مشرق-
در تواريخ معتبر نقل است که روزي يکي از ساکنان سيه چرده ي کوفه که به علاقه و ارادت به اميرالمومنين مشهور بود ، با دستي قطع شده ، در حاليکه دست قطع شده را در دست ديگر خود گرفته بود ، توجه دوستان خود را جلب کرد. همه به دور او حلقه زده و گفتند : چه کسي با تو چنين کرده است ؟ اين جوان سيه چرده ، شروع به ذکر صفات الهي و معنوي اميرالمومنين کرده و آنچه از وجنات نوراني اميرالمومنين علي عليه السلام سراغ داشت ، به حد کمال بيان کرده و نهايتا ، اين قطع دست خود را بحکم عدالت و به عنوان حد سرقت ، توسط اميرالمومنين معرفي مي کند و در همان بازار ، با همان دست قطع و خون ريز ، به دفاعي جانانه از اميرالمومنين علي عليه السلام مشغول مي شود.
خبر اين معرکه گيري ،به اميرالمومنين مي رسد و به محضرش عرضه مي دارند که جواني در بازار کوفه غوغا کرده و مدعي شده شما بخاطر سرقت بر او حد جاري کرده ايد و در بازار با دستي قطع شده و در حال خونريزي بر منبر دفاع از شما و اثبات عدالت و حقانيت شما رفته و همه را متحير کرده است. مولاي متقيان در توضيح ماجرا مي فرمايند : وي به نزد من آمد و گفت اي علي ، مرا پاک گردان ! به او گفتم مگر چه شده ؟ او نزد من به سرقتي اعتراف کرد و از من خواست تا حد شرعي را بر او جاري کنم تا نزد خداوند متعال از اين گناه پاک شود. هرچه سئوال در چند و چون فعل از او کردم به طريقي پاسخ گفت که مطابق با شرايط اجراي حد قطع يد شد. من نيز حد را بر او جاري کردم . اميرالمومنين در ادامه فرمود: بخدا دشمناني دارم که اگر دست را تا آرنج به عسل آغشته کرده و در دهانشان گذارم مرا دشمن مي دارند و دوستاني دارم که اگر آنها را آتش زنم و خاکسترشان را بر دريا بريزم مرا دوست خواهند داشت.
سپس امام (عليه السلام ) ، رو به فرزندش امام حسن مجتبي عليه السلام کرده و فرمود : پسرم برو و وي را به نزد من آور. امام حسن عليه السلام نيز فرمان امام را اطاعت نموده و آن جوان را به نزد اميرالمومنين آوردند. اميرالمومنين دست ان جوان را شفا دادند و بر او تفقد داشتند
دقت در تاريخ مديريتي اميرالمومنين چه درسهاي شگفت انگيز و چه عبرتهاي سترگي براي همگان دارد. از يکسو ، درک اين نکته که اجراي حد در حکومت اسلامي ، اگر با پشيماني و توبه واقعي همراه باشد، موجب طهارت انسان از رجس گناه است و فرد را از عذاب و عقوبت الهي مي رهاند ، مي تواند نگاه همه ي ما را به مفهوم عدالت و وجود دستگاه قضا و مجازات در محاکم اسلامي عوض کرده و از سوي ديگر مي تواند افقي جديد در برخورد با موضوعات مستحدثه ي سياسي جاري انقلاب اسلامي مقابل ديدگان ما بگشايد .
بديهي است که هر دادگاه و محکمه اي يکسوي فاتح و يکسوي مغلوب دارد . ليکن اين نگاه به ذات و جوهره ي حکم و محاکمه در اسلام ، مي تواند نوع رفتار ما در قبال احکام قضايي را ارتقاء بخشيده و بصيرتي نو در نگاه ما حاکم سازد. در مفاهيم معرفتي اسلامي نيز اين نگاه قابل تعقيب است که گاه بنده ي خطاکار ، بيشتر از آنکه از خشم خداوند متعال خوف داشته باشد ، از قهر و دوري از نظر محبت او خوف دارد و از خداوند متعال ، به حال خود واگذارده نشدن را آرزو و طلب مي کند. چه آنکه، اگر خداوند متعال فردي را به خود واگذار کرده و او از حلقه ي ولايت الهي خارج شود ، روز انتهاي انسانيت او خواهد بود و در سرحد حيوانيت سقوط خواهد کرد. بر اين اساس است که در معارف اسلامي گاهي بلايا و مصائب ، براي طهارت نفس بندگان مقرب از تبعات گناهان و خطاهاي گذشته درنظر گرفته مي شود تا بتوانند حجابي را که ميان خود و معبود بواسطه ي جرم و جنايت خود کشيده اند ، در نوردند و آنجا است که "تنبيه و عقوبت" ، از در "لطف و رحمت" بر مومن نازل مي شود.
بدنيست تا با توشه گيري از درياي مواج معرفت الهي و اسلامي و با نظر به ماهيت نوراني ، مطهر و منور ذات انقلاب و نظام اسلامي مان و با بصيرتي نو ، صحنه ي حوادث امروز جامعه مان را تورقي کنيم .
در آستانه ي سالگرد حادثه جنايتکارانه و ننگين فتنه گران و فريب خوردگان از بيگانه در عاشوراي حسيني قرار داريم . فتنه گران روز عاشورا ، همان طيفي بودند که نظام اسلامي بارها سعي نمود تا با نظر لطف و رحمت خويش و با چشم پوشي بر خطاهاي انان ، از درغلطيدن آنان به ورطه ي هلاکت و خارج شدن آنان از سيطره ي ولايت الهي جلوگيري کند . اين لطف الهي ، بارها و بارها شامل حال آنان گرديد و نظام اسلامي در عالي ترين سطوح خود انان را مشمول رحمت و پذيرفتن خوديش نمود و هرگز قصد نظام اسلامي بر بيرون کردن آنان از چهارچوبه ي نظام قرار نگرفت . اما به تصريح همه ي اهل بصيرت ، در عاشوراي 88 ، فتنه گران با دريدن بيرق خون رنگ حسيني ، حجابي را که پيش چشم برخي از عوام و خواص از فريبکاري و ضديت خود با اصل و ريشه و جوهره ي حکومت ديني و اسلامي – و نه پيگيري يک دعواي انتخاباتي سطحي و جناحي ! – تنيده بودند ، دريدند و با دست مطهر و جانباز ابالفضل العباس ، با اصرار بر خروج از نظام از صحنه ي ترکتازي حذف شدند.
اما شايد اين دغدغه در دل و جان بسياري از علاقمندان به انقلاب اسلامي و سربازان جان برکف حريم ولايت مطلقه ي فقيه باقي مانده باشد که چرا، سران خائن و يا فريب خورده اي که گاه حماقتهايشان اثراتي در ابعاد يک خيانت کامل داشت ، در دستگاه عدالت اسلامي به جرائم خود که بزرگترين آنها ، انکار انتخابات بزرگ 85 درصدي ملت ايران بود ، به محاکمه کشيده نمي شوند.
به زعم نگارنده ، همان نگاه معرفتي و ديدگاه رفيع ديني در بازشناسي مفهوم و ماهيت محاکمه و مجازات در حکومت اسلامي ، چراغ بصيرتي است که مي تواند براي همه ، راهکاري براي کسب بصيرتي نو در شناخت و درک چرايي رفتار اينگونه ي امروز نظام اسلامي با اين خود فروختگان فرومايه باشد.
اين معرفت ديني ، بما مي آموزد هرکس که در چهارچوب حکومت اسلامي مطابق جرم و جنايت خود محاکمه و به سزاي اعمال خود برسد ، به مقام و برکت طهارت از رجس آن گناه موفق مي شود و راه براي حرکت مجدد او باز مي گردد. نقل است که شمر ملعون ، پس از حادثه عاشورا نيز دائم در نمازها شرکت و در نماز خود از خداوند متعال عاقبت بخيري و بهشت او را طلب مي کرد ! اما هنگامي که از او در مورد جنايت کربلا سئوال مي شد ، مي گفت : من به امر يزيد اين کار را کردم ! فردي از شيعيان خدمت امام سجاد عليه السلام رسيده و سئوال کرد آيا ممکن است که خداوند متعال شمر قاتل را نيز ببخشد ؟ امام سجاد عليه السلام فرمودند : بلي. ممکن است . سئوال کننده بسيار متعجب شده و پرسيد : آيا با وجود قتل امام معصوم توسط او که بالاترين جرائم نزد پرودگار سبحان است ، امکان بخشودگي وي نيز در درگاه الهي هست ؟ امام سجاد عليه السلام فرمودند: بلي. اما اين بشرطي است که وي "توفيق توبه" پيدا کند و شمر ، توفيق توبه نخواهد داشت.
توبه نيز خود مقامي از مقامات الهي و داراي شرايط و چهارچوبها و لوازمي است. فرصت توبه و طهارت از رجس گناه ، مهمترين فرصتي که است خداوند متعال از دشمنان دين خدا گرفته است. اين ، براي مقربان درگاه الهي در زمان و مکان خود برکت و نشانه ي رحمت الهي است و خداوند متعال آن را در اختيار همه ي مجرمان و گناهکاران نگذارده است. امروز نيز ، اين فرصت از فتنه گران در ميان امت اسلامي ، گرفته شده و آنان ضمن آنکه موفق به توبه و طهارت از گناه خود نيستند ، هر روز بر شمار و چگالي جرائم و جنايات خود مي افروزند. شکل گيري اين وضعيت که از يکسو ، اين عناصر هر روز مرتکب اشکال شنيع تري از گناهان و جنايات در حق نظام و انقلاب اسلامي و ملت مسلمان آن مي شوند و از سوي ديگر ، در تصميمي روشن و علني ، نظام جمهوري اسلامي تاکنون از واصل نمودن آنان به درک مجازات و عقوبت اعمال خودشان خودداري کرده است ، خود چراغي روشن است که مي تواند نگاه تازه اي به ما در تحليل و شناخت اجزاء صحنه ي معاصر ببخشد.
سئوال ديگر آنکه ، اصرار فتنه گران بر ارتکاب جرائم جديد ، که بشکلي روزآمد و دائمي در حال رخ دادن است ، به چه علت است ؟
در آستانه ي فتنه ي گذشته و در افتادن فتنه گران بي دين با خيمه ي اباعبدالله الحسين ، فتنه گران در آرزوي احياي جسد مرده و متعفن جريان فتنه اند. اينان هرگز علاقه ي خود به خيابانگردي و جنايتهاي ميداني را از دست نداده اند . ليکن ريزش کامل بدنه ي اجتماعي طغيانگر و روشن شدن صحنه براي عموم جامعه ، فرصت و قدرت تحرکات اينچنيني را از آنان سلب نموده و يکي از مهمترين عوامل اين ماجرا ، آزادماندن سران فتنه از مسير برخورد قضايي و تنبيهي حاکميت است. محاسبات فتنه گران به آنان مي گويد که براي دميد ن روح طغيان در لايه ي نازک طيف طغيانگر و حامي جريان فتنه ، محتاج يک شوک و يک صحنه ي جديد براي شيون و زاري و مظلوم نمايي براي کسب وجهه اجتماعي بر باد رفته هستند. بر اين اساس است که هر روز بر شدت جنايات و تحرکات قبيح خود مي افزايند.
اما ناکامي اين جريان خيانت پيشه ، از اين روست که نظام اسلامي در عالي ترين سطوح خود ، درک صحيحي از اين صحنه دارد و ضمن آنکه هر روز صفحات جديدي به پرونده ي سياه قضايي آنان مي افزايد ، کام آنان را به ناکامي در فتنه انگيزي و ايجاد بلوايي جديد در جامعه تلخ مي کند.
با وجود آنکه فتنه گران هر روز بر مرتکب جرائم شنيع تري نسبت به گذشته شده و موضعگيريهاي آنان عليه نظام اسلامي با موضعگيريهاي گذشته و خصوصا اوايل جريان فتنه قابل مقايسه نيست ، بي تفاوتي کامل اجتماع به دعوتها و تلاشهاي آنان که در پي مديريت عالمانه ي حاکم بر صحنه تحولات سياسي رخ داده است ، موجبات عصبانيت و دردسر آنان را فراهم کرده و آنان را محتاج ارتکاب حرکتي شنيع تر و ورود به عرصه اي پر ريسک تر از گذشته مي کند.
بايد دانست که اين مسئله ، نه ناشي از ترس و ضعف و مماشات دستگاه قضايي در مقابل فتنه گران يا آلودگي بالاترين سطوح نظام اسلامي و دستگاه قضا به همراهي با فتنه گران ، بلکه اين امر ناشي از يک تصميم حکيمانه در عالي ترين سطوح مديريتي نظام و انقلاب اسلامي براي وارد شدن ضرباتي کاري و حقيقي ، البته با ابزاري غير از حرکات سخت افزاري است. بايد درک کرد که آنچه که فتنه گران به آن احتياج دارند ، برخورد سخت افزاري با سران فتنه و آنچه که مکروه مي دارد ، برخوردي مديريت شده ، حکيمانه ، قوي اما نرم افزارانه است. همچنان که بايستي بياد داشت اين فتنه گران ، لياقت توبه و طهارت از رجس گناهان خود را نيز در درگاه الهي از دست داده و از سوي ديگر فرصت فتنه انگيزي مجددا را نيز نبايد به آنان داد. اين مسيري است که در انتهاي آن چيزي جز زوال دائمي اين بي مايگان پست جوهر قرار ندارد.
علاقمندان و دلسوزان انقلاب و نظام اسلامي و سربازان نظام ولايت مطلقه ي فقيه ، بايد با نگاهي عميق و بصير ، به درک مديريت عالمانه ي نظام اسلامي در اين صحنه پرداخته و همراهي خود با اين مديريت را فروني بخشند و دست ياري نظام اسلامي در طراحي و اجراي حرکات مدبرانه و حکيمه براي سوزاندن ريشه ي اين فتنه گران را بگيرند.