مسعود به آن روزها فکر میکند. به حذف، به نرفتن به جام جهانی. برای بازیکنانی که نبودند، تعریف میکند. از آن حذف تلخ. نمیخواهد تکرار شود. امیدوار به صعود است. از ته دل حرفهایش را میزند. به خبرورزشی میگوید. به اینکه، دوست دارد در تهران دوباره همدیگر را ببینیم. بعد از صعود، بعد از بازگشت تیمملی.
*از وضعیت این روزهای تیمملی شروع کنیم. بعد از برد مقابل لبنان، امید همه به صعود تیمملی دو چندان شده است. مردم ایران خود را برای یک جشن ملی آماده میکنند.
خب من از بازی لبنان شروع میکنم، شبی که واقعاً عالی بود و خیلی خوب تمام شد. دوباره توانستیم این تیم را شکست دهیم و به نوعی باخت دیدار رفت را جبران کنیم. پس از اینکه از قطر برگشتیم، همه میدانستیم که باید لبنان را شکست دهیم. چند سالی بود که شاید طرفداران اینقدر پرشور تیمملی را تشویق نمیکردند. بعد از چند سال، میشد شور و اشتیاق را در چهره مردم دید. من به جرأت میتوانم بگویم همان شور و شوق قبل از جامجهانی 2006 را دوباره در مردم دیدم. آن احساس دوباره برگشته است. مردم خیلی امیدوار هستند. همه حرف از برد میزنند و صعود. آن موقع همه دوست داشتند تیمملی به جامجهانی برود. الان هم تمام ایرانیها امیدوار هستند. ما هم میدانیم که صعود چقدر میتواند به مردم خوشحالی و انرژی بدهد. آنها هم با تشویقهای خود به ما انرژی میدهند و بیشک، حمایتهایشان به ما کمک زیادی خواهد کرد.
*مردم در بازی با لبنان 90 دقیقه تیمملی را تشویق کردند. این بازی همه چیزش فرق داشت.
ما به خاطر همین مردم با تمام توان میجنگیم. من به خیلی از بچههایی که در دوره قبل رقابتها نبودند، چیزهایی میگویم و از خاطرات آن روزها برایشان تعریف میکنم. آن موقع هیچ چیز دست خود ما نبود ولی الان همه چیز دست خودمان است. یعنی اگر بتوانیم از کره امتیاز بگیریم، شانس زیادی برای صعود به جامجهانی خواهیم داشت. نباید این نسل از فوتبال ما هم از بین برود. اگر ما به جامجهانی برویم تعدادی از بچههای تیمملی میتوانند به اروپا بروند و در آنجا بازی کنند. یا حداقل از ایران خارج شوند و به خارج بروند تا تجربه خوبی را بهدست بیاورند. این موقعیت بزرگی بود که در جامجهانی 2010 از دست ما رفت و خیلی هم برای فوتبال ایران گران تمام شد. نباید بگذاریم آن اتفاقها دوباره بیفتد.
*تو در یک جامجهانی برای تیمملی بازی کردی؛ 2006. البته قرار بود در آن مسابقات پدیده تیمملی باشی ولی فقط چند دقیقه به میدان رفتی.
بله، خب آن موقع همه به من لطف داشتند و به نوعی اسم پدیده را برایم انتخاب کرده بودند. این نظر لطف همه آنها بود. خب من آن موقع سن و سال کمی داشتم و تجربهام نسبت به بازیکنان دیگر کمتر بود. بازیکنان خوبی در تیمملی بازی میکردند، با این حال توانستم نظر برانکو را جلب کنم و به تیمملی دعوت شوم. بههرحال نظر ایشان بود که من چقدر برای تیمملی بازی کنم. نظرش هم قابل احترام بود. بههرحال من تجربه خوبی کسب کردم، هر چند حضورم در ترکیب تیمملی خیلی کوتاه بود.
*تاریخ دوباره در حال تکرار است. در مقدماتی 2010 در روز آخر به کرهجنوبی رسیدیم، حالا نیز سرنوشت دوباره به بازی با آنها کشیده شده است.
بله، در مقدماتی 2010 ما بازی آخرمان مقابل کرهجنوبی بود. تا دقیقه 80 هم یک بر صفر جلو بودیم. واقعاً افسوس میخورم. در 10 دقیقه آخر گل خوردیم و جامجهانی را از دست دادیم...
*مردم دوست ندارند دوباره آن اتفاق تکرار شود.
بله، من هم دوست ندارم آن اتفاقات دوباره بیفتد. از همین امروز این حس در من به وجود آمده است. یاد اتفاقات بعد از بازی میافتم. با بچهها دربارهاش حرف میزنم. برای کسانی که در آن مسابقه نبودند، از زمان برگشت میگویم. حال همهمان بد بود. البته از ما استقبال بدی نشد ولی آن روزها، تلخترین روزها بود. الان همه انتظار دارند ما برنده شویم. میخواهیم دوباره تاریخ تکرار نشود و این بار ما برنده باشیم و به جامجهانی برویم. دوست نداریم اتفاقات آن شب تلخ بیفتد. هنوز فراموشش نکردهام؛ اگر 10 دقیقه آخر گل نمیخوردیم... بههرحال فوتبال است و برای ما اتفاق افتاد. امیدوارم دیگر تکرار نشود.
*تو به کره خوب گل میزنی، درست است؟
خب من دو بار دروازه کره را باز کردهام. یکی در همان بازی مقدماتی 2010 و دیگری در یک بازی دوستانه در دوران آقای قطبی که یک بر صفر این تیم را شکست دادیم. فکر کنم 30 یا 32 سال بود که نتوانسته بودیم کره را شکست دهیم ولی در آن بازی موفق شدیم این تیم را در سئول شکست دهیم اما در جام ملتهای 2011 دوباره به این تیم باختیم.
