به گزارش مشرق به نقل از فارس، دنیرو در کنار آل پاچینو و داستین هافمن جزو آخرین و تنها بازماندگان دوره طلایی بازیگری مولف هستند.
منتقدان میگویند در بین بازیگران جوانتر و نسلهای بعدی این گروه از بازیگران، هنوز کسی نتوانسته جایگزین دنیرو شود.
وی در دهه هفتاد میلادی با بازی در فیلمهایی از مارتین اسکورسیزی هم چون «خیابان های پائینشهر» و «راننده تاکسی» به شهرت رسید. بازی های او به صورت هم زمان با تحسین و تایید تماشاگران معمولی و منتقدان سینمایی روبرو شد.
برای «گاو خشمگین» اسکار بهترین بازیگر مرد را گرفت و با بازی در فیلم هایی مثل «ماموریت مذهبی»،«روزی روزگاری در آمریکا»،«ملاقات والدین»،«امتیاز»،«این را تحلیل کن» و«رانین» و به جایگاهی دست یافت ،که کمتر بازیگری تا به حال به آن رسیده است. در عین حال، دنیرو به عنوان یک فعال اجتماعی در بسیاری از فعالیتهای سیاسی و اجتماعی، حضور پررنگی داشته است.
وی در آخرین دوره مراسم اسکار که چند هفته قبل برگزار شد، برای کمدی خانوادگی «کتابچه راهنمای خوش بینی» نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد نقش مکمل شد.
دنیرو برای سال 2013 حداقل 4 فیلم سینمایی را روانه پرده سینماها میکند ،که لوک بسون فیلمساز سرشناس فرانسوی یکی از آنها را به نام «مالاویتا» کارگردانی کرده است. دنیرو در این کمدی گنگستری به ریشههای ایتالیایی خود بر میگردد و نقش یک گنگستر بازنشسته ایتالیایی را بازی میکند که باید در یک دادگاه جنایی، علیه همکاران سابق خود شهادت دهد.
دنیرو در گفتوگوی اینترنتی زیر، درباره جنبههای مختلف کاری خود و فیلمهای تازهاش صحبت میکند.
چرا در لس آنجلس که مرکز فعالیتهای هنری و مقر هالیوود است، زندگی نمیکنید؟
هیچ وقت جار و جنجال و سر و صدا را دوست نداشتم. یک زندگی آرام و به دور از هیاهو را ترجیح میدهم .از شایعات متنفرم و میخواهم یک زندگی بی سر و صدا و معمولی داشته باشم. همیشه همین طور بودم. هالیوود همیشه پر از شایعات و جنجالها بوده است و خاصیت آن هم همین است. به اعتقاد من، یک بازیگر و هنرمند باید به استعدادها و تواناییهای خودش تکیه کند و نه شایعات رسانهای. به همین دلیل، فقط زمانی به لس آنجلس میروم که قرار باشد فیلمی را بازی کنم و دستمزدی بابت آن بگیرم.
از استعداد صحبت کردید، به نظر شما استعداد یعنی چه؟
قبلا هم گفتهام و باز هم تکرار میکنم. استعداد فقط این نیست که شما به عنوان بازیگر توانایی آن را داشته باشید که از عهده اجرای نقشهای متفاوت و مختلف بر آیید. استعداد اصلی در این است که بتوانی انتخاب درست کرده و در نقشهای خوب بازی کنی.
زمان بازی در نقشهای مختلف، از چه عناصری استفاده میکنید تا نقش را بهتر بازی کنید؟
منتقدان سینمایی همیشه صحبت از بازیهای زیر پوستی میکنند، بازیهایی که در آنها بازیگر تلاش میکند به ذات نقش پی ببرد و با درک درست آن ،یک بازی طبیعی و روان ارائه دهد. من نمیتوانم زمانی که در حال بازی هستم، تقلب کنم و ادای نقش بازی کردن را در آوردم.
با آن که بازیگری در ذات خود یک تقلب و دروغ است، ولی شما باید آن را باور کنید تا بتوانید نقش مورد نظر را بازی کنید.
همه ما میدانیم که فیلم های سینمایی فقط یک تصور هستند. آنها بازتابی از واقعیتهای زندگی به حساب میآیند ،که ما دوباره سازیشان میکنیم. خودمان هم میدانیم که همه چیز آن دروغ است. اما با این حال، آن را باور کرده و به باور پذیرترین شکل ممکن انجامش میدهیم.
برای من بازیگری یک تصور یا دروغ نیست و نسبت به آن بسیار جدی و کنجکاو هستم. به همین دلیل، وقتی قرار میشود نقش کسی را جلوی دوربین بازی کنم. می خواهم با تمام جوانب و پستی و بلندیهای آن کاراکتر آشنا شوم. با این کار، دقیقا میفهمم او کیست و چه میخواهد. در این حالت است که میتوانم او را در جلوی دوربین سینما، به شکلی طبیعی و قابل قبول به تصویر بکشم.
آیا در کار بازیگری ،به آزاد گذاشتن بازیگر اعتقاد دارید؟
نه فقط در کار بازیگری ،که در زندگی هم باید آدم ها را آزاد گذاشت تا خودشان راه و مسیر درست را پیدا کنند. این نکته بسیار مهمی است که آزادی را در اختیار آدمها بگذاریم ،تا جایی که احساس کنند با محدودیتهای غیر منطقی روبرو نیستند. آدمها و بازیگران باید اشتباه کنند و از این اشتباهات، پند لازم را بگیرند .
نباید از قدم گذاشتن در مسیرهای تازه ترسید و نباید از تلاش برای رسیدن به یک هدف خوب و والا باز ایستاد. آدمهایی را دوست دارم که رو به جلو حرکت میکنند و واهمهای از رو در رو شدن با مشکلات و سختیها را ندارند. در همه حال، باید به جنگ موانع رفت و چالشهای مختلف را پشت سر گذاشت.
