به گزارش مشرق، علیرضا زاکانی نماینده مردم تهران در مجلس و عضو كميته ويژه حوادث پس از انتخابات 88 به مناسبت سالگرد حماسه 9 دی گفتوگویی را با جوان انجام داده است که متن آن به شرح زیر است:
ابتدا از كميته ويژه مجلس براي رسيدگي به قضيه كوي دانشگاه كه در 25 خرداد تشكيل شد، شروع ميكنيم. در حكم هم ظاهراً اشاره شده بود كه صرفا همين قضيه كوي پيگيري شود، ولي ظاهراً به كارهاي ديگر هم گسترش پيدا كرد.
كميته فقط ناظر به قضيه كوي دانشگاه نبود. البته حادثه اسفبار و تلخ كوي دانشگاه در شب 25 خرداد اتفاق افتاد، صبح فردا به آنجا رفتيم. آقاي نادران رفته بودند، صبحش من رفتم و بعد آقاي جلالي و آقاي ابوترابي آمدند.
بعد از تشكيل كميته؟
نه، كميته هنوز تشكيل نشده بود. صبح كه رفتيم، حادثه تلخي را ديديم و بعد متوجه شديم كه تعدادي از دانشجوها را هم دستگير كرده و بردهاند. تا نماز ظهر آنجا بوديم، با دانشجوها صحبت كرديم و خوابگاهها را هم ديديم. بعد هم من به فرمانده ناجا و معاون اطلاعات ناجا زنگ زدم. همانجا هم به ذهنم رسيد مهمترين كار، آزاد كردن سريع دانشجوياني است كه دستگير شدهاند، لذا در آنجا از دوستان خداحافظي كردم و به پليس امنيت رفتم. در راه بودم كه زنگ زدند و گفتند آقاي لاريجاني خواستهاند جلسهاي داشته باشيم و اين موضوع را پيگيري كنيم.
ما به خيابان پاستور دفتر شهيد مطهري رفتيم. مركزي در آنجا هست كه پيرامون آثار شهيد مطهري برنامهريزي ميكنند. غير از ما چهار نفر يعني آقاي نادران، آقاي ابوترابي، آقاي جلالي و بنده، آقاي عباسپور و آقاي كاتوزيان را هم آقاي لاريجاني دعوت كرده بودند و كار را هم مسئول دفتر آقاي لاريجاني دنبال ميكردند.
چه كاري را؟ دعوت و برگزاري جلسه؟
بله. جمعبندي اين بود كه قضيه را پيگيري و با نامزدهاي انتخاباتي كه شكست خوردهاند، صحبت كنيم و ببينيم اعتراضشان سر چيست؟ بحث جلسه فراتر از قضيه كوي دانشگاه بود. البته شرايطي هم كه اتفاق افتاد اين بود كه در همانجا هم بحثي بين خود ما پيش آمد و بعضي از آقايان انگار از راهپيمايي روز 25 خرداد خوشحال بودند.
بعضي از افراد آن جلسه؟
اعضاي آن جلسه خير، عدهاي از افرادي كه آنجا بودند. من همانجا بحث كردم. مثلاً در حكم اعضاي كميته، تعبير تبريك انتخابات به مردم را حذف كرده بودند.
آقاي لاريجاني حذف كرده بود؟
خير، البته من اعتراض كردم و بعد در اصل حكم، تبريك را آوردند. من همانجا از ديگران جدا شدم و سريع رفتم بازداشتگاه و فقط قرارهاي اوليهمان را گذاشتيم كه پيش آقاي موسوي برويم و از ايشان شروع كنيم، چون معترض اصلي آقاي موسوي بود.
اوين؟
نه، بازداشتگاههاي ناجا. رفتم و تا شب رئيس دانشگاه تهران و معاونت اطلاعات ناجا هم تشريف آوردند و سه چهار تا اتوبوس گرفتيم و حدود 137 نفر آزاد شدند.
همان شب؟
بله، همه آنها مال كوي نبودند و غير از كوي هم بودند. در آنجا با دوستان صحبت كرديم و با همكاري دادستاني و ناجا آنها شبانه آزاد شدند و جلوي كوي از اتوبوسها پياده شدند و به اتاقهايشان رفتند. چون تفاهم كرده بوديم كه كار دنبال شود، در ادامه نيزفردا بعدازظهر پيش آقاي موسوي رفتيم.
راحت وقت دادند؟
بله، فضا هم فضاي آرام و دوستانهاي بود.
قبل از اينكه وارد بحث كميته شويد، سؤالي را بپرسم. تركيب اعضا جزو اختيارات رئيس مجلس بود؟
بله.
منعي كه نداشت؟
خير، اما بعداً هم كه محل اشكال واقع شد و برخي نمايندگان اعتراض داشتند تركيب افراد، به رأي جمع هم گذاشته شد كه با رأي بالايي مجلس اين افراد را تأييد كردند.
يعني در مجلس هم رأيگيري كردند.
