کد خبر 239169
تاریخ انتشار: ۱۷ مرداد ۱۳۹۲ - ۰۱:۰۰

مخلص کلام این که بسیاری از این مصیبت های مدرن به همین ساحت زدایی‌ها و بی حریمی ها برمی گردد؛ اگر چه در برابر بسیاری از این ماجراها دست ما کوتاه تر از توان تاثیر گذاری است؛ اما به قول "ابن یمین": "آن کس که نداند و بداند که نداند-لنگان خرک خویش به منزل برساند".

گروه فرهنگی مشرق - این روزها مانند گعده های دهه ی چهل- که البته ما هم عمرمان به بحث های آن دوره و زمانه قد نمی دهد و هر از چندی چیزی درباره‌اش می خوانیم و می شنویم- دیگر بحث های سنت و مدرنیته داغ نیست انگار دیگر دوره و زمانه ی این حرف ها گذشته است.

بحث، بحث پاپ و رپ و راک است که حتا در فرهنگ های زندگی نفوذ کرده؛ جوانترها دنبال فرار از قاعده اند و سن و سال دارها هم مشغول تماشا. فرار از قاعده یعنی همین که در هیچ قالبی نگنجی؛ نه این که آنقدر قد آرمان هایت بلند باشد که در زیر سقف هیچ آسمانی جا نشود؛ نه، این یکی هم عمرش چندان به دوره ی ما قد نداد، یعنی اینکه اصلا آرمان به چه درد می خورد، یعنی خودت را اصلا در گیر و دار هدف و آرمان و آرزو نبین، "یک دم غنیمتی" و به قول ینگه دنیایی اش "اپیکوریسم مطلق".

این طور است که وقتی جامعه شناس ریش سپید کرده ی سرما و گرمای هابرماس و مکتب فراکفورت و هزار و یک ادا و اطوار فرنگی را هم چشیده وقتی به معماری و سبک ساختمان سازی می رسد، زندگی در برج و آپارتمان را به خانه های کودکی اش ترجیح می دهد، به پدر و مادر پیرش هم توصیه می‌کند آپارتمان را انتخاب کنند؛ چرا چون مستراحش دم دست است و نیازی نیست ده تا پله را بالا و پایین بروی تا بروی و برسی به آن، سرما و گرمای تابستان و الخ.

این قاعده که می گوییم داستانش فراتر از این حرف هاست. وقتی قاعده نباشد ساحت ها با هم قاطی می شوند؛ ساحت اصلا مگر یعنی چه؟ قرار نیست که قلمبه بگوییم فقط، ساحت یعنی میدان، یعنی حریم. یعنی همان چیزی که انسان دور و بر خودش دارد و در گذشته ها اجازه نمی داد نامحرم واردش بشود، و مگر همین نا محرم با حریم هم ریشه نیستند؛ بگذریم. 

اگر کمی از نزدیک تر به ماجرا ها نگاه کنیم نه تنها آدم ها، که اشیا هم در دنیایی که آفریده رب الارباب است حریم دارند و مگر می شود خدایی دنیایی را بیافریند که بالا سرش هفت آسمان باشد و زیر پایش هفت طبقه زمین و برای هر کدام حد و مرزی و نگهبانی که "من استرق اسمع فضربه بشهاب ثاقب" بعد برای باقی خلقش حریم نگذارد؟ و باز هم برای انسان حریم گذاشت و برای حیوانات هم که بیش از انسان ها به حریم شان پایبند هستند و نگارنده معتقد است که نه تنها برای جماد که برای رفتار های ما و حالات مان و هزار و یک چیز دیگر که اجازه وجود پیدا کرده حریم گذاشته است و البته از قضا حضرت حکیم تاکید کرده است که مراقب باشید این حریم‌ها نشکند و حیا کنید این مرزها را؛ حالا بعضی هایشان مهم تر از بقیه اند که نامش شده است "حدود الله" و بعضی را با چشم اغماض به من و تو واگذار کرده... سرتان درد نگیرد با این همه مقدمه آیا ممکن است که در باره باقی مسایل حریم ها را نادیده بگیرد؟

برگردیم به قصه‌ی ساحت؛ ساحت به معنای فارسی اش یعنی میدان؛ میدان را که می دانید محیطی دایروی است دور یک مرکز و اگر چیزی میدان داشته باشد یعنی محیطی در اطرافش را می شود با یک مرز مشخص تعیین کرد و اگر داریم درباره در هم رفتن ساحت ها حرف می زنیم داریم درباره در هم شدن حریم هایی می گوییم که در اطراف هر چیزی هست.

اینکه می گوییم هر چیزی ساحتی دارد و هر رفتاری؛ ساده اش می شود اینکه آدم های قدیم تر از ما برای هر چیزی ساحتی قایل بودند، درست است که در گذشته خبری از هزار و یک سیستم تهویه و خوشبو کننده مدرن امروز نبوده؛ اما این یک طرف قصه است. قدمای ما اگر مستراح را به داخل اندرونی نمی آورند مقصودی مهم تر از بوی نامطبوعش داشتند؛ ساحت زندگی نباید با ساحت قضای حاجت یکی می شد و همین بود که مستراح ها را در دور ترین نقطه ممکن می ساختند.

همین طور است که باز هم قدمای ما در یکی از بهترین نقاط خانه برای خودشان مصلی درست می کردند نه این که چیزی باشد و سقف مقرنسی و الخ؛ نه، گوشه ای بود پاکیزه و دنج، فارغ از حضور اغیار برای رازو نیاز.. درست مانند همان چیزی که حضرت حق درباره حالات و حریم و ساحات آن می گوید که:" ولا تقربوا الصلاه و انتم سکاری".

با این وصف شما ببینید چه عذابی می کشیدند قدمای چند نسل پیش ما اگر می خواستند در این برج های آنچنانی بنشینند؛ اگر به آنها می گفتند که میان نشیمنگاه قضای حاجت شما و سفره شام و پناه بر خدای سبحان نماز گاهت تنها چند قدم فاصله است؛ چنان رگ غیرت شان بر می آمد و خونشان به جوش می آمد که انگار بی حیا ترین بندگان خدا را مقابلشان حاضر کرده اند.

اما چه می شود کرد؛ انسان در زمانه دم غنیمتی و حال را خوش داشتن بیش از هر زمانه ای به جماعت " أُوْلَـئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ " نزدیک می شود؛ دوست دارد همان جایی که آرمیده است قضای حاجت کند و همان جا شکم چرانی و... حالتان را به هم نزنم؛ این خروج از قاعده یا به عبارت بهتر بی قاعده گی ما را به جاهایی می برد که اگر سنت استدراج نبود هرگز پا به آنجا ها نمی گذاشتیم.

مخلص کلام این که بسیاری از این مصیبت های مدرن به همین ساحت زدایی‌ها و بی حریمی ها برمی گردد؛ اگر چه در برابر بسیاری از این ماجراها دست ما کوتاه تر از توان تاثیر گذاری است؛ اما به قول "ابن یمین": "آن کس که نداند و بداند که نداند-لنگان خرک خویش به منزل برساند".

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 8
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • محمد ۰۳:۲۱ - ۱۳۹۲/۰۵/۱۷
    0 0
    خیلی زیبا و پر مغز بود. ممنون از نویسنده. غصه گمشده، نشان از پایان نیست، سرآغازیست برای پیدا کردن گمشده. میگردیم، گمشده را می یابیم و به جای اصلی اش بر میگردانیم. ان شا الله
  • ۰۳:۴۹ - ۱۳۹۲/۰۵/۱۷
    0 0
    به خدا اوضاع انقدر خراب شده که هیچ کس کاری نمیطونه بکنه غیر از انکه اقا بیاد وخودش درست کنه فقط دعا کنید هرچند بوی پیراهن یوسف فاطمه میاد/اللهم عجل...
  • علی اکبر ۰۴:۳۶ - ۱۳۹۲/۰۵/۱۷
    0 0
    آیه قرآن را صحیح نقل فرمایید الصافات : 10 إِلاَّ مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ الحجر : 18 إِلاَّ مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ مُبينٌ
  • ظریف ۰۵:۳۸ - ۱۳۹۲/۰۵/۱۷
    0 0
    "من استرق اسمع فضربه بشهاب ثاقب" سؤال: این جمله، آیه است یا روایت؟! جواب: نه آیه است و نه روایت. یک جمله عربی در بین جملات فارسی است.
  • ۰۶:۳۵ - ۱۳۹۲/۰۵/۱۷
    0 0
    ای امان از بی ساعتی که بد تر از بی ساحتیه. ای عجب بی ساعتی بی ساعتی بدتر از از یک بقل بی ساحتی بنده این جا با لباس راحتی مانده ام بی دوغ و شیر پاکتی
  • ۱۱:۵۱ - ۱۳۹۲/۰۵/۱۷
    0 0
    واقعا که خانه های این زمونه اصلا حریم ندارند و بدتر از آن اینکه خودمون هم با رعایت نکردن حداقل ها وضع رو بدتر هم می کنیم
  • میم ۱۲:۱۴ - ۱۳۹۲/۰۵/۱۷
    0 0
    من فقط رو همین مصداق خونه تون حرف میزنم ! به نظر تون ما از خونه حیات دار بدمون میاد؟ تو دین ما به حیات و باغچه و ... خیلی تاکید شده ! ولی با این هزینه های زندگی به یک قوطی 45 متری راضی شدیم ! میتونین بگین اینجا نمون، برو یه شهر ارزانتر ! اونوقت کار از کجا پیدا کنم ! مشرق بحث باز می کنی، دو تا راه حل عملی هم بذار که انقدر خون به دلمون نشه! ما کم از قدیمیا به حریم ها و حرمت ها معتقد نیستیم! اما حرفای این سایت با هم جمع نمیشه ! از طرفی از جمعیت 150 میلیونی میگین! از طرف از حیات طیبه میگین! جمعیت اگه 30 میلیون بوده؛ نیازی نبود انقدر خونه ها عمودی رشد کنه ! همه اش افقی میشد! اصلا یک معیار مهم برای کیفیت زندگی فاصله خونه ها از همدیگه اس! این چسبیدن خونه ها به همدیگه کلی جنگ و جدل و فضولی و حسادت میاره، به ناچار مجبوری صدای همسایه ات رو بشنوی!! چرا نظرات منو کم منتشر میکنی؟ شاکی ام ازت!
  • ۱۴:۳۸ - ۱۳۹۲/۰۵/۱۷
    0 0
    شماها یا حالتون خوب نیست یا اینکه حالتون خوب نیست دیگه...! قرار نیست قدیمی ها هر مزخرفی می گفتن الان ماها بگیم چشم...! یه کم عقلمون رو هم به کار بندازیم بد نیست!

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس