مهمترین محورهای سخنان جلیلی به این شرح است:
* از نقاط اشتراک بین کشورها نقاط تعامل پیدا می شود و از نقاط افتراق تهدید تقابل ایجاد می شود سیاست خارجی موفق آن سیاست خارجی است که ارزیابی درستی از نقاط اشتراک داشته باشد.
* هم پیدا کردن نقاط مشترک و هم ایجاد نقاط مشترک با کشورها باید در دستور کار سیاست خارجی باشد. دیپلماسی باید با پویایی و نشاط این کار را مرتب انجام دهد.
* طبیعی است با برخی قدرت ها اختلافی دارید که میتواند نگاه تقابل و تهدید را ایجاد کند. هنر سیاست خارجی این است که پیش بینی درستی از اینها داشته باشد، تهدیدزدایی کند.
* در سیاست خارجی باید تهدید زدایی کنیم. من تنش زدایی را حرف دقیق نمیدانم که برخی ها مطرح می کنند. چون در این حالت اتفاقا بیشتر تنش درست می شود.
* وقتی فهمیدند جمهوری اسلامی ایران جلوی تهدید نظامی به جد می ایستد آنها عقب نشینی کردند.
* آمریکا در مباحث و اصول سیاست خارجی و اهدافش و سیاست های 34 سال گذشته نسبت به جمهوری اسلامی ایران در تقابل دائمی با ماست و در مقام دشمنی با ملت ایران است. آنها از ابتدا از انقلاب اسلامی ناراضی بودند نمیخواستند ببینند نظام مردمسالاری جایگزین یک دیکتاتوری شده که خودشان روی کار آورده بودند.
به خانم اشتون می گفتم مردم ما و ملت های منطقه تجربه خوبی از شما ندارند. 34 است وقتی دیکتاتور سرنگون و مردمسالاری جایگزین شد هر آنچه توانستید علیه این ملت ها به کار گرفتید.
* با آمریکا تقابل پاردایمی داریم.
* همه کارهایشان تاکتیکی برای اصل دشمنی با ملت ایران است.
مساله این است که آمریکا تغییر رفتار اساسی در راهبردها و اصولش میدهد یا خیر؟
یکی از نقاط قوت جمهوری اسلامی ایران دیپلماسی عمومی و نرمافزارش است.
امروز منطق جمهوری اسلامی ایران قابل دفاع است و هرجا مطرح میکنید با استقبال روبرو می شوید. باید از ابزار دیپلماسی عمومی استفاده حداکثری کنیم.
در سطح جهانی نگاه جمهوری اسلامی ایران در بحث هستهای قابل دفاع است. ایران از مدعیان مقابله با سلاح هسته ای و اشاعه آن است اما به همان نسبت جمهوری اسلامی ایران مدعی استفاده صلح آمیز هستهای است.
این روند باید روندی قوی و با اقتدار باشد.
در گفتگوها هر وقت منطقمان را به خوبی بیان کردیم میگویند ما چند روز وقت میخواهیم که بررسی کرده و پاسخ شما را بدهیم.
جمهوری اسلامی ایران حق خود را نه تنها بیان بلکه اعمال کرده است.
در موضوع هستهای 850 هزار بیمار ما نیازمند داروهایی بودند که برای تولیدش به سوخت 20درصد نیازمندیم. همین سال 88 غربی ها به صراحت اعلام کردند که به شما نمی دهیم. خواستند این را گرو بکشند. گفتند اگر میخواهید این را انجام دهید باید خواست های ما را انجام دهید. الان بعد از 4 سال ما رفتیم و خودمان این نیاز دارویی و انسانی راتولید کردیم و امروز آنها هستند که میگویند این کارها را ما انجام میدهیم تا شما این سوخت را ادامه ندهید. یعنی معادله عوض شده است.
* ما بیان کردیم غنی سازی اورانیوم حق ملت ایران است. کسی حق ندارد مانع حق یک ملت شود. اما ما حق غنی سازیمان بر مبنای نیازها وخواستمان است لذا از این حق چه 5 درصد و چه 20 درصد دفاع میکنیم.