آن موقع نه، يك هفته بعد. به هر حال، رفتيم پيش آقاي موسوي و حدود يك ساعت و نيم جلسه داشتيم. فضا هم خيلي صميمي بود، از باب اينكه ما واقعاً ميخواستيم بفهميم مشكل كجاست كه ايشان اعتراض دارد. همانجا هم يكي از دوستان صحبت كرد و به مزاح به آقاي موسوي گفت: «دو نفر از اينها قطعاً به شما رأي ندادهاند» و اسم بنده و آقاي نادران را برد. دو نفر ديگر را نام برد و گفت: «اين دو نفر براي شما ستاد زده و كار كردهاند» و اسم دو نفر ديگر را گفت كه رأيشان معلوم نيست. البته همه اينها را به مزاح گفت. لذا گفت: «شما هرچه ميخواهيد بگوييد، چون در جمع ما كساني هستند كه اساساً براي شما كار كردهاند و فكر نكنيد كه تفكر جمع يكطرفه و يكپارچه است». صحبتهاي خودم يادم هست كه به ايشان گفتم: «خاطرات خوش دهه 60 و شرايط آن دوران در ذهنمان هست و شما را هم به عنوان نخستوزيري كه در آن دوره بوديد ميشناسيم. ما شما را مناسب رياست جمهوري نميدانستيم لذا تمام تلاشمان را كرديم فرد ديگري رأي بياورد، اما دشمن شما نيستيم. با اين حال امروز كه پيش شما آمدهايم، اگر دليلي داريد براي اينكه تقلب شده است يا دليل اعتراضتان را بگوييد، ما دنبال ميكنيم كه اگر مشكلي بود، رفع كنيم.»
يك ساعت و نيم آنجا بوديم و ايشان يك اعتراض داشت و ميگفت: «چرا رسانههاي مرا محدود كردهاند؟» نكته ديگر در پاسخ به سؤال ما در ارتباط دلايل اعتراض ايشان اين بود كه ميگفتند«اگر من كوتاه بيايم، اين 13 ميليون از من عبور ميكنند» و اين نكتهاي بود كه روي آن تأكيد داشت.
يعني ميگفت من اعتراضات را مديريت ميكنم؟
بله، يعني كار را مديريت كنم و اين 13 ميليون را براي خودم نگه دارم، ولي هيچ دليلي - حتي يك دليل كوچك هم- براي تقلب و اعتراضش نداشت.
بحثش ابطال انتخابات بود؟
نكتهاي را كه ايشان بيان ميكرد اين بود كه انتخابات را قبول نداشت، اما با اين حال در جلسه ما چيزي را ظهور و بروز نداد. هر چه بود ماحصل جلسه اين بود كه در جلسه بعدياي كه با ايشان ميگذاريم، ميتوانيم به تفاهم جدي برسيم، از باب اينكه اگر اعتراضي دارد، دلايلش را به ما بگويد و اگر اعتراضي هم ندارد، به قانون تمكين كند. خداحافظي كه كرديم، خدمت ايشان گفتيم انشاءالله جلسه بعد خدمتشان ميرسيم و صحبت ميكنيم. ايشان هم نه نگفت و با خوبي از هم جدا شديم.
جلسه بعدي در روز چهارشنبه، يعني يك روز بعد، با آقاي هاشمي بود.
چرا با آقاي هاشمي ديدار كرديد؟
درخواست ما اين بود كه آقاي هاشمي از ظرفيتهايي كه دارند استفاده نمايند و بهنوعي كساني را كه دارند قاعده انتخابات را به هم ميزنند، مجاب كنند. علاوه بر اينكه مطلع شويم كه آنچه اينها دنبال ميكنند، واقعاً چيست و حتي اگر آقاي هاشمي هم نكتهاي دارد، نكته ايشان را هم بشنويم.
ايشان از قضيه مناظرهها بهشدت ناراحت بود. بحث ما هم اين بود كه چرا قبل از انتخابات، در روز چهارشنبه آن نامه را داديد؟ ايشان ميگفت: «نامه را ابتدا خدمت مقام معظم رهبري دادم و دو ساعت بعد هم نامه منتشر كردم » و البته از كار خودشان دفاع ميكردند. ما نسبت به محتواي نامه و نحوه نگارش آن انتقاد داشتيم. ميگفت: «مقام معظم رهبري به من فرمودند كهاي كاش آن نامه را منتشر نميكرديد»، ولي نكتهاي كه بود از مطالب مطرح شده در مناظرهها بسيار ناراحت بودند و ميگفتند آقا فرمودند من قضيه مناظرهها را جبران ميكنم.
نكته جدياي كه وجود داشت و به نظرم يك حقيقت تلخ تاريخي است، اين بود كه وقتي آقاي ابوترابي توضيح داد كه نوع برخورد آقاي موسوي بهگونهاي بود كه منجر شد به زمينهاي براي تشكيل جلسه بعدي كه ما برويم و حرفهاي ايشان را بشنويم و اين زمينه مثبت را بيان كرد، آقاي هاشمي گفت: «آقاي موسوي همه حرفهايش را با شما نزده است» و بيان كرد كه شنبه صبح، يعني روز 23 خرداد، آقاي خاتمي به من زنگ زد و گفت: «ما ميخواهيم با آقاي سيدحسن خميني و آقاي مهندس موسوي پيش شما بياييم». من گفتم: «مجمع دارم و بايد به آنجا بروم و شما ظهر بياييد» و ظهر براي ناهار به دفتر من آمدند، يعني 23 خرداد كه هنوز آرا در حال شمارش است و فرداي بعد از روزي كه آقاي موسوي ساعت 11 شب اعلام كرده كه پيروز انتخابات است. ايشان گفت: «آقاي موسوي به چيزي كمتر از ابطال راضي نبود». يعني ظهر روز شنبه! و نكته دوم اينكه راههاي قانوني را هم قبول ندارد و لذا بايد گشت و مسير ديگري را پيدا كرد.
مگر آقاي موسوي بحث ابطال انتخابات را در جلسه با شما مطرح نكرد؟
گفت، ولي با اين صراحت و قاطعيت نگفت. بعد هم روز شنبه ظهر كه هنوز آرا دارد شمارش ميشود، هيچوقت ما چنين برداشتي از صحبتهاي ايشان نداشتيم و حتي اميدوار بوديم كه در جلسه بعد اگر اشكالي هست بگويد و اگر هم نيست از قانون تمكين كند. آقاي هاشمي رفسنجاني گفتند اينها ظهر آمدند و چنين صحبتي را كردند و لذا به چيزي كمتر از ابطال قانع نيستند و مسيرهاي قانوني را هم قبول ندارند.
