به گزارش سرویس فرهنگی مشرق- از همان دهه شصت که صدا و سيماي ايران با ساختار جديد خود شکل گرفت،برنامه هاي عروسکي در گروه توليدات گروه کودک و نوجوان جايگاه خاصي داشتند و امروز نيز با وجود گسترش و تنوع آثار تلويزيوني،همچنان برخي از آنان جزو پربيننده ترينها و محبوب ترين ها هستند.برنامه هايي که اغلب در فضاي استوديو و با هنر عروسک سازان و عروسک گردانان جان مي گيرند و در نهايت صداي صداپيشگان باذوقي روي آنها قرار مي گيرد و آنرا کامل مي کند.استقبال اخير از برنامه کلاه قرمزي در شبکه دو و نيز فروش قابل توجه نسخه سينمايي آن در مقابل چند سريال و فيلم سينمايي با چهره هاي شناخته شده و سوپر استارهاي گران قيمت ثابت کرد که عروسکها مي توانند گاهي انسانها را نيز در زمينه جذب مخاطب به راحتي پشت سر بگذارند؛چه «کلاه قرمزي و پسرخاله» و «چه گربه آوازه خوان»!
خبر نشست مطبوعاتي توليد فيلم جديد «مدرسه موشها»انگيزه اي شد تا مروري داشته باشيم بر تعدادي از اين عروسکهاي خاطره انگيز و تماشاگر پسند که به نيت مخاطبان کم وسن و سال توليد شده و مي شوند،اما بينندگاني از اغلب رده هاي سني را نيز مجذوب خود کرده و مي کنند.آنهم بدون توجه به انيميشنهاي خيره کننده و فيلمهاي خوش ساختي که هر روز بيشتر از ديروز توليد مي شوند و رقباي قدرتمندي هم براي اين آثار کم خرج به حساب مي آيند.
«هادي و هدي»،کاملا ايراني!
«عروسکا! عروسکا!کجاييد؟ کجاييد؟مادربزرگ!هادي! هدي!بياييد بياييد
-عروسکاي خوبيم،از نخ و ميخ و چوبيم،عروسکاي خوبيم،از نخ و ميخ و چوبيم...
راستي خودمم آق بابام!»
اين مطلب مجموعه عروسکي «هادي و هدي»بود که به کارگرداني اردشير کشاورزي در سال 1364 از شبکه دو سيما روي آنتن رفت و بسيار هم پرمخاطب بود. هادي،هدي،پدر،مادر و آق بابا به همراه مادربزرگشان کاراکترهاي ساده و دوست داشتني اين مجموعه بودند.هادي معمولا شخصيت اصلي ماجراها بود، هدي با آن پيراهن گل منگلي اش اغلب هادي را نصيحت مي کرد و عاقل تر از او بود و حتي گاهي چغولي اش را مي کرد. پدر با آن سبيل بزرگش مظهر همه پدرهاي ايراني و پر تحکم آن دوره بود و مثل همان پدرها هم خيلي کم حرف و مادر يک زن کدبانوي نمونه. آق بابا: صاحب تنها مغازه بقالي موجود در محله و در سري دوم هادي و هدي ساخته شد، صاحب بچهاي شد با موهاي سفيد ،ولي اندازه هادي و هدي!
متاسفانه اين سريال ادامه پيدا نکرد و به خاطرات پيوست و شايد هم به همين دليل ماندگار شد.
«مجيد دلبندم»،پينوکيوي وطني!
مجموعه «مجيد دلبندم» به كارگرداني رضا عطاران و تهيه كنندگي بيژن بيرنگ ، مسعود رسام در سال 1378 توليد و از شبکه يک پخش شد.مقطعي که بچه هاي «ساعت خوش» پراکنده شده بودند و هرکدام در جايي بودند.اين مجموعه هم به مدد ايده بکر عروسکي دست دراز با صداي مجيد صالحي به شهرت رسيد.جالب آنکه تلفظ اشتباه نامها و اصطلاحات و کلمات از سوي عروسک مجيد و تصحيح آن از سوي اطرافيان با موتيف «مجيد جان»آنقدر گل کرد که هنوز هم پس از گذشت سالها در لفظ عامه مورد استفاده و دستمايه شوخي قرار مي گيرد!
مجيد دلبندم ماجراي عروسكي بانمك با دستهاي بلند است كه در هر داستان، ماجرايي زيبا و خنده دار خلق مي كند. اين عروسك هربار با دو سؤال « چرا دست من درازه؟»، «چرا اين غذا شور ميشه؟» فضايي را بازسازي مي كند كه عنصر خلاقيت و تازگي داستان را بيش از پيش به نمايش مي گذارد. اين داستان با موضوعي پينوكيوايسم اما كاملاً ايراني شده تهيه شده ولي از جنبه هاي متفاوت ديگري مورد بررسي قرار گرفته است.
