به گزارش وبلاگستان مشرق، محمد مهدي تهراني در بخشي از جديدترين مطلب وبلاگ "ميثم تمار" نوشت: در مواضع غير اصولي مشايي و نقشآفرينيها و حاشيهسازيهاي متعمّدانه او ترديدي نيست. اين را اکنون همه نيک ميدانند که مشايي علاقه زيادي به اين دارد که موضوع اصلي کشور باشد. او آن گاه که حرف و حديثها کمتر ميشود به ميدان ميآيد تا بار ديگر با اظهاراتي شاذ نظر همه را به سوي خويش جلب کند. انگار از نظر او شرايط مطلوب در کشور شرايطي است که همه به جاي پرداختن به ساير موضوعات تنها از مشايي صحبت کنند! برداشت عادي از مواضع مشايي اين گونه است که اگر او موضوع اول کشور نباشد، ناراحت است و اگر موضوع اول کشور باشد، خوشحال.
مشايي کسي است که خود را صاحب نظر در بسياري از حوزهها و بالاتر از برخي رجال مطرح سياسي و ديني نيز ميداند. شايد از همين روست که او با وجود تأکيد رئيس جمهور هيچ گاه حاضر نشد تن به مناظره دهد و هر بار به نوعي از مناظره طفره رفت. مشايي طي اين مدت همواره کوشيد تا در يک تريبون يک طرفه ميداندار باشد و از ديالوگ با چهرههاي شاخص سياسي يا ديني بپرهيزد.
مشايي در عين حال به فرصتي براي برخي جريانات سياسي نيز تبديل شده است تا با نفي او، اثبات خود را نتيجه بگيرند يا کنار زدن دولت را دنبال کنند. در واقع در اينجا فقط بحث، بحث مشايي نيست. مشايي براي برخي سيبلي است که بتوان به طرف آن آسوده نشانه گرفت و کليت ديگري را تخطئه کرد. اينان البته علاقه دارند خود را منتقد واقعي و اصلي مشايي نيز جلوه دهند اما اينکه عملکردشان چقدر به نفع مشايي است و چقدر به ضرر او موضوعي است که جداگانه بايد بدان پرداخت.
با اين همه اکنون پرسش اين است که با آدمي مثل مشايي چه بايد کرد و از مواضع رهبري تا کنون در اين خصوص چگونه ميتوان برداشت نمود؟ جنس مواجهه با او و نقد او چگونه بايد رقم بخورد که هدف انقلابيون مستفاد شده باشد نه هدف مشايي؟! به نظر ميرسد در اين ميدان انقلابيون که شاکله تحليلي و عملکردي خود را بر مبناي فرمايشات و مواضع رهبر انقلاب قرار ميدهند، ميبايست بيش از همه به دنبال تبيين اين مهم از سخنان ايشان باشند.
رهبر انقلاب تا کنون حداقل سه بار به صورت مستقيم و غيرمستقيم ناگذير از اظهار نظر نسبت به مشايي شدهاند که مرور، تأمل و دقت در اين همه ميتواند در راستاي پاسخ به اين پرسش مفيد باشد و سرنخهاي خوبي را بدست دهد.
الف) سخنراني در جمع اعضاي جامعه مدرسين حوزه علميه قم
مقام معظم رهبري طي جلسهاي که با اعضاي جامعه مدرسين حوزه علميه قم داشتند در پاسخ به سوالات شرکت کنندگان جلسه مطالبي را مطرح نمودند که بخشي از آن به دولت، حجاب، بحث مکتب ايراني و مشايي ارتباط داشت. اين سخنان اگر چه به صورت رسمي منتشر نشد، اما يکي از اعضاي جامعه مدرسين جزئيات آن را با رسانهها در ميان گذاشت.
رهبر انقلاب با دقت و حوصله سخنان دوستان را گوش ميدادند و يادداشت برداري ميکردند و به آنها پاسخ ميدادند. يکي از اعضا مسئله حجاب و عفاف را مطرح کرد و حرفهاي او تعريض به بي توجهي برخي مسئولان نسبت به حجاب فقهي بود که آقا فرمودند:«من اين مطلب را قبول ندارم؛ مسئولان امروز همه حجاب فقهي را قبول دارند ولي اختلاف سليقه در تاکتيکهاست.»
