به گزارش خبرنگار مشرق، مشق های مشرقی سفرنامه حجةالاسلام مهدی فوقی است که در کسوت یک مبلغ به کشورهایی اروپایی و آفریقایی سفر کرده است و خاطرات و دیده های خود را به تحریر درآورده است. این کتاب نوشته ایست با سبک عامیانه و خودمانی به طوری که خواننده احساس شنیدن داستانی از زبان گوینده را خواهد داشت. کتاب با نجوایی با امام زمان(عج) آغاز می شود و این نجوا نیز جدای از سبک بقیه کتاب نیست؛ مشق های مشرقی هفت یادداشت دارد و هشت مشق.
یادداشت اول از بی فروغی کلیسا در مهد مسیحیت کاتولیک می گوید و دروغ گویی رسانه های غرب در نشان دادن اشتیاق مردم به کلیسا. یادداشت دوم مهدی فوقی تمدن غرب را زیر سوال می برد و بنا دارد جلوه های نادیده آن کبکبه و شکوه متمدنانه را تصویر کند.
سپس به یادداشت سوم می رسد و از مقاومت ستودنی دختر افغان می گوید در حفظ حجابش؛ سگ ها و سنگ ها را می نویسد و در آن از تنهایی و انزوا می گوید. انزوایی که سگ را همدم انسان می کند. در پنجمین یادداشت به صدور اسلام و با مشت گره کرده و فریاد الله اکبر می پردازد، اتفاقی که شاید به ذهن هیچ کدام از شعار دهندگان سال 57 هم نمی رسید.
بعد از آن از ضعف و زبونی می گوید، از استیصالی که به ترور و قتل می انجامد؛ آن هنگام که از پس منطق شیعی شهید بروکسل برنیامدند و سرانجام در آخرین یادداشت از چشم امید مردمان دیکتاتور زده غرب می گوید که به سمت امالقرای جهان تشیع نگران است.
پس از هفت یادداشت، نویسنده به روایت هشت خاطره از هشت کشور دنیا می پردازد. زنجیره های ابریشمی نامی است که برای خاطره اول برگزیده است. خاطره ای از اتریش و در آن از اسلام آوردن دختری جوان می گوید که پس از شرکت در مراسم سوگواری سالار شهیدان، شهادتین را به لب جاری ساخته است. همچنین درد دل یکی از شیعیان آلمان و شکایت او از ماجراهای انتخابات 88 سخن گفته است و اینکه او در آن سر دنیا نگران شده از آشوب ایران و هراسیده که این توطئه دشمن باعث شود دیگر نامی از اسلام باقی نماند.
مشق دوم را در اسپانیا سیاه کرده است. از آندلس غرق شده در شهوت و میخوارگی ها، از مرکز شیعیان بارسلون می گوید و روحانی پاکستانی که به همت علیوار اراده اش می کند. مرکز امام رضا(ع) را نیز از قلم نمی اندازد که یک روحانی ایرانی تاسیس کرده و اداره اش می کند. سپس به کاتولیک سرای ایتالیا رفته و خواننده را با آن دیار آشنا می کند. پس از مختصری توضیح پیرامون آن سرزمین و مردمش، نقل می کند عزت و احترام لباس روحانی را برای دکتر ایرانی مقیم ایتالیا و البته فراموش نمی کند ذکر خیری از ادواردو شهید را؛ شهید آنیلی.
بلژیک اما خاستگاه مشق چهارم مبلغ است. کشوری که ناپلئون را مهمان سنت هلن کرد. فوقی از آشنایی با علی می گوید، علی که نامش علی نبوده و علی شده بود، علی که نماز می خواند با وجود سختی و مخالفت خانواده، علی که انگار از کودکی نماز را اقامه می کرده.
خاطره پنجم از سرزمین ساحل عاج است. کشوری در غرب آفریقا و مردمی که اکثراً آنیمبیست هستند و مبلغان مسیحی سعی در ترویج مسیحیت دارند بین آن ها. ساحل عاج برای نویسنده یادآور شیخ ابراهیم است، رهبر شیعیان ساحل عاج. دیگر کشور آفریقایی جریان مشق ششم مبلغ است، کنیا در شرق آفریقا با مردمانی از نژادهای گوناگون و متدین به مسیحیت و اسلام. مهدی فوقی روایت می کند جوانی را که تئاتری برپا کرد برای مبارزه با ایدز و روحانی مسلمان را که قهرمان تئاترش بود، هرچند خود جوان مسلمان نبود.
یک جماعت تشنه، دو قدم تا دریا؛ داستان سفر به کومور است، جزیره ای در قلب اقیانوس هند. نقل می کند نویسنده از عبدالعظیم، مسلمان شیعی مذهب که سال ها در قم سکونت داشته و اکنون مراجعت کرده به وطن. نقل می کند از پرسشهاشان و اشتیاق به دانستن.
یونان، مشق آخر نویسنده است. وی در این مشق طور دیگری نگریسته و از دل گریخته ها را توصیف می کند. همان ها که به خیال خام مدینه فاضله با هر روش و طریق ممکن خود را از ایران به آنجا می رسانند و پس از رسیدن، به انواع خسارت ها تن می دهند.
با مشق هشتم، سفرنامه مبلغ به پایان می رسد و با نجوایی با صاحب زمان و عصر کتاب خود را خاتمه می دهد.
قسمتی از متن کتاب:
این دفتر خاکستر خاطره هایی است که از کاروان یک نفره من، در مسافرت به هشت کشور جهان باقی مانده است. بار شترهای من، کالای کلام بوده است که برای پسران قرآن و دختران نهج البلاغه سوغاتی برده ام. در این دفتر نخواسته ام جغرافیا بنویسم و تاریخ بخوانم، که این مهم را کتاب های دیگر کرده اند. مختصری اگر از احوال مردمان آن کشورها و یا پیشینه تاریخی و محدوده جغرافیایی ایشان آورده ام، به شوق آشنا شدن جوانان وطنم بوده است، که خواسته ام در همه این هشت کشور چشم و گوش ایشان باشم، همچنان که زبان ایران بوده ام، هرچند به لکنت....
یادداشت اول از بی فروغی کلیسا در مهد مسیحیت کاتولیک می گوید و دروغ گویی رسانه های غرب در نشان دادن اشتیاق مردم به کلیسا. یادداشت دوم مهدی فوقی تمدن غرب را زیر سوال می برد و بنا دارد جلوه های نادیده آن کبکبه و شکوه متمدنانه را تصویر کند.
سپس به یادداشت سوم می رسد و از مقاومت ستودنی دختر افغان می گوید در حفظ حجابش؛ سگ ها و سنگ ها را می نویسد و در آن از تنهایی و انزوا می گوید. انزوایی که سگ را همدم انسان می کند. در پنجمین یادداشت به صدور اسلام و با مشت گره کرده و فریاد الله اکبر می پردازد، اتفاقی که شاید به ذهن هیچ کدام از شعار دهندگان سال 57 هم نمی رسید.
بعد از آن از ضعف و زبونی می گوید، از استیصالی که به ترور و قتل می انجامد؛ آن هنگام که از پس منطق شیعی شهید بروکسل برنیامدند و سرانجام در آخرین یادداشت از چشم امید مردمان دیکتاتور زده غرب می گوید که به سمت امالقرای جهان تشیع نگران است.
پس از هفت یادداشت، نویسنده به روایت هشت خاطره از هشت کشور دنیا می پردازد. زنجیره های ابریشمی نامی است که برای خاطره اول برگزیده است. خاطره ای از اتریش و در آن از اسلام آوردن دختری جوان می گوید که پس از شرکت در مراسم سوگواری سالار شهیدان، شهادتین را به لب جاری ساخته است. همچنین درد دل یکی از شیعیان آلمان و شکایت او از ماجراهای انتخابات 88 سخن گفته است و اینکه او در آن سر دنیا نگران شده از آشوب ایران و هراسیده که این توطئه دشمن باعث شود دیگر نامی از اسلام باقی نماند.
مشق دوم را در اسپانیا سیاه کرده است. از آندلس غرق شده در شهوت و میخوارگی ها، از مرکز شیعیان بارسلون می گوید و روحانی پاکستانی که به همت علیوار اراده اش می کند. مرکز امام رضا(ع) را نیز از قلم نمی اندازد که یک روحانی ایرانی تاسیس کرده و اداره اش می کند. سپس به کاتولیک سرای ایتالیا رفته و خواننده را با آن دیار آشنا می کند. پس از مختصری توضیح پیرامون آن سرزمین و مردمش، نقل می کند عزت و احترام لباس روحانی را برای دکتر ایرانی مقیم ایتالیا و البته فراموش نمی کند ذکر خیری از ادواردو شهید را؛ شهید آنیلی.
بلژیک اما خاستگاه مشق چهارم مبلغ است. کشوری که ناپلئون را مهمان سنت هلن کرد. فوقی از آشنایی با علی می گوید، علی که نامش علی نبوده و علی شده بود، علی که نماز می خواند با وجود سختی و مخالفت خانواده، علی که انگار از کودکی نماز را اقامه می کرده.
خاطره پنجم از سرزمین ساحل عاج است. کشوری در غرب آفریقا و مردمی که اکثراً آنیمبیست هستند و مبلغان مسیحی سعی در ترویج مسیحیت دارند بین آن ها. ساحل عاج برای نویسنده یادآور شیخ ابراهیم است، رهبر شیعیان ساحل عاج. دیگر کشور آفریقایی جریان مشق ششم مبلغ است، کنیا در شرق آفریقا با مردمانی از نژادهای گوناگون و متدین به مسیحیت و اسلام. مهدی فوقی روایت می کند جوانی را که تئاتری برپا کرد برای مبارزه با ایدز و روحانی مسلمان را که قهرمان تئاترش بود، هرچند خود جوان مسلمان نبود.
یک جماعت تشنه، دو قدم تا دریا؛ داستان سفر به کومور است، جزیره ای در قلب اقیانوس هند. نقل می کند نویسنده از عبدالعظیم، مسلمان شیعی مذهب که سال ها در قم سکونت داشته و اکنون مراجعت کرده به وطن. نقل می کند از پرسشهاشان و اشتیاق به دانستن.
یونان، مشق آخر نویسنده است. وی در این مشق طور دیگری نگریسته و از دل گریخته ها را توصیف می کند. همان ها که به خیال خام مدینه فاضله با هر روش و طریق ممکن خود را از ایران به آنجا می رسانند و پس از رسیدن، به انواع خسارت ها تن می دهند.
با مشق هشتم، سفرنامه مبلغ به پایان می رسد و با نجوایی با صاحب زمان و عصر کتاب خود را خاتمه می دهد.
قسمتی از متن کتاب:
این دفتر خاکستر خاطره هایی است که از کاروان یک نفره من، در مسافرت به هشت کشور جهان باقی مانده است. بار شترهای من، کالای کلام بوده است که برای پسران قرآن و دختران نهج البلاغه سوغاتی برده ام. در این دفتر نخواسته ام جغرافیا بنویسم و تاریخ بخوانم، که این مهم را کتاب های دیگر کرده اند. مختصری اگر از احوال مردمان آن کشورها و یا پیشینه تاریخی و محدوده جغرافیایی ایشان آورده ام، به شوق آشنا شدن جوانان وطنم بوده است، که خواسته ام در همه این هشت کشور چشم و گوش ایشان باشم، همچنان که زبان ایران بوده ام، هرچند به لکنت....