آقاي هاشمي ضمناً بيان كردند كه شائبه تقلب به شكل جدي وجود دارد، وي به گفته آقاي ريشهري استناد كردند كه ايشان خودش به ايشان گفته بود كه يكي از افراد شهرري كه پدرش در كهك قم مينشينند، رفته بود به پدرش سر بزند و در آنجا در روز جمعه پانزدهم خرداد، يعني يك هفته قبل از انتخابات، ميرود و ميبيند پدرش نيست و وقتي پدرش برميگردد ميبيند سرانگشت ايشان جوهر استامپ دارد. سؤال كرده و پدرش گفته بود رفتم به آقاي احمدينژاد رأي بدهم و 50 هزار تومان هم پول گرفتهام. ايشان ميگفت: «آقاي ريشهري اين را گفته بود». نكته دوم اين بود كه ميگفت: «آقاي رضايي ميگويند حدود 8 ميليون اين آرا، «آب» است، يعني آب توي آن بستهاند و عدد رأي پايينتر است». پرسيديم: «خود ايشان گفتهاند؟» گفتند: «بله»، پرسيديم: «استدلالشان چيست؟» به استدلالشان نپرداختند.
وقتي بلند شديم بياييم، ايشان نكتهاي را بيان داشتند و آن اين بود كه من براي انقلاب خيلي دلنگرانم و بعد نكتهاي را در باره حضرت آقا بيان كردند و گفتند كار خيلي سخت است و امروز ديگر روحانيت جزو گروههاي مرجع نيست، بلكه جوانها هستند كه دارند در اين مسير كار را تعيين ميكنند، لذا بايد بگرديم مسيري را پيدا كنيم كه اينها مجاب شوند، اما اينكه چه مسيري باشد، به آنها پرداخته نشد، اما آن چيزي كه تلويحاً ذكر ميشد، تشكيل چيزي فراتر از قانون و يك راه فراقانوني بود، اما خود ايشان نكتهاي را ذكر كرد كه خيلي جالب بود. ايشان گفت: «با شناختي كه از مقام معظم رهبري دارم، ايشان اين كشتي را از اين حادثه هم سالم بيرون خواهد برد و من مطمئنم اين اتفاق ميافتد». ما از آقاي هاشمي خواستيم به صحنه بيايد و كاري كند. گفت: «دارم دنبال ميكنم» و مترصد اين بود كه با اين شرايط بد، قضيه چگونه دنبال ميشود؟
همان روز پيش آقاي رضايي رفتيم. آقاي نادران، آقاي جلالي، آقاي ابوترابي و بنده و آقاي دانشجعفري - كه مسئول ستاد آقاي رضايي بود- هم حضور داشتند. ايشان گلايه كردند و گفتيم به اين گلايهها رسيدگي خواهيم كرد، اما پرسش اول ما اين است كه شما كه گفتهايد 7 يا 8 ميليون رأي نادرست است، با چه استدلال اين را بيان كرديد؟ آقاي رضايي پاسخ داد: «چون حوزههاي انتخابيه مصرف تعرفهشان را به ستاد مركزي انتخابات اعلام ميكردند، تا ساعت پنج بعدازظهر روز بيست و دوم ميزان مصرف تعرفه 17 ميليون اعلام شده بود و از ساعت پنج بعدازظهر تا ده شب را ضربدر دقيقه و 60 ثانيه ميكردند و ميانگين افراد را هم بيان ميداشتند و ميگفتند امكان ندارد در آن فاصله 21 ميليون نفر ديگر رأي داده باشند». من پرسيدم، مگر ما رأيگيري الكترونيك داريم كه هر كدام خورد، در مركز شماره بيفتد. رأيگيري دستي است. ممكن است در جايي شش بسته تعرفه مصرف كرده باشد و اعلام نكنند و بعداً اعلام كنند، لذا اين استدلال از اساس باطل است و بر چارچوب منطقي شكل نگرفته است. به نظرم خود ايشان هم مجاب شد.
بعداً هم اين ادعا را ديگر مطرح نكرد.
نه. نكته دوم ايشان هم اين بود كه ميگفت: «دلايلي دارم» و ما هم بهشدت استقبال ميكرديم كه يكي از اينها پاي كار بيايد و دلايلش را بگويد، ايشان در آن جلسه دلايلي را ذكر نكرد، اما خواهش ما اين بود كه حداقل شما بيا دليل ارائه كن كه ماحصل اين پيگيرياي كه ميكنيم واقعيتي كه اتفاق افتاده و آن حقيقتي كه مكتوم مانده است و بيدليل اعتراض ميكنند، مشخص شود و ايشان گفت اين همكاري شروع شود. يادم هست با شوراي نگهبان هم هماهنگ شده بود از اين باب كه شوراي نگهبان ميگفت هر يك از اينها به هر صندوقي كه اعتراض داشتند، منعكس كنند و ما با حضور خودشان يا نمايندگانشان آن صندوق را بازشماري ميكنيم، بلكه معلوم شود واقعيت چيست. من همانجا شماره تلفن آقاي دانشجعفري را گرفتم كه دنبال كنيم تا اينها بيايند و اطلاعاتشان را بدهند تا ما بررسي كنيم. از همانجا هم رفتيم منزل آقاي كروبي كه قرارمان آنجا بود. گفتند منزل نيامده و در دفتر كارش در نياوران، بالاي تجريش است كه ما به آنجا رفتيم.
