این اقدامات موجب شد تا برخی جریان ها که دخیل در این ماجراها بوده، وارد شده و اعمال فشار را شروع کنند. آنها در پی آن هستند تا از این طریق، تصمیم گیران را تحت تاثیر قرار دهند؛ اما استناد آنها به مطلبی با عنوان "رأفت اسلامی" قابل توجه و تامل است. تحلیل ابعاد این طرح که این روزها در محافل تصمیم ساز بسیار دیده و شنیده می شود، گویای توطئه ای نهانی از سوی مراکز فساد است که نفوذی جدی در برخی ارکان قدرت داشته اند.
* چه کسانی مشمول رأفت اسلامی می شوند؟
در این بین، بایستی این پرسش را برابر این طرح مطرح کرد که محل صدق چنین موضوعی در چه ماجرایی است؟ اساسا، رأفت و بخشش مشمول حال چه کسانی می شود؟ آیا می توان در پرونده اخیر که این روزها حرف اول فوتبال کشور است، موضوعیتی برای این قاعده دانست؟ آیا مجرمینی که اصرار بر اعمال پلید خود دارند، می توانند مشمول چنین قاعده ای شوند؟
واقعیت آن است که هنگامی می توان بر "رأفت اسلامی" تاکید داشت و این قاعده را جاری دانست که مجرمین نادم و پشیمان بوده و در این راستا اقداماتی داشته باشند. وقتی متخلفان نه تنها از اقدامات گذشته خود عقب نشینی نداشته که ابعاد تازه ای به تخلفات خود داده اند، چگونه می توان توقع بخشش داشت؟ برای کسانی که مروج تبانی و فساد در فوتبال هستند، چه جایی برای بخشش و رأفت وجود دارد؟ وقتی شخصی در حال آلوده کردن فضای فوتبال است و سایر ارکان را به فساد کشانده، چگونه می توان از گذشت و بخشش صحبت کرد؟
در حقیقت، انتظار مردم و اهالی فوتبال این است که وقتی شخصی مجرم است و بر جرم خود اصرار دارد، شدیدترین برخوردها برای وی در نظر گرفته شود. کسانی که موجب آلوده شدن فوتبال می شوند، نه تنها نباید گذشتی درباره آنها داشت که بایستی موجبات حذف آنها از این رشته را نیز فراهم کرد. اما چه می شود که به یک باره، چنین موضوعی در فضای عمومی مطرح می شود و چه برنامه ای در ورای ان نهفته است؟
* پشت پرده طرح انحرافی کنونی
طرح چنین موضوعی از سوی جریان های دخیل در فساد و تقریر چند باره آن از سوی برخی تصمیم گیران در راس، نمی تواند یک موضوع ساده باشد؛ بلکه بایستی تامل داشت که چرا این دو گروه به یک باره به یاد رأفت اسلامی می افتند. چرا اینگونه نیست که در برابر فساد و تبانی، این گروه به یاد عدالت اسلامی و مقابله با پلیدی ها نمی افتند؟ چرا بایستی در این مقطع که قطع دست فاسدان به مطالبه ای همگانی تبدیل شده، آنها چنین موضوع انحرافی را به میان می کشند؟ این همسویی را چگونه می توان تعبیر و تحلیل کرد؟
این ماجرا بیان کننده یک پیوند تلخ میان این دو گروه است. این همان حقیقتی است که بایستی بدان اعتراف داشت و آن اتصال جریان فاسد به بخشی از تصمیم سازان است که القصه، افراد شاخصی نیز هستند. بیان چنین طرحی حاکی از آن چیزی است که در ورای این رشته و تصمیمات آن گاها دیده شده و می شود. البته، می توان این تلاقی را نیز از سر اتفاق دانست که باز هم بایستی بر بازی برخی مسئولان در زمین مفسدان افسوس خورد که چنین فرضی چندان به واقع نزدیک نیست!
به نظر می رسد، این بار مشیت بر آن شد تا دست های پنهان آشکار شود تا سیه روی شود هر که در او غش باشد!
* چه کسانی مشمول رأفت اسلامی می شوند؟
در این بین، بایستی این پرسش را برابر این طرح مطرح کرد که محل صدق چنین موضوعی در چه ماجرایی است؟ اساسا، رأفت و بخشش مشمول حال چه کسانی می شود؟ آیا می توان در پرونده اخیر که این روزها حرف اول فوتبال کشور است، موضوعیتی برای این قاعده دانست؟ آیا مجرمینی که اصرار بر اعمال پلید خود دارند، می توانند مشمول چنین قاعده ای شوند؟
واقعیت آن است که هنگامی می توان بر "رأفت اسلامی" تاکید داشت و این قاعده را جاری دانست که مجرمین نادم و پشیمان بوده و در این راستا اقداماتی داشته باشند. وقتی متخلفان نه تنها از اقدامات گذشته خود عقب نشینی نداشته که ابعاد تازه ای به تخلفات خود داده اند، چگونه می توان توقع بخشش داشت؟ برای کسانی که مروج تبانی و فساد در فوتبال هستند، چه جایی برای بخشش و رأفت وجود دارد؟ وقتی شخصی در حال آلوده کردن فضای فوتبال است و سایر ارکان را به فساد کشانده، چگونه می توان از گذشت و بخشش صحبت کرد؟
در حقیقت، انتظار مردم و اهالی فوتبال این است که وقتی شخصی مجرم است و بر جرم خود اصرار دارد، شدیدترین برخوردها برای وی در نظر گرفته شود. کسانی که موجب آلوده شدن فوتبال می شوند، نه تنها نباید گذشتی درباره آنها داشت که بایستی موجبات حذف آنها از این رشته را نیز فراهم کرد. اما چه می شود که به یک باره، چنین موضوعی در فضای عمومی مطرح می شود و چه برنامه ای در ورای ان نهفته است؟
* پشت پرده طرح انحرافی کنونی
طرح چنین موضوعی از سوی جریان های دخیل در فساد و تقریر چند باره آن از سوی برخی تصمیم گیران در راس، نمی تواند یک موضوع ساده باشد؛ بلکه بایستی تامل داشت که چرا این دو گروه به یک باره به یاد رأفت اسلامی می افتند. چرا اینگونه نیست که در برابر فساد و تبانی، این گروه به یاد عدالت اسلامی و مقابله با پلیدی ها نمی افتند؟ چرا بایستی در این مقطع که قطع دست فاسدان به مطالبه ای همگانی تبدیل شده، آنها چنین موضوع انحرافی را به میان می کشند؟ این همسویی را چگونه می توان تعبیر و تحلیل کرد؟
این ماجرا بیان کننده یک پیوند تلخ میان این دو گروه است. این همان حقیقتی است که بایستی بدان اعتراف داشت و آن اتصال جریان فاسد به بخشی از تصمیم سازان است که القصه، افراد شاخصی نیز هستند. بیان چنین طرحی حاکی از آن چیزی است که در ورای این رشته و تصمیمات آن گاها دیده شده و می شود. البته، می توان این تلاقی را نیز از سر اتفاق دانست که باز هم بایستی بر بازی برخی مسئولان در زمین مفسدان افسوس خورد که چنین فرضی چندان به واقع نزدیک نیست!
به نظر می رسد، این بار مشیت بر آن شد تا دست های پنهان آشکار شود تا سیه روی شود هر که در او غش باشد!