100 ویژگی رسول الله الاعظم محمد مصطفی(ص) از کتابهای «منتهی الآمال» مرحوم محدث قمی و «مکارم الاخلاق» مرحوم طبرسی
مشرق---1-هنگام راه رفتن با آرامی و وقار راه می رفت 2-در راه رفتن قدم ها را بر زمین نمی کشید. 3-گاهش پیوسته به زیر افتاده و بر زمین دوخته بود. 4-هرکه را می دید مبادرت به سلام می کرد و کسی در سلام بر او سبقت نگرفت. 5-وقتی با کسی دست می داد دست خود را زودتر از دست او بیرون نمی کشید. 6-با مردم چنان معاشرت می کرد که هرکس گمان می کرد عزیزترین فرد نزد آن حضرت است. 7-هرگاه به کسی می نگریست به روش ارباب دولت با گوشه ی چشم نظر نمی کرد. 8-هرگز به روی مردم چشم نمی دوخت و خیره نگاه نمی کرد. 9-چون اشاره می کرد با دست اشاره می کرد نه با چشم و ابرو. 10-سکوتی طولانی داشت و تا نیاز نمی شد لب به سخن نمی گشود. 11-هرگاه با کسی هم صحبت می شد به سخنان او خوب گوش فرا می داد. 12-چون با کسی سخن می گفت کاملا برمیگشت و رو به او می نشست. 13-با هرکه می نشست تا او اراده ی برخاستن نمی کرد آن حضرت برنمی خاست. 14-در مجلسی نمی نشست و برنمی خاست مگر با یاد خدا. 15-هنگام ورود به مجلسی در آخر و نزدیک درب می نشست نه در صدر آن. 16-در مجلس جای خاصی را به خود اختصاص نمی داد و از آن نهی می کرد. 17-هرگز در حضور مردم تکیه نمی زد. 18-اکثر نشستن آن حضرت رو به قبله بود. 19-اگر در محضر او چیزی رخ می داد که ناپسند وی بود نادیده می گرفت. 20-اگر از کسی خطایی صادر می گشت آن را نقل نمی کرد. 21-کسی را بر لغزش و خطای در سخن مواخذه نمی کرد. 22-هرگز با کسی جدل و منازعه نمی کرد. 23-هرگز سخن کسی را قطع نمی کرد مگر آنکه حرف لغو و باطل بگوید. 24-پاسخ به سوالی را چند مرتبه تکرار می کرد تا جوابش بر شنونده مشتبه نشود. 25-چون سخن ناصواب از کسی می شنید. نمی فرمودـ« چرا فلانی چنین گفت» بلکه می فرمود « بعضی مردم را چه می شود که چنین می گویند؟» 26-با فقرا زیاد نشست و برخاست می کرد و با آنان هم غذا می شد. 27-دعوت بندگان و غلامان را می پذیرفت. 28-هدیه را قبول می کرد اگرچه به اندازه ی یک جرعه شیر بود. 29-بیش از همه صله ی رحم به جا می آورد. 30-به خویشاوندان خود احسان می کرد بی آنکه آنان را بر دیگران برتری دهد. 31-کار نیک را تحسین و تشویق می فرمود و کار بد را تقبیح می نمود و از آن نهی می کرد. 32-آنچه موجب صلاح دین و دنیای مردم بود به آنان می فرمود و مکرر می گفت هرآنچه حاضران از من می شنوند به غایبان برسانند. 33-هرکه عذر می آورد عذر او را قبول می کرد. 34-هرگز کسی را حقیر نمی شمرد. 35-هرگز کسی را دشنام نداد و یا به لقب های بد نخواند. 36-هرگز کسی از اطرافیان و بستگان خود را نفرین نکرد. 37-هرگز عیب مردم را جستجو نمی کرد. 38-از شر مردم برحذر بود ولی از آنان کناره نمی گرفت و با همه خوشخو بود. 39-هرگز مذمت مردم را نمی کرد و بسیار مدح آنان نمی گفت. 40-بر جسارت دیگران صبر می فرمود و بدی را به نیکی جزا می داد. 41-از بیماران عیادت می کرد اگرچه دور افتاده ترین نقطه ی مدینه بود. 42-سراغ اصحاب خود را می گرفت و همواره جویای حال آنان می شد. 43-اصحاب را به بهترین نام هایشان صدا می زد. 44-با اصحابش در کارها بسیار مشورت می کرد و بر آن تاکید می فرمود. 45-در جمع یارانش دایره وار می نشست و اگر غریبه ای بر آنان وارد می شد نمی توانست تشخیص دهد که پیامبر کدامیک از ایشان است 46-میان یارانش انس و الفت برقرار می کرد. 47-وفادارترین مردم به عهد و پیمان بود. 48-هرگاه چیزی به فقیر می بخشید به دست خودش می داد و به کسی حواله نمی داد. 49-اگر در حال نماز بود و کسی پیش او می امد نمازش را کوتاه می کرد. 50-اگر در حال نماز بود و کودکی گریه می کرد نمازش را کوتاه می کرد. 51-عزیزترین افراد نزد او کسی بود که خیرش بیشتر به دیگران می رسید. 52-احدی از محضر او نا امید نبود و می فرمود « برسانید به من حاجت کسی را که نمی تواند حاجتش را به من برساند.» 53-هرگاه کسی از او حاجتی می خواست اگر مقدور بود روا می فرمود و گرنه با سخنی خوش و با وعده ای نیکو او را راضی می کرد. 54-هرگز جواب رد به درخواست کسی نداد مگر آنکه برای معصیت باشد. 55-پیران را بسیار اکرام می کرد و با کودکان بسیار مهربان بود. 56-غریبان را خیلی مراعات می نمود. 57-با نیکی به شروران دل آنان را به دست می آورد و مجذوب خود می کرد. 58-همواره متبسم بود و در عین حال خوف زیادی از خدا بردل داشت . 59-چون شاد می شد چشم ها را بر هم می گذاشت و خیلی اظهار فرح نمی کرد. 60-اکثر خندیدن آن حضرت تبسم بود و صدایش به خنده بلند نمی شد . 61-مزاح می کرد اما به بهانه ی مزاح و خنداندن حرف لغو و باطل نمی زد. 62-نام بد را تغییر می داد و به جای آن نام نیک می گذاشت. 63-بردباریش همواره بر خشم او سبقت می گرفت. 64-از برای فوت دنیا ناراحت نمی شد و یا به خشم نمی آمد. 65-از برای خدا آنچنان به خشم می آمد که دیگر کسی او را نمی شناخت 66-هرگز برای خودش انتقام نگرفت مگر آنکه حریم حق شکسته شود. 67-هیچ خصلتی نزد آن حضرت منفورتر از دروغگویی نبود. 68-در حال خشنودی و نا خشنودی جز یاد حق بر زبان نداشت. 69-هرگز درهم و دیناری نزد خود پس انداز نکرد . 70-در خوراک و پوشاک چیزی زیادتر از خدمتکارانش نداشت. 71-بر روی خاک می نشست و بر روی خاک غذا می خورد. 72-بر روی زمین می خوابید. 73-کفش و لباس را خودش وصله می کرد. 74-با دست خودش شیر می دوشت و پای شتر ش را خودش می بست. 75-هر مرکبی برایش مهیا بود سوار می شد و برایش فرقی نمی کرد. 76-هرجا می رفت عبایی که داشت به عنوان زیر انداز خود استفاده می کرد. 77-اکثر جامه های آن حضرت سفید بود. 78-چون جامه ی نو می پوشید جامه ی قبلی خود را به فقیری می بخشید. 79-جامه ی فاخری که داشت مخصوص روز جمعه بود. 80-در هنگام کفش و لباس پوشیدن همیشه از سمت راست آغاز می کرد. 81-ژولیده مو بودن را کراهت می دانست. 82-همیشه خوشبو بود و بیشترین مخارج آن حضرت برای خریدن عطر بود. 83-همیشه با وضو بود و هنگام وضو گرفتن مسواک می زد. 84-نور چشم او در نماز بود و اسایش و آرامش خود را در نماز می یافت. 85-ایام سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم هرماه را روزه می داشت. 86-هرگز نعمتی را مذمت نکرد. 87-اندک نعمت خداوند را بزرگ می شمرد. 88-هرگز از غذایی تعریف نکرد یا از غذایی بد نگفت. 89-موقع غذا هرچه حاضر می کردند میل می فرمود. 90-در سر سفره از جلوی خود غذا تناول می فرمود. 91-بر سر غذا از همه زودتر حاضر می شدو از همه دیرتر دست می کشید. 92-تا گرسنه نمی شد غذا میل نمی کرد و قبل از سیر شدن منصرف می شد. 93-معده اش هیچ گاه دو غذا را در خود جمع نکرد. 94-در غذا هرگر آروغ نزد. 95-تا آنجا که امکان داشت تنها غذا نمی خورد. 96-بعد از غذا دستها را می شست و بر روی خود می کشید. 97-وقت آشامیدن سه جرعه آب می نوشید؛ اول آنها بسم الله و آخر آنها الحمدلله. 98-از دوشیزگان پرده نشین با حیاتر بود. 99-چون می خواست به منزل وارد شود سه بار اجازه می خواست. 100-اوقات
داخل منزل را به سه بخش تقسیم می کرد: بخشی برای خدا، بخشی برای خانواده و
نیز بخشی برای خودش بود و وقت خودش را نیز با مردم قسمت می کرد.