کد خبر 1975
تاریخ انتشار: ۹ مرداد ۱۳۸۹ - ۱۲:۲۲

بزرگ‎ترين بنگاه اقتصادي کشور همچنان فاقد اساسنامه قانوني و معتبر است. شايد اين خبر به علت تکرار هرساله در محافل رسانه‎اي کمي عادي جلو کند، اما يک‎بار ديگر شاهد بوديم که آخرين مهلت چندباره براي ارائه اساسنامه شرکت ملي نفت ايران با پايان خردادماه تمام

بزرگ‎ترين بنگاه اقتصادي کشور همچنان فاقد اساسنامه قانوني و معتبر است. شايد اين خبر به علت تکرار هرساله در محافل رسانه‎اي کمي عادي جلو کند، اما يک‎بار ديگر شاهد بوديم که آخرين مهلت چندباره براي ارائه اساسنامه شرکت ملي نفت ايران با پايان خردادماه تمام شد و هيچ تلاش تأثيرگذاري براي تدوين اساسنامه جديد صورت نگرفت.
به گزارش مشرق، هفته نامه پنجره نوشت: اين اساسنامه که مي‎بايست بر اساس ماده سه لايحه قانوني هفتم آبان 1358شوراي انقلاب حداکثر ظرف شش ماه و همچنين بر اساس تبصره يک ماده چهار قانون نفت مصوب 9 مهر 1366، حداکثر ظرف مدت زماني يک‎سال به مجلس ارايه مي‎شد، يک‎بار ديگر به‎دلايلي نامعلوم با پايان زمان تعيين شده، به بهارستان نرسيد تا اتفاقات زنجيره‎اي چند سال اخير و تأخير و تعلل معنادار سه دهه‎اي در تدوين و تصويب اساسنامه وزارت نفت اين شائبه را به يقين تبديل کند که دست‎‎هاي پنهان و آشکار مافياي نفتي مانع از تصويب اساسنامه براي بزرگترين بنگاه اقتصادي کشور است. بنگاه اقتصادي بي‎اساسنامه‎اي که سالانه 130 ميليارد دلار تنها ارزش نفت و گاز استخراجي آن است. اما به‎راستي اين تأخير و تعلل 30 ساله با کدام منطق عقلي و قانوني قابل‎توجيه است؟ براي رسيدن به اين پاسخ بهتر است به بازخواني اين پرونده بنشينيم.

سجل احوال قانوني نفت
نخستين قانون نفت به ايام پس از واگذاري انحصاري امتياز استخراج و بهره‎برداري از نفت ايران به‎صورت غيرقانوني به «ويليام ناکس دارسي» در دوره قاجار، برمي‎گردد. اين قانون که به قانون ملي شدن صنعت نفت ايران مشهور است، مشتمل بر يک ماده و دو تبصره و تصميم متحده کميسيون نفت بود که در تاريخ 29 اسفند 1329 خورشيدي به تصويب مجلس شوراي ملي و مجلس سناي وقت ايران رسيد.
به‎دنبال تأسيس شرکت ملي نفت ايران، دومين قانون نفت که مي‎توان آن را دستورالعمل چگونگي اجراي قانون ملي شدن صنعت نفت دانست، در 9 ماده در ارديبهشت 1330 با تلاش دکتر «محمد مصدق» به تصويب مي‎رسد.
موضوع اين لايحه، چگونگي خلع يد استعمار انگلستان و همچنين فروش نفت به قيمت عادلانه بين‎المللي بود. بعد‎ها در پنجم آذر 1331 خورشيدي، از دستورالعمل قانون مجازات اخلال گران در صنايع نفت ايران، با اضافاتي اساسنامه شرکت ملي نفت ايران متولد مي‎شود و در 25 دي‎ماه اين سال، قانون اساسنامه شرکت ملي نفت ايران را تشکيل مي‎دهد. اين اساسنامه که اولين چهارچوب کاري صنعت نفت ايران پس از ملي شدن نفت در ايران به‎حساب مي‎آمد، در قالب 9 فصل و 62 ماده، همه اختيارات شرکت نفت ايران - انگليس را به شرکت ملي نفت ايران منتقل کرد و تصدي تمامي فعاليت‎‎هاي بالادستي و پايين‎دستي نفت و گاز ايران را در حوزه وظايف اين شرکت قرار داد.
در سال 1333 خورشيدي، با اعمال تغييراتي در اساسنامه مذکور که توسط مجلس سنا و شوراي ملي انجام شد، دو رکن شوراي عالي و هيئت عالي بازرسي به ارکان شرکت ملي نفت ايران اضافه شد. اما اين پايان ماجرا نبود. سومين مانيفست نفتي ايران، قانون مجازات اخلال‎گران در صنايع نفت بود که در 19 ماده در مهر 1336 به تصويب رسيد و وزارت دادگستري و وزارت جنگ، مأمور اجراي آن شدند. سه سال بعد يعني در سال 1339 درخواست دولت مبني بر افزايش اختيارات شرکت نفت در بخش چگونگي روابط مالي با ديگر سازمان‎‎ها و به‎ويژه گمرک، سبب مي‎شود تا اصلاح اساسنامه شرکت نفت توسط مجلس وقت بار ديگر در دستور کار قرار گيرد.
بر اين اساس، تغيير ترکيب مجمع عمومي صاحبان سهام، گسترش اختيارات اعضاي هيئت مديره، تغيير ترکيب شوراي عالي و ورود دادستان کل ديوان‎عالي کشور، معافيت گمرکي شرکت نفت به‎طور کامل و همچنين انتصاب وزير دارايي به‎عنوان رييس شوراي عالي از مهم‎ترين موارد تصميمات اصلاحي بود که در آن دوره زماني در اساسنامه شرکت ملي نفت ايران اعمال شد.
در سال 1347 «عبدالله رياضي» رييس فراماسونر و روتارين مجلس شوراي ملي وقت، قانون اساسنامه جديدي را به دولت ابلاغ مي‎کند. اساسنامه جديد در قالب 64 ماده و 58 تبصره تنظيم شده بود که در آن تعريف جديد سال مالي، اختصاص سالانه 2 درصد از درآمد کل شرکت نفت به حساب ذخيره عمومي، تعريف سود ويژه براي شرکت نفت، تعريف روابط مالي شرکت نفت با خزانه‎داري کل کشور، ممنوع شدن فعاليت‎‎هاي سياسي کارکنان صنعت نفت، لزوم توجه به توليد بهينه و صيانتي و افزايش اختيارات هيئت عالي بازرسي به چشم مي‎خورد.
چهارمين قانون نفت ايران مشتمل بر 30 ماده در مرداد 1353 به تصويب مي‎رسد. سه سال بعد در خرداد 1356 پنجمين قانون نفتي، يعني قانون اساسنامه شرکت ملي نفت ايران در 67 ماده به تصويب مي‎رسد و از حيث اختيارات نفتي‎ها، تغييرات زيادي مي‎کند. اعتبار اين اساسنامه به نص ماده 66 تا زماني تعيين مي‎شود که به موجب قانون فسخ نشده باشد.
از مهم‎ترين موارد اضافه شده در اين سال در اساسنامه مي‎توان به مواردي چون موضوع تمرکز بيشتر شرکت نفت در فعاليت‎هاي ميان‎دستي و پايين‎دستي و به تبع آن، تغيير اساسنامه شرکت‎‎هاي ملي گاز و شرکت صنايع پتروشيمي، ترکيب مجامع و روابط مالي اين دو شرکت با شرکت نفت و تغيير در ترکيب مجمع عمومي نمايندگان صاحب سهام شرکت نفت اشاره کرد. همچنين در اساسنامه جديد، نمايندگان صاحب سهام در شرکت ملي نفت ايران، نخست‎وزير، وزير اقتصاد، وزير نيرو، وزير صنايع، وزير کار، رييس سازمان برنامه و بودجه و يک وزير ديگر به انتخاب نخست‎وزير معين مي‎شوند. مراتب پنج‎گانه فوق‎الذکر که مورد اشاره اجمالي قرار گرفت، سجل احوال قانوني شرکت ملي نفت تا پيش از پيروزي انقلاب اسلامي بود.

نفت پس از پيروزي انقلاب
با پيروزي انقلاب اسلامي در بهمن 1357و تصميم شوراي عالي انقلاب، معادلات مديريتي نفت تغيير يافت.
نخستين حکم مقنن پس از پيروزي انقلاب اسلامي در حوزه نفت، در تبصره 38 قانون بودجه سال 1358 وضع شد که موضوع آن عملا حکم واريز درآمد‎هاي نفت به خزانه‎داري کل کشور را داشت.
در هشتم مهر 1358، بر اساس لايحه‎اي قانوني وزارت نفت تأسيس مي‎شود. به موجب ماده يک اين قانون، کليه وظايف وزير امور اقتصادي و دارايي در امور نفت، گاز و پتروشيمي به وزير نفت واگذار شد. وزير نفت، رييس هيئت‎مديره سه شرکت ملي نفت، گاز و صنايع پتروشيمي و شرکت‎‎هاي تابعه شد و هفت روز پس از تشکيل وزارت نفت، لايحه قانوني تخصيص معادل يک روز درآمد حاصل از صادرات نفت براي فعاليت‎‎هاي عمراني استان‎‎ها از سوي اين شورا به‎عنوان نخستين مأموريت به وزارت نفت در قامت جديد ابلاغ شد.
