به گزارش مجله سینمایی مشرق به نقل از بانی فیلم، عصر دوشنبه (بيست و يكم اسفند ماه) نمایش و نشست نقد و بررسی فيلم «كريستال» در قالب سي و هفتمين برنامه خانه فیلم فردوس با حضور محسن محسني نسب(نويسنده،كارگردان،تهيه كننده و طراح صحنه)،بابك انصاري و محمدرضا حبيبيان(بازيگران) و محمدرضا لطفی مجری و منتقد در فرهنگسرای فردوس برگزار شد.
در ابتداي اين نشست محدرضا لطفي منتقد برنامه درباره اين فيلم گفت: كارنامه محسني نسب بسيار پر تنوع است.وي از فيلم هاي پر فروش اكشن تا فيلم هاي فرهنگي و خاص در كارنامه خود دارد و كريستال فيلمي است كه توليد آن به چهار سال پيش بازمي گردد و اكران آن به تعويق افتاد.اساسا كاركرد سينما دو چيز است.يا مخاطب را دچار حال خوش مي كند و يا به او آگاهي مي دهد.گاهي هم پيش مي آيد كه اين دو اصل توامان شكل مي گيرد كه در آن صورت فيلم تبديل به يك اثر ماندگار مي شود.اين كه كريستال چه هدفي را دنبال مي كند پرسش خوبي است كه بايد درباره آن صحبت كرد.اما فيلم از منظري نقاط مثبت خوبي دارد.اول آنكه موضوع آن درباره بزه و بزهكار است و به نوعي آسيب شناسي مي كند،دوم اينكه بايد از كسي كه با سرمايه شخصي و بخش خصوصي به سمت يك معضل اجتماعي مي رود تقدير شود.اين تقدير و تشكر اجتناب ناپذير است،حال اينكه فيلم و اثر تا چه حد موفق بوده و يا ضعيف بحث بعدي است كه بايد توسط مخاطب و منتقد به سر منزل برسد.
همان طور كه گفتم كريستال دغدغه مند است و اتفاقا قصه و موضوعي به شدت امروزي دارد.اما مشكل فيلم از جايي آغاز مي شود كه اين موضوع روز با فرم و ساختاري غير امروزي ساخته و پرداخته مي شود.كريستال در فرم و ساختار به شدت به سينماي اجتماعي دهه پنجاه و شصت نزديك است و مخاطب امروز چندان قادر نيست تصوير خود را روي پرده ببيند.ضمن اينكه به استثناي بابك انصاري،بازي بقيه دو شخصيت اصلي و خانم ها به شدت دچار مشكل است و باعث افت مي شود.اما مثلا نكته مثبت ديگر اين فيلم موسيقي آن است كه ظاهرا كارگردان به آن توجه ويژه اي كرده است و اين خيلي خوب است.فراموش نكنيم كه كريستال يك اثر شخصيت محور است و براي اثر بخشي بايد شخصيت ها و بازي ها قوي و باورپذير باشند.اما اين اتفاق حداقل در مورد كاركترهايي مثل دانيال عبادي،مهدي سلوكي و خانم هاي فيلم صورت نمي گيرد.فراموش نكنيم كه ساخت فيلم در ايران يك كار نفس گير است و حال وقتي كارگردان خود تهيه كننده و نويسنده هم باشد فشار مضاعفي بر دوش مي كشد و به همين جهت بايد واقع بينانه به اثر نگاه كرد و به ان با سنگ محك ايده آل گرايي نتاخت.
در ادامه اين نشست و پس از نظر منتقد جلسه محسن محسني نسب درباره چرايي ساخت اين فيلم توضيح داد:زماني يك دزد ماشين مرا سرقت كرد و بر حسب اتفاق من دزد را گرفتم.در كلانتري به او گفتم كه من شكايتي ندارم و فقط مدارك داخل ساك را به من برگردان.چون تهيه دوباره آنها كار ساده اي نيست.او ابتدا منكر شد،اما بعد فهميدم كه او مدارك را به داخل صندوق پست انداخته تا من گرفتار نشوم.همين حركت او باعث شد تا به او نزديك شوم و اين نزديك شدن مرا به فضاي جوانان بزهکار نزديك كرد.من عاشق سينما هستم و برايم مخاطب به شدت اهميت دارد.در ادامه اين تحقيقات به نكته جالبي پي بردم.اينكه در كشور ما مفهوم زندان رفتن و در واقع هدف و كاركرد اين مقوله كاملا فراموش شده و حتي برعكس شده.نگاه كنيد به كشورهاي موفق در اين زمينه كه وقتي فردي به زندان مي رود،در آنجا روي او كار مي كنند و شروع به بازپروري وي مي كنند.مددكارهاي اجتماعي او را براي زندگي دوباره آماده مي كنند و تازه وقتي هم از زندان بيرون مي رود،اين مددكار نه تنها مواظب اوست،بلكه براي زنداني شغل و زندگي پيدا مي كند تا به مسيرعادي زندگي بازگردد.اما در كشور ما جوانان بسياري بر سر مواردي كه جرم خود خواسته و خطرناكي نيست،مانند مهريه،ديه و خيلي چيزهاي ديگر پاك و منزه به زندان مي روند و در انجا با معاشرت با زنداني هاي خلافكار آماده ورود به خلاف مي شوند.اين فرد بعد از آزادي مهر سوء پيشينه بر پيشاني اش حك مي شود و هيچ كجا به او كار نمي دهند.حالا اين فرد سر خورده از همه جا به سمت دوستاني كه در زندان با آنها آشنا شده مي رود و تبديل به يك خلافكار مي شود و اين آغاز راه تباهي او مي شود.
او افزود:من در تحقيقاتم براي اين فيلم متوجه شدم كه چه زندگي ها و عمرهايي در اثر اين موضوعات تباه شدند و چه دخترها و پسرهايي نابود شدند.هدف من از ساخت فيلم كريستال يك چيز بود و آن اينكه به مسولان بگويم آقايان! فراموش كرده ايم كه هدف از زندان و زنداني كردن چيست.شيوه اي كه ما در مورد بزه و بزهكار اجرا مي كنيم يك شيوه كاملا غلط و اشتباه است،و از آنجايي كه توضيح دادم چون عشق من سينما و مخاطب است سعي كردم اين پيام را در قالبي مخاطب پسند و با ارائه قصه بيان كنم.
وي همچنين در مورد اشكالاتي كه منتقد برنامه از فيلم گرفته بود توضيح داد:بله من ضعف هاي فيلم را كاملا مي پذيرم و قبول دارم.شايد ساختار و فرم با سوژه همخواني نداشته باشد و در مورد بازي ها هم تاحدي قبول دارم.چون خود به شخصه از بازي دانيال عبادي به هيچ وجه راضي نيستم و اگر يكبار ديگر قرار بود اين فيلم را بسازم به هيچ عنوان از او استفاده نمي كردم.اما در مورد مهدي سلوكي با شما مخالفم و بر اين باورم كه سلوكي در كريستال بهترين بازي خود را ارائه كرده است.
محسني نسب در بخش ديگري از صحبت هاي خود به اين نكته اشاره كرد كه فيلم در هنگام نمايش چيزي در حدود پانزده سكانس سانسور شده است و بعضي جاها كه نامفهوم است نه تقصير من است و نه تقصير مخاطب.مخاطب حق دارد كه بگويد چرا اين طوري گنگ شد و من هم توضيح مي دهم كه من هم كار خود را كرده ام.مشكل جاي ديگري است.
محسني نسب در مورد موسيقي هم توضيح داد كه توجه به موسيقي كاملا درست است،چون در ابتدا و پيش از فيلمبرداري يكي از كاركترهاي قصه ما كارش موسيقي بود.اما به هنگام ساخت تصميم گرفتم كه فيلم را وارد حاشيه نكنمفچراكه شغل موسيقي قطعا حواشي وارد كار مي كرد كه من به شخصه دوست نداشتم اين حواشي دامن فيلم مرا بگيرد.
در اين جلسه بابك انصاري نيز صحبت هايش را با اين توضيح آغاز كرد كه ورود من به عرصه بازيگري به سال 82 توسط آقاي پرويز پرستويي بازمي گردد كه مرا به اضغر فرهادي معرفي كردند و از بين چهارصد،پانصد نفر ديگر كه تست داده بودند، من براي بازي در فيلم «شهر زيبا»انتخاب شدم.بعد از آن كار بلافاصله و با يك استراحت چهار،پنج روزه سر سريال آقاي اسعديان بانام بچه هاي خيابان رفتم و بعد هم چند كار پر مخاطب با سيروس مقدم مثل پرواز در حباب و زير تيغ را داشتم و چند تله فيلم و سريال ديگر هم كار كردم.اما چيزي كه هست فكر مي كنم اساسا هنر امروز به شدت به سليقه مخاطب وابسته است.يعني مخاطب است كه يك اثر را پديده مي كند و يا بي تفاوت از كنار آن عبور مي كند.
وي همچنين توضيح داد كه از مسيري كه در طول اين ده سال طي كرده است به شخصه راضي است.
انصاري در مورد فيلم كريستال اين گونه توضيح داد كه من به عنوان بازيگر اين فيلم و به عنوان كسي كه عضوي از اين اثر هستم و در ان حضور داشته ام در كنار تمام معايب و ضعف هاي فيلم به شدت دفاع مي كنم.چون من هم بخشي از اين كار هستم و مسووليت حضور در اين كار را قبول كرده ام و بايد نسبت به تعهدي كه داده ام پاسخگو باشم.اما زماني كه اين كار به من پيشنهاد شد،پيش از خواندن قصه به دليل سابقه و كارنامه آقاي محسني نسب به وي اعتماد كردم و كار را پذيرفتم و بعد قصه را خواندم و وارد شدم.هرچند كه قصه و فيلمنامه در طول ساخت تغييرات بسيار زيادي كرد و از ان قصه اوليه فاصله گرفت.اما من به عنوان بازيگر فيلم از تجربه ام راضي هستم،حالا اينكه كريستال فيلم خوبي شده يا نه برعهده من نيست.مخاطبان و منتقدان بايد نظر بدهند.
انصاري درمورد شخصيت ها و كاركترهاي اين فيلم گفت يكي از ويژگي هايي كه در كريستال وجود دارد و من دوست دارم اين است كه سه جوان از زندان بيرون مي آيند و دست به كارهاي قهرمانانه مي زنند.اما الزاما هركار قهرمانانه اي درست نيست.يكي از شخصيت ها قتل مي كند،ديگري شرط بندي مي كند و اين نشان مي دهد كه زندان تاثير منفي خود را روي كاركترها گذاشته است.
انصاري در پايان صحبت هاي خود در مورد تيپ يا شخصيت بودن كاركترها و خصوصا كاركتر خود توضيح داد كه اساسا در اين نوع كارها كه دو،سه و يا چند شخصيت به موازات هم جلو مي روند به بازيگر و فيلمنامه خيلي اجازه نمي دهد كه عمق بگيرد و در چنين كارهايي اكثرا به سمت تيپ كشيده مي شود،اما خوشبختانه در اين فيلم كاركترها چيزي مابين تيپ و شخصيت هستند.من به شخصه و به عمد سعي كردم در بعضي جاها به شخصيت نزديك شوم و به آن عمق بدهم و در بعضي جاها به تيپ كشيده شوم در سطح باقي بمانم،اينكه چقدر در اين زمينه موفق بوده ام را بايد مخاطب نظر بدهد.
در اين نشست محمدرضا حبيبيان هم توضيح داد كه كريستال اولين تجربه تصوير و بازيگري من بود و از مراحل پيش توليد اين فيلم چندان اطلاعي ندارم.من از كودكي به شدت به بازيگري علاقه داشتم و دوست داشتم تا وارد اين حرفه شوم.در آن برهه من براي كاري در دفتري بودم كه در آنجا آقاي محسني نسب را ديدم و به ايشان گفتم كه ما ده سال پيش هم قرار بود باهم كار كنيم.برايم جالب بود كه ايشان مرا به ياد آورد و همين باعث شد تا اين محبت و لطف را در حق من بكند كه مراكه هيچ تجربه و بك راندي نداشتم براي اين فيلم انتخاب كند.
حبيبيان در ادامه در مورد شباهت چهره اش به حسام نواب صفوي عنوان كرد كه چهره يك چيز خدادادي است و انسان در آن دخيل نيست.شايد اين موضوع يك امتياز تلقي شود و در مواردي هم يك خطر باشد كه تو هميشه زير سايه شباهت چهره ات با فلان شخصيت هستي.اما من خدا شاهد است به اين چيزها فكر نمي كنم و بر اين باورم كه زماني اين سوءاستفاده و خطر محسوب مي شود كه تو اداي فلان فرد را در بياوري و يا از طريق اين شباهتت بخواهي به آمال و آرزوهايت برسي و اين به شدت چيز زشت و غلطي است.من در كريستال اگر بد بازي كردم،اگر ضعيف بازي كردم و يا خوب و عالي بودم يك حسن داشتم و آن اينكه خودم بود و اداي كسي را درنياوردم.حسام نواب صفوي از دوستان بسيار صميمي من هست و اتفاقا به شدت هم به من مشورت مي دهد و مرا براي ادامه كار تشويق مي كند.
حبيبيان در مورد اينكه بعد از كريستال آيا تجربه ديگري هم داشته ياخير پاسخ داد كه ما بعد از كريستال آقاي محسني نسب به من لطف كردند و گفتند كه در مورد پيشنهادهاي بعدي ات حتما با من مشورت كن تا مسير را اشتباه نروي.پس از اين تجربه عليرغم پيشنهاداتي كه شد من در كار ديگري حاضر نشدم و مضاف براينكه تعويق اكران كريستال مرا كمي نسبت به كار بازيگري سرد كرد و به بيزنس و تجارت خودم كه از قبل داشتم مشغول شدم.
اين نشست در ساعت بيست و دو با تجليل از مهمانان به پايان رسيد.