به گزارش مشرق، بهار نوشت: از وقتی کامپیوتر و موبایل و اینترنت و ماهواره پیدایشان شد، خیلی چیزها هم گم شدند. یکی از آن چیزهای خوب، برقراری ارتباط از طریق نامه و کارتپستال است. قدیمها یعنی وقتی که این چیزها نبود – قدیمی که دوسه دهه بیشتر نیست اما انگار دوسه قرن است – از چند روز مانده به عید پستچی هر روز چندتایی پاکت توی خانه میانداخت که از پاکتهای معمولی نامه سنگینتر بود و بیشتر تمبر خورده بود و وقتی درش را باز میکردی، یک کارتپستال قشنگ توش بود که فرستندهاش با قشنگترین جملهها عید را به شما یا یکی از افراد خانواده تبریک میگفت. معلوم بود فرستنده به شما فکر کرده، رفته کارت خریده، بعد نشسته و سر صبر یک جمله قشنگ نوشته و برای شما – شمای بهخصوص فرستاده - خب، خیلی کیف داشت. سوای این توجه، خود کارتها هم خیلی قشنگ بودند. عکس یک دسته گل رز با روبانهای رنگی، یک عالمه گل بنفشه که رویشان اکلیل طلایی داشتند، دو تا بلبل که روی یک شاخه نشسته بودند یا دوتا جوان که در نور غروب کنار دریا ایستاده بودند و به افق خیره شده بودند. همیشه یک چندتایی هم از خارج میرسید با عکس منظرههای قشنگ یا بناهای تاریخی باابهت یا کاریکاتورهایی شاد و سرحال. این کارتها از طرف فامیلها و دوستان و همکاران بابا و مامان میرسیدند یا از طرف شاگردان مامان.
آنوقت روی طاقچه پر میشد از کارتهای رنگووارنگ و قشنگ. من هر جا که میرفتم اول نگاه میکردم ببینم چند تا کارت تبریک توی طاقچه یا میز چیدهاند و از تعداد کارتها میفهمیدم که صاحبخانه را چقدر دوست دارند و بهش احترام میگذارند. تا دو سه سال پیش دو سه تا جعبه از این کارتها را نگه داشته بودم اما بعد که از روشنفکری شنیدم نوستالژی خیلی چیز مزخرفی است، ریختمشان دور. بد کاری کردم. اما این روزها کارتپستال و نامه مثل خیلی چیزهای دیگر به تاریخ پیوسته. الان همه توی موبایلشان یک فهرست اسم و شماره تلفن دارند و با دو خط پیامک ترتیب کار را میدهند. حالا دیگر فرق نمیکند که پیامک برای عمو جانشان میرود یا دوستشان یا زن برادرشان یا فروشگاهی که از آن گوشت میخرند. گاهی وقتها ممکن است توی این فهرست اسم کسی که دو ماه قبل از عید مرحوم شده هم باشد یا کسی که سه هفته قبل از عید ازش شکایت کردهاند. تازه بعضی وقتها همین پیامکها را هم بدون امضا میزنند که دیگر معرکه است یعنی نهتنها نام مخاطب در آن نیامده بلکه نام فرستنده هم نیامده. البته من این پیامکها را بیشتر دوست دارم چون تخیل آدم را به کار میاندازد و اگر آدم خوشبین باشد میتواند فکر کند موجوداتی فرازمینی به او فکر میکنند. بعضی دیگر هم ایمیل میفرستند که البته زحمتش بیشتر است چون بالاخره باید کامپیوتر را روشن کرد و دوسهتا دکمه را بیشتر فشار داد. متن این ایمیل مشترک معمولا متنی است از همه جهت خنثی چون هم برای مردها میرود هم زنها، هم پیرها و هم جوانها، هم... توی این ایمیلها هم موارد جالبی پیدا میشود. مثلا ایمیلی که طرف خطاب به رییسش نوشته بر اثر یک اشتباه برای تمام دوستان و آشنایان ارسال میشود و کلی سوژه دست آنها میدهد. خود من ایمیلی داشتم که عید را به اسماعیل آقا تبریک میگفت و کلی اسباب مسرت شد. خب بالاخره همه که مثل جوانهای امروز با کامپیوتر به دنیا نیامدهاند و خیلیها دارند تازهتازه مراحل اولیه را میگذرانند. به هر حال اینطوری است دیگر. کاریش هم نمیشود کرد.