*دوباره به این تیم گل میزنی؟ خیلی از مهاجمها میگویند خواب دیدهام به فلان تیم گل زدهام، تو چطور؟
انشاا... که گل بزنم. خودمانیتر بگویم گلزنی به کره یک هدیه مشتی است! (خنده) نمیدانم میفهمید چه میگویم یا نه. از ته دلم این حرف را میزنم. یک هدیه مشتی برای من خواهد بود و برای طرفداران ایران. راستش خواب ندیدهام که گل زدهام، البته اگر هم دیده باشم یادم نیست اما انصافاً فرقی نمیکند که چه کسی به کره گل بزند. فقط بزنیم و صعود کنیم، حالا شده رحمان احمدی برای ما گل بزند. اصلاً فرقی ندارد. ما قطر را بردیم و سه امتیاز گرفتیم. لبنان را هم همینطور. میخواهیم یکدل و متحد کره را هم ببریم. اصلاً هم به مساوی فکر نمیکنیم. هدف ما فقط برد خواهد بود.
*کمی درباره خودت حرف بزنیم. ظاهراً هنوز به فرم ایدهآلت نرسیدهای. درست است؟
خب راستش از نظر بدنی خوب هستم. به شرایط گذشته برگشتهام.
*ولی جا برای بهتر شدن داری.
بله، ببینید مشکل من اعتماد به نفس است. یک مقدار زمان نیاز دارم که بتوانم دوباره اعتماد به نفس قبلم را بهدست بیاورم. این هم به مرور زمان بهدست میآید. لازمه آن هم زیاد بازی کردن است. یعنی باید اینقدر بازی کنم تا بتوانم دوباره در زمین به فرم ایدهآلم برسم. خب من سال خوبی را در اوساسونا سپری نکردم. فصل گذشته در این تیم زیادی بازی نکردم و مدتها نیز از ترکیب تیمملی دور بودم اما آقای کروش دوباره به من اطمینان کرد و الان در کنار تیمملی هستم. اگر کره را بزنیم، زمان زیادی خواهم داشت تا بتوانم دوباره اعتماد به نفس لازم را بهدست بیاورم.
*خیلیها دوست دارند درباره آینده تو بدانند. اوساسونا اعلام کرده تو را نمیخواهد. خودت در این باره توضیح میدهی؟
هنوز هیچ چیز درباره آیندهام مشخص نیست. تنها چیزی که قطعی است، به جداییام از اوساسونا بازمیگردد. دوست دارم در اسپانیا بمانم و همان جا به کار ادامه دهم. فکر میکنم چند سال دیگر هم در فوتبال این کشور بازی کنم.
*آیا پیشنهاد خاصی داری؟
فعلاً که تمرکزم را روی تیمملی گذاشتهام و بعد از بازیهای ملی به صورت جدی، درباره آیندهام تصمیمگیری خواهم کرد.
*پس شایعات بازگشت تو به لیگبرتر، درست نیست. البته با توضیحاتی که دادی.
خب من قبلاً در این باره حرف زدهام و حالا هم میگویم. اگر روزی مجبور نشوم، به ایران برنمیگردم. مگر اینکه چه شرایطی برایم پیش بیاید که دوباره به لیگبرتر خودمان برگردم. هر بازیکنی برای خود ایده و فکری دارد. ایده من نیز این است که دیگر به فوتبال ایران برنگردم.
*واقعاً؟ هیچوقت؟
بله، دیگر به فوتبال ایران برنمیگردم.
*چرا؟
بههرحال هر کسی ایدههایی در ذهنش دارد. من دوست دارم در اروپا بمانم و ادامه بدهم. همان جا هم فوتبالم را تمام کنم.
*جدا از این مسائل، برای طرفداران ایران در چنین روزهای مهمی پیغامی داری؟
از طرفداران میخواهم که دوباره به ما انرژی مثبت بدهند. آنها دعاگویمان باشند تا 90 دقیقه پایانی را با موفقیت پشتسر بگذاریم. دعای آنهاست که میتواند کمک حال ما باشد. طرفداران هم مطمئن باشند که ما تمام تمرکزمان را روی این مسابقه گذاشتهایم. حتی خورد و خوراکمان را کنترل میکنیم که مبادا در بازی به مشکل بخوریم.
*سرمربی کرهجنوبی در آستانه این بازی، به ایرانیها توهین کرده و برای کارلوس کروش نیز کم کری نخوانده است.
خب ایشان نظر شخصیاش را گفته است. هر کسی میتواند نظر بدهد و او هم آزاد است. باید دید او بعد از بازی هم میتواند حرفهایش را تکرار کند یا نه! در کل من حرف خاصی در این باره ندارم.
*نکته خاصی مانده که بخواهی بگویی؟
تشکر از رسانهها و مردم. ببخشید اگر مدتی بود صحبت نمیکردم. تصمیم گرفته بودم تمام تمرکزم را بگذارم و تا بعد از بازی کره هم حرف نزنم ولی وقتی قطر را بردیم و شادی همه را دیدم، گفتم شاید اگر حرف نزنم، باعث ایجاد ذهنیتهایی شود. از خود شما نیز بسیار متشکرم که به تیمملی کمک کردهاید. برایتان آرزوی موفقیت میکنم. امیدوارم بعد از بازی با کره دوباره همدیگر را در تهران ببینیم و یک جشن مفصل بگیریم. از ته دل این آرزو را دارم