به گزارش مشرق،(پرداخت اندکی یارانه نقدی بیشتر به خانوارهای تحت پوشش کمیته امداد و بهزیستی) و مصوبه مجلس (ارائه سبد کالایی 3ماه یکبار به خانوارهای دو دهک درآمدی پایین)، هر دو میکوشند تا سهم دهکهای درآمدی پایین از یارانهها را افزایش دهند. تنها تفاوت این است که یکی اصل را بر «یارانه نقدی» قرار داده است و دیگری بر «یارانه کالایی».
اما اگر هدف ما حفظ امنیت غذایی اقشار آسیبپذیر و جلوگیری از بروز سوءتغذیه در این خانوارها به دلیل شرایط ویژه حاکم بر اقتصاد کشور باشد، یارانه نقدی کارآیی و اثرگذاری بیشتری دارد یا یارانه کالایی؟ در پاسخ به پرسش فوق، دو نکته مهم را میتوان بیان کرد:
اولین نکته آن است که اگر دغدغه ما حفظ امنیت غذایی اقشار آسیبپذیر در شرایط ویژه حاکم بر اقتصاد کشور باشد، بدون تردید هم تلاش برای هدفمندتر كردن «یارانه نقدی» و هم برنامهریزی برای هدفمندتر كردن «یارانه کالایی»، بسیار کارآتر از سیاستهایی مانند اختصاص دلار 1226 تومانی برای واردات کالاهای اساسی خواهد بود.
به نظر میرسد که بعد از گذشت یک سال از پافشاری بانک مرکزی و دولت بر عرضه دلار 1226 تومانی، دیگر به وضوح معایب استمرار چنین سیاستی مشخص شده باشد. اختصاص دلار 1226 تومانی به واردکنندگان به بهانه تلاش برای جلوگیری از افزایش قیمت کالاهای اساسی، تاثیری بر جلوگیری از افزایش قیمت کالاها در بازار ندارد و اغلب به ايجاد درآمدهای بادآورده براي برخي افراد و تضعیف مضاعف درآمدهای ارزیِ کاهشیافته کشور منجر ميشود.
دومین نکته در مقایسه «یارانه نقدی» و «یارانه کالایی»، به بررسی تاثیر هر کدام بر سطح مطلوبیت خانوارها مربوط میشود. اگر دهکهای درآمدی متوسط جامعه را در نظر بگیریم، به نظر میرسد که یارانه نقدی، در مقایسه با یارانه کالایی، قدرت انتخاب بالاتر و در نتیجه مطلوبیت بیشتری برای خانوارهای دهکهای درآمدی متوسط به همراه میآورد.
به علاوه، استدلال قوی دیگر به نفع پرداخت یارانه نقدی، این است که هزینه طراحی شبکه توزیع برای پرداخت یارانه نقدی، در مقایسه با هزینه طراحی شبکه توزیع برای پرداخت یارانه کالایی، بسیار ناچیز است. به علاوه، در پرداخت یارانه نقدی، میتوان کل فرآیند را به سیستم کامپیوتری واگذار كرد و میزان دخالت خطای انسانی را به حد صفر رساند تا کمترین تلفات و کمترین امکان سوءاستفاده وجود داشته باشد.
اما در مورد خانوارهای دهکهای درآمدی پایین، وضعیت قدری متفاوت است: با توجه به وجود بالغ بر یک و نیم میلیون معتاد در کشور که بخش بزرگی از آنها سرپرست خانوارهای آسیبپذیر هستند، آن هم در شرایطی که تمامی یارانه نقدی هر خانوار به حساب سرپرست خانوار (عموما پدر خانوار) واریز میشود، این ریسک وجود دارد که حتی بعد از افزایش سهم یارانه نقدی دهکهای درآمدی پایین نیز، بخش اندکی از این یارانه نقدیِ افزایشیافته برای تغذیه و بهداشت و آموزش خانوارهای آسیبپذیر صرف شود.
از طرف دیگر، در سیستم فعلی پرداخت یارانه نقدی که هیچ محدودیتی در مورد تعداد فرزندان وجود نداشته و حتی خانوادهای با 10 فرزند هم به تعداد تک تک فرزندان خود یارانه نقدی دریافت میکند، ریسک تشویق خانوارهای پرجمعیت و فقیر به افزایش بدون ملاحظه تعداد فرزندان وجود دارد؛ مسالهای که در بلندمدت میتواند با کاهش کیفیت آموزش و بهداشت و تغذیه فرزندان خانوادههای فقیر، به تشدید «بازتولید فقر» در نسل بعدی این خانوارها کمک کند.
اما اگر هدف ما حفظ امنیت غذایی اقشار آسیبپذیر و جلوگیری از بروز سوءتغذیه در این خانوارها به دلیل شرایط ویژه حاکم بر اقتصاد کشور باشد، یارانه نقدی کارآیی و اثرگذاری بیشتری دارد یا یارانه کالایی؟ در پاسخ به پرسش فوق، دو نکته مهم را میتوان بیان کرد:
اولین نکته آن است که اگر دغدغه ما حفظ امنیت غذایی اقشار آسیبپذیر در شرایط ویژه حاکم بر اقتصاد کشور باشد، بدون تردید هم تلاش برای هدفمندتر كردن «یارانه نقدی» و هم برنامهریزی برای هدفمندتر كردن «یارانه کالایی»، بسیار کارآتر از سیاستهایی مانند اختصاص دلار 1226 تومانی برای واردات کالاهای اساسی خواهد بود.
به نظر میرسد که بعد از گذشت یک سال از پافشاری بانک مرکزی و دولت بر عرضه دلار 1226 تومانی، دیگر به وضوح معایب استمرار چنین سیاستی مشخص شده باشد. اختصاص دلار 1226 تومانی به واردکنندگان به بهانه تلاش برای جلوگیری از افزایش قیمت کالاهای اساسی، تاثیری بر جلوگیری از افزایش قیمت کالاها در بازار ندارد و اغلب به ايجاد درآمدهای بادآورده براي برخي افراد و تضعیف مضاعف درآمدهای ارزیِ کاهشیافته کشور منجر ميشود.
دومین نکته در مقایسه «یارانه نقدی» و «یارانه کالایی»، به بررسی تاثیر هر کدام بر سطح مطلوبیت خانوارها مربوط میشود. اگر دهکهای درآمدی متوسط جامعه را در نظر بگیریم، به نظر میرسد که یارانه نقدی، در مقایسه با یارانه کالایی، قدرت انتخاب بالاتر و در نتیجه مطلوبیت بیشتری برای خانوارهای دهکهای درآمدی متوسط به همراه میآورد.
به علاوه، استدلال قوی دیگر به نفع پرداخت یارانه نقدی، این است که هزینه طراحی شبکه توزیع برای پرداخت یارانه نقدی، در مقایسه با هزینه طراحی شبکه توزیع برای پرداخت یارانه کالایی، بسیار ناچیز است. به علاوه، در پرداخت یارانه نقدی، میتوان کل فرآیند را به سیستم کامپیوتری واگذار كرد و میزان دخالت خطای انسانی را به حد صفر رساند تا کمترین تلفات و کمترین امکان سوءاستفاده وجود داشته باشد.
اما در مورد خانوارهای دهکهای درآمدی پایین، وضعیت قدری متفاوت است: با توجه به وجود بالغ بر یک و نیم میلیون معتاد در کشور که بخش بزرگی از آنها سرپرست خانوارهای آسیبپذیر هستند، آن هم در شرایطی که تمامی یارانه نقدی هر خانوار به حساب سرپرست خانوار (عموما پدر خانوار) واریز میشود، این ریسک وجود دارد که حتی بعد از افزایش سهم یارانه نقدی دهکهای درآمدی پایین نیز، بخش اندکی از این یارانه نقدیِ افزایشیافته برای تغذیه و بهداشت و آموزش خانوارهای آسیبپذیر صرف شود.
از طرف دیگر، در سیستم فعلی پرداخت یارانه نقدی که هیچ محدودیتی در مورد تعداد فرزندان وجود نداشته و حتی خانوادهای با 10 فرزند هم به تعداد تک تک فرزندان خود یارانه نقدی دریافت میکند، ریسک تشویق خانوارهای پرجمعیت و فقیر به افزایش بدون ملاحظه تعداد فرزندان وجود دارد؛ مسالهای که در بلندمدت میتواند با کاهش کیفیت آموزش و بهداشت و تغذیه فرزندان خانوادههای فقیر، به تشدید «بازتولید فقر» در نسل بعدی این خانوارها کمک کند.
نتیجه آنکه، تا زمانی که سیستم فعلی پرداخت یارانه نقدی اصلاح نشود (به ویژه در زمینه پرداخت یکجای یارانه به پدر خانوار و نیز نبود محدودیت در مورد تعداد فرزندان مشمول یارانه نقدی)، به نظر میرسد که طراحی ساختاری به منظور ارائه سبدی از کالاهای یارانهای به خانوادههای تحت پوشش نهادهای حمایتی، جزو روشهایی خواهد بود که میتواند به بهبود امنیت غذایی خانوارهای آسیبپذیر کمک کند؛ روشی که هر چقدر هم سوءاستفاده در چارچوب آن صورت گیرد، به یک دهم سوءاستفادههای سنگین ناشی از استمرار عرضه دلار 1226 تومانی برای واردات کالاهای اساسی نخواهد رسید. منبع: دنیای اقتصاد