قبلاً در اخبار شنيده بودم كه آقاي كرباسچي كه رئيس ستاد ايشان بود، خودش در دانشگاه اميركبير به آقاي موسوي رأي داده بود. هميشه به خودم ميگفتم كه ايشان با چه رويي با آقاي كروبي روبهرو ميشود، ولي ديدم آنجاست! آقاي كروبي اصرار داشت كه ايشان هم به جلسه بيايد كه نيامد و آقاي كروبي و نماينده دو دوره قبل بجنورد آقاي گرامي آنجا بودند. دو ساعتي خدمت آقاي كروبي بوديم و باز اصرارمان اين بود كه دليلي از ايشان بشنويم. ايشان از دو نظر اعتراض داشت. يكي اينكه ميگفت: «دلم براي جمهوريت نظام ميسوزد». بحث ما اين بود كه به چه دليل دلت ميسوزد و ايشان ميگفت: «تقلب شده است». پرسيديم: «چرا تقلب شده است؟» ميگفتند: «من سري قبل 3، 4 ميليون رأي آوردم، ولي الان 300 هزار رأي آوردهام». گفتيم: «اينكه دليل نشد! خب مردم رأي ندادهاند». ميگفت: «نه! تقلب شده است». بعد ميگفت: «دلم براي اسلاميت نظام هم ميسوزد». پرسيديم: «به چه دليل؟» جواب داد: «در خيابان كه ميروم، مردم بد ميگويند.»
منظورشان بدگويي به روحانيت بود؟
بله، به روحانيت و نظام بد ميگويند. گفتيم: «شما داريد در همين محيط خودتان ميچرخيد. در پايين شهر و حتي همينجاها از اين خبرها نيست». غرض اينكه ايشان هم هيچ دليل محكمي نداشت. حتي اصرار كرديم كه هر جا را كه فكر ميكند تقلب شده است، دست بگذارد. ايشان ميگفت: «مثلاً در خراسان شمالي در بجنورد 700 صندوق بوده و آراي من خيلي پايين است.». گفتيم: «روي هر صندوقي كه دست بگذاريد، اين كار را ميكنيم»، ولي هر چه اصرار كرديم قبول نكرد. آخر سر هم كه از ايشان جدا شديم هيچ دليلي براي اعتراضشان ذكر نكردند. آن جلسه شايد تا ساعت 12 شب طول كشيد.
ما هم با آقاي موسوي، هم آقاي رضايي و هم آقاي كروبي ديدار داشتيم و حتي يك دليل محكم نشنيديم و يك خدشهاي كه بتوانيم آن را مبناي رسيدگي قرار بدهيم، مطرح نشد. روز يكشنبه سي و يكم خرداد مجدداً پيش آقاي هاشمي رفتيم. آقاي هاشمي از فرمايشهاي آقا در نمازجمعه 29 خرداد خيلي خوشحال بودند و بعد هم از قضيه بازداشت چند ساعته دخترشان گله كردند. گفت: «دخترم براي تظاهرات نرفته بود و براي ساندويچ خوردن رفته بود» و از اين حرفها، ولي در عين حال ميگفت: «با او خوشرفتاري شده است» نهايتاً در جلسه بيانشان اين بود كه بيانيه خواهند داد.
شما كه گفتيد صحنه را ترك نكن، گفت بيانيه ميدهم.
بله، ولي نكتهاي كه گفت اين بود كه بيانيه من هم موضع خود من است و آن چيزي نيست كه شما تلقي ميكنيد. حرف ما اين بود كه شما بيانيه بده و موضع خودت را بگو، اما در واقع كمك كن اين غائلهاي را كه هيچ دليلي برايش وجود ندارد جمع كن. غائلهاي كه دارد اين سرمايه بزرگ كشور را به باد و اين انتخابات با اين حضور گسترده مردم را تحتالشعاع قرار ميدهد. ايشان گفت: «من بيانيه ميدهم و موضع خودم را اعلام ميكنم» كه متأسفانه هيچوقت اين بيانيه داده نشد.
ما از اينها جدا شديم و اين كل جرياني بود كه پيش آمد.
چرا جلسه دوم با آقاي موسوي تشكيل نشد؟ از جانب شما پيگيري نشد يا از طرف آنها استقبال نشد؟
اصلاً ديدار دوم اتفاق نيفتاد. خود ما هم بهشدت درگير حادثه كوي دانشگاه شديم. براي اين حادثه چند كميته تشكيل شد. يكي كميته مجلس بود كه بنده عضو آن بودم و همراه با آقاي نادران و آقاي ابوترابي قضيه كوي دانشگاه را پيگيري ميكرديم كه اين هم خودش داستاني دارد كه دنبال شد و نهايتاً به. . .
مختصري از اين قضيه را هم بگوييد.
هيئت رئيسه دانشگاه، اساتيد و دانشجويان با نمايندگان مجلس كميتهاي را تشكيل دادند كه چند زيرمجموعه براي تعيين خسارت، بازسازي، آزادي دانشجويان و. . . داشت تا حوادث تلخ نظير آن ديگر تكرار نشود و ما در جلسات آنجا شركت ميكرديم. آقاي كاتوزيان و دوستانشان براي كوي سبحان منصوب شدند. كار ما بيشتر در كوي دانشگاه بود و قضيه آن را براي مدتها دنبال ميكرديم، چون مسئول پيگيري آزادي دانشجويان بودم و عمده آنها آزاد شدند.
شما در برنامههايتان (برنامههاي كميته) بازديد از زندان هم داشتيد؟
منظورتان كهريزك است؟
نه، زندان اوين.
نه، بنده از آنجا بازديد نكردم، ولي خانم الهيان و بقيه رفتند.
خارج از چارچوب كميته؟
بله.
به عنوان نماينده؟
نه، به عنوان كميسيون امنيت ملي كه بعد از ما كاري را شروع كردند. بعد چند نفري كميتهاي را شكل دادند و شروع كردند كه صحبتهاي اينها را بشنوند. آقاي كروبي اتهام بزرگي را به نظام زد و مسئله تجاوز و چيزهايي از اين دست را مطرح كرد و خود كميسيون امنيت اين مسائل را بررسي كرد.
كميته شما به بررسي ادعاي آقاي كروبي ورود نكرد؟
خير، كميسيون امنيت كميته ديگري تشكيل داد و اين همان كميتهاي بود كه آقاي سروري عضو آن بودند. البته من موضوع را بررسي و سؤال كردم و ادعاي آقاي كروبي كذب محض بودن اين موضوع توسط كساني كه در موردشان ادعا شده بود و آنها را خواسته بودند، محرز شد. بعداً سر قضيه كهريزك هم كميتهاي بين قوهاي توسط شوراي امنيت ملي تشكيل شد كه در آن كميته آقاي سروري و دهقان عضويت داشتند. رفتند و قضيه كهريزك را بررسي كردند و به زندان اوين هم رفتند و صحبت كردند.
ادعايي را كه آقاي ريشهري مطرح كرده بود، پيگيري كرديد؟
آقاي اژهاي دادستان كل كشور، به عنوان وزير وقت اطلاعات موضوع خريد رأي و مورد مشخص آقاي ريشهري را بررسي كرد و در جلسه تشخيص مصلحت نظام به آقاي هاشمي بيان كردند كه نكتهاي را كه شما از قول آقاي ريشهري گفتيد بررسي كرديم، كذب بود. حرف بسيار پيشپاافتادهاي بود، با وجود اين، بررسي كردند و مشخص شد كه كذب است. وقتي مسئله مطرح ميشود، آقاي ريشهري اعتراض ميكند كه من چنين حرفي را به اين شكل نزدهام.
در بررسيهايي كه كميته داشت، آقاي كاتوزيان شخصاً مواردي را پيگيري ميكردند. آيا اينها ربطي به كميته داشت، مثل دفن دستهجمعي كشتهشدهها در بهشتزهرا يا قضيه خانم پورآقايي. آيا ايشان به عنوان كميته وارد اين بحثها ميشد يا به عنوان شخص؟
به عنوان شخص وارد ميشد، چون كميته تا آن روز دوام نداشت.
يعني مأموريت كميته تمام شده بود؟
در روز دوم تيرماه آقاي ابوترابي گزارشي را در صحن مجلس ارائه كردند كه موجب ناراحتي بعضي از نمايندگان هم شد و حتي نگذاشته بودند كه ايشان گزارشش را ادامه بدهد و مانع شده بودند. ايشان در آنجا به نكتهاي اشاره كرده و گفته بود زاكاني اين را گفته است. در آنجا آقاي كوچكزاده هم به استناد صحبت بنده اعتراض كرده بود. همين كه بنده به مجلس رسيدم ديدم دوستان اظهار ناراحتي ميكنند. بيرون كه بودم خانم الهيان زنگ زده بود، به مجلس هم كه رسيدم آقاي كريمي نماينده مشهد اظهار ناراحتي ميكرد به اين عنوان كه قضيه چه بوده است. من رفتم دفتر آقاي ابوترابي و گزارش را گرفتم و نگاه كردم و پيغام دادم كه فرصتي بدهيد تا من توضيح بدهم كه موضوع چه بوده است. فرصت به من دادند و توضيحاتم حدود 25 دقيقهاي طول كشيد.
جلسه علني؟
بله، اول علني بود و بعد غيرعلنياش كردند و بنده قضيه كوي دانشگاه و ديدارهايي را كه با چهار نفر از آقايان داشتيم توضيح دادم و واقعيت را گفتم و اشاره كردم كه هيچ دليل منطقي و محكمي ارائه نشد. نكتهاي كه روي آن تكيه كردم اين بود كه ما الان در جمع معترضان با يك اكثريت معترض و يك اقليت آشوبگر روبهرو هستيم و معتقديم كه نظام موظف است پاسخ اقناعي به اكثريت معترض بدهد و اگر ميگويند رأي ما كو؟ برايشان معلوم كند و آن اقليت آشوبگر را هم موظف است سركوب كند تا امنيت جامعه تأمين شود. اين حرف را صراحتاً پشت تريبون گفتم. وقتي پايين آمدم، آقاي كواكبيان اولين نفري بود كه آمد و تشكر كرد و بعد هم آقايان رسايي و كوچكزاده آمدند و از گزارش بسيار راضي بودند. گفتم من واقعيتي را كه ديدم منتقل كردم. عدهاي بودند كه قضيه كوي را قبل از ورود به آنجا متهم ميكردند و عدهاي هم بعد از ورود را متهم ميكردند و نميگفتند هم قبل و هم بعد از آن اشتباه بوده است چون در قضيه كوي 78 هم ما بوديم، عين همان شرايط تكرار شده بود.
حجم خسارتها بيشتر از سال 78 بود؟
بله، گستردهتر بود. زد و خوردها هم بيشتر بود.
به اين نكته هم اشاره كنم كه نقل قولي را كه من از طرف آقاي هاشمي كردم، دفتر آقاي هاشمي تكذيب كرد.
اين حرفي كه آقاي موسوي همه حرفهايش را به شما نزده است؟
بله، دفتر ايشان اين حرف را تكذيب كرد. من براي اولين بار در ايام فتنه در دانشگاه امام صادق(ع) اين مطلب را گفتم و محل اعتراض هم بود كه چرا اينها دارند بيدليل فتنهگري ميكنند؟ بعد دفتر ايشان تكذيب كرد. بعداً بنده بهواسطه اينكه يك سند تاريخي باقي بماند در مجلس نطقي را ايراد كردم و آقاي ابوترابي داشت جلسه را اداره ميكرد. آقاي عباسپور، نادران و كاتوزيان هم در صحن بودند. جلوي آنها اين نطق را كردم و آنها را به شهادت گرفتم و گفتم شما بوديد كه اين حرف زده شد تا بعداً خداي نكرده چيزي پيش نيايد و بگويند اين حرف را از خودت درآوردهاي.
