کد خبر 220451
تاریخ انتشار: ۱۳ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۰:۳۹

مجتبي احمدي: «هوش سياه مال من است اما حاضر نيستم سري سوم آن را بسازم. هر كسي مي تواند هوش سياه را عاقبت به خير كند اين گوي و اين ميدان...»

به گزارش سرویس فرهنگی مشرق به نقل از بانی فیلم، حرف هاي زيادي براي گفتن داشت و نزد. از لحظه به لحظه كارش ناگفته هايي داشت كه خواست فعلاً سر به مهر باقي بماند. كارگردان سريال عمليات 125 (3) كه سينما را با فيلم قتل آنلاين تجربه كرده، فعاليتش را در اين عرصه با سال ها دستياري كارگردان و ساخت كليپ هاي مختلف آغاز كرده است. موفقيت سري اول هوش سياه انگيزه اي مي شود تا او از اواسط فصل اول به فكر ساخت سري بعدي مجموعه اش باشد. سريالي كه محصول سيما فيلم است و امروز روي آنتن شبكه سوم سيماست.

كارگردان فيلم هاي خشاب خالي، بدل و ساعت 25 به بهانه تجربه اخيرش در عرصه سريال سازي مهمان يك فنجان چاي «باني فيلم» شد تا از فيلمنامه، تيم بازيگري، كارگرداني، طراحي صحنه و لباس و حتي موسيقي سريالش بگويد:


*كماكان مشغول انجام مراحل صداگذاري، تدوين و ساخت موسيقي سريالتان هستيد؟
-بله،قسمت 23 تدوين شده،ديشب تا قسمت 12 هم صداگذاري شد.ساخت موسيقي قسمت 13 هم تمام شده و امشب هم قسمت نهم پخش مي‌شود.

* مشغول رتوش نهايي در تدوين هستيد؟
-بله رتوش نهايي است ،اما چون در پنج قسمت آخر بخشهايي از سكانسهاي تركيه را هم داريم،آن بخشها كمتر چكش خورده بود ونياز داشت يك مقدار روي آن كار كنيم.

*برنامه بعديتان چه خواهد بود؟
-فعلاً در انتظار پيشنهاد هستم.البته خودم طرح و ايده زياد دارم كه اين روزها چندان توان پيگيري آنها را ندارم.بيشتر ترجيح مي دهم با توليداتي همكاري كنم كه مراحل پيش توليد طولاني ندارند يا آنرا سپري كرده اند.

*چه شد كه احساس كرديد بايد سري دوم «هوش سياه»را هم بسازيد؟
- ما از اواسط پخش هوش سياه يك به ساخت سري دوم آن فكر مي كرديم...

*چنين فكري را كه همه دارند،اما اغلب همه به نتيجه نمي رسند!
-بخشي ازاين ماجرا برمي گردد به خواست مديران و ظرفيت خود برنامه و بخش اعظم از قصه نيز به همت سازمان و تصميم گيرندگان برمي گردد.خواست اوليه خودم از وسط پخش هوش سياه يك اين بود كه سريال ادامه پيدا كندفحتي تا 100 اپيزود.طرح اوليه ريخته شد و ما به اين نتيجه رسيديم كه در پايان قصه هوش سياه يك،كامران به زندان برود و در سري دوم،ماجرا از زندان آغاز شود.

در قصه اوليه كامران كشته مي شد و ما نمي خواستيم اين اتفاق رخ دهد.از آنجا كه قرار بود پليس در انتهاي كار موفق باشد،به اين نتيجه رسيديم او گرفتار و در فصل دوم قصه از زندان آغاز شود.

*نمي خواهيد بگوييد كه سريال «فرار از زندان»را نديده ايد؟!
-اتفاقاً من هم همان موقع سريال فرار از زندان را مي ديدم.سه - چهار قسمت را ديده بودم كه به خاطر ساخت اين سريال،كنار گذاشتمش.

*و ديگر نديديد؟
- شايد به صورت جسته و گريخته در حد دو سكانس،نه بيشتر.

*همان چند اپيزودي كه ديديد در كارگرداني اين سريال تأثير نگذاشت؟
-اتفاقاً ما يك ديالوگ بين سرگرد احمدي(حسين ياري)و رييس زندان گذاشتيم كه جواب چنين سؤالي را  داده باشيم.سرگرد مي آيد مي گويداين آدم (كامران)مي خواهد فرار كند،رييس زندان مي گويد خب فرار كند!طبيعي است كه زنداني ميل به فرار داشته باشد.منتهي ماهم وظيفه داريم راه هاي خروجش را ببنديم.اين طبيعي است.ديالوگ داشتيم تا توضيح دهيم تمام فيلمهايي كه قرار است در آنها زنداني از زندان فرار كند،شباهت هايي با هم دارند.مي خواستيم با اين ديالوگ رفع اتهام كنيم از هوش سياه،چون به شدت اعتقاد دارم ما نبايد به صرف وحدت فضا يا مكان اين اتهام را وارد كنيم.زندان هوش سياه مخصوص خودش است و قوانين خاص خودش در آن جريان دارد.حتي نوع فرار زنداني از زندان نيز اينجا شكل خاص خودش را دارد و نمي توان گفت شبيه جاي ديگري است.

*از همان سري اول براي ادامه كار با بازيگران ديگر به توافق رسيده بودي؟
خوشبختانه هوش سياه اين شانس را داشت كه به لحاظ بازيگران اصلي،آقايان حسين ياري و كيكاووس ياكيده،با دو بازيگر با اخلاق و حرفه اي مواجه باشد.ما در اين ارتباط اصلاً مشكلي نداشتيم.

*و انتخاب دستياران سرگرد احمدي...
-افشين كتانچي كه در مسافرت بود ونمي توانست حضور داشته باشد.دستيار ديگري هم در داستان سري اول كشته شد وخانم سودابه بيضايي به جاي او آمد.خانواده سرگرد را هم حفظ كرديم.

*چرا در تيم پليس به غير از امير رضا دلاوري از چهره ديگري استفاده نكرديد؟
- امير رضا دلاوري بازيگر كوچكي نيست و براي نقش كفايت مي كرد.ضمن اينكه يادمان باشد به غير از پليس اصلي ماجرا، چندان فرصتي براي پرداختن به زندگي ماموران ديگر نداريم.به همين دليل آنان در حد تيپ باقي مي مانند.ما تنها به سرگرد احمدي نگاه ريزتري داريم.

*در مورد فيلمنامه از شما بپرسم يا آرش قادري؟
-(مكث مي كند)...نمي دانم،بستگي دارد!

*در جريان نگارش سريال بوديد؟
-بله،اما آرش قادري تا 16 -17 قسمت نوشته بود و  درزمان شروع كارتصويربرداري،بقيه آنها را هم به ماداد.

*يعني سريال تحت نظارت خود شما نوشته نشد؟
- نه،من آن زمان سر سريال «عمليات 125»بودم.پيگيري مي كردم،مي گفت در حال نگارش هستم.مي خواستم بخوانم مي گفت اجازه بده تمام شود.

*آن چند قسمت اوليه عينا كار شد يا بازنويسي اش كرديد؟
- دستخوش تغييرات خيلي زيادي شد...

*به نظر مي رسد در هوش سياه 2 اصولاً كارگردان به فرم اهميت بيشتري داده است تا به درام و روايت و حتي  تمركز زياد روي هدايت بازيگران.در نتيجه محتوا تحت الشعاع فرم قرار گرفته است.
- بله،من اصولاً از آن دسته كارگرداناني هستم كه اگر همه چيز دست خودم باشد،قطعاً اصالت را به فرم مي دهم تا به محتوا.

*و اين در كشور ما باتوجه به نوع مخاطبان عام تلويزيون يك ريسك به تمام معناست.
- قبول دارم چون اگر درست مورد استفاده قرار نگيرد،ممكن است كارگردان متهم به فرم گرايي شود.در حاليكه اينطور نيست.من بر اين عقيده ام كه در هنر امروز مضامين،امور نخ نما و كهنه اي هستند كه از ابتدا جزييات آنها براي همه مخاطبان مشخص است.در واقع تماشاگر مي داند وحدس مي زند كه چه مي خواهي بگويي.

*بخصوص در كشور ما كه محدوديتها و مميزي ها مسيري باز را در انعكاس مضامين پيش روي تو قرار نمي دهند.
- دقيقا به همين دليل فكر مي كنم در فرم است كه مي توانم تأثيرگذاري بيشتري داشته باشم و همه چيز در دست خودم باشد.

