آنچه مردم میخواهند وعدههای مشعشع غیرواقعی و فریبکارانه نیست تا عدهای به قدرت برسند و با نام مردم، صدها هکتار بین الیت و تیم همپیمان از اراضی و مراتع کشور تقسیم شود و یا مجاری تجارت و مناسبات کشور از حلقههای همفکران خارج نشود و بجای رفاقت و همراهی با مردم و پاسخگویی به نیازهای واقعی مردم و عزت نظام و ارزشهای انقلاب و خون شهدا و آرمانهای امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب، چوب حراج به اهرمهای قدرت ملی و منطقهای و انقلابی در ازای لبخند جک استراو و مقامات غربی بزنند و یا دریافت وامهای کمرشکن از اروپا که باز هم برای ثبت یک لقب «سرداری» و با هزاران حیف و میل مالی در پروژههای سازندگی، به اجرا در آمد، به نمایش درآیند.
شایستهسالاری آنها یعنی اینکه نخبگان غربزده در ارکان کشور حاکم شوند و نه اینکه جوانان غیرتمند و دانشمند زمام امور کشور را به دست گیرند. تدبیر و عقلانیت و حقوق شهروندی و اقوام، همه برای یک فریب بزرگ است، چرا که اساساً در ماهیت رفتارهای تجربهشده، یا مارک ساخت انگلیس و یا ساخت آمریکا نمایان شده است و اولویتهای و خواستههای مرحلهای آنها، در دستور کار شعارهای سیاسی و یا انتخاباتی فسادطلبان قرار گرفته است.
کارنامه و حاصل کار 16 سال دولتهای سازندگی و اصلاحات، در عناوینی مانند رانت و فساد مالی، حذف دیگر رقبای سیاسی، نابودی فرهنگی و ترویج فرهنگ و سیاستهای غربی، مقابله با نظام و ارزشهای انقلاب، تقویت الیت و گروه همفکران غربزده در تمامی شئون کشور و امثال آن قابل طرح هستند.
اگر غرب، با نظام ولایت و نظام دینی در ایران مشکل دارد، همین مسئله در دستور کار آنها قرار میگیرد. اگر غرب در پژوهشهای خود به این جمعبندی میرسد که مانع سیاستهای غربی برای نابودی انقلاب اسلامی، نهادهای اسلامی است که به دست امام(ره) پایهگذاریشده و همواره تاکنون مورد حمایت ولایت و رهبری بودهاند، این بیگانهدوستها هم همین شعار را مطرح میکنند و میگویند کشور را نمیتوان پادگانی اداره کرد و نهادهای انقلابی را برای خشنودی غرب و مزدوران داخلی آنها که طیفی مضحک و متضاد (به ظاهر) را تشکیل میدهند، هدف تهاجم قرار میدهند.
چقدر جالب است که با نام اصلاحطلبي و یا سازندگی وارد عرصه رقابت میشوند و باز هم از فتنهگران حمایت میکنند. تمرکززدایی در اداره کشور و جلوگیری از تصدیگری دولت در اقتصاد را تا مرز ترویج اقتصاد بازار و سرمایهداری گسترش میدهند. یک دلیل این توصیه این است که مثلاً در پایان حکومت اصلاحات هزاران شرکت خصوصی از همفکران آنها، دهها میلیارد دلار به دبی منتقل کردند و اکنون برای تحکیم پایههای مستقل اقتصادی در مقابل نظام و حکومت باید به کسب مزیتهای جدید دست یابند.
در سیاست خارجی ظاهراً همه از منافع ملی سخن می گویند ولی عملا آنچه مورد اختلاف است مفهوم منافع ملی است. از نگاه غربزدهها، ارزشها جایگاهی در منافع ملی ندارند و یا اساساً در اولویت های قابل اغماض می باشند. به همین دلیل است که در دوره شانزده ساله سازندگی و اصلاحات، مهمترین اهرمهای قدرت بازیگری خارجی و بنا به درخواست کشورهای اروپایی تعطیل می شوند و در هشت سال حاکمیت به اصلاح طلبان نه تنها تعطیلی کافی نیست بلکه باید مورد هجوم هم قرار گیرند.
سیاست خارجی از نگاه این غرب زده ها، یعنی اینکه در تعامل با غرب و با حراج ارزش ها و آرمان ها و عزت و شرف ملی و تاریخی، امتیاز اقتصادی کسب کنیم، البته اگر بتوان نام امتیاز بر آن نهاد!
مدل حکومتداری این خودشیفتگان این است که ما کاری در سیاست خارجی نداریم و نباید برای چیزی هزینه بدهیم و فقط باید به فکر خودمان باشیم و اینگونه از شر دشمنی غرب و صهيونیسم خلاص شویم.
عجب توهم و رؤیای شیرینی است که فکر میکنند اگر غرب و صهیونیسم را اطاعت کنیم، راه بجایی می بریم این بدان معناست که اینها نه انقلاب و مردم ایران و آرمانهای آن را شناخته اند و نه دشمنان قسم خورده غربی و صهیونیستی را می شناسند. شاید نمی دانند که دشمنان ایران تا مجبور نباشند و در اضطرار قرار نگیرند امتیاز که هیچ، بلکه حق خودمان را هم نخواهند داد. وقتی آمریکایی ها برای حمله به عراق آماده می شدند، حتی معارضین نظام صدام را تهدید کردند که حقي در مداخله ندارند و نمی خواستند، این گروه های معارض و یا مردم را در نظام پس از صدام مشارکت دهند. وقتی مجبور شدند، به مردم عراق و خواسته های مرجعیت بزرگ عراق تن دادند.
تا آن روز، ایران به عنوان مشکل آمریکا تلقی میشد ولی وقتی کشتی آنها به گل نشست و در ماه بیش از 120 کشته دادند، برای حل مشکل خود با ایران مذاکره کردند. چرا به مردم صادقانه نگويیم که دشمنی ظالم داریم که برای رسیدن به هدف خود از هر ابزاری استفاده می کند و ما هم چاره ای جز صبر و مقاومت، شکوفایی و بکارگیری پتانسیل های ملی و منطقه ای و گسترش نفوذ خارجی و پر هزینه کردن سیاست های دشمن را نداریم و تنها در این صورت است که مجبور می شوند در دیپلماسی به حق ما اعتراف کنند.
ما نمی توانیم تحریم ها را چه در دیپلماسی و چه بوسیله هر ابزار عادی برطرف کنیم ولی می توانیم این تحریم ها را از محتوا و کارکرد، تهی کنیم و دیپلماسی یعنی تلاش در این مسیر. اگر فکر کنیم که مقامات انگلیسی گاهی به ما لبخند هم می زنند و یا مقامات آمریکایی از هیجانات سیاسی ما در یک باند سیاسی حمایت می کنند، به معنای راهی در دیپلماسی در حل مشکلات اقتصادی است، یا خامی کردهایم و یا به همه چیز خیانت نمودهایم، چرا که به این لبخند و آن حمایت دل بستهایم.
وزارت اقوام و یا معاونت اقوام در زمانی مطرح میشود که دستور کار دستگاههای سیاسی و اطلاعاتی انگلیسی و آمریکايی و اسرائیل، بر تجزیه قومیتی در ایران قرار گرفته است. حقوق مدنی و شهروندی را فقط در مقولههای ضد نظام و ضد ارزش و واگرایانه در جامعه اسلامی معتبر میدانند و هیچگاه از دغدغه خیل عظیم دینداران و بانیان انقلاب و تودههای مردم سخن نمیگويید. صلابت و شجاعت مواضع امام و رهبری معظم انقلاب در کجای گفتمان شما جای دارد؟ آیا شما یک شرکت سهامی هستید که فقط به منافع گروهی و باندی فکر میکنید و یا در مسیر جریانسازی دشمنان شنا میکنید و به ترویج فرهنگ و ارزشهای آنها میپردازید؟
اینکه در فلان پستهای اجرایی و یا امنیتی بودهاید، به میزانی اعتبار دارد که همسو با انقلاب و ارزشهای آن عمل کردهاید و اگر حمایتهای باندی شما را در آن جایگاه قرار داده، بهویژه اینکه ساز مخالف نظام و ارزشهای اسلامی را کوک کردهاید، بیاعتبار است. باید یکبار دیگر جلال آلاحمد زنده شود و خدمت و خیانت روشنفکران را با تکیه بر نمونههای جدید بنویسد.
ای کاش در لباس پیامبر(ص) و با برخی الفاظ که بدان اعتقادی ندارید حضور نمییافتید و با مردم صادقانه از اعتقادات و آنچه در قلب دارید صادقانه سخن میگفتید.
هادی محمدی