اشاره كرديد كه يك اكثريت معترض و يك اقليت آشوبگر در فتنه وجود داشتند كه با هر يك بايد با روش خودشان مواجه شد. اين اكثريت معترض چگونه شكل ميگيرد كه به خيابان ميآيند؟ ممكن است اعتراض اينها نسبت به آقاي احمدينژاد بوده باشد يا از ايشان خوششان نيايد. چه اتفاقي ميافتد كه فكر ميكنند براي مقابله با ايشان بايد به خيابان بيايند و بعد هم به رفتارهاي ساختارشكنانه ميل ميكند؟ اين اشكال از كار اصولگراها نبوده است كه يك نفر را كانديداي نظام ميكند؟ براي اين كار چه مبنايي داريم؟ چون وقتي به آن فرد حمله ميشود، اعتراضها متوجه نظام ميشود.
اصل فتنه كه خيلي ريشهدارتر است. آقا در سخنراني فرمودند كه اين فتنه ريشه 10 ساله دارد و اگر با قضيه كوي دانشگاه در سال 78 درست مواجه ميشديم، امروز بار ديگر در سال 88 گرفتار آن نميشديم. وقتي به پسزمينههاي قضيه كوي دانشگاه و حواشي آن دقت ميكنيم، خيلي دقيق متوجه ميشويم كه بخشي از نخبگان سياسي كشور كه مسيرهاي ناصوابي را براي رسيدن به اميال خود انتخاب ميكنند، محصول عملشان ايجاد زمينه بلوا و آشوب و فتنهاي است كه عموم مردم در آن متضرر ميشوند و يك بخشي از اين ضرر هم متوجه كساني ميشود كه به حمايت از اينها برميخيزند و با باور بهدرستي حركت خودشان، اما باوري كه بر بنيان نادرستي استوار است، به صحنه ميآيند. اگر دقت كنيد ميبينيد اين يك سناريوي طراحي شده براي نظام بود.
دشمن در 10 سال اول انقلاب با ما برخورد سختي كرد و ماحصل آن شكست بعد از شكست او بود. به ما ضربه زد، اما اين آسيب ما را رشد داد و ما را برجسته كرد.
در سال 67 آنها تصميم گرفتند شيوهشان را تغيير بدهند و جنگ نرم و تهاجم فرهنگي را كه آقا در سال 68 فرمودند و سپس در ابتداي دهه 70 تأكيد كردند كه به شبيخون فرهنگي تبديل شده است. اينها با شيوه جديدي به سراغ بنيانهاي ما آمدند و به تعبيري، مسيري را كه اخلاف آنها در اندلس انجام دادند و با خطاي مسلمين حكومت را به دشمنانشان واگذار كردند، دنبال كردند و با شيوه اندلسي سعي كردند بنيانهاي ما را از بين ببرند و انقلاب را از درون تهي كنند تا بتوانند با تهاجم فرهنگي، ما را از پاي درآورند كه باز در اين امر ناموفق شدند. البته به ما آسيب جدي زدند، ولي آن چيزي را كه انتظار داشتند، نشد، اما اين خود زمينهاي شد تا با شيوهاي هانتينگتوني و با ايجاد نوعي دوگانه در حكومت، از 2 خرداد 76 به بعد شيوه جديدي را تجربه كردند تا نظام را از درون خودش به چالش بكشند، ولي باز هم موفق نشدند.
با تجربهاي كه در دهه 80 در انقلابهاي منطقه، خاصه در كشورهاي استقلاليافته شوروي سابق از جمله گرجستان و امثالهم داشتند، به اين نتيجه رسيدند كه با حضور مردم ميتوانند تركيبات حكومت را بر اساس يك زمينه تبليغي و آوردن مردم به صحنه عوض كنند و با يك شيوه جين شارپي آمدند كه مسيري را دنبال كنند و تجربهشان اين را اثبات ميكرد كه كار ايران در اين قضيه يكسره ميشود، يعني دنبال انقلاب در انقلاب بودند.
اگر اعترافات كيان تاجبخش را ببينيد، خود ايشان گفت: «كار ما سه گام داشت. من در سال 79 به ايران آمدم. گام اول اين بود كه پشتوانههاي نظري انقلاب را از درون مخدوش و استوانههاي انقلاب را دچار خدشه كنيم تا انقلاب از درون تهي شود. نكته دوم اين بود كه بتوانيم يك ظرفيت اجتماعي خلق كنيم كه دستهايي قوي را تشكيل بدهد و با اين دستهاي قوي، اين درخت تناور توخالي را زمين بزنيم». آنها به دنبال اين برنامه بودند و سالها برايش زحمت كشيده و سازماندهي اجتماعي كرده بودند. لذا از شش ماه قبل از انتخابات كميته صيانت از آرا را تشكيل دادند و آقاي محتشمي مسئول و متصدي آن شد و عملاً از قبل از انتخابات، القاي تقلب كردند. اينها اميد داشتند اگر پيروز شدند، همان مسير اردوكشي خياباني را تشديد كنند.
آقاي موسوي در مصاحبهاي كه با خبرنگار تايم انجام داد، اين نكته را صراحتاً اعلام كرد كه ما براي ايجاد و به ثمر رساندن آنچه دنبال ميكنيم، در همين مسير حركت خواهيم كرد.
نكته دوم اين بود كه اگر ناموفق ماندند، با ايجاد فضاي شبهه تقلب، فضاي جامعه را به سمتي ببرند كه همان روشي كه توانسته بود حكومتهاي كشورهاي ديگر را به زير بكشد، در اينجا حداقل امتيازات بزرگي را براي آنها فراهم بياورد و سقف آن هم اين بود كه دشمن ميخواست انقلاب را دگرگون كند و آن را به زير بكشد.
