستگان و نزديکانش، جزو حلقه نخست پروژه دينزدايي دوره اصلاحات بودند.