کد خبر 185534
تاریخ انتشار: ۲۳ دی ۱۳۹۱ - ۱۵:۴۸

بحران سازي در عراق به دنبال بر هم زدن معادله كلي ائتلاف ها و دولت سازي در تغييرات جغرافيايي و تعريف تضادها در ژئوپليتيك منطقه اي است كه در اولين كاركردهاي خود، بحران در سوريه را تغذيه نمايد و در گام بعدي و به موازات آن، آسيب هاي جدي در حوزه امنيت و منافع ملي جمهوري اسلامي توليد نمايد.

مشرق--- ثبات در هر سيستم پايدار، موجب كاركرد آن سيستم مي شود و بي نظمي قادر است از عملكرد تعريف شده سيستمي جلوگيري كنند. شايد اين منطق اوليه راهبرد هرج ومرج سازنده آمريكايي باشد تا از طريق بي ثباتي در سيستم هاي رقيب، فرصت هاي آنها را كاهش و امكان توليد فرايند همسو و هماهنگ با منافع آمريكايي را افزايش دهد. در واقع اين راهبرد، يك رفتار نامتقارن در محيط و سيستم هاي سياسي است و پاسخ آن نيز در راهبردهاي نامتقارن امكان پذير است.
اين سياست آمريكايي از دوره بوش پسر براي اجراي طرح «خاورميانه بزرگ» در گفتمان هاي سياسي مطرح شد و دستگاه هاي مختلف ديپلماسي آمريكايي آن را به اجرا گذاشتند.
معمولاً اين سياست آمريكايي زماني مبناي رفتار سياست خارجي آمريكايي قرار مي گيرد كه محيط هاي هدف، با رويكردهاي آمريكايي زاويه دارند و يا در تضاد به سر مي برند. يعني اين سياست در محيط ها و يا كشورهاي هماهنگ و همسو با منافع غرب و آمريكا به اجرا در نمي آيد. در مصداق هاي جغرافيايي مثلاً در بحرين و عربستان و اردن و امارات و تركيه، براي پايداري نظام هاي سياسي از روش مديريت رفتار مخالفان و كند كردن برنامه هاي آنها و يا به تعويق انداختن آن و يا به انحراف كشيدن آن، استفاده مي شود، ولي در مصر، ليبي، تونس، لبنان، سوريه و نهايتاً عراق و ايران از راهبرد «هرج و مرج سازنده» استفاده مي شود. اين راهبرد به دنبال اين است كه نظم موجود در اين كشورها، كه كاركردهاي متضاد با منافع آمريكايي دارند، از مسير خارج شده و يا ضريب كارآمدي آنها كاهش يابد و از طريق بي ثباتي هدايت شده، فرصت هاي بازيگري و يك نظم هماهنگ با منافع آمريكايي ، شكل گيرد.
اين راهبرد از طريق ابزارهاي گوناگون رسانه اي، ديپلماسي پنهان و آشكار و با به كارگيري بازيگران مختلف داخلي و خارجي به اجرا در مي آيد.
پروژه بحران سازي در سوريه با هدف خارج كردن آن از حلقه مقاومت منطقه اي و بر هم زدن معادله ضدصهيونيستي و ضدآمريكايي از دو سال قبل شروع شده و فازهاي گوناگوني را پشت سر گذاشته است. اين راهبرد در سوريه برخلاف پيش بيني و زمان بندي آن براي كسب نتايج اصلي، به مرحله اي رسيده است كه احتمال معكوس شدن و سونامي تخريب و هزينه وسيع براي آمريكا و نظام هاي همسو با آمريكا را افزايش داده و روش ها و ابزارهاي به كار گرفته شده در سوريه، در شرايط «خودفرسايشي» قرار گرفته اند.
ادامه چنين شرايطي در سوريه، يك بن بست در راهبرد اصلي محسوب مي شود و آمريكا ناچار به ادامه بازي در محيط پيراموني عراق است تا ظرفيت ها و فرصت هاي جديدي براي تأثيرگذاري در بحران سوريه كسب نمايد.
اين كار در لبنان و با تكيه بر جريان 14 مارس و تجمع امكانات و گروه هاي سلفي و تكفيري براي استمرار بخشيدن به پتانسيل بي ثباتي در سوريه دنبال شده تا در فاز ايده آل، امكان خلاصي از حزب الله لبنان را فراهم كند. كانديداي بعدي اين راهبرد جديد، عراق است كه با وجود هزينه هاي چند هزار ميلياردي و تلفات چند هزار نفري آمريكا در عراق، اكنون در مسير منافع آمريكايي، بازي نمي كند و يا براي بازي آمريكايي در سوريه، به عنوان يك مانع مطرح است. از آنجا كه در عراق نيز برخي نيروهاي كردي و يا سني، آمادگي همراهي با آمريكا را دارند، گسترش بي ثباتي و هرج ومرج سازنده در عراق، مي تواند به توليد فرصت هاي جديد براي آمريكا در عراق و در سوريه منجر شود. به همين دليل از طريق ورود به اختلافات قومي و مذهبي و يا رقابت هاي سياسي، شرايط را براي اجراي اين پروژه مهيا مي كند. جريان «مسعود بارزاني» كه به شكل آشكاري به دنبال كردستان بزرگ مي باشد و رفتارهاي خود را از ابتداي دولت سازي در عراق، بر مبناي آن قرار داده، اكنون با وسوسه گسترش حوزه خودمختاري در كردستان سوريه، به اين بازي وارد، شده است. بارزاني كه در حال حاضر، پيگيري شعار خود در تركيه را امكان پذير نمي داند، همراهي با اردوغان و كسب حمايت هاي عربستان و قطر را براي ايفاي نقش در سوريه پذيرفته و با بهره گيري از اختيارات «فرافدرالي» در آموزش و تجهيز و انتقال گروه هاي تروريستي به داخل سوريه همكاري مي كند. واكنش حكومت عراق براي جلوگيري از اين كار، با عكس العمل بارزاني و صف كشيدن پيشمرگ ها در مقابل ارتش عراق روبه رو شد و البته اقدامات بارزاني با كاهش شديد روبه رو شد. بهانه بعدي، در خصوص قراردادهاي نفتي مستقل «اقليم كردستان» با طرف هاي خارجي و بدون دخالت دولت مركزي بود كه با عكس العمل دولت مركزي روبه رو شد و به ويژه اينكه، رفتار دولت تركيه در تعامل با اقليم كردستان كه خارج از عرف ديپلماتيك و با هدف تضعيف دولت مركزي به عمل مي آمد، واكنش هاي مردمي و رسمي در عراق را در بر داشت. مسئله بعدي در ادامه پرونده قضايي طارق الهاشمي بود كه در دادگاه بدوي و استيناف، حكم دستگيري و اعدام وي به دليل مشاركت در اقدامات تروريستي در عراق، تأييد شده بود؛ ولي با حمايت غيرقانوني تركيه روبه رو شد و به عنوان يك ظرفيت جديد براي ايجاد بحران در عراق، از سوي تركيه و آمريكا و ارتجاع عرب مورد بهره برداري قرار گرفت. پرونده اقدامات تروريستي با پيگيري هاي قضايي و اعترافات تيم محافظان طارق الهاشمي به «رافع العيساوي» از ليست العراقيه رسيد كه چهره اي علني تر در رفتارهاي بعثي و تروريستي است. مطرح شدن اتهامات تروريستي در مورد العيساوي، بهانه آغاز واكنش هاي طايفه اي در استان «الانبار» قرار گرفت و بقيه چهره هاي بعثي كه در تروريسم در عراق دستي داشتند نيز مانند؛ «حارث الضاري» و «صالح المطلك» وارد ميدان بحران سازي شدند. گزارش هاي رسانه اي حاكي است كه قطر براي هر شركت كننده در تظاهرات در استان الانبار هداياي مالي ارسال كرده و همان روش هاي اوليه در پروژه سوريه در عراق نيز تكرار مي شود. ترك ها نيز از مدت ها قبل و از زبان اردوغان و داوود اوغلو بر آتش تضاد طايفه اي در عراق دميدند و با مواضع مداخله گرانه، حكومت عراق را هدف قرار دادند. در تظاهرات استان الانبار عراق كه چند روز هم ادامه داشته، شعارها و پرچم هاي خاصي به كارگرفته شده، تا زمينه يك جنگ و بحران مذهبي را در عراق توليد كنند.
اين رويداد آنچنان براي ارتجاع عرب، تركيه و آمريكا حائز اهميت است كه اردوغان سراسيمه به واشنگتن رفته تا ابعاد و ظرفيت ها و برنامه هاي ممكن را با اوباما هماهنگ نمايد. استان الانبار در جغرافياي غرب عراق، همجوار با سوريه و در بخش هايي نيز با عربستان متصل است. سعودي ها از مدت ها قبل به دنبال يك كريدور جغرافيايي مستقل از اردن و لبنان و تركيه بودند تا بتوانند با اعزام گروه هاي تكفيري و القاعده اي به سوريه، جايگاه خود را در بحران سوريه ارتقا دهند. تركيه نيز كه با كابوس شكست سياست هاي خود در سوريه روبه روست، ايجاد منطقه اي در عراق كه بتواند به ادامه پمپاژ تروريست ها به داخل سوريه كمك كند و تضادهاي منطقه اي را به سود خود تغيير دهد، مدنظر داشته و لذا همكاري اقتصادي با بارزاني را مقدمه همكاري هاي سياسي و امنيتي گسترده قرار داده است. نگاه و اميد بارزاني و اردوغان و خصوصاً رژيم صهيونيستي اين است كه جريان كردي سوريه كه تا به حال در مقابل پروژه بحران سازي در سوريه عمل كرده است را بي طرف و يا در مسير برنامه هاي خود قرار دهند. اين تمايل با راهبردي مطلوب رژيم صهيونيستي كه اخيراً نيز آشكارا از آن سخن مي گويند هماهنگ و همسوست. تجزيه سوريه بر مبناي مذهبي و طايفه اي، بهترين گزينه صهيونيست ها ارزيابي شده و فرسايش قدرت نظامي سوريه، سطح حداقل منافع صهيونيست ها قلمداد شده است.
آنچه در اين طرح براي عراق برنامه ريزي شده و يا اميدوار است با فعال سازي زمينه ها به آن دست يابد، داراي دو بعد قومي و مذهبي است. از يك سو جريان كردي بارزاني و از سوي ديگر، به ظرفيت هاي بعثي - سني و به ويژه سلفي هاي افراطي در استان الانبار تكيه دارد.
با اينكه كردها در يكصد سال اخير همواره در كنار شيعيان عراق بوده اند و در دولت سازي اخير عراق نيز هم پيمان اصلي در تشكيل كابينه عراق بوده اند، بحران سازي در عراق به دنبال بر هم زدن معادله كلي ائتلاف ها و دولت سازي در تغييرات جغرافيايي و تعريف تضادها در ژئوپليتيك منطقه اي است كه در اولين كاركردهاي خود، بحران در سوريه را تغذيه نمايد و در گام بعدي و به موازات آن، آسيب هاي جدي در حوزه امنيت و منافع ملي جمهوري اسلامي توليد نمايد.
حال كه آمريكا و غرب با پارادوكس همكاري با تروريست ها و القاعده در سوريه و شكست پروژه براندازي در اين كشور روبه روست، براي مطرح كردن پرونده سوريه در كنار مذاكرات هسته اي با ايران بايد نشان دهد كه ايران نيز در حوزه هاي مرتبط با اين بحران، آسيب هايي را متوجه خود مي بيند تا پيوند بين مذاكرات هسته اي و بحران سوريه، داراي وجاهت باشد.
همان گونه كه در ابتداي بحث عنوان شد، پروژه «هرج ومرج سازنده» با ماهيت نامتقارن به اجرا درمي آيد و واكنش و مديريت آن نيز نامتقارن است و از آنجا كه اجزا و بخش هاي اين پروژه از عناصر و بازيگران متضاد و غيرهمسو تشكيل شده، فشل كردن و به شكست كشيدن اين پروژه از طريق تشديد تضادهاي داخلي و مديريت كلان امكان پذير است.
ارتش تركيه و نظاميان اين كشور و ناسيوناليست هاي ترك، در يك باور تاريخي، بارزاني و همكاري با وي را خط قرمز خود و مبناي خيانت ملي مي دانند. اكنون نيز اردوغان كه در سوداي عثماني گري توهمي است به اين خط قرمز وارد شده و فكر مي كند با هدايت پتانسيل بارزاني به منطقه كردستان سوريه و بي طرف كردن اوجلان و پ.ك.ك، امكان حذف آسيب هاي امنيت ملي و يكپارچگي براي تركيه را تضمين خواهد كرد. حال آنكه، آسيب پذيري تركيه از اين ناحيه بسيار خسارت بارتر از ديگر كشورهاي منطقه و خصوصاً سوريه است. اگر عربستان از فروپاشي نظام عشيره پادشاهي در هراس است و تمامي برآوردهاي غربي و صهيونيستي بر آن گواهي مي كنند، تلاش هاي اين نظام در حال مرگ، كه اميد به تعويق زمان فروپاشي دارد، به افزايش نگراني و هزينه هاي غربي و صهيونيستي در منطقه و حوزه هاي همجوار رژيم صهيونيستي دامن خواهد زد.
در نگاه آينده پژوهانه آمريكا در گزارش 2030، منافع آمريكايي در گسترش تضادهاي مذهبي در آسياي غربي (خاورميانه) به كارگيري شبكه هاي اجتماعي و بازيگران غيررسمي استوار خواهد بود كه بايد وظيفه براندازي نظام هاي سياسي، به چالش كشيدن اين نظام هاي رقيب را با كمترين هزينه براي آمريكا، به اجرا بگذارد. جوهر اين گزارش كه عمدتاً با نگاه اقتصادي تنظيم شده، مولفه هاي اقتصادي و مادي است و به همين دليل، منحني اقتدار جهاني آمريكا را در حال افول مي داند و خود را از جايگاه پليس جهاني بركنار مي داند. آمريكايي ها كه اميدي به نظام هاي ديكتاتوري هم پيمان خود در غرب آسيا (خاورميانه) ندارند، به ناچار خود را با جريان هاي تروريستي- القاعده اي و تكفيري همراه قرارداده اند تا امكان توليد ارزش افزوده ژئوپليتيكي را ميسر كنند. حال آنكه اين همزيستي با القاعده و تروريسم از همان ابتدا براي آمريكا و رژيم صهيونيستي پرهزينه خواهد بود.
دولت عراق براي مديريت فتنه طائفه اي جديد در عراق كه ظرفيت بالايي براي چالش سازي ندارند، راهبردهاي چند لايه اي در دستور كار دارد. ابتدا اينكه، تمامي جريان هاي اهل سنت عراق با اين فتنه همراه نيستند و جريان هاي همراه نيز اختلافات زيادي با هم دارند. ثانياً اينكه، در اين پروژه عرب هاي سني بايد در كنار كردها قرار گيرند كه مشكلات فراوان بين آنها، به آسيب پذيري پروژه كمك خواهد كرد. ثالثاً اينكه، جريان بارزاني كه در سوداي قدرت و رهبري كردي است، با همراهي در پروژه ارتجاع عرب و تركيه و آمريكا، در درون حوزه كردي با چالش هاي بسياري روبه رو مي شود و قبل از كسب هرگونه دستاورد در سوريه، ظرفيت هاي ملي كردي را در درون عراق از دست خواهد داد.
اگر چه دولت مالكي، گفت وگو با معترضان را مطرح كرده و حكم قضايي براي «رافع العياوي» ارتباطي با مالكي و دستگاه اجرايي كشور ندارد، ولي انتخابات زودرس در عراق، در حداقل نتيجه احتمالي، جايگاه و منافع گروه هاي سني را تحت تأثير قرار خواهد داد و در ائتلاف هاي جديد، شرايط مسعود بارزاني نيز چه در اقليم كردستان عراق و چه در سطح ملي كاهش خواهد داشت.
مسعود بارزاني كه همواره در يك رقابت تاريخي با جلال طالباني بوده و روياي رهبري كردي را فراموش نكرده، از شوك سياسي حاصل از سكته وي در ساختار رسمي عراق، قصد بيشترين بهره برداري را دارد. وي اميدوار است در غياب يك رقيب در رهبري كردي، به تحكيم جايگاه خود بپردازد كه واكنش هايي را در حوزه هاي كردي، عراقي و غيرعراقي و يا از سوي ديگر، بازيگران محلي و منطقه اي شكل خواهد داد و اين روياي شيرين را تلخ خواهد كرد.
اگر به هر دليلي، جلال طالباني از ادامه مسئوليت رياست جمهوري عراق معاف شود، گزينه انتخابات زودرس در عراق، جدي تر خواهد شد. شرايط انتخاباتي در طبيعت رقابتي خود، فرصتي براي آمريكايي ها و سپس ترك ها و ارتجاع عرب به وجود مي آورد تا هم براي نتايج انتخابات و هم پروسه بحران سازي براي پس از آن اميدوار باشند. از هم اكنون روشن است كه فتنه انتخاباتي بخشي از بهانه بي ثباتي در عراق خواهد بود، تا از ظرفيت هاي دولت سازي عراق جلوگيري كرده، امكان پيوند اين بي ثباتي با بحران سوريه را مهيا كند.
اگرچه گروه هاي بعثي و تكفيري : القاعده اي عراق خاطره خوشي از جنگ مذهبي ندارند و آسيب پذيري هاي خود را فراموش نكرده اند؛ ولي آمريكا و عربستان و قطر اميدوارند با هدايت موج جديدي از تكفيري ها و القاعده ديگر كشورها به عراق، با تكرار بحران سوريه در اين كشور، به اهداف خرد و كلان، داخلي و منطقه اي و پيش بيني شده شان دست يابند. هر يك از عناوين مطرح شده، دستور كار فوري براي عقيم گذاشتن برنامه فتنه در عراق مي باشد كه با روش هاي نامتقارن و معطوف به پرهزينه كردن اين سياست ها براي آمريكا و بازيگران همراه آن بايد دنبال شود.

*صبح صادق

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس