گروه فرهنگي مشرق - در يک تعريف کلي، نماد عبارت است از چيزي مرتبط با چيزي ديگر که به آن معنا ميبخشد يا نماينده آن است. يعني نماد چکيده اي از مفاهيم است. در طول تاريخ از نماد، که نوعي علامت واجد هويت بصري است، به عنوان ابزاري براي ايجاد ارتباط استفاده شده است. تصور بر اين است که انسان پيش از تاريخ با خراش دادن و ايجاد نقش بر ديوار غارها تلاش داشته تا از اين طريق به ديگران علائم خطر يا آگاهي دهد و يا پيام هاي ديگري را انتقال دهد.
«فراماسونري» و صهيونيسم جهاني را نمادگراترين فرقه دانسته اند. اما در جبهه مقابل يعني انقلاب اسلامي نيز از نمادهاي متعالي و پرمفهومي بهره برداري شده است. در ادامه به برخي از نمادهاي دوران انقلاب اسلامي اشاره مي شود.
ميدان آزادي (شهياد سابق):
از اين ميدان اتوبوسهايي بود که آدم را ميبرد هرجايي دورتر از آزادي، يا حتي فرودگاهي که سوار هواپيماهايش ميشدي و ميرفتي فرسخها دورتر. راه براي رفتن زياد بود. اما مردم نخواستند بروند. ماندند و خونهايشان نام شاه را از اين ميدان شست. جنگيدند و يک روز با هم آزادي را جشن گرفتند و حتي اين نماد شاهنشاهي را به نام انقلابشان مصادره کردند.
ميدان انقلاب (24 اسفند سابق):
هر روز صبح که از خانه بيرون ميزني، دلت ميخواهد خورشيد را ببيني يا چشم بچرخاني و منظرهاي را ببيني که حالت خوب شود، نه اينکه چشم باز کني و هيبت سياه و سنگي کسي را ببيني که جايش آن بالا در مسير ديدها نيست، بايد انقلاب کني.
مدرسهي رفاه (خيابان ايران):
توي دنيا چهار ديواريهاي کوچکي هستند که يک دنيا شور در دل خود انباشته دارند. چهار ديواري کوچکي که چند روز اشتياق و شور مردم را به چشم خود ديد و ديوارهايش در امتداد دستهاي مشتاق ديدار، از خيابان ايران تا آسمان قد کشيد.
ساختمان نيمهکاره:
چه کسي فکرش را ميکرد خانهاي با شور و شعور ساخته شود و تنه به تنهي همهي کاخهاي عالم بزند؟ ساختماني که روزي هزار هزار ايراني از پلههايش بالا ميرفتند تا با فريادهايشان آجر به آجر بنايي را بسازند که عالم و آدم متحير از نماي زيبايش شود.
دستهاي خوني:
بيا يکبار از اول مرور کنيم؛ کسي فرياد ميزد و ظلم ظالمان روزگار را مورد عتاب قرار ميداد و از آن طرف، گلولهاي سينهاش را به ظلم ميدريد. خوني که ميريخت، شهيدي اوج ميگرفت و دستي ديگر به عظمت خونش آغشته ميشد و روي ديوارهاي شهر منتشر ميشد. آن دستها، آنپنجهها و آن خونها، آيه آيههاي عظمت خالق بودند که رنگ سرخشان روزگار ظالمان را تيره و تار کرد.
--------
* رشد