گروه فرهنگی مشرق - فروغی که از خورشید وجودش میتابید، روشنگر افکار و راهنمای مردم بیدار بود. ظلمت حاکم، آن حق مظلوم را به زندان افکند و در حصر نهاد، ولی آن نور زندانى، پیوسته روشنایی میبخشید و بر دلهای محبان حکومت داشت؛ نه با سلاح، که با فلاح؛ نه با قدرت نظامى، که با فضیلت اخلاقى. سخنچینان از جاذبه معنوی و برتری علمیاش در آتش حسد میسوختند و حاکمان، او را رقیب حکومت میدانستند. او را از مدینه به سامرا بردند تا مدینه بیخورشید بماند و پروانهها، سرگردان و شیعه، پریشان، ولی خلفای کوردل عباسى، کورتر از آن بودند که فروغ جهانتاب او را درک کنند.
امام هادی (ع) پیشوای دهم شیعیان است. نام آن بزرگوار، علی و معروفترین القابش، نقی و هادی است. آن معصوم را با کنیه «ابوالحسن» میشناسند. البته در اصطلاح راویان شیعه، ایشان به «ابوالحسن ثالث» شهرت دارند؛ زیرا پیش از ایشان، کنیه امام هفتم و امام هشتم (ع) نیز «ابوالحسن» بود. پدر آن بزرگمرد، پیشوای نهم شیعیان، حضرت امام جواد (ع) و مادرش زنی با فضیلت و باتقوا، به نام «سمانه» بود.
حضرت هادی (ع) در سال 220 هـ.ق، پس از شهادت پدر گرامیش، خلعت امامت پوشید. خلفای عباسی زمان امام: آن حضرت در طول حیات خویش، حکومت هفت خلیفه عباسی را تحمل کرد که عبارتند از: "مأمون"، "معتصم"، "واثق"، "متوکل"، "منتصر"، "مستعین" و "معتز". در میان این افراد، حکومت "مأمون"، پیش از امامت آن جناب، خاتمه یافت. از این هفت نفر، رفتار "واثق" و "منتصر" با علویان سخت نبود و آنان تا حدودی در رفاه بودند. "منتصر" که از تباهکاریهای پدرش به ستوه آمده بود، وی را در حال مستی بر قتل رساند و به حکومت رسید.
او در طول حکومت شش ماهه خویش، رفتاری مناسب با شیعیان و علویان داشت. به جز این دو نفر، بقیه تا میتوانستند، شیعیان را میآزردند و با آنان بدرفتاری میکردند. اینان بر اهل بیت (ع) نیز که انسانهایی والامقام و گرانمایه بودند، سخت میگرفتند. خاندان عباسی، همواره حیلهها و نقشههای گوناگونی را برای خاندان نبوت و امامت در نظر داشتند.
مظلوم پيروز در بيان رهبر انقلاب - بيانات بعد از مراسم روضهخوانی در سالروز شهادت امام علی النقی علیهالسلام
سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامي در سیام مردادماه سال ۱۳۸۳ و پس از مراسم روضهخوانی به مناسبت شهادت حضرت امام علی النقی علیهالسلام بیان شده است.
« بالاخره در نبرد بين امام هادى (عليهالسّلام) و خلفايى كه در زمان ايشان بودند، آن كس كه ظاهراً و باطناً پيروز شد، حضرت هادى (عليهالسّلام) بود؛ اين بايد در همهى بيانات و اظهارات ما مورد نظر باشد.
در زمان امامت آن بزرگوار شش خليفه، يكى پس از ديگرى، آمدند و به درك واصل شدند. آخرين نفر آنها، «معتز» بود كه حضرت را شهيد كرد و خودش هم به فاصلهى كوتاهى مُرد. اين خلفا غالباً با ذلت مردند؛ يكى بهدست پسرش كشته شد، ديگرى به دست برادرزادهاش و به همين ترتيب بنىعباس تارومار شدند؛ به عكسِ شيعه. شيعه در دوران حضرت هادى و حضرت عسگرى عليهماالسّلام و در آن شدت عمل روزبهروز وسعت پيدا كرد؛ قوىتر شد.
حضرت هادى عليهالسّلام چهل و دو سال عمر كردند كه بيست سالش را در سامرا بودند؛ آنجا مزرعه داشتند و در آن شهر كار و زندگى مىكردند. سامرا در واقع مثل يك پادگان بود و آن را معتصم ساخت تا غلامان تركِ نزديك به خود را - با تركهاى خودمان؛ تركهاى آذربايجان و ساير نقاط اشتباه نشود - كه از تركستان و سمرقند و از همين منطقهى مغولستان و آسياى شرقى آورده بود، در سامرا نگه دارد. اين عده چون تازه اسلام آورده بودند، ائمه و مؤمنان را نمىشناختند و از اسلام سر در نمىآوردند. به همين دليل، مزاحم مردم مىشدند و با عربها - مردم بغداد - اختلاف پيدا كردند. در همين شهر سامرا عدهى قابل توجهى از بزرگان شيعه در زمان امام هادي عليهالسّلام جمع شدند و حضرت توانست آنها را اداره كند و به وسيلهى آنها پيام امامت را به سرتاسر دنياى اسلام - با نامهنگارى و... - برساند. اين شبكههاى شيعه در قم، خراسان، رى، مدينه، يمن و در مناطق دوردست و در همهى اقطار دنيا را همين عده توانستند رواج بدهند و روزبهروز تعداد افرادى را كه مؤمن به اين مكتب هستند، زيادتر كنند. امام هادى همهى اين كارها را در زير برق شمشير تيز و خونريز همان شش خليفه و علىرغم آنها انجام داده است. حديث معروفى دربارهى وفات حضرت هادىعليهالسّلام هست كه از عبارت آن معلوم مىشود كه عدهى قابل توجهى از شيعيان در سامرا جمع شده بودند؛ بهگونهاى كه دستگاه خلافت هم آنها را نمىشناخت؛ چون اگر مىشناخت، همهشان را تارومار مىكرد؛ اما اين عده چون شبكهى قوىاى بهوجود آورده بودند، دستگاه خلافت نمىتوانست به آنها دسترسى پيدا كند.
يك روزِ مجاهدت اين بزرگوارها - ائمه (عليهمالسّلام) - به قدر سالها اثر مىگذاشت؛ يك روز از زندگى مبارك اينها مثل جماعتى كه سالها كار كنند، در جامعه اثر مىگذاشت. اين بزرگواران دين را همينطور حفظ كردند، والّا دينى كه در رأسش متوكل و معتز و معتصم و مأمون باشد و علمايش اشخاصى باشند مثل يحيىبناكثم كه با آنكه عالم دستگاه بودند، خودشان از فساق و فجار درجه يكِ علنى بودند، اصلاً نبايد بماند؛ بايد همان روزها بكل كلكِ آن كنده مىشد؛ تمام مىشد. اين مجاهدت و تلاش ائمهعليهمالسّلام نه فقط تشيع بلكه قرآن، اسلام و معارف دينى را حفظ كرد؛ اين است خاصيت بندگان خالص و مخلص و اولياى خدا. اگر اسلام انسانهاى كمربسته نداشت، نمىتوانست بعد از هزار و دويست، سيصد سال تازه زنده شود و بيدارى اسلامى بهوجود بيايد؛ بايد يواش يواش از بين مىرفت. اگر اسلام كسانى را نداشت كه بعد از پيغمبر اين معارف عظيم را در ذهن تاريخ بشرى و در تاريخ اسلامى نهادينه كنند، بايد از بين مىرفت؛ تمام مىشد و اصلاً هيچ چيزش نمىماند؛ اگر هم مىماند، از معارف چيزى باقى نمىماند؛ مثل مسيحيت و يهوديتى كه حالا از معارف اصلىشان تقريباً هيچچيز باقى نمانده است. اينكه قرآن سالم بماند، حديث نبوى بماند، اين همه احكام و معارف بماند و معارف اسلامى بعد از هزار سال بتواند در رأس معارف بشرى خودش را نشان دهد، كار طبيعى نبود؛ كار غيرطبيعى بود كه با مجاهدت انجام گرفت. البته در راه اين كار بزرگ، كتكخوردن، زندانرفتن و كشتهشدن هم هست، كه اينها براى اين بزرگوارها چيزى نبود.
ائمهى ما در طول اين دويستوپنجاه سال امامت - از روز رحلت نبى مكرم اسلام صلّىاللَهعليهوآله تا روز وفات حضرت عسكرى، دويستوپنجاه سال است - خيلى زجر كشيدند، كشته شدند، مظلوم واقع شدند و جا هم دارد برايشان گريه كنيم؛ مظلوميتشان دلها و عواطف را به خود متوجه كرده است؛ اما اين مظلومها غلبه كردند؛ هم مقطعى غلبه كردند، هم در مجموع و در طول زمان.
والسّلام عليكم و رحمةالله بركاته
سیره و شخصیت امام هادی (ع)
بشارت ظهور مهدی (عج)
امام هادی علیهالسلام ، با بیان سخنانی خیلی روشن، امامان بعداز خود را ذکر کرده و فرمودند: «امامِ پس از من، فرزندم حسن علیهالسلام و پس از او، پسرش قائم (عج) است؛ همو که زمین را از عدل و داد لبریز میسازد، همانگونه که در آستانه ظهورش، از ستم و بیداد لبریز است». و با این بیان، هرگونه شبهه و تردیدی را از دلهای حق جویان زدودند.
دانشگاه امام شناسی
یکی از یادگارهای امام هادی (ع) ، «زیارت جامعه» است. امام (ع) دراین زیارت، به توصیف جایگاه امام و در واقع، به امامشناسی برای تمامی دوست داران اهل بیت (ع) پرداخته و آنها را با مقام آن بزرگواران آشنا میسازد. یکی از ویژگیهای این زیارتنامه، عمومی بودن آن است؛ بدین معنا که میتوان آن را در تمامی زیارتهای مربوط به دوازده امام خواند و بهرهمند شد. در فرازی از این زیارت پرمحتوا میخوانیم: «هر انسان شریفی، در برابر شرافت شما، سر فرود آورد و هر گردنْفرازی، به فرمان شما درآید و فروتن گردد... نام شما در ردیف نامهای دیگران است و پیکرتان با سایر پیکرها،... چه شیرین است نامهای شما و چه گرامی است جانهایتان و چه بزرگ و والاست مقام شما...».
یکی از آفتهای دانش پژوهی
جویای دانش، تا زمانی که ندانسته های خود را بیشتر از دانسته هایش بداند، درک کرده و به این حقیقت رسیده باشد که هر آن چه آموخته، قطرهای از اقیانوس دانش است، در مسیر رشد و بالندگی قرار گرفته است؛ ولی اگر توجه به آموختهها کرده و آن را بسیار انگارد، دچار آفت علمی شده و از پیشرفتهای بعدی، باز میماند. امام هادی (ع) در تبیین این آفت، می فرمایند: «خودبینی، انسان را از دانشجویی باز میدارد و به تکبر و خودخواهی جاهلانه فرا میخواند».
دعاهاى حضرت در قنوت نمازشان
از امام هادى(ع) دعاهايى روايت شده كه ايشان در قنوت نمازشان مى خواندند. نگاهى به اين دعاها، اوج انقطاع ايشان را از تعلقّات مادى و شدت اتصالشان را به مبداء هستى بخش به خوبى نشان مى دهد. در اينجا ما پاره اى از اين سخنشان فروتر از قرآن و فراتر از سخنان بشر را نقل مى كنيم :
دعا- «اللهم ان مناهل كراماتك بجزيل عطياتك مترعة ، و اءبواب مناجاتك لمن اءملك مشرعة ، و عطوف لحظاتك لمن ضرع اليك غير متقطعة ، و قد الجم الحذار، و اشتدّ الاضطرار، و عجز عن الاصطبار اءهل الانتظار، و انت اللهم بالمرصد من المكان ، اللهم و غير مهمل مع الامهال ، و اللائذ بك آمن ، و الراهب اليك غانم القصد، اللهم لبابك سالم»
«اللهم فعاجل من قد استن فى طغيانه ، و استمرّ على جهالته لعقباه فى كفرانه ، و اطعمه حلمك عنه فى نيل ارادته ، فهو يتسرع الى اءوليائك بمكارهه ، و يواصلهم بقبايح مراصده ، و يقصدهم فى مظانهم باءذيته ، اللهم اكشف العذاب عن المؤ منين و ابعثه جهرة على الظالمين ، اللهم اكفف العذاب عن المستجيرين ، و اصببه على المغترين ، اللهم بادر عصبة الحق بالعون ، و بادر اعوان الظلم بالقصم ، اللهم اسعدنا بالشكر، و امنحنا النصر، واعذنا من سوء البداء و العاقبة و الحظر...»
ترجمه- «پروردگارا! آبشخور بخششت دريايى است مملو از هداياى بزرگ و درگاه مناجاتت براى آنكه سعادت پيدا كند والا و ارزشمند است . و نگاه مهربانت همواره به سوى كسى است كه به درگاهت دست نياز دراز كند.
پروردگارا! هراس بر دل ها سايه افكن شد و درماندگى به اوج رسيد و منتظران را ديگر توان صبر نمانده است و تو در كمينگاه ، ناظر همگانى .
پروردگارا! مهلت دادن تو فراموش كردن نيست و پناهنده به تو در امان است و هر كه به تو رو آورد و مقيم آستانت گردد سلامتى و سعادت را در كنار خود خواهد داشت .
پروردگارا! آن را كه در طغيان خود غوطه ور است و همچنان بر مركب جهالت سوار و به سمت كفرانت مى تازد فرو كوب ، حلم تو دشمنان ما را به طمع واداشته است و آنان مى پندارند كه به آرزوهاى پليد خويش خواهند رسيد لذا در راه اوليايت دام مى نهند و به آنان آسيب مى رسانند و انديشه هاى شومى را در خيال فاسد خود مى پرورانند.
پروردگارا! عذاب آتش را از مؤ منان دور كرده و در خرمن هستى ظالمان بزن.
پروردگارا! پناهندگانت را از عذاب دور كن و آنان را كه بردبارى تو فريبشان داده است معذب فرما.
پروردگارا! حق جويان را يارى ده و ياوران ستم را نابود فرما.
پروردگارا! توفيق شكرگزارى به ما عطا كن . ما را پيروزى ده و از سوء عاقبت و حوادث غير قابل پيش بينى و بداء ناخوشايند حفظ كن ...»
شیعه در دروان امام هادی(ع)
در این قرن، بیشتر شیعیان از كوفه بودند، لقب «كوفی» كه به برخی افراد نسبت داده شده است، بهترین گواه این مطلب است.
از دوران امام باقر و امام صادق(ع) به بعد، لقب «قمی» در آخر اسم شماری از اصحاب ائمه به چشم می خورد. اینها اشعری های عرب تباری بودند كه در قم می زیستند. در زمان امام هادی (ع) قم مهمترین مركز تجمّع شیعیان ایران بود و روابط محكمی میان شیعیان این شهر و ائمه طاهرین(ع) وجود داشت.
دو شهر «آبه» یا «ساوه» و «كاشان» تحت تأثیر تعلیمات شیعی قرار داشتند و از بینش شیعی مردم قم پیروی می كردند. در پاره ای از روایات «محمد بن علی كاشانی» نام برده شده كه از امام هادی (ع) سؤال كرده است.
مردم قم رابطه مالی نیز با امام هادی داشتند، در این زمینه، از «محمد بن داود قمی» و «محمد طلحی» یاد شده است كه از قم و شهر های اطراف آن، اموال و اخبار درباره وضعیت آن سامان را، به امام (ع) می رسانیدند.
مردم شیعه دیگر شهر های ایران نیز با امامان رابطه داشتند، این در حالی بود كه بیشتر شهر های ایران به دلیل نفوذ قهر آمیز «امویان» و «عباسیان» گرایش های «سنّی» داشتند.
«دیلم» از اواخر قرن دوم هجری، شیعیان زیادی را در آغوش خود داشت. علاوه بر آن، عده ای از مهاجران «دیلمی»، در عراق نیز به مذهب تشیع گرویده بودند.
در روایتی كه حاوی نامه ای از امام هادی(ع) به وكیل خود در همدان است، این چنین آمده است: «سفارش شما را به دوستداران خود در همدان كرده ام.»
اوضاع سياسي عصر امام هادي (ع)
بحران مشروعيت در حکومت عباسی
عباسيان در اين دوره با بحران شديد مشروعيت در حکومت خود مواجه بودند، بحران مشروعيت از مهم ترين عواملي بود که قدرت سياسي عباسيان را به چالش کشيده و منجر به تزلزل و عدم ثبات سياسي در قلمرو اسلامي مي گرديد.
در دوره اول عباسيان حاکمان از اقتدار بيشتري برخوردار بوده و براي جبران مشروعيت حکومت خود به ترفندهاي مختلفي دست مي زدند، مامون خود را به اهل بيت عليهم السلام نزديک کرد و سعي کرد با اين روش مقداري از بحران ها را کاهش دهد. اما حاکمان پس از مأمون به خوبي نتوانستند به اوضاع تسلط يابند از اين روي در تأمين مشروعيت خود به نظامي گري و زور و قدرت و سرکوب و قتل و خونريزي روي آوردند.
قيام ها بر عليه حکومت عباسی
از جمله عوامل ضعف سياسي و کاهش اقتدار، شيوع قيام ها بر عليه حاکميت عباسيان بود. در همه قيام ها به نوعي مسئله مشروعيت عباسيان مطرح است.
1) قيام هاي ايدئولوژي و عقيدتي : اين قيام ها برخاسته از مبناي فکري برخي از فرقه هاي اسلامي هم چون زيديه و ساير فرقه هاي شيعي بود، علويان در شهر هاي مختلف قلمرو عباسيان به قيام بر عليه حاکميت عباسيان دست زده و مشروعيت آن ها را مخدوش مي کردند اين نوع قيام ها از آن رو در افزايش بود که براي عباسيان بسيار مشکل ساز شد.
عباسيان در آغاز قيام و استقرار حکومت خود شعار الرضا من ال محمد را سرلوحه شعار خود کرده بودند و پس از رسيدن به قدرت، از اين شعار خود روي گردان شدند، و همين سبب گرديد علويان بر عليه آنان دست به شورش مستمر بزنند.
قيام هاي علويان در مناطق مختلف قلمرو عباسيان و شهرهايي مانند کوفه، مکه، مدينه، بصره، خراسان، ري و طبرستان (مازندران) و گيلان و ديگر مناطق گسترده بود[1] و از هر سو حکومت مرکزي را دچار بحران و چالش مي کرد، اين قيام ها تبعات اجتماعي و سياسي بسيار مخرب در جهان اسلام بر جاي مي گذاشت. ناامني در مناطق مختلف، بحران هاي اجتماعي و اقتصادي در پي داشت، راه زنان و غارت گران و دزدان در جامعه امنيت را مخدوش مي کردند. بدين ترتيب وضع اجتماعي، آسيب هاي فراواني ببار مي آورد. جامعه همواره در تلاطم و آشفتگي ناشي از تبعات بحران هاي بزرگ واقع شده بود. حاکمان در اين دوره با مواجه با اين پديده ها از مديريت اجتماعي و داشتن برنامه هاي مقتدرانه و تصميمات عاقلانه عاجز بودند.
2) قيام های قبيلگی : دومين نوع از قيام ها، بر عليه حاکميت عباسيان در عصر امام هادي عليه السلام، قيام هاي قبيلگي و اعراب طرفدار بني اميه و مخالف عباسيان از خوارج و ساير فرقه هاي مذهبي بود. عدم اتکاي سياسي عباسيان به اعراب و قبايل عربي به جز خويشان و نزديکان خود نوعي سلب اعتماد از اعراب بود که براي اعراب نگران کننده بود. قبايل عربي در مناطق مختلف به قيام عليه عباسيان دست زدند. قبايل عربي مثل بني هلال، فزاره ، مره ، غطفان، اشجع، ثعلبه و معزبيان ساکن مدينه دست به شورش زدند. در شام و فلسطين و حمص و نواحي ديگر شبيه اين قيام ها و شورش ها واقع شد، راه زنان، حجاج را از زيارت باز داشته و به کاروان حجاج دست يازي مي کردند.
3) قيام های ايرانيان : نوع سوم از قيام ها، قيامهاي ايرانيان با گرايشات مختلف بود که از طرف ايرانيان، خاندانهاي بزرگ ايراني بر عليه عباسيان بود. در برخي از اين قيام ها طرفداری از اهل بيت عليهم السلام و جانبداري از حکومت آن ها برجسته است ؛ قيام هايي چون قيام بابک و مازيار و ديگر قيام هاي ايرانيان نيز به نوعي مشروعيت عباسيان را به چالش مي کشيد. گرايشات به علويان نيز در برخي از اين قيام ها به چشم مي خورد.
4) قيام های اقليت های دينی : قيام هاي ديگري نيز گاه از سوي اقليت هاي ديني بر عليه عباسيان در نواحي دمشق صورت گرفته، همه اين ها نشان مي دهد که اوضاع اجتماعي و سياسي عصر امام هادي عليه السلام که عباسيان تسلط داشتند بسيار آشفته بود و اين آشفتگي اجتماعي و سياسي هر چه شدت مي يافت زندگي آن حضرت نيز که در حصر و تحت مراقبت نيروهاي نظامي بود، تحت الشعاع قرار گرقته و بيشتر مورد اذيت حکومت واقع می شد .