*سريال هوش سياه 2 در شكل گيري و استارت  چند مرحله جلوتر است.در واقع نيازي به معرفي شخصيتهاي اصلي اش ندارد.در اين سري مخاطب فضا و كاراكترها را مي شناسد.اما چرا براي نقطه عطف و آغاز جدي قصه يعني فرار كامران، مخاطب تا اين حد بايد منتظر بماند؟
- ببينيد! هدف ما در اين سريال از ابتدا  آشنا كردن مخاطب با خصوصيات تكنولوژي نوين از جمله اينترنت ،رايانه و...بود. ما هنوز هدف اصلي سريالمان را فراموش نكرده ايم.از سوي ديگر پليس ما تنها يك مأموريت ديگر  دارد كه زود به نتيجه مي رسد و پس از آن درگير پرونده جديدي مي شود . همين طور قصه گسترده تر مي شود.در ادامه پاي كامران هم به قصه باز مي شود و در نهايت جرمهاي مرتبط با امنيت ملي مطرح مي شود و ...

*به نظر شما نياز به اين همه مقدمه براي رسيدن به حرفهاي جديدتر در اين سريال بود؟
-من اين‌طور نگاه كلاسيك شما را به كار ندارم.

*به هر حال مخاطب امروز به اعتماد موفقيت سري اول پاي اين سريال نشسته و مقدمه طولاني هر لحظه انتظار او را براي رسيدن به قصه اصلي بيشتر مي كند.
- خب اين يك تمرين خوب است براي ايجاد تعليق.پس ما توانسته ايم با فاكتورهايي كه اشاره كردي تماشاگرمان را تا اينجا پيش بياوريم و به قول شما مديون سري اول سريالمان هستيم.به هر حال سري اول هم چيزي جدا از ما نيست.ما قصه‌مان را از يكي بود يكي نبود شروع نكرديم.اين اتفاق در سري اول رخ داده و شايد به همين دليل است كه بيننده پاي كامران به عنوان موتور قصه ايستاده و منتظر است.البته معتقدم در حال حاضر هم در هر قسمت مخاطب بهره خودش را مي برد،چون مابراي هر قسمت‌مان، ايستگاه يا بزنگاههايي گذاشته ايم كه تماشاگر با ديدن آن براي دنبال قسمت بعدي ترغيب شود.

*به نظرم اين تمايل به فرم توجه شما را به كارگرداني (دكوپاژ،ميزانسن،قاب بندي،نور،حركات دوربين و ...)به اندازه اي كرده كه گاهي احساس مي شود.توجهتان به بازيها تحت الشعاع آن قرار گرفته است،قبول داريد؟
- من خاطره اي بگويم از دوست بازيگري در همين سريال.او در يك نشست دوستانه گفت:من  فكر مي كنم توجه شما به بازي ها كمتر از امور فني ديگر است.وقتي چند قسمت پخش شد،او تماس گرفت وگفت  من حالا فهميدم تو چه كردي!حرفم را پس مي گيرم.من بازيگرم را هم در دل آن فرم مي‌بينم و قصه بازيگران را چيزي  جدا از كل كار نمي دانم.اينطور نيست كه مثل آثار كلاسيك‌تر حرف اول فيلمساز را بازيگران بزنند،مثل آثار ملودرام و ... .

در اين سريال قرار است بازيها در كنار فضا،ميزانسن،ريتم،تدوين،موسيقي  و ... ديده شوند.من به شيوه خودم كاري را كه بلد هستم انجام مي دهم.البته اين قصه است كه فرم روايت را به من مي دهد و بر مبناي نوع قصه و مخاطبش شيوه روايت را انتخاب مي كنم.چالش اوليه براي من در كار اين است كه تماشاگرما را پس نزند.

*فكر ميكنم در ساخت هوش سياه نيازمند كسب يكسري اطلاعات در خصوص IT (فناوري اطلاعات) بوده ايد.
- قطعاً همين طور است.اولا علاقه بسياري به اين حيطه كاري دارم و فكر مي كنم يكسري همكارانم از ورود به آن وحشت دارند.گرچه مشاوره و مطالعه در اين مسير راهگشا بود.كمك دوستان مشاور هم بسيار خوب و كامل بود كه البته بايد دراماتيزه هم مي شد تا جذابيت نمايشي نيز داشته باشد.