دومين حکم مقنن پس از انقلاب، لايحه قانوني تأسيس وزارت نفت است که در هفتم آبان 1358 توسط شوراي انقلاب مصوب مي‎شود. در ماده سه اين لايحه قانوني، شوراي انقلاب مهلتي شش ماهه به وزارت نفت مي‎دهد تا سازمان، تشکيلات آيين‎نامه‎‎هاي خود و شرکت‎‎هاي تابعه را تهيه و به تصويب هيئت وزيران برساند. ولي از اين تاريخ تاکنون بيش از 30 سال است که مهلت شش ماهه به 368 ماه رسيده، بدون آن‎که اساسنامه‎اي در کار باشد.
19 اسفند 1358 بار ديگر وزارت نفت مکلف مي‎شود ظرف مدت سه ماه، اساسنامه سه شرکت اصلي خود را به مجلس ارايه کند. با پايان اين ضرب‎الاجل، در خرداد 1359، بار ديگر در لايحه قانوني متمم لايحه قانوني تأسيس وزارت نفت، مسئله اساسنامه مورد تأکيد قرار مي‎گيرد، اما هيچ تلاشي براي تهيه اساسنامه صورت نمي‎گيرد. نکته قابل‎تأمل در اين ميان، تمديد اعتبار اساسنامه‎‎هاي فعلي شرکت ملي نفت در مواد سه و چهار اين لايحه، بدون توجه به مهلت شش ماهه است که بسيار سئوال‎برانگيز مي‎شود.
مجلس شوراي اسلامي دو سال بعد، در اسفند 1361 اين‎بار با لحني تندتر «قانون الزام دولت جهت تنظيم لايحه قانوني نفت» را به تصويب مي‎رساند و اين‎بار مهلتي چهارماهه به دولت مي‎دهد تا اساسنامه شرکت نفت را ارايه کند که باز هم اتفاقي رخ نمي‎دهد.
نهم مهر 1366 قانوني موسوم به قانون نفت در 12 ماده تصويب مي‎شود و توسط علي‎اکبر هاشمي رفسنجاني، رييس وقت مجلس به دولت ابلاغ مي‎شود. براساس اين قانون، وزارت نفت تمامي مسئوليت‎‎هاي حاکميتي شرکت ملي نفت را بر عهده مي‎گيرد. در تبصره ذيل ماده چهار آن مرجع تصويب، اساسنامه شرکت‎هاي نفت، گاز و پتروشيمي از دولت به مجلس تغيير مي‎يابد و وزارت نفت مکلف مي‎شود با قيد مهلتي يک‎ساله آن را جهت تصويب به مجلس ارائه کند.
19 سال بعد، مجلس شوراي اسلامي در جزو 10 بند (د) تبصره 11 قانون بودجه سال 1384، بار ديگر به دولت تکليف مي‎کند که حداکثر تا پايان خرداد 1384 اساسنامه شرکت نفت را جهت تصويب به مجلس ارائه دهد. اما اين‎بار نيز مهلت سپري مي‎شود و خبري از تدوين و ارائه اساسنامه نمي‎شود و هيچ‎کس نه شرکت ملي نفت، نه وزارت نفت و نه دولت را به اين دليل که چرا حکم قانون با سپري شدن مهلت داده شده به اجرا در نيامده است، مؤاخذه نمي‎کند!
سال 1385 بار ديگر دولت مکلف مي‎شود براساس جزء 9 بند (ه) تبصره 11 قانون بودجه 1385، اساسنامه شرکت ملي نفت را تا پايان خرداد همان سال به مجلس براي تصويب ارائه کند. ولي باز داستان تکراري سال‎هاي گذشته تکرار مي‎شود و سال 1385 نيز به پايان مي‎رسد و هيچ اتفاقي نمي‎افتد! اين رويداد تلخ و قابل‎تأمل، در سال‎‎هاي 1386، 1387، 1388 و 1389 عينا تکرار مي‎شود و مجلس در قانون بودجه، دولت را مکلف مي‎کند تا اساسنامه شرکت نفت را تا پايان خرداد اين سال‎ها به مجلس ارائه کند؛ اما باز....

يک سئوال بي‎پاسخ
بيش از 30 سال از تاريخ تصويب لايحه قانوني شوراي انقلاب و 23 سال از تاريخ تصويب قانون نفت در مجلس شوراي اسلامي مي‎گذرد. در اين مدت زماني، با وجود روي کار آمدن چند دولت، آن هم با سلايق سياسي و اقتصادي متفاوت و گاه متضاد، همچنان مجلس شوراي اسلامي در انتظار نافرجام وصول اساسنامه شرکت ملي نفت ايران است. به‎راستي علت اين تأخير سه دهه‎اي چيست؟ چه دست‎‎هاي پنهان و آشکاري و با چه انگيزه‎اي علي‎رغم الزام دولت به ارائه اساسنامه همچنان مانع‎تراشي مي‎کند؟ آيا مي‎توان نقش مافياي قدرتمند نفتي را در تأخير ارايه اساسنامه شرکت ملي نفت رد کرد؟
مافياي نفتي براي توجيه اقدام غيرقانوني ارائه نشدن اساسنامه همواره اعلام مي کنند که سال‎هاست اقدامات در اين وزارتخانه با توجه به اساسنامه پيشين صورت مي گيرد و طي اين مدت مشکلي به‎وجود نيامده است. اين در حالي است که چنين استدلال ‎هايي اساسا نادرست است و يکي از عللي که وجود اساسنامه‎اي جديد براي فعاليت وزارت نفت را ضروري ساخته، سوءاستفاده‎‎هاي چندين و چند ساله‎اي است که در مسير فعاليت‎‎هاي وزارت نفت و به سود مافياي نفتي شکل گرفته است. اساسنامه فعلي شرکت ملي نفت ايران بسيار قديمي است و نکاتي در آن لحاظ شده است که به‎زعم صاحب‎نظران، مي‎تواند به خدشه دار شدن منافع ملي و بخشي نگري به درآمد نفت منجر شود و به صنعت نفت ايران نيز آسيب برساند و حتي آن را در رديف گروه‎‎هاي سياسي قرار دهد.
اساسنامه فعلي از دو منظر، داراي ايرادي جدي است: نخستين ايراد آن، مشخص کردن موضوع مالکيت و حاکميت بر منابع نفتي ايران است. طبق اين اساسنامه، حاکميت و مالکيت نفت متعلق به وزارت نفت است! و طبق نظر کارشناسان، اين نگراني از ايراد مذکور وجود دارد که قبضه شدن منابع نفتي در يک وزارتخانه احتمال سوءاستفاده‎‎هايي را در پي دارد و منتقدان اين بند اساسنامه معتقدند که نفت به معناي واقعي «ملي» نشده است. اين در حالي است که منابع نفت و گاز کشور جزو انفال و ثروت‎‎هاي عمومي است و کليه تأسيسات و تجهيزات و دارايي‎هاي وزارت نفت و شرکت‎‎هاي تابعه متعلق به ملت ايران است. بديهي است که بر اساس اصل 45 قانون اساسي اين ثروت ملي مي‎بايست به‎صورت شفاف و دقيق مورد نظارت و پايش ملي قرار گيرد.
اين در حالي است که بر اساس اساسنامه سال 1356 و به‎دليل وجود اختيارات بسيار گسترده در دولت و وزارت نفت، دولت‎‎ها به دليل فشار برخي عوامل پنهان و آشکار مافيايي تاکنون تمايل نداشته‎اند اين منبع بزرگ مالي را در تيررس نهاد‎هاي نظارتي قرار دهند.
دومين ايراد به اساسنامه فعلي، نحوه تعامل رييس جمهوري به‎عنوان بالاترين مقام سياسي کشور با موضوع نفت است که ظاهرا حضوري تشريفاتي دارد و هرچند رييس‎جمهوري با انتصاب وزير نفت به‎طور طبيعي قدرت حضور در عرصه نفت را دارد، اما عوامل ديگري در تصميم گيري رييس جمهوري، به اين حضور، جنبه تشريفاتي بخشيده است.
هم‎اکنون علي‎رغم آن‎که تمام قرارداد‎هاي نفتي و خارجي بايد به تصويب مجلس برسد، به‎دليل نبود اساسنامه ، اين اصل قانوني رعايت نمي شود و بخش قابل‎توجهي از معاملات وزارت نفت هنوز براي مجلس آشکار نيست.
به‎عبارت ديگر، مجلس شوراي اسلامي و هيچ دستگاه نظارتي اطلاعات کاملي از کميت و کيفيت قرارداد ‎هاي نفتي ندارد. از سوي ديگر، تمامي افرادي که خارج از شرکت ملي نفت در صدد همکاري يا ارائه خدمتي به اين سازمان هستند، همگي بر اساس عرف و بدون اساسنامه عمل مي کنند که اين امر شائبه برخي بي‎قانوني‎‎ها را تقويت کرده است.
نظارت بر درآمد و مخازن نفتي به‎عنوان يک ذخيره چندين نسلي، بايد در اختيار بيت المال و مجموعه حاکميت باشد و نه دولت ‎ها که در تلاطم گروه‎‎هاي سياسي واقع مي شوند. همچنين درآمد ‎هاي حاصل از توسعه صنايع ملي نفت بايد وارد خزانه دولت شود و حتي يک ريال آن هم نبايد صرف مخارج غيرضروري شود و اين هزينه‎‎ها بايد تحت نظارت دولت باشد. اين در حالي است که نبود يک اساسنامه متناسب با شرايط روز سياسي و اقتصادي ايران چنين موضوعي را ممکن نساخته است.
در هر صورت، اين‎گونه به‎نظر مي‎رسد که ديگر زمان آن فرا رسيده است تا داستان اصلاح اساسنامه شرکت ملي نفت ايران به سرانجامي برسد و با تصويب آن در مجلس شوراي اسلامي، بسياري از مشکلات موجود در رابطه مالي دولت و وزارت نفت مرتفع شود و نظارت مجلس و نهاد‎‎هاي نظارتي بر عملکرد اين وزارتخانه نيز تسهيل يابد. اما آيا دست‎‎هاي پنهان و آشکار مافياي نفتي اجازه چنين کاري را خواهد داد؟!

دانستني‎‎هاي اساسنامه شرکت نفت
1331 دولت مصدق ارائه اولين لايحه قانون اساسنامه شرکت ملي نفت از سوي دکتر مصدق به مجلس.
1358 دولت موقت بعد از پيروزي انقلاب، اولين بار در تبصره 38 قانون بودجه سال 1358 قانوني وضع شد که حکم به واريز درآمد‎هاي نفت به خزانه‎داري کل کشور مي‎داد.
1358 دولت موقت لايحه قانون تأسيس وزارت نفت در شوراي انقلاب تصويب شد و در ماده 3، اين لايحه، شش ماه به وزارت نفت مهلت داد تا آيين‎نامه تشکيلاتي و سازماني خود و شرکت‎هاي تابعه را تهيه و به تصويب هيئت دولت برساند. گفتني است هم‎اکنون بيش از 30 سال است که مهلت شش ماهه به پايان رسيده است!
1366 دولت دوم موسوي قانوني به تصويب مجلس مي‎رسد که در آن مرجع تصويب اساسنامه شرکت نفت از هيئت دولت به مجلس تغيير مي‎کند. اين قانون به دولت، يک‎سال جهت ارائه اساسنامه نفت مهلت مي‎دهد.
1384 دولت دوم خاتمي مجلس در قانون بودجه سال 1384 به دولت مهلت مي‎دهد تا پايان خرداد 1384 اساسنامه شرکت نفت را تهيه کند و جهت تصويب به مجلس ارائه دهد.
1384 دولت دوم خاتمي دولت دوم خاتمي در سال 1384 يک اساسنامه جديد براي شرکت ملي نفت ايران تدوين کرد؛ اما به علت طرح مسائلي در خصوص «بهره مالکانه» از تقديم آن به مجلس منصرف شد.
1385 دولت اول احمدي‎نژاد دولت مکلف مي‎شود تا پايان خرداد 1385 اساسنامه شرکت نفت را تهيه و جهت تصويب به مجلس ارائه دهد.
1386 دولت اول احمدي‎نژاد مجلس بار ديگردر قانون بودجه به دولت مهلت مي‎دهد که تا پايان خرداد 1386 اساسنامه شرکت نفت را تهيه کرده و جهت تصويب به مجلس ارائه دهد.
1386 دولت اول احمدي‎نژاد وزيري هامانه، وزير نفت وقت، خبر از تصويب اساسنامه شرکت نفت داد اما اين خبر هيچ‎گاه به واقعيت نپيوست.
1387 دولت اول احمدي‎نژاد مجلس طي بند 7 قانون بودجه سال 1387 به دولت تا پايان خرداد 1387 مهلت مي‎دهد تا اساسنامه شرکت نفت را تهيه و جهت تصويب به مجلس ارائه دهد.
1389 دولت‎دوم احمدي‎نژاد مهلت دولت براي تقديم اساسنامه به مجلس تا پايان تيرماه تمديد شد.
1389 دولت دوم احمدي‎نژاد ميرکاظمي، وزير نفت، مدعي شد که اساسنامه شرکت ملي نفت، در نوبت تصويب هيئت وزيران قرار گرفته و به محض تصويب به مجلس خواهد رفت.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس