گروه بینالملل مشرق - پرتاب موشک به ضاحیه، انفجارهای متعدد در بخش های مختلف بقاع، انفجار بئر العبد در منطقه جنوبی بیروت، ترور محمد ضرار جمو از چهره های سیاسی سوری حامی نظام حاکم، همگی از شاخصهای امنیتی به شمار میروند که بسیار نگران کننده است. کسانی که از مشکلات جبهه مخالف نظام سوریه و جبهه مقاومت آگاهی دارند، میدانند که اینها حوادثی غیره منتظره هستند.
نشانههای نبرد در سوریه بعد از دو سال و اندی تغییر یافته است و در زمره نبردهای (استراتژیک اصلی و تاکتیکی) محسوب می شود. نبرد نخست به نفع دمشق و محور مقاومت در جریان است و هرکس به غیر این باور دارد خود را به کوری زده و نمیخواهد به واقعیت اذعان کند هر چند با گذر زمان کاملاً به این واقعیت پی خواهد برد. اما نبرد دوم به نظر می رسد در چندین جبهه در جریان است و اردوگاه مقابل سعی دارد بعد از آنکه سینی اصلی غذا را از دست داده، غذای درون ماهیتابه را از آن خود کند.
محافل آگاه سیاسی اعلام داشتهاند اینکه لبنانیها احساس میکنند سقف حمایت امنیتی از بین رفته است، قابل توجیه است. دلیل این توجیه، عدم انجام اقدامات جدی توسط نهادهای متزلزل دولتی است. همچنین احساس لبنانیها مبنی بر عدم انجام تلاشی جدی برای مقابله با خطر انفجارها و تسلیم در برابر قضا و قدر الهی قابل فهم است، اما بررسی این حوادث با عقلی سلیم و دیدی جامع حاکی از آن است که حوادث کنونی لبنان چنانکه پیشبینی می شد، پیامدی بسیار کمتر از بحران سوریه به همراه داشت.
اگر چه ترورها و انفجارها، خسارتهای جانی، مادی و تلفات انسانی دردناکی را به همراه داشت، ولی تغییری در معادلات سیاسی و واقعیت های مادی عینی در پی نداشت. کسی که به خوبی حزبالله را میشناسد، با تفکر رهبران آن که حوادث را جزئی از نبردی بزرگ میدانند، آشنایی دارد. در هر صورت حزبالله میداند چه موقع مانور دهد و چه موقع ضربه بزند.
به اعتقاد آن محافل تا زمانی که دامنه نبرد به همین شکل ادامه داشته باشد، پیامدهای داخلی آن در همین سطح باقی خواهد ماند، اما آنچه نگران کننده است، اینکه «بازی با آتش» در پی ماجراجویی عربستان به اوج خود رسیده است. اقدامی که بدون در نظر گرفتن نتایج آن، در مصر انجام شد و سعی میشود بر اساس اصل به حاشیه راندن دشمنان در لبنان نیز انجام شود. در مصر، نقش محوری به حاشیه راندن اخوان المسلمین بر عهده ارتش بود، اما در لبنان در پی ناکامی از واگذاری مسئولیت به حاشیه راندن حزبالله به ارتش، به "بُعد مذهبی" توجه شد.
مهاجرت معکوس تروریست ها از سوریه
طبعاً دشمنان حزبالله به ناممکن بودن دور نگه داشتن این حزب از معادله سیاسی لبنان اذعان دارند، اما وقیحانه بر این باورند این حزب که در آینده با گروههای تکفیری رو در رو خواهد شد و این بار در باتلاقی گرفتار خواهد آمد که نخواهد توانست خود را از آن نجات دهد. این بار دشمنان حزبالله، مأموریت دارند با محاصره سیاسی این حزب و از بین بردن امنیت آن از طریق ضربه زدن به ارتش و خارج کردن آن از معادلات، زمینه را برای شکل گیری این نبرد فراهم کنند.
افزایش دامنه این نبرد به خودی خود حادث نشده است. برخی محافل بر این باورند که این امر با اعلام هشدارهای امنیتی متعدد همزمان شده است. در این میان به چندین کشور منطقه هشدارداده شده است که از انجام فعالیت های اینچنینی خودداری کنند، چرا که به دلیل سرعت تحولات منطقهای در سوریه، عراق و مصر تبعات وخیمتری در پی خواهد داشت. دو دولت لبنان و اردن بیش از دیگر کشورهای منطقه امکان ورود به کانون ناامنی منطقهای را دارند. اطلاعات موجود حاکی از آن است که در روزها و هفتههای گذشته، بین دو کشور اطلاعات امنیتی مبادله شده است. این اطلاعات حاکی از وجود دو مسئله نگرانکننده است. نخست افزایش فعالیت دستگاههای اطلاعاتی عربستان و دوم که به مراتب نگران کنندهتر است، اینکه اردن به لبنان خبر داده که برخی از تروریستهای موجود در سوریه به شکلی منظم در حال بازگشت هستند.
به گزارش روزنامه الدیار لبنان، دستگاههای امنیتی اردن اعلام کردهاند که عملیات کار گذاشتن مواد منفجره در یک خودرو را خنثی کردهاند. این دستگاههای امنیتی همچنین از نظارت بر مراکز تجاری عرضه خودرو و نیز افزایش روند قاچاق سلاح از مرزها برای مخالفان سوریه با حمایت عربستان سخن گفتهاند.
اما دستگاههای امنیتی اردن چگونه با این مسئله خطرناک برخورد کردهاند؟ محافل مذکور میگویند این مسئله زمانی آغاز شد که مقامات اردن در خانهای به مقدار زیادی سلاح و مهمات دست یافتند که از جمله آنها، هفت تیرهای ویژه ترور، مسلسل و خمپاره انداز بود. این سلاح ها شبیه همان سلاح هایی است که ارتش لبنان چند روز پیش در بقاع از عناصر جبهه النصره کشف و ضبط کرده بود.
با اندکی مقایسه در خصوص عکسالعمل های صورت گرفته درباره این مسئله امنیتی میتوان به تفاوت گسترده برخورد مقامات اردن و لبنان (نقش مشکوک جریان المستقبل) با این قضیه پی برد. در شرایطی که دستگاههای امنیتی لبنان تنها با بازداشت عاملان به شکل موضوعی با این قضیه برخورد کرد، دستگاههای امنیتی اردن به انجام عملیات گسترده امنیتی در گوشه و کنار و عمق شهر معان، که به مرکز فعالیت گروههای تروریستی مشهور است، روی آوردند. در این عملیات، گروههایی که گمان میرفت با برخی از جبهههای خارج از کشور در ارتباط بوده و اقدام به ذخیره سازی سلاح در داخل و اطراف شهر می کنند، مورد تعقیب واقع شدند.
نقش 14 مارس در تسهیل فعالیت گروهکهای تروریست
در اینجا یک سؤال بدیهی مطرح میشود و آن اینکه چرا همین اقدامات ضروری و فوری در شهر عرسال لبنان، شهرک مجدل عنجر و یا روستاهای عکاریه و طرابلس خاستگاه تروریست ها انجام نشد؟
جواب ساده است محافل مذکور میگویند نه جریان المستقبل و نه بهیة الحریری و فؤاد سنیوره و خالد ضاهر و معین المرعبی در اردن وجود ندارند. آنها مأموریت دارند علاوه بر توبیخ دائمی ارتش، تضعیف روحیه آن، ممانعت از تلاش این نیرو و فعالیتهای آن برای مبارزه با تروریسم را ضربه زدن به اهل سنت به شمار آورند و از خاستگاه تروریسم در لبنان حفاظت کنند.
این بدان معناست که ارتش نباید سیاست "پیشگیری از ناامنی" را انجام دهد و باید در درگیری بین این گروههای افراطی و حزبالله موضع بیطرفانه اتخاذ نماید، چرا که عربستان و نمایندگان آن در لبنان بر این باورند که این گزینه به خلاصی از هر دو گروه خواهد انجامید.
حال این سؤال مطرح است که اگر فشارها بر ارتش که بسیار بدان توجه میشود نتیجه ندهد، چه خواهد شد؟ باید گفت آیا آنها فکر میکنند هیچ عکسالعملی در قبال فعالیتهایشان صورت نخواهد گرفت؟ اصلاً آیا آنها میدانند حزبالله چگونه نبرد آینده خود را مدیریت می کند؟ و از کجا شروع خواهد کرد؟ مهمتر از آن آیا عربستان سعودی می تواند خود را از پیامدهای طرحش دور نگه دارد؟ اگر سیاستمداران عاقل نتوانند افراد بلند پرواز را از بازی بر لبه پرتگاه منطقه دور نگه دارند، روزهای آینده آبستن حوادث زیادی خواهد بود.
نشانههای نبرد در سوریه بعد از دو سال و اندی تغییر یافته است و در زمره نبردهای (استراتژیک اصلی و تاکتیکی) محسوب می شود. نبرد نخست به نفع دمشق و محور مقاومت در جریان است و هرکس به غیر این باور دارد خود را به کوری زده و نمیخواهد به واقعیت اذعان کند هر چند با گذر زمان کاملاً به این واقعیت پی خواهد برد. اما نبرد دوم به نظر می رسد در چندین جبهه در جریان است و اردوگاه مقابل سعی دارد بعد از آنکه سینی اصلی غذا را از دست داده، غذای درون ماهیتابه را از آن خود کند.
محافل آگاه سیاسی اعلام داشتهاند اینکه لبنانیها احساس میکنند سقف حمایت امنیتی از بین رفته است، قابل توجیه است. دلیل این توجیه، عدم انجام اقدامات جدی توسط نهادهای متزلزل دولتی است. همچنین احساس لبنانیها مبنی بر عدم انجام تلاشی جدی برای مقابله با خطر انفجارها و تسلیم در برابر قضا و قدر الهی قابل فهم است، اما بررسی این حوادث با عقلی سلیم و دیدی جامع حاکی از آن است که حوادث کنونی لبنان چنانکه پیشبینی می شد، پیامدی بسیار کمتر از بحران سوریه به همراه داشت.
اگر چه ترورها و انفجارها، خسارتهای جانی، مادی و تلفات انسانی دردناکی را به همراه داشت، ولی تغییری در معادلات سیاسی و واقعیت های مادی عینی در پی نداشت. کسی که به خوبی حزبالله را میشناسد، با تفکر رهبران آن که حوادث را جزئی از نبردی بزرگ میدانند، آشنایی دارد. در هر صورت حزبالله میداند چه موقع مانور دهد و چه موقع ضربه بزند.
به اعتقاد آن محافل تا زمانی که دامنه نبرد به همین شکل ادامه داشته باشد، پیامدهای داخلی آن در همین سطح باقی خواهد ماند، اما آنچه نگران کننده است، اینکه «بازی با آتش» در پی ماجراجویی عربستان به اوج خود رسیده است. اقدامی که بدون در نظر گرفتن نتایج آن، در مصر انجام شد و سعی میشود بر اساس اصل به حاشیه راندن دشمنان در لبنان نیز انجام شود. در مصر، نقش محوری به حاشیه راندن اخوان المسلمین بر عهده ارتش بود، اما در لبنان در پی ناکامی از واگذاری مسئولیت به حاشیه راندن حزبالله به ارتش، به "بُعد مذهبی" توجه شد.
مهاجرت معکوس تروریست ها از سوریه
طبعاً دشمنان حزبالله به ناممکن بودن دور نگه داشتن این حزب از معادله سیاسی لبنان اذعان دارند، اما وقیحانه بر این باورند این حزب که در آینده با گروههای تکفیری رو در رو خواهد شد و این بار در باتلاقی گرفتار خواهد آمد که نخواهد توانست خود را از آن نجات دهد. این بار دشمنان حزبالله، مأموریت دارند با محاصره سیاسی این حزب و از بین بردن امنیت آن از طریق ضربه زدن به ارتش و خارج کردن آن از معادلات، زمینه را برای شکل گیری این نبرد فراهم کنند.
افزایش دامنه این نبرد به خودی خود حادث نشده است. برخی محافل بر این باورند که این امر با اعلام هشدارهای امنیتی متعدد همزمان شده است. در این میان به چندین کشور منطقه هشدارداده شده است که از انجام فعالیت های اینچنینی خودداری کنند، چرا که به دلیل سرعت تحولات منطقهای در سوریه، عراق و مصر تبعات وخیمتری در پی خواهد داشت. دو دولت لبنان و اردن بیش از دیگر کشورهای منطقه امکان ورود به کانون ناامنی منطقهای را دارند. اطلاعات موجود حاکی از آن است که در روزها و هفتههای گذشته، بین دو کشور اطلاعات امنیتی مبادله شده است. این اطلاعات حاکی از وجود دو مسئله نگرانکننده است. نخست افزایش فعالیت دستگاههای اطلاعاتی عربستان و دوم که به مراتب نگران کنندهتر است، اینکه اردن به لبنان خبر داده که برخی از تروریستهای موجود در سوریه به شکلی منظم در حال بازگشت هستند.
به گزارش روزنامه الدیار لبنان، دستگاههای امنیتی اردن اعلام کردهاند که عملیات کار گذاشتن مواد منفجره در یک خودرو را خنثی کردهاند. این دستگاههای امنیتی همچنین از نظارت بر مراکز تجاری عرضه خودرو و نیز افزایش روند قاچاق سلاح از مرزها برای مخالفان سوریه با حمایت عربستان سخن گفتهاند.
اما دستگاههای امنیتی اردن چگونه با این مسئله خطرناک برخورد کردهاند؟ محافل مذکور میگویند این مسئله زمانی آغاز شد که مقامات اردن در خانهای به مقدار زیادی سلاح و مهمات دست یافتند که از جمله آنها، هفت تیرهای ویژه ترور، مسلسل و خمپاره انداز بود. این سلاح ها شبیه همان سلاح هایی است که ارتش لبنان چند روز پیش در بقاع از عناصر جبهه النصره کشف و ضبط کرده بود.
با اندکی مقایسه در خصوص عکسالعمل های صورت گرفته درباره این مسئله امنیتی میتوان به تفاوت گسترده برخورد مقامات اردن و لبنان (نقش مشکوک جریان المستقبل) با این قضیه پی برد. در شرایطی که دستگاههای امنیتی لبنان تنها با بازداشت عاملان به شکل موضوعی با این قضیه برخورد کرد، دستگاههای امنیتی اردن به انجام عملیات گسترده امنیتی در گوشه و کنار و عمق شهر معان، که به مرکز فعالیت گروههای تروریستی مشهور است، روی آوردند. در این عملیات، گروههایی که گمان میرفت با برخی از جبهههای خارج از کشور در ارتباط بوده و اقدام به ذخیره سازی سلاح در داخل و اطراف شهر می کنند، مورد تعقیب واقع شدند.
نقش 14 مارس در تسهیل فعالیت گروهکهای تروریست
در اینجا یک سؤال بدیهی مطرح میشود و آن اینکه چرا همین اقدامات ضروری و فوری در شهر عرسال لبنان، شهرک مجدل عنجر و یا روستاهای عکاریه و طرابلس خاستگاه تروریست ها انجام نشد؟
جواب ساده است محافل مذکور میگویند نه جریان المستقبل و نه بهیة الحریری و فؤاد سنیوره و خالد ضاهر و معین المرعبی در اردن وجود ندارند. آنها مأموریت دارند علاوه بر توبیخ دائمی ارتش، تضعیف روحیه آن، ممانعت از تلاش این نیرو و فعالیتهای آن برای مبارزه با تروریسم را ضربه زدن به اهل سنت به شمار آورند و از خاستگاه تروریسم در لبنان حفاظت کنند.
این بدان معناست که ارتش نباید سیاست "پیشگیری از ناامنی" را انجام دهد و باید در درگیری بین این گروههای افراطی و حزبالله موضع بیطرفانه اتخاذ نماید، چرا که عربستان و نمایندگان آن در لبنان بر این باورند که این گزینه به خلاصی از هر دو گروه خواهد انجامید.
حال این سؤال مطرح است که اگر فشارها بر ارتش که بسیار بدان توجه میشود نتیجه ندهد، چه خواهد شد؟ باید گفت آیا آنها فکر میکنند هیچ عکسالعملی در قبال فعالیتهایشان صورت نخواهد گرفت؟ اصلاً آیا آنها میدانند حزبالله چگونه نبرد آینده خود را مدیریت می کند؟ و از کجا شروع خواهد کرد؟ مهمتر از آن آیا عربستان سعودی می تواند خود را از پیامدهای طرحش دور نگه دارد؟ اگر سیاستمداران عاقل نتوانند افراد بلند پرواز را از بازی بر لبه پرتگاه منطقه دور نگه دارند، روزهای آینده آبستن حوادث زیادی خواهد بود.