جواد رضويان ، يوسف تيموري و زيبا بروفه بازيگران اين مجموعه کمدي کودکانه بودند که در 42 قسمت توليد شد.
«درون و برون» و آموزشهاي بامزه پزشکي
«درون و برون» نام مجموعه عروسکي پرطرفداري است که در دهه60 از شبکه دو سيما در قالب برنامه کودک از تلويزيون جمهوري اسلامي ايران پخش شد.
درون و برون دو عروسک دهن گشاد و بامزه بودند که در هر قسمت به بررسي بدن انسان و مسائل علمي پيرامون آن ميپرداختند و نکات بهداشتي و پزشکي را با زبان ساده براي کودکان آموزش مي دادند.مثلا در قسمتي به مسير و فرآيند گوارش در انسان به صورت پويانمايي کاغذي پرداختند.برون اغلب رفتاري متين تر و عاقلانه تر داشت و آگاهي هاي او از امور پزشکي و آناتومي بدن و کارکرد اعضاي انسان مشهود بود. درون اما رفتاري کودکانه و ساده داشت که در تضاد با برون بود و لحظاتي خنده دار را ايجاد مي کرد که در بستر آن مسايل علمي را براي بچه ها به تصوير ميکشيد.
«ماجراهاي کار و انديشه»؛آموزش با جديت
مجموعه انيميشن عروسکي «ماجراهاي کار و انديشه»به کارگرداني ابوالفضل رازاني بين سالهاي 1364 تا 66 در شبکه يک توليد و پخش شد.
«خونه مادربزرگه»،هزارتا قصه داره
«خونه مادربزرگه» مجموعه اي عروسکي بود که از سال 1366 و به کارگرداني مرضيه برومند ساخته شد. اين مجموعه در 24 قسمت 15 تا 25 دقيقهاي ساخته و چندين بار از شبکه دو پخش شد.
مادر بزرگه رئيس خانه و تکيه کلامش «جان قربان»است. هنگامه مفيد با لحن تحکم آميز و در عين حال مهربان خود روي اين عروسک صحبت مي کرد که صاحب خانه اي روستايي و سرسبز بود که عروسکهاي زيادي نيز به عنوان حيوانات ساکن در آنجا همسايه و همزبان او بودند ودر هر قسمت داستاني شکل مي گرفت.
مراد فرزند همسايه که به مادربزرگه سر ميزند، مخمل با گويندگي بهرام شاهمحمدلو گربه اي بد جنس با زباني نيش دار است.او با خانواده آقاي حنايي که يک خروس با صداپيشگي رضا بابک است،دشمني دارد اما پس از بدنيا آمدن نبات به او علاقه پيدا ميکند.گل باقالي خانوم همسر آقا حنايي با صداپيشگي فاطمه معتمدآريا و نوک سياه و نوک طلا فرزندان جوجه اين مرغ و خروس مبادي آداب و مهربان هستند.هاپوکومار هم يک سگ هندي بود که در سري دوم به برنامه پيوست و منتظر «صاحب» است تا با او به خانه برود. تکيه کلام اين شخصيت شعر هي، هي، هي، هي، ... است. گوينده اين شخصيت هرمز هدايت است.حلزون هم با صداپيشگي مسعود کرامتي تنها يکبار پس از باران در برنامه ظاهر ميشود و آواز «به به عجب هوايي، چه آفتاب زيبايي...» را مي خواند.
«ماجراهاي تا به تا»، زي زي گولوي نکته سنج
قصّههاي تا به تا که با نام شخصيت اصلي آن،عروسکي عجيب وغريب به نام
زيزي گولو آسي پاسي تراکوتا تا به تا شناخته ميشود، عنوان سريالي
تلويزيوني بود به کارگرداني مرضيه برومند.اين مجموعه نخستين بار سال 1375
در شبکه دو طي 30 قسمت، صبحهاي جمعه پخش مي شد. مخاطب اين سريال را عمدتا
رده سني کودک و نوجوان تشکيل ميداد. شخصيت محوري سريال عروسکي است به نام
زيزي گولو بود که از سياره ناشناختهاي به زمين آمده و مهمترين توانايي او
اين است که با خواندن ورد «زيزي گولو آسي پاسي تِرا کوتا تا به تا»،
کارهاي خارق العاده انجام ميدهد. اين سريال در ميان کودکان و نوجوانان
ايران و حتي رده سني بزرگسال شهرت و محبوبيت زيادي پيدا کرد به گونهاي که
واژه زيزي گولو به فرهنگ گفتاري مردم نيز راه يافت. بازيگران اين سريال
رضا بابک، ليلي رشيدي ،مريم سعادت، اميرحسين صديق، رضا فياضي، ماني نوري
و.... بودند.
ليلي رشيدي و اميرحسين صديق در داستان پس از آشنايي با زي زيگولو به نوعي پدر خوانده و مادر خوانده او بودند و زي زيگولو پدرش را با لفظ آقاي پدر خطاب مي کرد!
اين عروسک با استقبال زيادي از سوي بينندگان کودو و حتي بزرگسال مواجه شد و انواع کيفها و لوازم التحرير نيز در پي اين شهرت توليد و روانه بازار شدند.هرچند قطعا کودکان نسل جديد آشنايي زيادي با اين عروسک ندارند.
«چاق و لاغر»،کارآگاهان اجير شده
«چاق و لاغر» نام مجموعه عروسکي بود که در فاصله سالهاي 1365 تا 1369 از شبکه دو سيما پخش ميشد.اين سريال که به مناسبت پخش در ايام دهه فجر ساخته شد،در فضايي کودکانه و فانتزي نبرد خير و شر را به تصوير مي کشيد.
عروسکهاي چاق و لاغر دو کارآگاه خصوصي هستن که با بيعرضگي خود همواره سبب عصباني شدن رئيس بزرگ شده و باعث خنده ميشوند. ماموريت اصلي اين دو عروسک برهم زدن جشنهاي دهه فجر است ،اما چاق و لاغر به دليل بي عرضگي هايشان موفق به انجام ماموريت خود نبودند و رييس بزرگ را کلافه ميکردند. سرانجام رئيس بزرگ تصميم ميگيرد از دست اين دو مامور خنگ خود خلاص شود و ربات ايکس625 روبه جاي آنها سفرش ميدهد.ماموريت اين ربات دزيدن پسري نابغه و مخترع به نام سعيد(با بازي سعيد شيخ زاده) است که بسيار بازي بومرنگ رو دوست دارد.چاق و لاغر با استراقسمع تلفن رئيس خود از هدف وي مطلع ميشوند و تصميم ميگيرند زودتر ربات ايکس625 را بدزدند.از طرفي قرقي مدام به کمک چاق و لاغر مآيد و آنها را از دست ربات ايکس625 نجات ميدهد.در قسمت آخر سعيد، ربات ايکس625 را نابود و ماجرا تمام ميشود.
علي اصغر آزادان تهيه کننده اين مجموعه که مدتهاست قصد ادامه توليد اين سريال را داشت،سال گذشته در گفت وگويي گفته بود:«مجموعه سعي دارد با برخورداري از مضمون طنازانه شخصيتهاي چاق و لاغر را دوباره احيا كند.با شخصتيهاي اصلي اين مجموعه احساس نزديكي دارم ،زيرا نگارش قسمتي از سري قبل آن را برعهده داشتيم.بنابراين تمام تلاش خود را به كار خواهيم بست تا قصه مجموعه چاق و لاغر با شرايط كيفي بهتري توليد شود و كارگرداني موفق اميرحسين قهرايي در سري اول زمينه همكاري با وي را در سري جديد نيز رقم زده و اميدوارم مجموعه چاق و لاغر بتواند دوباره در بين مخاطبان ماندگار شود».
اما پيگيريهاي او تاکنون به نتيجه اي نرسيده است.
و در پايان...
به اين فهرست مي توان نام هاي ديگري چون «الستون و ولستون»، «چرا»، «پنگول»،«سنجد»، «قورباغه سبز» و... را نيز اضافه کرد. عروسک هايي که با ساده ترين وسايل و مواد ساخته شدند اما چنان با هنر برنامه سازان ايراني جان گرفتند که مخاطبان سال ها با آنها همذات پنداري کردند. همانطور که در ابتداي اين مطلب نيز اشاره کرديم به نام هاي کلاه قرمزي و پسرخاله و همراهان جديدشان چون فاميل دور، آقوي همساده، جيگيلي، ببعي، جيگر و... که با جدي ترين توليدات تلويزيون رقابتي حرفه اي دارند. در مطلب حاضر تلاش کرديم اشاره اي گذرا به عروسک ها و مجموعه هاي عروسکي خاطره ساز سال هاي نه چندان دور بپردازيم که هرکدام در دل خود داستان ها و حکايات جذابي را با زبان و ساختاري ساده اما دلنشين به تصوير مي کشيدند.
*«نيم کيلو کاموا»تعبيري است که اکبر عبدي چندي قبل به کنايه درباره عروسکهاي «کلاه قرمزي و پسرخاله»به کار برد!
منبع: بانی فیلم