*گويا پليس فتا درمسير ساخت سري دوم هوش سياه چندان شما را همراهي نكرده است.
بعد از هوش سياه يك،دوستان نيروي انتظامي ما را دعوت كردند و گفتند ما پليس فتا را با الهام گرفتن از سريال شما تاسيس كرديم.ما هم تشكر كرديم از اين اقدام آنان.بعد در نشست ديگري كه همه واحدهاي تخصصي  پليسي ديگر نيز حضور داشتند،اعلام شد كه براي هوش سياه 2 به ما كمك خواهند كرد.خلاصه گفتند از هر جهت از جمله حمايتهاي نرم افزاري ما به شما كمك مي كنيم.ضمن اينكه گفتند پرونده جرم هاي مختلف را در اختيار شما قرار مي دهيم و با هم مشاركت خواهيم داشت،بر خلاف هوش سياه يك.

*و اين اتفاق رخ نداد؟
- تا امروز شما اگر يك پرونده،جمله يا يك اصطلاح مرتبط از اين دوستان ديديد،ما هم همين طور!

*شما مراجعه كرديد و جواب نشنيديد؟
- چرا،ولي در بروكراسي اداريشان گم شديم و ترجيح داديم ادامه ندهيم.

*علت چه بود؟
- بارها مسئول پليس فتا به ما گفته بود كه فتا فرزند هوش سياه و اين سريال مادر پليس فتاست.اما در بيانات ايشان شنيدم كه مي گويد قصه هاي شما بايد فتايي شود،گفتم من نمي فهمم چه مي گوييد!

بعد فهميدم دوستان تنها يك قسمت را خوانده بودند و قضاوت كردند .بگذريم!البته ناجي هنر به ما كمك كرد،مثل همه سريالها نه يك  سريال تخصصي پليسي.

*پس سوژه ها كاملاً زاييده ذهن كارگردان و نويسنده و تخيلشان است.
-بله!

*براي نزديك شدن اين سوژه ها به  واقعيت وقابل باور كردن آنها براي مخاطب به لحاظ علمي و عملي چه كرديد؟(به هر حال ماجراي شما يك اتفاق مرتبط با تكنولوژي است كه خيلي نمي توانست از واقعيت علمي و تخصصي فاصله بگيرد و به طور كامل زاييده تخيل باشد).
-ببين هوش سياه يك كار واقع گرايانه نيست. در جامعه ما فيلمسازان بسياري هستند كه به موضوعات اجتماعي، سنتي، گذشته و حتي روز توجه مي كنند. هوش سياه هيچكدام از اين خطوط را نمي رود، هوش سياه نظر به جلو دارد و در حقيقت ممكن است به خاطر رويكرد و خرق عادتي كه در برنامه دارد از سوي جامعه پس زده شود ولي به نظر من هوش سياه اين قدرت را دارد كه استمرار و ادامه خودش همه را به جهان خودش فرا بخواند و مخاطب آن را بپذيرد. با اين شرايط نياز نبود من سراغ سوژه هاي ملموس بروم.

بايد بگويم من اين را مديون فيلم قتل آنلاين هستم. در آن فيلم سكانسي بود كه حميد گودرزي در اتومبيلش نشسته و موبايلش را به لب تاپ وصل مي كند و شروع مي كند به چت كردن با الناز شاكردوست. آن زمان خيلي به من ايراد گرفتند كه چنين چيزي امكان ندارد. من گفتم الان نيست دو سال ديگر كه هست. چرا ما فكر مي كنيم فيلم بايد تاريخ مصرف داشته باشد؟! چه مي شود كه يكي دو فيلم تاريخ مصرفي نباشد؛ نگاه من در هوش سياه به يك جهان خود بسنده بود، در واقع مي خواستم در سريال هوش سياه دنيايي بسازم كه قواعد خودش را داشته باشد و البته خيلي علمي تخيلي فرض نشود كه جماعت ما نتوانند با آن ارتباط برقرار كنند و اين يك حركت خيلي خطرناك بود. ساخت جهاني كه قرار است قوانيني را بسازد كه حداقل خودش از آن تخطي نكند و بتواند مورد اقبال (پذيرش) جامعه باشد.

*از طرح دكور (به خصوص زندان) و نوع لباس (زنداني ها) هم صحبت كنيد. اين نگاه شما دو ساخت دنياي خارج از ذهن مخاطب ايراني در اين نوع از طراحي به شدت مشهود است؟
-مسؤول طراحي لباس ها در اين سريال خودم هستم چون روي آن به شدت پافشاري داشتم. در مورد زندان هم به هيچ عنوان نمي خواستم از زندان هاي تكراري ديگر سريال ها يا فضاي واقعي استفاده كنم. محدوديت زندان هاي واقعي، قوه قضائيه، سازمان زندان ها و قواعدي كه دارد مرا ملزم به اين كرد كه زندان خودم را بسازم و در اين شرايط ناچارم قانون دنياي خودم را اجرا كنم نه دنياي اطرافم را. كافي بود كه اين را بتوانم به باور تماشاگر خودم برسانم كه اميدوارم اين اتفاق رخ داده باشد. البته در اين مسير مشاور انتظامي داشتيم و سعي كرديم دست به عصا حركت كنيم ولي خب بحث فرار اينجا مطرح بود، فرار از زندان يكسري حساسيت ها ايجاد مي كند.

من كامران خودم را يك ويروس دو پا مي ديدم. اگر كشور ايران يك دنياي بزرگ باشد او يك ويروس است كه آنتي ويروس گرفته و او را در ريسايكلبين گذاشته ولي در بيم و اميد هستيم كه هر آن ممكن است بيرون بيايد و بزند و تخريب كند. وقتي تكثير شود، ما به ازاي همه چيزهايي كه من مي گويم مثل تخريب، تكثير و... را شما در سريال خواهيد ديد. اجازه دهيد از ريسايكلبين بيرون بيايد و...

*و در مورد طراحي لباس زنداني ها كه قطعاً شكل زندان هاي امروز نيست...
-من دوست داشتم لباس ها حتماً متحد الشكل باشد مي دانستم ممكن است خيلي برچسب ها بخوريم مثلاً بگويند شبيه كارگران است كه البته شنيده ام كه گفته اند. به هر حال وقتي كه تو مي خواهي حركتي جديد انجام دهي بايد خودت را آماده خيلي از واكنش ها هم بكني. از سوي ديگر من خيلي به نظم اهميت مي دهم و رك و روراست بگويم خيلي مستندساز نيستم، من سليقه ساز هستم، من الگو مي دهم به جامعه، به نظرم يك بخشي از وظيفه فيلمساز اين است كه الگوي جديد ايجاد كند.

*خانواده سرگرد احمدي در سري اول هوش سياه... 
-خاصيت دراماتيك داشتند...

*اما در هوش سياه دو ...
-يك مقداري براي قضاوت زود است، تو درست مي گويي اما اجازه بده چيزهايي را الان در موردش صحبت نكنيم. در واقع اينجا هم حرف هايي براي گفتن داريم، اگرچه اينجا افكاري داشتيم كه به لحاظ شرايط توليد قابل اجرا نبود، شايد يك روزي راجع به آن با هم گپ زديم.

*بازيگر نقش رئيس زندان (اصغر آبگون) چگونه انتخاب شد؟
-آقاي آبگون صدابردار هستند، من از سال 1385 ايشان و ويژگي هاي روحي و رواني شان را خيلي خوب مي شناسم. اولين روزي كه نشستيم در دفتر و براي پيش توليد سريال اقدام كرديم، حسين ياري و كيكاوس ياكيده را مي دانستم بايد باشند. صحبت هايي ضمني با آنها كرده بودم. اولين نفري كه بعد از اين دو نفر مطمئن بودم بايد باشد اصغر آبگون بود. گفتم اصغر بايد رئيس باشد، بسيار مخالف داشتم اما پافشاري كردم.

*احتمالاً اولين بازي او نباشد؟
-دو يا سه سكانس در يكي از سريال هاي آقاي حاتمي كيا بازي كرده است. اين آدم نظامات خودش را دارد. مدل آدم هايي كه با پنبه سر مي برد...

*كتابخانه زندان در هوش سياه 2 نيز فكر خوبي بود كه مي تواند الگويي باشد؟
-بله و اين ايده آل من است.

*نمايش پشت صحنه سريال در كنار تيتراژ پاياني چند قسمت ابتدايي بود و به يكباره قطع شد؟
-اين خارج از اراده من بود.

*برداشتن يا بودن پشت صحنه؟
-نه برداشتن تيتراژ. نمايش تيتراژ در اين سريال از امضاهاي هوش سياه است. ما در سري اول هم اين كار را انجام داديم و خيلي ها از ما الگوبرداري كردند.

*معمولاً در آثار كمدي نمايش پشت صحنه ها با اين سبك و سياق اتفاق مي افتد؟
-نه در كارهاي درام هاليوودي هم ما نمايش پشت صحنه را داشته ايم.

*در اين نوع كار نمايش پشت صحنه همزمان با پخش سريال به لو رفتن شگردها و تكنيك هاي كار نمي انجامد؟
-نه خب، مراقبت مي كنم. اگر چه چيزي براي پنهان كردن ندارم و بدم نمي‌آيد هرچه دارم بلد هستم با ديگران به خصوص همكارانم به مشاركت بگذارم. برداشتن پشت صحنه از تيتراژ دو خارج از اراده من بود كه فعلاً نمي توانم در مورد آن صحبت كنم. تلاش ما اين است كه از قسمت يازدهم دوباره برگردانيم، خيلي ها سوال مي كنند.

*از پخش سريال راضي هستيد؟ پخش از شبكه سوم سيما همزمان با فوتبال، پخش يكي دو قسمت از سريال شما را با وقفه مواجه كرده است.
-بله و اين در ريتم كار ما تأثيرگذار است. از سويي اطلاع رساني شبكه هم در اين خصوص بي نظم است. به هر حال ما وقتي كه براي تلويزيون سريال مي سازيم بايد شرايط رسانه را بپذيريم، اما اين را هم بايد بگويم شبكه و پخش سريال ما را دوست دارد و هرچه از دستش برآيد انجام مي دهد. منتهي شرايط فعلاً خاص است. فوتبال ملي، انتخابات و... كنداكتور را جا به جا مي كند.

*در مورد موسيقي سريال تان هم صحبت كنيد. مشخصاً حجم وسيعي از موسيقي در لحظه لحظه اين سريال مورد استفاده قرار گرفته كه قطعاً بايد خواسته كارگردان باشد؟ (به خصوص اينكه موسيقي در اين سريال گاه با خصوصيات كاراكترها و حتي تعليق موجود در شخصيت شان در تهيه همگون است)
-من حدود يازده سال است كه با آرمان موسي پور كار مي كنم و در ارتباط با اين فرم موسيقي بايد بگويم مسؤول خود من هستم. آرمان به بهترين شكل ممكن خواسته ما را اجرا كرده است. حتي ممكن است ايشان موافق اين حجم موسيقي در طول اين قصه نباشد...

*اما خود تو از موسيقي در لحظه لحظه كار استفاده كردي...
-بله، اما يك مشكلي هم اينجا وجود دارد. صدايي كه مي گذاريم با صدايي كه در پخش مي شنويم هيچ مطابقتي ندارد يعني در ميكس من صداها را گاهي پايين مي آورم كه در پخش اصلاً شنيده نمي شود. گاهي يك مقدار بالا مي آورم خيلي بالا مي رود، هنوز در هشت قسمت نتوانسته ايم قلق گيري كنيم. اين مشكلات به شخص من برمي گردد. گاهي موسيقي را شما نبايد بشنويد، بايد حس كنيد، اما يك جاهايي موسيقي ما در اين سريال كار فضاسازي را بايد انجام بدهد.

*چند درصد از سريال تان راضي هستيد؟
-حدود 60 درصد.

*و بازخورد مخاطب را از سري دوم هوش سياه چگونه ديديد؟
-نظر دوستان اطراف، مخاطب عام و گاهي دوستان همكار را اين اخيراً شنيده ام كه تا به حال يعني خوب بوده است.

*و سوال آخر اينكه از فينال سريال تان راضي هستيد...
-(جوابي نمي دهد)

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس