حاشیه روی را قیچی می کنیم و می رویم سراغ متن. بسم الله:
دوم: چند سالی است که مسئولان مصلای تهران، برای راحت شدن از گلایه های کارکنان خود، راه جدید و محترمانه ای!! را جهت اخراج مردم از شبستان، پس از پایان زمان کار نمایشگاه(اعم از کتاب و مطبوعات)، ابداع کرده اند: «خاموش کردن چراغ ها، بستن تمامی درهای ورودی و خروجی و هدایت ده ها هزار نفر از یک درب به بیرون که آن هم بسته به عشقِ آقایان دربان، یک لنگه اش ممکن است بسته یاشد.» تصور چنین صحنه ای حقیقتا توهین آمیز است. هزاران زن و مرد، با فشاری آزار دهنده، سعی دارند شبستان را خالی کنند. سابق بر این (یعنی حدود 5-6 سال قبل) از یک ساعت مانده به پایان وقت، جلوی ورودی ها گرفته می شدو حدود یک ساعت پس از اتمام کار هم، زمان می برد که مردم از غرفه ها دل بکنند و سالن نسبتا خالی شود. بعد چراغ ها خاموش و قس علی هذا. با روش جدید، دیگر کارکنان مجبور نیستند مدت ها پس از پایان ساعت کاری، معطل مردم بمانند و راحت می شوند اما فقط 10-20 دقیقه، انصاف و شرع و جدا سازی زن و مرد و این حرف ها فراموش می شود و در تحقیر آمیز ترین شکل ممکن، هزاران اهل فرهنگ و کتاب، به بیرون شیستان هدایت می شوند!!!! اشکالی هم ندارد. فدای سر ساعات طلایی از وقت کارکنان. کسی هم اگر اعتراض داشت، با بی ادبی و قلدری دربان ها، مجازات می شود تا دیگر هوس تشویش اذهان عمومی به سرش نزند.
سوم: نماز خانه ی مقابل ورودی اصلی شیستان، درست در کنار یکی از سالن های مربوط به کودکان تعبیه شده است. لابد هدف از این کار، فراهم سازی هرچه بهتر زمینه ها برای حضور خردسالان و خانواده هایشان به نماز است. حالا چه اهمیتی دارد که در ساعات نماز، صدای کر کننده ی موسیقی های مجاز!!! که از بلندگوهای این غرفه های کودک و نوجوان پخش می شود، مزاحم نمازِ خلق الله شود؟ تازه این را بگذارید کنار پخش زنده ی مسابقه ی فوتبال پرسپولیس-سپاهان که از قضا درست در وقت نماز مغرب و عشا، به پنالتی هم کشیده شد. حضرات در یکی از همین سالن های جنبی، که دیوار به دیوار نمازخانه بود، جهت رفاه حال دوستداران فوتبال، تلویزیون روشن کردند. چه نمازی خواندیم آن شب و چه دعایی کردیم به جان مسئولان مصلی و نمایشگاه کتاب. خدا خیرشان بدهد که به فکر فوتبال مردم هستند!!!
چهارم: به دلیل موقعیت نمایشگاه و وجود ایستگام مترو در ورودی شهید بهشتی، اکثریت بازدید کنندگان از طریق مترو به نمایشگاه می روند و این درب شلوغ ترین درب نمایشگاه است. مسئولان امر، در تبدیل این ویژگی به یک فرصت اقتصادی، لحظه ای تردید نکردند و این معبر حساس و پر تردد را به غرفه های فروشگاه خوراکی و غیره اختصاص دادند تا مردمی که مجبورند این مسیر طولانی تا شبستان را پیاده بروند، هم حوصله شان سر نرود، هم تا رسیدن به غرفه های کتاب، کمی هم به شکمشان برسند و جانی برای قدم زدن در راهروهای مملو از کتاب را پیدا کنند. هر کس هم ناسپاس بود و دلش خواست با ون ها و مینی بوس های ویژه به شبستان برود، باید از ایستگاه مترو کلی پیاده برود و درب اصلی برسد و از آن جا سوار ماشین های مخصوص شود. کسی اگر به این رویه ی منصفانه ایرادی داشت، از قدرنشناسی و پر توقعی او است.
پنجم: ... امسال که گذشت،اگر همین چهار مورد سال آینده مرتفع شد، صاحب این قلم که معمولا در حدفاصل 12 تا 21 اردیبهشت ، اکثر ساعات مفید خود را در مصلای تهران می گذراند، حاضر است مردانه از مردم داری و خدمت گذاری مسئولان نمایشگاه کتاب و مصلی بنویسد . که البته بعید است.
20 اردیبهشت 1392