مشرق؛ پس از پیروزی انقلاب اسلامی سقط جنین همواره یکی از موضوعات مورد علاقه فمینیست ها برای بیان مصادیق نقض حقوق زنان در ایران بوده است.
موافقان سقط جنین که تعداد خود را زیاد و شاید بی شمار!!! میدانند، معتقدند: مخالفان سقط جنین صرفا چند ادله اخلاقی و مذهبی در دست دارند که این ادله در برابر حق زن برای تصمیم گیری درباره بدن خویش کفایت نمی کنند و هنگامی که مادر به عنوان انسان بالفعل حضور دارد، نباید حق او را به خاطر جنین که انسان بالقوه ای است زیر پا گذاشت.
البته این گونه نیست که تمام فمینیستها موافق بی قید و شرط سقط جنین باشند، برخی از آنها آزاد بودن سقط جنین را به مواردی همچون جنین ناقص، ناقص الخلقه و جنین حاصل از روابط خارج از ازدواج محدود می کنند.
موافقان سقط، منع قانونی سقط جنین در ایران عامل رشد مراکز غیربهداشتی مخفیانه و باندهای زیرزمینی و ایجاد بازار سیاه برای این کار می دانند، بازاری که مدعی اند سالانه بیش از 80 هزار مشتری دارد و البته که موافقان سقط، دل نگران آن دسته زنان و دخترانی هستند که بر اثر عفونت و سایر عوارض مراجعه به مراکز غیرقانونی خانه نشین قبرستان می شوند. زنان و دخترانی که به علت بیماری، فقر، اعتیاد، طلاق، روابط خارج از ازدواج و ...(به نقل از موافقان) به مراکز غیربهداشتی مراجعه کرده و آنها که هزینه کافی ندارند به آمپول سقط گوساله هم راضی میشوند.
موافقان سقط جنین ادله محکمه پسند دیگری نیز دارند، مانند گزارش سازمان پزشکان بدون مرز که در آن ذکر شده از هر 100 نفری که به مراکز غیرقانونی مراجعه می کنند، 20 نفر فوت می شوند که اغلب دختران بین 16-30 سال هستند. همچنین درست است که جمهوری اسلامی با غیرقانونی دانستن سقط سلامت زنان را با مسائل مذهبی آمیخته و با آن برخورد ایدئولوژیک می کند و نیز اختلاف نظر مراجع عظام تقلید درباره سقط جنین نیز بر کسی پوشیده نیست، همچنان فشار سنت ها و مسائل اقتصادی و اجتماعی هم انکارناپذیر است. موافقان سقط جنین درست می گویند که سقط در کشورهای مختلف و در ایران هم، تحت تاثیر اخلاق، دین و سیاست قرار گرفته درحالیکه افراد زیادی هستند که به هر دلیلی، دلشان نمی خواهد تولد جنین درون رحمشان را تجربه کنند و چون بر بدن خود مالکیت دارند اقدام به سقط می کنند.
به همین راحتی! در محکمهای که انسان تصمیم گیرنده است، با این حجم از ادلههای قانونی و انسانی، جنین بی دفاع محکوم به مرگ می شود و انسان که پس از دریدن پرده های عفت و حیا حکم به مردن خدا داد، امروز حکم به میراندن بنده خدا می دهد. کسانی که دیروز لذت خدائی کردن به سبک فرعون را تجربه کرده اند، امروز برای بی عفتان داخل ایران نسخه حقوق بشری می پیچند. مگر نه، فهم اینکه بیشترین آمار جنین های سقط شده مربوط به روابط خارج نامشروع و یا روابط کنترل نشده همسران است نیازی به فرمول های پیچیده فیزیک ندارد. بیشترین بندگان سقط شده خدا که جسد آن ها در کنار خیابان و در میان زباله ها یافت می شود یا حاصل هوس بازی خارج از چاچوب اند، یا حاصل خودپرستی والدینی که حوصله نگهداری نوزاد را ندارند، چرا که تا همین اواخر، فقرا اغلب جنین های خود را به دنیا آورده و بعد سر راه می گذاشتند، نه اینکه جسد او را در جوی آب بیاندازند.
شاید در سایر نقاط زمین این گونه نباشد، حداقل در ایران این گونه است که شرافت فقرا و مستمندان بیشتر از هوس بازان و بی عفتانی است که آزاد نبودن هرگونه سقطی آن ها را آزار میدهد.
مدت ها میگذرد از زمانی که خدا انسان را آفرید و به ملائکه خود فرمود میخواهد او را خلیفه الله قرار دهد، انسان خطا کرد و به زمین آمد و قرن ها زندگی کرد. با پیشرفت علوم و تکنولوژی و ارتقاء سطح کیفی زندگی انسان خدای ساعت ساز را به کناری نهاد و برایش مراسم تدفین گرفت. جایگاه خدایی بدون خدا ماند، انسان خود را خدا خواند و به حکومت پرداخت. انواع قوانین و مقررات دل به خواه وضع کرد و هرآنچه قانون برجای مانده از سنت انبیاء و اولیای الهی بود را لغو کرد. اکنون انسانی که فراموش کرده خدا تنها در ذهن او مرده و نه در عالم واقع، حکم به کشتن بندگان خدا می دهد، آن هم آزادانه!
موافقان سقط جنین که تعداد خود را زیاد و شاید بی شمار!!! میدانند، معتقدند: مخالفان سقط جنین صرفا چند ادله اخلاقی و مذهبی در دست دارند که این ادله در برابر حق زن برای تصمیم گیری درباره بدن خویش کفایت نمی کنند و هنگامی که مادر به عنوان انسان بالفعل حضور دارد، نباید حق او را به خاطر جنین که انسان بالقوه ای است زیر پا گذاشت.
البته این گونه نیست که تمام فمینیستها موافق بی قید و شرط سقط جنین باشند، برخی از آنها آزاد بودن سقط جنین را به مواردی همچون جنین ناقص، ناقص الخلقه و جنین حاصل از روابط خارج از ازدواج محدود می کنند.
موافقان سقط، منع قانونی سقط جنین در ایران عامل رشد مراکز غیربهداشتی مخفیانه و باندهای زیرزمینی و ایجاد بازار سیاه برای این کار می دانند، بازاری که مدعی اند سالانه بیش از 80 هزار مشتری دارد و البته که موافقان سقط، دل نگران آن دسته زنان و دخترانی هستند که بر اثر عفونت و سایر عوارض مراجعه به مراکز غیرقانونی خانه نشین قبرستان می شوند. زنان و دخترانی که به علت بیماری، فقر، اعتیاد، طلاق، روابط خارج از ازدواج و ...(به نقل از موافقان) به مراکز غیربهداشتی مراجعه کرده و آنها که هزینه کافی ندارند به آمپول سقط گوساله هم راضی میشوند.
موافقان سقط جنین ادله محکمه پسند دیگری نیز دارند، مانند گزارش سازمان پزشکان بدون مرز که در آن ذکر شده از هر 100 نفری که به مراکز غیرقانونی مراجعه می کنند، 20 نفر فوت می شوند که اغلب دختران بین 16-30 سال هستند. همچنین درست است که جمهوری اسلامی با غیرقانونی دانستن سقط سلامت زنان را با مسائل مذهبی آمیخته و با آن برخورد ایدئولوژیک می کند و نیز اختلاف نظر مراجع عظام تقلید درباره سقط جنین نیز بر کسی پوشیده نیست، همچنان فشار سنت ها و مسائل اقتصادی و اجتماعی هم انکارناپذیر است. موافقان سقط جنین درست می گویند که سقط در کشورهای مختلف و در ایران هم، تحت تاثیر اخلاق، دین و سیاست قرار گرفته درحالیکه افراد زیادی هستند که به هر دلیلی، دلشان نمی خواهد تولد جنین درون رحمشان را تجربه کنند و چون بر بدن خود مالکیت دارند اقدام به سقط می کنند.
به همین راحتی! در محکمهای که انسان تصمیم گیرنده است، با این حجم از ادلههای قانونی و انسانی، جنین بی دفاع محکوم به مرگ می شود و انسان که پس از دریدن پرده های عفت و حیا حکم به مردن خدا داد، امروز حکم به میراندن بنده خدا می دهد. کسانی که دیروز لذت خدائی کردن به سبک فرعون را تجربه کرده اند، امروز برای بی عفتان داخل ایران نسخه حقوق بشری می پیچند. مگر نه، فهم اینکه بیشترین آمار جنین های سقط شده مربوط به روابط خارج نامشروع و یا روابط کنترل نشده همسران است نیازی به فرمول های پیچیده فیزیک ندارد. بیشترین بندگان سقط شده خدا که جسد آن ها در کنار خیابان و در میان زباله ها یافت می شود یا حاصل هوس بازی خارج از چاچوب اند، یا حاصل خودپرستی والدینی که حوصله نگهداری نوزاد را ندارند، چرا که تا همین اواخر، فقرا اغلب جنین های خود را به دنیا آورده و بعد سر راه می گذاشتند، نه اینکه جسد او را در جوی آب بیاندازند.
شاید در سایر نقاط زمین این گونه نباشد، حداقل در ایران این گونه است که شرافت فقرا و مستمندان بیشتر از هوس بازان و بی عفتانی است که آزاد نبودن هرگونه سقطی آن ها را آزار میدهد.
مدت ها میگذرد از زمانی که خدا انسان را آفرید و به ملائکه خود فرمود میخواهد او را خلیفه الله قرار دهد، انسان خطا کرد و به زمین آمد و قرن ها زندگی کرد. با پیشرفت علوم و تکنولوژی و ارتقاء سطح کیفی زندگی انسان خدای ساعت ساز را به کناری نهاد و برایش مراسم تدفین گرفت. جایگاه خدایی بدون خدا ماند، انسان خود را خدا خواند و به حکومت پرداخت. انواع قوانین و مقررات دل به خواه وضع کرد و هرآنچه قانون برجای مانده از سنت انبیاء و اولیای الهی بود را لغو کرد. اکنون انسانی که فراموش کرده خدا تنها در ذهن او مرده و نه در عالم واقع، حکم به کشتن بندگان خدا می دهد، آن هم آزادانه!