* امروز در عرصه اقتصادی قوانین و برنامه زیاد داریم. مهم این است که چگونه دولت بخواهد حکیمانه اینها را اجرا کند. لازمه اش این است که بتوانید از عقول و مشورتهای بیشتری برخوردار باشید. باید از تجربه افرادی که در این زمینه مسئولیت داشتند و همچنین از نخبگان و اساتید ما استفاده کنیم.
مهمترین کسی که امروز میتواند مورد مشورت قرار گیرد، خود مردم هستند. در کشاورزی نمیتوانید تصمیمی بگیرید بدون اینکه از خود کشاورزان و کسانی که ذینفع هستند سوال کنید. در نهایت همه این قوانین برای این است که به کشاورز و صنعتگر و مردم منفعت برسد.
* سازوکار نباید فردی باشد، باید تمام بدنه دولت درگیر این بحث شوند. اینگونه نیست که فقط رئیس جمهور بنشیند و بگوید اینکارها را بکنید.
* نظرسنجی یک شیوه استفاده از رای مردم است ولی همه کار نیست.
* دولت نباید تصدی گری کند بلکه باید به رقابت در عرصه های مختلف کمک کند.
حمایت باید انجام شود اما این حمایت باید هدفمند و زماندار باشد. مثلا از
خودرو، باید مشخص شود چقدر باید حمایت شود؟ ما 40 سال از پیکان حمایت کردیم
اما توانست بازارهای جهانی را بگیرد؟ این نوع حمایت مطلوب نیست. حمایت
باید هدفمند باشد و موجب پیشرفت شود.
* رفع انحصار از برنامههای جدی من است.
چه در بحث خودرو و چه در چیزهای دیگر اولویت اول را باید به حمایت از تولید داخل کنیم. اما حمایت نباید از جنسی چون پیکان باشد که بعد از 40 سال هیچ ارتقایی نکند.
اگر هدف را بازار داخلی قرار دهیم نه میتواند حمایت کند و نه موفق باشد. علت اصلی عدم موفقیت تولید این بوده که از اول که وارد تولید میشویم، تولید ما فرجامش مشخص نیست.
* یکی از بحثهای اساسی که در تولید داریم این است که تولیدات ما در شکل حداقلی است. چرا نباید ارزش افزوده را در خود کشور نسبت به تولیدات اعمال کنیم. نفت یکی از مهمترین عرصه های ماست چرا باید خام فروشی کنیم؟ چرا باید مواد اولیه پتروشیمی را صادر کنیم؟ باید ارزش افزوده به اینها بیفزاییم. چرا باید هلو از کشور ما برود و در یکی از کشورهای همجوار به آبمیوه تبدیل شده و دوباره به کشور ما بیاید؟
* هرچه بتوانید جذب سرمایه کنید مثبت است. باید نقدینگی را به سمت تولید هدایت کنیم و اگر نکنیم تورم و بیکاری شکل میگیرد.
* پولی به اندازه 2 ماه یارانه کل مردم، در دست 6 نفر است که معوقه بانکی دارند.
باید سازوکاری داشته باشیم که سرمایه های داخلی مان را بشود جذب کرد.
* اگر سازوکارهای دقیق در بانک مرکزی و بانکها داشته باشیم اصلا مفاسدی همچون 3هزار میلیارد تومان بروز و ظهور نمیابد.
* اصلاح ساختار بانکی را در شورای عالی امنیت ملی با همکاری بانک مرکزی آغاز کردیم و دارد انجام می شود.
یکی از مهمترین بحثها نظام بانکی است که خود بانکها باید بشوند مدعی مبارزه با مفاسد در بانکها.
بانک مرکزی ظرفیتی است که مدیریت میکند تمام رفتارهای بانکهای عامل را و باید از طریق دولت مناسبات ارزی و پولی را مشخص کنند. این باید در چارچوب قانون، تعریف شود.
تحریمها یک تهدید است اما تهدیدی است که کاملا میتواند تبدیل به فرصت شود. اولا به دلیل آنکه در بسیاری از حوزه های تحریم ظرفیتهای بسیار زیادی داریم هرچند به سراغ آنها نرفتهایم و به بهانه تحریم باید سراغ آن برویم. کشوری که تولیدکننده بزرگ نفت است چرا باید واردکننده بنزین باشد؟ چه اشکالی دارد به جای نفت بنزین صادر کنیم؟
دوم انگیزههای قوی و نیروی انسانی است که داریم و میتوانیم در تحریم ها
بیشتر از آن استفاده کنیم. همانند کاری که در مسئله بنزین که خودکفا شدیم.
الان 11 میلیارد دلار کالای کشاورزی وارد میکنیم در حالی که قابلیت آن را داریم که در داخل آنها را تولید کنیم. این پول را چرا به کشاورزان داخلی نمیدهیم که خودکفا شده و حتی صادر کنیم؟
متاسفانه یکی از مشکلات امروز که نقدینگی و تورم را زیاد کرده است که در ازای کالا و خدماتی که باید 100 میلیون دلار هزینه می شده 300 میلیون دلار هزینه شده و علتش این است که بودجه ریزی شایسته ای نشده است.
یک امر مهم لازم بودجه ریزی عملیاتی است که جلوی این مسائل را میگیرد.
* من یک هدف اساسی که در صحبتهایم دنبال کردم این است که دولت آینده وظیفه اصلی و اولویتش این است که ساختار دولت را قوی کند. اگر دولت به مثابه قطار باشد این قطار که باید مردم را سوار و به اهداف و نتایج برساند، الان متوقف نیست اما بسیار کند و ضعیف است.این سفرهای استانی که کار خوبی هم هست به دلیل آن بود که می دیدند قطار تاخیر دارد.
در کنار سفرهای استانی باید سفرهای وزارتخانه ای صورت گیرد. وزارتخانه ها واگن های این قطار هستند.
تورم، گرانی، بیکاری و مسکن و تولید و ... را فکر نمیکنم دولت های قبل نمیخواستند انجام شود اما سازوکار و دستگاههای اجرایی دچار کاستیهای جدی هستند. ضمنا باید عواملی انجام شود که این قطار با سرعت در شان پیشرفت جمهوری اسلامی حرکت کند.
کابینه باید متناسب این هدف باشد. وزیری باید در راس قرار گیرد که بتواند این قطار را راه بیندازد. این روحیه جهادی و تفکری میخواهد که به این امر باور داشته باشد.
برای برخی دستگاه ها با توجه به تجربه ای که داشتم افرادی را در جاهای مختلف می شناسم که ظرفیت های بسیار خوبی برای وزارتخانه ها در نظر دارم. هرچند آن فرد به برادر دیگری هم رای بدهد.
* در بحث فرهنگ: مزیت نسبی ما در فرهنگ است. قدرت و اقتدار ما در فرهنگ است. به عنوان کسی که در این عرصه تاحدودی حضور دارم میگویم. اگر در سیاست خارجی موفقیت داریم ناشی از پشتوانه نظامی نیست بلکه ناشی از فرهنگ مولدی است که تولید قدرت و عزت و پیشرفت میکند. اگر میخواهیم این پیشرفت را دنبال کنیم باید به حوزه فرهنگ اهمیت بدهیم.
تهاجم و ناتوی فرهنگی به خاطر درک دشمن از قدرت فرهنگی ماست. اگر معدن قوی فرهنگ خود را که همان تفکر اسلام ناب و ارزشهای اسلامی و ملی خودمان است را بشناسیم و بتوانیم از ظرفیت ها استفاده کنیم، اتفاقا آنها باید نگران تهاجم فرهنگی ما باشند.
یکی از ابزارها سازوکارهای نهادهای فرهنگی و در راسش شورای عالی انقلاب فرهنگی است. اگر فرهنگ را مهم میدانیم باید شورای عالی انقلاب فرهنگی ما مهمتر از شورای عالی امنیت ملی ما باشد و باید به او بیشتر بها بدهیم.مهمترین کارهای ما در سینما در عرصه دفاع مقدس بوده. فیلم هایی نظیر آژانس شیشه ای توانسته مخاطب را جذب کند. مریم مقدس و یوسف پیامبر و مختار بهترین فیلم های ما بودند که مضمون دینی داشتند. این نشان میدهد اگر در این عرصه نگاه درست داشته باشیم موفق می شویم. مفاهیم دینی وقتی در شکل هنری باز میشود راه خود را باز میکند مانند بچه های آسمان و رنگ خدا.