برای یک بازیگر هم خیلی مهم است که جنبههای مختلف کاری خود را بشکافد و با بهرهگیری از عنصر خلاقیت و آزادی عمل، تلاش کند بازی بهتری در جلوی دوربین ارائه دهد.
تا به حال شده است که از بازی دیگر بازیگران هم درس گرفته باشید؟
هم زمانی که در یک فیلم بازی میکنی چیزهای زیادی یاد میگیری و هم زمانی که به تماشای فیلمهای دیگران مینشینی .فیلمهایم را تماشا میکنم تا ببینم در آن چه کردهام و چه مقدار از آنها درست یا غلط بوده است. با نگاه کردن به فیلمهای دیگران هم، به قضاوت بازیهای خود میپردازم در عین حال، با خودم این نکته را تجزیه و تحلیل میکنم که اگر آن فیلمها را من بازی کرده بودم، برای بهتر شدن نقش چه کارهایی میکردم. فیلم دیدن بهترین کلاس درس برای هر بازیگر و کارگردانی است. فیلمها هزاران نکته ناگفته در دل خودشان دارند که منتظر کشف شدن هستند.
در کنار بازیگری، تا به حال چند فیلم هم کارگردانی کردهاید. چه شد شما که یک بازیگر بسیار موفق هستید، به فکر قرار گرفتن در پشت دوربین افتادید؟
همیشه حرفه کارگردانی را دوست داشتم و همیشه میخواستم فیلمی را کارگردانی کنم. در حرفه کارگردانی، شما تعهدات بیشتری را متقبل میشوید و زمان بیشتری برای کار بر روی قصه و کاراکترها دارید. به عنوان بازیگر، فیلم سازانی را دوست دارم که طرفدار برداشتهای کمتری هستند.،باید بگویم وقتی نمایی را فیلمبرداری میکنم دقیقا دقت کنم که در حال انجام چه کاری هستم. البته شما هیچ وقت نمیتوانید به تمام آن چیزهایی که میخواهید دست پیدا کنید. ولی باید تمام تلاش خود را به خرج دهید که به آنها برسید. اگر بخواهید به چیز خاصی برسید ،باید متوجه باشد که نمیتوان به آن در چند برداشت مختلف رسید و این برداشتها را تکرار کرد. فیلمسازی کار ظریف و سختی است و دست و پایتان را در لحظات حساس و مهم میبندد.
درباره مارتین اسکورسیزی چه فکر میکنید؟
هنرمند بزرگی است و حق زیادی به گردن من دارد. همیشه گفتهام که امیدوارم فرصت تازهای فراهم شود، تا دوباره با وی در یک فیلم سینمایی کار کنم. همیشه آرزو کردهام دانش و درکی را که او از فیلمها و سینما دارد، داشته باشم. او یک دایرةالمعارف هنری است. هر وقت به او زنگ میزنم و درباره چیزی از یک فیلم سینمایی میپرسم، با حضور ذهن کامل به آن جواب میدهد.
برخی میگویند آدم سخت و مشکلی هستید و نمیشود به راحتی با شما ارتباط برقرار کرد و کنار آمد.
سخت؟ من؟ در مقایسه با خیلیهای دیگر، فکر نمیکنم چنین چیزی درباره من صدق بکند. آدمها در شرایط متفاوت، برخوردها و واکنشهای متفاوتی از خودشان نشان میدهند. حتی ساخت یک فیلم در بهترین شرایط ممکن هم، میتواند کار سختی باشد و شما نمیتوانید شرایط سختی را برای همکاران خود فراهم کنید. آدمها هم دیدگاههای خاص خودشان را دارند. طبیعی است که من هم ممکن است بعضی وقتها، روحیه و حال و هوای خوبی نداشته باشم. اگر من در خانهام با مشکلی روبرو هستم این چه ارتباطی به کارگردان فیلم دارد و چرا باید برای او شرایط سختی فراهم کنم؟ عکس این موضوع هم صدق میکند.
آیا با کارگردانان فیلمهایتان هیچ وقت مشکلی داشتهاید؟
اگر به کارنامهام نگاه کنید، میبینید که هیچ وقت مشکلی با هیچ یک از عوامل تولید در سر صحنه فیلمبرداری فیلمهایم نداشتهام. حتی اگر با کارگردانی بر سر نوع ایفای نقش مشکلی داشته باشم و یا موافق دیدگاه او نباشم، باز هم کارم را ادامه میدهم. برای همین، از بابت بازی در فیلمهایم متاسف نیستم. برای بازی در هر یک از آنها دلایلی دارم که در زمان ساخت آنها، برایم دلایل مهم و قابل قبولی بودهاند.
با آن که به عنوان بازیگر نقشهای درام شناخته شدهاید، ولی چند کار کمدی بسیار خوب و مطرح هم در کارنامهتان دارید.
همیشه بازی در نقشهای کمدی را دوست داشتهام. حتی در یک فیلم جدی مثل «خیابانهای پائین شهر» و «راننده تاکسی» هم عناصر کمدی وجود داشت. «سلطان کمدی» (1983) هم یک کمدی سیاه و تلخ بود. به من میگویند رگههایی از شوخ طبعی دارم و با خودم میگویم اگر چنین است، بگذار آن را مورد مکاشفه قرار دهیم. هیچ وقت خودم را به عنوان یکی از غولها و افسانههای بازیگری در نظر نگرفتهام. همیشه احساسم این بوده که فقط یک بازیگر معمولی هستم، که تلاش دارد بهترین کار خود را انجام دهد، البته ارائه بهترین کار با موضوعات و مواد موجود در سر صحنه فیلمبرداری.