شهادت امام هادی (ع )
امام دهم ، حضرت هادی (ع ) در سال 254هجری به وسيله زهر به شهادت رسيد . در سامرا در خانه ای که تنها فقط فرزندش امام حسن عسکری بر بالين او بود . معتمد عباسی امام دهم را مسموم کرد . از اين سال امام حسن عسکری پيشوای حق شد و بار تعهد امامت را بر دوش گرفت و در همان خانه ای که در آن بيست سال زندانی و تحت نظر بود ، سرانجام به خاک سپرده شد .
امام هادی (ع) پیشوای دهم شیعیان است. نام آن بزرگوار، علی و معروفترین القابش، نقی و هادی است. آن معصوم را با کنیه «ابوالحسن» میشناسند. البته در اصطلاح راویان شیعه، ایشان به «ابوالحسن ثالث» شهرت دارند؛ زیرا پیش از ایشان، کنیه امام هفتم و امام هشتم (ع) نیز «ابوالحسن» بود. پدر آن بزرگمرد، پیشوای نهم شیعیان، حضرت امام جواد (ع) و مادرش زنی با فضیلت و باتقوا، به نام «سمانه» بود.
حضرت هادی (ع) در سال 220 هـ.ق، پس از شهادت پدر گرامیش، خلعت امامت پوشید. خلفای عباسی زمان امام: آن حضرت در طول حیات خویش، حکومت هفت خلیفه عباسی را تحمل کرد که عبارتند از: "مأمون"، "معتصم"، "واثق"، "متوکل"، "منتصر"، "مستعین" و "معتز". در میان این افراد، حکومت "مأمون"، پیش از امامت آن جناب، خاتمه یافت. از این هفت نفر، رفتار "واثق" و "منتصر" با علویان سخت نبود و آنان تا حدودی در رفاه بودند. "منتصر" که از تباهکاریهای پدرش به ستوه آمده بود، وی را در حال مستی بر قتل رساند و به حکومت رسید.
او در طول حکومت شش ماهه خویش، رفتاری مناسب با شیعیان و علویان داشت. به جز این دو نفر، بقیه تا میتوانستند، شیعیان را میآزردند و با آنان بدرفتاری میکردند. اینان بر اهل بیت (ع) نیز که انسانهایی والامقام و گرانمایه بودند، سخت میگرفتند. خاندان عباسی، همواره حیلهها و نقشههای گوناگونی را برای خاندان نبوت و امامت در نظر داشتند.
مظلوم پيروز در بيان رهبر انقلاب - بيانات بعد از مراسم روضهخوانی در سالروز شهادت امام علی النقی علیهالسلام
سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامي در سیام مردادماه سال ۱۳۸۳ و پس از مراسم روضهخوانی به مناسبت شهادت حضرت امام علی النقی علیهالسلام بیان شده است.
« بالاخره در نبرد بين امام هادى (عليهالسّلام) و خلفايى كه در زمان ايشان بودند، آن كس كه ظاهراً و باطناً پيروز شد، حضرت هادى (عليهالسّلام) بود؛ اين بايد در همهى بيانات و اظهارات ما مورد نظر باشد.
در زمان امامت آن بزرگوار شش خليفه، يكى پس از ديگرى، آمدند و به درك واصل شدند. آخرين نفر آنها، «معتز» بود كه حضرت را شهيد كرد و خودش هم به فاصلهى كوتاهى مُرد. اين خلفا غالباً با ذلت مردند؛ يكى بهدست پسرش كشته شد، ديگرى به دست برادرزادهاش و به همين ترتيب بنىعباس تارومار شدند؛ به عكسِ شيعه. شيعه در دوران حضرت هادى و حضرت عسگرى عليهماالسّلام و در آن شدت عمل روزبهروز وسعت پيدا كرد؛ قوىتر شد.
حضرت هادى عليهالسّلام چهل و دو سال عمر كردند كه بيست سالش را در سامرا بودند؛ آنجا مزرعه داشتند و در آن شهر كار و زندگى مىكردند. سامرا در واقع مثل يك پادگان بود و آن را معتصم ساخت تا غلامان تركِ نزديك به خود را - با تركهاى خودمان؛ تركهاى آذربايجان و ساير نقاط اشتباه نشود - كه از تركستان و سمرقند و از همين منطقهى مغولستان و آسياى شرقى آورده بود، در سامرا نگه دارد. اين عده چون تازه اسلام آورده بودند، ائمه و مؤمنان را نمىشناختند و از اسلام سر در نمىآوردند. به همين دليل، مزاحم مردم مىشدند و با عربها - مردم بغداد - اختلاف پيدا كردند. در همين شهر سامرا عدهى قابل توجهى از بزرگان شيعه در زمان امام هادي عليهالسّلام جمع شدند و حضرت توانست آنها را اداره كند و به وسيلهى آنها پيام امامت را به سرتاسر دنياى اسلام - با نامهنگارى و... - برساند. اين شبكههاى شيعه در قم، خراسان، رى، مدينه، يمن و در مناطق دوردست و در همهى اقطار دنيا را همين عده توانستند رواج بدهند و روزبهروز تعداد افرادى را كه مؤمن به اين مكتب هستند، زيادتر كنند. امام هادى همهى اين كارها را در زير برق شمشير تيز و خونريز همان شش خليفه و علىرغم آنها انجام داده است. حديث معروفى دربارهى وفات حضرت هادىعليهالسّلام هست كه از عبارت آن معلوم مىشود كه عدهى قابل توجهى از شيعيان در سامرا جمع شده بودند؛ بهگونهاى كه دستگاه خلافت هم آنها را نمىشناخت؛ چون اگر مىشناخت، همهشان را تارومار مىكرد؛ اما اين عده چون شبكهى قوىاى بهوجود آورده بودند، دستگاه خلافت نمىتوانست به آنها دسترسى پيدا كند.
يك روزِ مجاهدت اين بزرگوارها - ائمه (عليهمالسّلام) - به قدر سالها اثر مىگذاشت؛ يك روز از زندگى مبارك اينها مثل جماعتى كه سالها كار كنند، در جامعه اثر مىگذاشت. اين بزرگواران دين را همينطور حفظ كردند، والّا دينى كه در رأسش متوكل و معتز و معتصم و مأمون باشد و علمايش اشخاصى باشند مثل يحيىبناكثم كه با آنكه عالم دستگاه بودند، خودشان از فساق و فجار درجه يكِ علنى بودند، اصلاً نبايد بماند؛ بايد همان روزها بكل كلكِ آن كنده مىشد؛ تمام مىشد. اين مجاهدت و تلاش ائمهعليهمالسّلام نه فقط تشيع بلكه قرآن، اسلام و معارف دينى را حفظ كرد؛ اين است خاصيت بندگان خالص و مخلص و اولياى خدا. اگر اسلام انسانهاى كمربسته نداشت، نمىتوانست بعد از هزار و دويست، سيصد سال تازه زنده شود و بيدارى اسلامى بهوجود بيايد؛ بايد يواش يواش از بين مىرفت. اگر اسلام كسانى را نداشت كه بعد از پيغمبر اين معارف عظيم را در ذهن تاريخ بشرى و در تاريخ اسلامى نهادينه كنند، بايد از بين مىرفت؛ تمام مىشد و اصلاً هيچ چيزش نمىماند؛ اگر هم مىماند، از معارف چيزى باقى نمىماند؛ مثل مسيحيت و يهوديتى كه حالا از معارف اصلىشان تقريباً هيچچيز باقى نمانده است. اينكه قرآن سالم بماند، حديث نبوى بماند، اين همه احكام و معارف بماند و معارف اسلامى بعد از هزار سال بتواند در رأس معارف بشرى خودش را نشان دهد، كار طبيعى نبود؛ كار غيرطبيعى بود كه با مجاهدت انجام گرفت. البته در راه اين كار بزرگ، كتكخوردن، زندانرفتن و كشتهشدن هم هست، كه اينها براى اين بزرگوارها چيزى نبود.
ائمهى ما در طول اين دويستوپنجاه سال امامت - از روز رحلت نبى مكرم اسلام صلّىاللَهعليهوآله تا روز وفات حضرت عسكرى، دويستوپنجاه سال است - خيلى زجر كشيدند، كشته شدند، مظلوم واقع شدند و جا هم دارد برايشان گريه كنيم؛ مظلوميتشان دلها و عواطف را به خود متوجه كرده است؛ اما اين مظلومها غلبه كردند؛ هم مقطعى غلبه كردند، هم در مجموع و در طول زمان.
والسّلام عليكم و رحمةالله بركاته
سیره و شخصیت امام هادی (ع)
بشارت ظهور مهدی (عج)
امام هادی علیهالسلام ، با بیان سخنانی خیلی روشن، امامان بعداز خود را ذکر کرده و فرمودند: «امامِ پس از من، فرزندم حسن علیهالسلام و پس از او، پسرش قائم (عج) است؛ همو که زمین را از عدل و داد لبریز میسازد، همانگونه که در آستانه ظهورش، از ستم و بیداد لبریز است». و با این بیان، هرگونه شبهه و تردیدی را از دلهای حق جویان زدودند.
دانشگاه امام شناسی
یکی از یادگارهای امام هادی (ع) ، «زیارت جامعه» است. امام (ع) دراین زیارت، به توصیف جایگاه امام و در واقع، به امامشناسی برای تمامی دوست داران اهل بیت (ع) پرداخته و آنها را با مقام آن بزرگواران آشنا میسازد. یکی از ویژگیهای این زیارتنامه، عمومی بودن آن است؛ بدین معنا که میتوان آن را در تمامی زیارتهای مربوط به دوازده امام خواند و بهرهمند شد. در فرازی از این زیارت پرمحتوا میخوانیم: «هر انسان شریفی، در برابر شرافت شما، سر فرود آورد و هر گردنْفرازی، به فرمان شما درآید و فروتن گردد... نام شما در ردیف نامهای دیگران است و پیکرتان با سایر پیکرها،... چه شیرین است نامهای شما و چه گرامی است جانهایتان و چه بزرگ و والاست مقام شما...».
یکی از آفتهای دانش پژوهی
جویای دانش، تا زمانی که ندانسته های خود را بیشتر از دانسته هایش بداند، درک کرده و به این حقیقت رسیده باشد که هر آن چه آموخته، قطرهای از اقیانوس دانش است، در مسیر رشد و بالندگی قرار گرفته است؛ ولی اگر توجه به آموختهها کرده و آن را بسیار انگارد، دچار آفت علمی شده و از پیشرفتهای بعدی، باز میماند. امام هادی (ع) در تبیین این آفت، می فرمایند: «خودبینی، انسان را از دانشجویی باز میدارد و به تکبر و خودخواهی جاهلانه فرا میخواند».
دعاهاى حضرت در قنوت نمازشان
از امام هادى(ع) دعاهايى روايت شده كه ايشان در قنوت نمازشان مى خواندند. نگاهى به اين دعاها، اوج انقطاع ايشان را از تعلقّات مادى و شدت اتصالشان را به مبداء هستى بخش به خوبى نشان مى دهد. در اينجا ما پاره اى از اين سخنشان فروتر از قرآن و فراتر از سخنان بشر را نقل مى كنيم :
دعا- «اللهم ان مناهل كراماتك بجزيل عطياتك مترعة ، و اءبواب مناجاتك لمن اءملك مشرعة ، و عطوف لحظاتك لمن ضرع اليك غير متقطعة ، و قد الجم الحذار، و اشتدّ الاضطرار، و عجز عن الاصطبار اءهل الانتظار، و انت اللهم بالمرصد من المكان ، اللهم و غير مهمل مع الامهال ، و اللائذ بك آمن ، و الراهب اليك غانم القصد، اللهم لبابك سالم»
«اللهم فعاجل من قد استن فى طغيانه ، و استمرّ على جهالته لعقباه فى كفرانه ، و اطعمه حلمك عنه فى نيل ارادته ، فهو يتسرع الى اءوليائك بمكارهه ، و يواصلهم بقبايح مراصده ، و يقصدهم فى مظانهم باءذيته ، اللهم اكشف العذاب عن المؤ منين و ابعثه جهرة على الظالمين ، اللهم اكفف العذاب عن المستجيرين ، و اصببه على المغترين ، اللهم بادر عصبة الحق بالعون ، و بادر اعوان الظلم بالقصم ، اللهم اسعدنا بالشكر، و امنحنا النصر، واعذنا من سوء البداء و العاقبة و الحظر...»
ترجمه- «پروردگارا! آبشخور بخششت دريايى است مملو از هداياى بزرگ و درگاه مناجاتت براى آنكه سعادت پيدا كند والا و ارزشمند است . و نگاه مهربانت همواره به سوى كسى است كه به درگاهت دست نياز دراز كند.
پروردگارا! هراس بر دل ها سايه افكن شد و درماندگى به اوج رسيد و منتظران را ديگر توان صبر نمانده است و تو در كمينگاه ، ناظر همگانى .
پروردگارا! مهلت دادن تو فراموش كردن نيست و پناهنده به تو در امان است و هر كه به تو رو آورد و مقيم آستانت گردد سلامتى و سعادت را در كنار خود خواهد داشت .
پروردگارا! آن را كه در طغيان خود غوطه ور است و همچنان بر مركب جهالت سوار و به سمت كفرانت مى تازد فرو كوب ، حلم تو دشمنان ما را به طمع واداشته است و آنان مى پندارند كه به آرزوهاى پليد خويش خواهند رسيد لذا در راه اوليايت دام مى نهند و به آنان آسيب مى رسانند و انديشه هاى شومى را در خيال فاسد خود مى پرورانند.
پروردگارا! عذاب آتش را از مؤ منان دور كرده و در خرمن هستى ظالمان بزن.
پروردگارا! پناهندگانت را از عذاب دور كن و آنان را كه بردبارى تو فريبشان داده است معذب فرما.
پروردگارا! حق جويان را يارى ده و ياوران ستم را نابود فرما.
پروردگارا! توفيق شكرگزارى به ما عطا كن . ما را پيروزى ده و از سوء عاقبت و حوادث غير قابل پيش بينى و بداء ناخوشايند حفظ كن ...»
شیعه در دروان امام هادی(ع)
در این قرن، بیشتر شیعیان از كوفه بودند، لقب «كوفی» كه به برخی افراد نسبت داده شده است، بهترین گواه این مطلب است.
از دوران امام باقر و امام صادق(ع) به بعد، لقب «قمی» در آخر اسم شماری از اصحاب ائمه به چشم می خورد. اینها اشعری های عرب تباری بودند كه در قم می زیستند. در زمان امام هادی (ع) قم مهمترین مركز تجمّع شیعیان ایران بود و روابط محكمی میان شیعیان این شهر و ائمه طاهرین(ع) وجود داشت.
دو شهر «آبه» یا «ساوه» و «كاشان» تحت تأثیر تعلیمات شیعی قرار داشتند و از بینش شیعی مردم قم پیروی می كردند. در پاره ای از روایات «محمد بن علی كاشانی» نام برده شده كه از امام هادی (ع) سؤال كرده است.
مردم قم رابطه مالی نیز با امام هادی داشتند، در این زمینه، از «محمد بن داود قمی» و «محمد طلحی» یاد شده است كه از قم و شهر های اطراف آن، اموال و اخبار درباره وضعیت آن سامان را، به امام (ع) می رسانیدند.
مردم شیعه دیگر شهر های ایران نیز با امامان رابطه داشتند، این در حالی بود كه بیشتر شهر های ایران به دلیل نفوذ قهر آمیز «امویان» و «عباسیان» گرایش های «سنّی» داشتند.
«دیلم» از اواخر قرن دوم هجری، شیعیان زیادی را در آغوش خود داشت. علاوه بر آن، عده ای از مهاجران «دیلمی»، در عراق نیز به مذهب تشیع گرویده بودند.
در روایتی كه حاوی نامه ای از امام هادی(ع) به وكیل خود در همدان است، این چنین آمده است: «سفارش شما را به دوستداران خود در همدان كرده ام.»
اوضاع سياسي عصر امام هادي (ع)
بحران مشروعيت در حکومت عباسی
عباسيان در اين دوره با بحران شديد مشروعيت در حکومت خود مواجه بودند، بحران مشروعيت از مهم ترين عواملي بود که قدرت سياسي عباسيان را به چالش کشيده و منجر به تزلزل و عدم ثبات سياسي در قلمرو اسلامي مي گرديد.
در دوره اول عباسيان حاکمان از اقتدار بيشتري برخوردار بوده و براي جبران مشروعيت حکومت خود به ترفندهاي مختلفي دست مي زدند، مامون خود را به اهل بيت عليهم السلام نزديک کرد و سعي کرد با اين روش مقداري از بحران ها را کاهش دهد. اما حاکمان پس از مأمون به خوبي نتوانستند به اوضاع تسلط يابند از اين روي در تأمين مشروعيت خود به نظامي گري و زور و قدرت و سرکوب و قتل و خونريزي روي آوردند.
قيام ها بر عليه حکومت عباسی
از جمله عوامل ضعف سياسي و کاهش اقتدار، شيوع قيام ها بر عليه حاکميت عباسيان بود. در همه قيام ها به نوعي مسئله مشروعيت عباسيان مطرح است.
1) قيام هاي ايدئولوژي و عقيدتي : اين قيام ها برخاسته از مبناي فکري برخي از فرقه هاي اسلامي هم چون زيديه و ساير فرقه هاي شيعي بود، علويان در شهر هاي مختلف قلمرو عباسيان به قيام بر عليه حاکميت عباسيان دست زده و مشروعيت آن ها را مخدوش مي کردند اين نوع قيام ها از آن رو در افزايش بود که براي عباسيان بسيار مشکل ساز شد.
عباسيان در آغاز قيام و استقرار حکومت خود شعار الرضا من ال محمد را سرلوحه شعار خود کرده بودند و پس از رسيدن به قدرت، از اين شعار خود روي گردان شدند، و همين سبب گرديد علويان بر عليه آنان دست به شورش مستمر بزنند.
قيام هاي علويان در مناطق مختلف قلمرو عباسيان و شهرهايي مانند کوفه، مکه، مدينه، بصره، خراسان، ري و طبرستان (مازندران) و گيلان و ديگر مناطق گسترده بود[1] و از هر سو حکومت مرکزي را دچار بحران و چالش مي کرد، اين قيام ها تبعات اجتماعي و سياسي بسيار مخرب در جهان اسلام بر جاي مي گذاشت. ناامني در مناطق مختلف، بحران هاي اجتماعي و اقتصادي در پي داشت، راه زنان و غارت گران و دزدان در جامعه امنيت را مخدوش مي کردند. بدين ترتيب وضع اجتماعي، آسيب هاي فراواني ببار مي آورد. جامعه همواره در تلاطم و آشفتگي ناشي از تبعات بحران هاي بزرگ واقع شده بود. حاکمان در اين دوره با مواجه با اين پديده ها از مديريت اجتماعي و داشتن برنامه هاي مقتدرانه و تصميمات عاقلانه عاجز بودند.
2) قيام های قبيلگی : دومين نوع از قيام ها، بر عليه حاکميت عباسيان در عصر امام هادي عليه السلام، قيام هاي قبيلگي و اعراب طرفدار بني اميه و مخالف عباسيان از خوارج و ساير فرقه هاي مذهبي بود. عدم اتکاي سياسي عباسيان به اعراب و قبايل عربي به جز خويشان و نزديکان خود نوعي سلب اعتماد از اعراب بود که براي اعراب نگران کننده بود. قبايل عربي در مناطق مختلف به قيام عليه عباسيان دست زدند. قبايل عربي مثل بني هلال، فزاره ، مره ، غطفان، اشجع، ثعلبه و معزبيان ساکن مدينه دست به شورش زدند. در شام و فلسطين و حمص و نواحي ديگر شبيه اين قيام ها و شورش ها واقع شد، راه زنان، حجاج را از زيارت باز داشته و به کاروان حجاج دست يازي مي کردند.
3) قيام های ايرانيان : نوع سوم از قيام ها، قيامهاي ايرانيان با گرايشات مختلف بود که از طرف ايرانيان، خاندانهاي بزرگ ايراني بر عليه عباسيان بود. در برخي از اين قيام ها طرفداری از اهل بيت عليهم السلام و جانبداري از حکومت آن ها برجسته است ؛ قيام هايي چون قيام بابک و مازيار و ديگر قيام هاي ايرانيان نيز به نوعي مشروعيت عباسيان را به چالش مي کشيد. گرايشات به علويان نيز در برخي از اين قيام ها به چشم مي خورد.
4) قيام های اقليت های دينی : قيام هاي ديگري نيز گاه از سوي اقليت هاي ديني بر عليه عباسيان در نواحي دمشق صورت گرفته، همه اين ها نشان مي دهد که اوضاع اجتماعي و سياسي عصر امام هادي عليه السلام که عباسيان تسلط داشتند بسيار آشفته بود و اين آشفتگي اجتماعي و سياسي هر چه شدت مي يافت زندگي آن حضرت نيز که در حصر و تحت مراقبت نيروهاي نظامي بود، تحت الشعاع قرار گرقته و بيشتر مورد اذيت حکومت واقع می شد .
شهادت امام هادی (ع )
امام دهم ، حضرت هادی (ع ) در سال 254هجری به وسيله زهر به شهادت رسيد . در سامرا در خانه ای که تنها فقط فرزندش امام حسن عسکری بر بالين او بود . معتمد عباسی امام دهم را مسموم کرد . از اين سال امام حسن عسکری پيشوای حق شد و بار تعهد امامت را بر دوش گرفت و در همان خانه ای که در آن بيست سال زندانی و تحت نظر بود ، سرانجام به خاک سپرده شد .