حضرت آقا فرمودند:«فرضا دختري که حجاب کاملي ندارد اما شب قدر يا در مجلس دعاي کميل شرکت و به درگاه خداوند تضرع ميکند و يا در راهپيمايي 22 بهمن تصوير امام را ميگيرد، نميتوان گفت که بيدين است بلکه نميداند حجاب اسلامي چيست که بايد او را توجيه کرد. بايد در باب حجاب کتاب نوشت و از طرق مختلف مانند فيلمهاي تلويزيوني حجاب را تبيين و افراد ناآگاه را ارشاد کرد.»
رهبر انقلاب با آنکه جهتگيري کلي دولت را تائيد کردند و تصريح داشتند نميخواهند يک طرف را تأييد کنند اما اين را به قاطعيت فرمودند که ”مسئولين فعلي با حجاب فقهي مخالف نيستند ولي در تاکتيکها اختلاف وجود دارد.”
در حالي که اکنون برخي تلاش زيادي براي ضدولايت فقيه ساختن از احمدينژاد دارند، آن روز رهبر انقلاب در خصوص حمايت خود از دولت فرمودند:«بنده از همه دولتها حمايت کردهام ولي اين دولت با "دولتهاي گذشته" تفاوت دارد و فرق اساسي در اين است که تلاش نمي کنند حاکميت دوگانه درست کند. در گذشته حرف دشمن القاي حاکميت دوگانه بود و در برخي ادوار هم برخي افراد دنبال القاي اين وضعيت در کشور بودند که دولت و مجلس در مقابل ولايت فقيه که محور نظام است، قرار دارد ولي الان اينگونه نيست.» جالب اينکه ايشان در لفظ دولتهاي گذشته به صورت عام استفاده کردند و اين بدين معنا بود که فقط مقصودشان دولت اصلاحات نبود.
مقام معظم رهبري با قاطعيت فرمودند که ”در شرايط کنوني اختلاف نظر هست و من هم برخي مسائل را قبول ندارم اما الان اگر رهبري چيزي بگويد، رئيس جمهور ميپذيرد و به آن عمل ميکند” و اين مطلب بسيار مهم است که برخلاف آنچه القا و تصور ميشود که آقاي احمدينژاد به حرف رهبري گوش نميدهد، آقا تصريح فرمودند که اينگونه نيست.
اما مکتب ايراني شايد مهمترين بحثي بود که به مشايي نيز ارتباط مستقيم پيدا مي کرد. رهبر انقلاب فرمودند:«من با طرح مکتب ايراني مخالفم و نسبت به اين موضوع به آقايان تذکر هم دادم ولي برداشتم اين نيست که منظور آنها مقابل قرار دادن ايرانيت در برابر اسلاميت باشد. بنده هم همين اعتقاد را دارم که آقاي احمدينژاد واقعا نميخواهد ايران را مقابل اسلام و برتر از آن قرار دهد؛ چرا که هيچ رئيس جمهوري به اندازه او از اسلام و آرمانها و ارزشهاي اسلامي در سازمان ملل سخن نگفته و بنده با آنکه همواره به مسئولان انتقاد کرده ام اما انصافا او بود که نام امام زمان(عج) و حضرت زهرا(س) را در محافل بين المللي احيا کرده که البته اين شرط کافي براي مسئولان نظام اسلامي نيست اما شرط لازم است.»
ايشان درخصوص دولت تصريح کردند:«من اعتقاد به نصح دارم. ... منتها مراقب باشند که يک جهت گيري عامي براي زمين زدن دولتي که حالا نسبت به شعارهاي انقلاب وفادار است، نسبت به رهبري اظهار اطاعت مي کند و چه و چه، ايجاد نشود، به آن حرکت کمک نشود. عرض ما اين است. يک جوري نصيحت کنيد که آن کساني که قصد ريشه کني دارند، نتوانند استفاده کنند ولي خوب نصيحت کنيد، پيغام بدهيد، کاغذ بنويسيد، اگر يک جايي واقعا ديديد ضرورت دارد، اعلام هم بشود. اعلام عمومي در مواقع ضروري ايرادي ندارد، اما بايد مراقبت بشود، اين جور نيست که حالا انسان هر اعتراضي دارد مصلحت باشد که اين را علني و عمومي کند.»
ب)سرمقاله حسين شريعتمداري
حسين شريعتمداري پس از ماجراي انتصاب مشايي به سمت مسئول دفتر رييس جمهور سرمقالهاي در کيهان نوشت که طي آن انتقاداتي کاملا منطقي در خصوص مشايي نيز مطرح بود و البته در ضمن آن مشايي مهره انقلاب مخملي در ايران دانسته شده بود. اين سرمقاله نيز حواشي خاص خود را ايجاد کرد.
رهبر انقلاب طي سخناني به مسائل روز کشور اشاره کردند و مطالبي گفتند که حسين شريعتمداري خود را مخاطب آن ديد و در کيهان سرمقاله ديگري در اين خصوص نوشت. رهبر انقلاب فرمودند:«من مىبينم تو همين قضاياى سه چهار روز اخير باز بعضىها هى ميخواهند اختلافها و شکافها را بيشتر کنند؛ نه، نبايد اختلاف به وجود بيايد؛ همه با هم برادرند، همه با هم همکارى بايد بکنند؛ همه بايد براى ساختن کشور به يکديگر کمک بکنند. به کسى نبايد بيهوده تهمت زد؛ کسى را نبايد به خاطر يک امر، از همهى آن چيزهائى که صلاحيت محسوب ميشود، انسان او را نفى بکند. با انصاف بايد بود؛ با انصاف بايد عمل کرد؛ با انصاف بايد حرف زد. خداى متعال در مورد دشمنان ميگويد: "و لا يجرمنّکم شنآن قوم على الّا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتّقوى".»
ايشان در تذکري مهم افزودند:«اگر با کسى دشمنيد، اين دشمنى موجب نشود که نسبت به او بىانصافى کنيد، بىعدالتى کنيد؛ حتّى نسبت به دشمن؛ حالا آن که دشمن هم نيست. بىعدالتىها را همه کنار بگذارند؛ بىانصافىها را همه کنار بگذارند؛ همه در زير پرچم نظام اسلامى و جمهورى اسلامى جمع بشوند؛ اصولى وجود دارد، به آن اصول همه پابندى خودشان را اعلام بکنند. در کنار هم باشند، اختلاف سليقه هم باشد. چه اشکال دارد؟ هميشه اختلاف سليقه بوده. در دورانهاى مختلف هر جائى که اين اختلاف سليقهها و اختلاف برداشتها با هواى نفس انسان مخلوط شد، کار خراب ميشود. هواى نفس را بايد خيلى ملاحظه کرد. به خودمان در فريب خوردن از هواى نفس سوءظن داشته باشيم. نگاه کنيم ببينيم کجا نفس است و هوىهاى نفسانى ماست؛ کجا نه، واقعاً احساس تکليف است؛ و در احساس تکليف هم دقت بکنيم که قدم از دايرهى تکليف آنطرفتر نبايد گذاشت؛ زيادهروى نبايد کرد. آن وقت لطف خدا با ماست. همچنانى که تا امروز به فضل الهى، به حول و قوهى الهى، لطف الهى با ملت ايران بوده است؛ بعد از اين هم انشاءاللَّه خواهد بود.»
حسين شريعتمداري بعد از اين سخنراني رهبري در کيهان با اشاره به سرمقاله روز قبل خود نوشت:«ديروز وقتي بيانات رهبر معظم انقلاب را در جمع اهالي قرآن شنيدم، بي آن که خود را عددي بدانم تا در خطاب يا ملامت و عتاب آقا جايي داشته باشم، احساس کردم يادداشت ديروزم با عنوان "چه کسي او را اداره مي کند" مي تواند در حوزه ملامت مقتدايم باشد، آنجا که با اشاره به قضاياي دو سه روز اخير فرموده اند "اين موضوع نبايد موجب دامن زدن به اختلاف شود، ضمن آن که نبايد به کسي بيهوده تهمت زد و او را به خاطر يک امر، از همه آن چيزهايي که صلاحيت محسوب مي شود، نفي کرد" و در يادداشت ديروز نگارنده با استناد به تأخير غيرقابل توجيه آقاي احمدي نژاد در اجراي دستورالعمل 7 روز قبل رهبر معظم انقلاب و تعلل سؤال برانگيز ايشان در عزل آقاي مشايي، ضمن گلايه از وي که چرا به وظيفه شرعي و قانوني خود عمل نکرده است، حضور آقاي مشايي در کنار رئيس جمهور با توجه به برخي از مواضع و عملکرد وي طي 4 سال گذشته، مشکوک تلقي شده و احتمال وابستگي او به جريان موسوم به کودتاي مخملي مطرح گرديده بود...»
ج) ماجراي مردم اسرائيل
ماجراي مردم اسرائيل شايد از مهمترين و حاشيهدارترين مسائلي بود که درخصوص مشايي مطرح شد. ماجرايي که چندين روز به طول انجاميد و صدا و سيما نيز رسما به انعکاس مکرر آن پرداخت. رهبر انقلاب ناگذير در نماز جمعه به اين بحث اشاره کردند و ضمن تأکيد بر اينکه آنچه مشايي در اين خصوص گفته، اشتباه بوده است، فرمودند:«يک نفر پيدا ميشود درباره مردمى که در اسرائيل زندگى ميکنند، اظهار نظرى ميکند. البته اين اظهار نظر، اظهار نظر غلطى است. اينى که گفته شود ما با مردم اسرائيل هم مثل مردم ديگر دنيا دوستيم! اين حرف درستى نيست؛ حرف غيرمنطقىاى است. مگر مردم اسرائيل کىهايند؟...»
ايشان در عين انتقاد از اين اظهارات و تبيين نادرست بودن آن، اصولگرايان را مخاطب خود قرار داده و فرمودند: «خوب، اين حرف خطائى بود، حرف درستى نبود. اين را نبايد وسيلهى التهاب قرار داد. من خواهش ميکنم از همه، اينجور "مسائل کوچک" و "مسائل جزئى" را - حرفى که بر زبان کسى جارى ميشود؛ مطلبى گفته ميشود - وسيلهاى قرار ندهند براى اينکه مدتى جريانسازى و مسئلهآفرينى در سرتاسر کشور بشود؛ يک عده مخالف، يک عده موافق، سر قضيهاى پوچ. موضع نظام هم معلوم است. تمام شد.»
رهبر انقلاب بلافاصله در فضاي آن روز به موضوعي فراتر از اين ها اشاره کردند و فرمودند:«يک چيز ديگرى که اين روزها انسان مشاهده ميکند - که اين را هم ميخواهم بخصوص از نخبگان خواهش کنم که توجه کنند - قضاوتهاى دربارهى مسائل دولت و کارهاى دولت است... من نگرانىام از اين نيست که حرفى زده شود، از کسى انتقاد شود؛ نه. يک نفر انتقاد ميکند، يک نفر هم جواب ميدهد. نگرانى من از رائج شدنِ اخلاق بىانصافى در جامعه است. خدمات فراوانى انجام ميگيرد، انسان همه را کنار بگذارد، به نقطهاى بچسبد، اين درست نيست. البته اين خطاب به همه است. اين را ما به شخص خاصى، به گروه خاصى، به جناح خاصى عرض نميکنيم، اين را به همه عرض ميکنيم. همه مراقب باشند يکديگر را تخريب نکنند. اين فضاى تخريب، فضاى خوبى نيست. مردم هم خوششان نمىآيد. من اين را حالا در حضور شما مردم به آن حضرات ميگويم: اگر شما خيال ميکنيد که شما بيائيد بنشينيد و فلان مسئول يا فلان جريان را مذمت کنيد، مردم لذت ميبرند و خوششان مىآيد، اشتباه ميکنيد. مردم از فضاى تخريب خوششان نمىآيد.»
جمع بندي
از اين همه چند نکته به ذهن متبادر ميشود. نخست اينکه انتقادات مطرح درخصوص مشايي صرفا فضاسازي نيست و اين انتقادات در برخي موارد وارد است چنانکه رهبري هم در مواردي اظهار موضع کردند و البته در برخي ديگر ممکن است وارد نباشد. متأسفانه انتقادات از مشايي به عناويني کودکانه و سياسيکارانه تقليل پيدا کرده؛ حال آنکه ميتوان جديتر و عالمانهتر در اين خصوص سخن گفت و منطقي استدلال کرد.
ديگر اينکه تفکيک ميان دولت و فعاليت انقلابي و رو به جلوي دولت با اظهارات پراکنده کساني چون مشايي مسئلهاي است که رهبر انقلاب نيز انجام دادهاند. ايشان در سخنان خود دولت دهم را با دولت شهيد رجايي مقايسه کردند و به صراحت از بيانصافيها عليه دولت انتقاد نمودند.
مسئله ديگر اينکه اگر چه گاه برخي اظهارات مشايي فاقد درستي صددرصدي است اما ضريب دادن به آن و مطرح کردن آن به عنوان موضوع اصلي کشور و بزرگ کردن کسي چون مشايي مورد انتقاد رهبري بوده است. اين مسئله خود را حتي در موضوعات قابل توجهي چون "دوستي مردم اسرائيل" و "مکتب ايراني" که شايد از حاشيهبرانگيزترين موضوعات مرتبط با مشايي بوده است نيز نشان ميدهد...