لذا به اعتقاد من در اين جهت، اشكال بزرگي كه وجود داشت، اشكال هواخواهي و پيروي از هواي نفس برخي از نخبگان سياسي كشور بود كه از ظرفيتهاي خودشان بهره جستند و به مردم دروغ گفتند و دروغشان را هم واقعيت جلوه دادند. نكته سوم هم ايجاد شبكههاي گسترده اجتماعي از سالها قبل بود و حالا آنها را به عنوان پيادهنظام خودشان به ميدان آوردند و بعد هم شرايط را به سمتي بردند كه ماحصل آن براي بخش عمدهاي از افراد جامعه، ايجاد ابهام و شبهه كرد. اشكال بعدي به خود ما برميگشت، از جمله به رسانههاي ما كه زمينهاي را فراهم نكردند كه پاسخ اين اشكالات و ابهامات داده شود. در آن ايام از دانشگاهها ملتهبتر كه نداشتيم. وقتي ميرفتيم و واقعيتها را به آنها ميگفتيم، بسياري از آنها واقعيتها را درك ميكردند. مثلاً به دانشگاه علامه كه رفتم، يك نفر پول ريخت و گفت: «خائن! خائن!» گفتم: «بيا پشت تريبون و حرفهايت را بزن. اين شيوه شأن شما نيست». يا مثلاً به دانشگاه شيراز رفتم و يك جمع بالاي 1500 نفر بودند. وقتي من همين تحليل اكثريت معترض و وظيفه نظام براي پاسخگويي و اقليت آشوبگر و وظيفه نظام براي برخورد با آنها را مطرح كردم، اكثر دانشجويان مجاب شدند و تشويق ميكردند در حالي كه اكثريت آنها دستبند سبز را در دستان خود داشتند. به نظرم ميآيد بخشي از قضايا به خلأ اين طرف برميگردد، اعم از خواص ما كه جان بر كف به صحنه بيايند، حرف بزنند، ارتباط بگيرند و نگذارند اين ابهامات باقي بمانند و به دنبال باز كردن گرهها باشند، البته خيليها يخزده بودند و اصلاً حرف نميزدند و درجا ميزدند.
نكته بعدي هم رسانهها بودند كه اصلاً منعكس نميكردند. انگار خودشان به باوري رسيده بودند و بر اثر آن باور، پژواك اين حرف كه بايد در اجتماع ايجاد ميشد، در رسانهها به ويژه رسانه ملي اتفاق نميافتاد.
در اينكه دشمن همواره در حال طراحي و نقشه كشيدن است كه ترديدي نيست، اما سؤال من اين بود كه آن جمعيت 25 خرداد چه زمينههايي را فراهم ميبيند كه به كف خيابان ميآيد و در تقابل با ساختارهاي نظام ميايستد؟ چقدر از اين واقعه حاصل عملكرد اشتباه ماست؟ البته بيشتر ناظر به آينده سؤال ميكنم.
وقتي دقت ميكنيم اين وضعيت ناشي از اشتباهات خود ما هم هست. اولاً بلوغ سياسي براي سياسيون ما لازم است كه متأسفانه در بسياري از جاها مشكل داريم. همين امسال در انتخابات امريكا، نفر بازنده ميآيد و به برنده تبريك ميگويد، يعني قواعد چگونه با هم رقابت كردن را پذيرفتهاند و پايبند به نتايج آن هستند. متأسفانه اين شيوه در ما نيست و اين يك اشكال جدي و اساسي است كه نياز به رشديافتگي دارد.
نكته دوم اين است كه نوع نگاههاي ما صفر و صدي است و چون اينگونه است در حقيقت نوع برخوردها سياه و سفيد ديدن است و چون اينگونه ميبينيم بازتاب اجتماعي آن به اين شكل درميآيد كه كساني كه اينگونه ميبينند، نتيجه برعكس ميگيرند.
در روز يكشنبه 24 خرداد در ميدان وليعصر تجمع بسيار باشكوهي برگزار شد، اما حقيقت امر اين است كه من وقتي خودم شركت كردم، خيلي ناراحت شدم. شعارها و فضاي ايجادشده آن روز خيلي آزارم داد و نصفه كار رها كردم و رفتم و به دوستان هم گفتم كه اين كار، كار خوبي نيست. البته من آن فضا و آن روز را دليل ايجاد رويداد 25 خرداد و باقي قضايا نميدانم، چون از نظر من آن قضايا يك سناريوي طراحي شده بود، اما اينكه در 25 خرداد چه امكاني ايجاد ميشود كه يكمرتبه چند صد هزار نفر ميآيند، بازتاب برخي از رفتارهاي ما نسبت به آنها هم هست كه تحريكشان كرديم.
همان فرآيند كه آقا گفتند، يعني هر دو طرف اردوكشي خياباني كردند.
همينطور است. مقام معظم رهبري در 29 خرداد در سخنراني هدايتگر و روشنگرانهشان مطالبي را بيان فرمودند كه به نظرم با توجه به شرايطي كه آقا از موضع رهبري بيان كردند، بايد براي همه فصلالخطاب قرار ميگرفت، اما متأسفانه اينگونه نشد و آثار زيانباري را ديديم كه تا مدتها ادامه پيدا كرد.
خود شما و دوستانتان براي روشنگري تلاشهاي زيادي كرديد. يكسري از افراد هم به هر دلايلي، چندان وارد اين ميدان نشدند. آيا جلساتي براي بحث و متقاعد كردن برخي از اين افراد - بهويژه چهرههاي شاخص- داشتيد؟ مثلاً با شخص رئيس مجلس به عنوان نماينده مجلس - با نگاه امر به معروف و نهي از منكر- صحبتي داشتيد؟
ما با همه اين دوستان دائماً مواجهه مستقيم داشتيم. آن موقع باور برخي اين نبود كه توطئه از پيش طراحي شدهاي است و باور ديگري داشتند و وظايف ديگري را براي خودشان تعريف ميكردند. ما نسبت به رفتار اين آقايان از جمله رياست مجلس نقد جدي داشتيم.
با خودشان هم مطرح كرديد كه احياناً استدلالهايشان را بشنويد؟
بايد تأمل كنم، چون به صراحت يادم نميآيد. يادم هست روزي كه آن حادثه براي احكام ما پيش آمد، با عناصر ايشان يك بحث جدي كرديم.
روز 25 خرداد؟
بله.
نظر ايشان در مقابل اعتراضات شما چه بود؟ ميگفت طبيعي و منطقي است؟
آن چيزي كه در مواضع اطرافيان اينها بود، به نوعي غفلت يكطرفه بود، يعني ما اعتراض ميكرديم كه چرا چنين موضعي گرفتهايد. شايد استدلالشان همان بود كه بعداً بيان كردند كه ما دنبال التيامبخشي به جامعه بوديم، ولي به نظر من اين رفتار ابهامزايي ميكرد و الان توجيه ميكنند
.
شما نقل قولي از ايشان را بيان كرده بوديد كه تخمين جمعيت روز قدس و نمازجمعه آقاي هاشمي بود. آيا جزو شنيدههايتان بود يا مستند بود؟
من تا چيزي را تحقيق نكنم، بيان نميكنم. اصل قضيه اين بود كه آقاي مظفر، آقاي نبوي، آقاي باهنر و آقاي حداد خدمت آقاي هاشمي رفته بودند براي اينكه بيانيهاي را از سوي مجمع تشخيص مصلحت درخواست كنند. آقاي هاشمي از آقاي لاريجاني نقل كرده بود كه در روز قدس، تركيب جمعيت 50 درصد- 50 درصد بودند. من خودم در روز قدس بودم و از ميدان هفت تير تا محل برگزاري نماز جمعه رفتم. تنها هم بودم و از بين جمعيت معترض عبور كردم. در آنجا همه جور آدمي بود. از يك طرف دستههاي معترض ميآمدند و از اين طرف نيروهاي انقلابي و حزباللهي. تنها ميرفتم و با دو سه نفر هم صحبت و بحث كردم و جوابشان را دادم. من خودم بودم و ميديدم كه جفاي بزرگي شده است. كجا 50درصد- 50 درصد بودند؟ ابداً اينطور نبود و دروغ بود. من در دانشگاه امام صادق(ع) بنا بر همين قول آقاي هاشمي اين را نقل كردم كه آقاي لاريجاني چنين صحبتي كرده است و به ايشان اعتراض كردم و گفتم: «علاوه بر اينكه ما نياز به مواضع شفافي داريم، اين موضع غلط را هم برنميتابيم.»
بعداً آيتالله آملي، رئيس قوه قضائيه، مرا كه ديدند بيان كردند آن نقلي هم كه از اخوي ما كردي، نادرست بود.
خود آقاي دكتر لاريجاني به شما چيزي نگفتند؟
نه، ولي آيتالله آملي گفتند كه اين نقل نادرست بود و اخوي ما اين را نگفته بود. گفتم اين نقل آقاي هاشمي است و من از پيش خودم چيزي را نقل نكردهام. گفتم حضرت آقا هم در جلسه سران به نقل از آقاي هاشمي، به اين نكته اشاره كردند كه شما از كجا چنين آماري را ارائه كردهايد؟ آيتالله آملي گفتند: «در آنجا هم اخوي بهطور شفاف توضيح داد كه چنين چيزي نبوده است و نگفتهام». سه چهار روز بعد در مجلس، وقت ملاقاتي از آقاي لاريجاني گرفتم و حدود يك ساعت و نيم راجع به اين موضوعات و نقدهايي كه به ايشان داشتيم، صحبت كردم و ضمن آنها پرسيدم: «آيا چنين چيزي را گفتهايد يا نه؟» و ايشان قسم جلاله خورد كه اين حرف من نبود. من از قم آمده و در جلسه مجمع كنار آقاي هاشمي نشسته بودم، ايشان از من پرسيد: «چه خبر؟» و من قبل از آن از بغل دستي خود پرسيدم كه چه خبر؟ بعد گفتم فلاني ميگويد 50 درصد- 50 درصد بوده است. بعد ميگفت خودم آمدم و از بچههاي صدا و سيما تحقيق كردم و آنها گفتند كه اين دروغ است و اينطور نبوده است و من همان روز ساعت هفت شب به آقاي هاشمي زنگ زدم و گفتم: «نقلي كه صبح از بغل دستيام كردم غلط است». بعد هم گفت نميدانم چرا آقاي هاشمي اصرار دارد دائماً اين حرف را به نقل از من تكرار كند.
عدهاي ميگويند ممكن است در انتخابات سال آينده از اين جنس حوادث داشته باشيم. آيا شما زمينهاي ميبينيد كه چنين حوادثي دوباره تكرار شوند؟ و اگر بخواهد تكرار شود، زمينهاش كجاست و از طرف چه كساني تكرار خواهد شد؟ چون اهل فتنه كه خيليهايشان نيستند يا در زنداناند يا فرار كردهاند.
سناريوهايي كه دشمن دارد دنبال ميكند و سالها هم روي آن سرمايهگذاري كرده، اين است كه در شرايط جديد از طريق فشارهاي اقتصادي متن مردم را وارد اعتراض سياسي و فضاي امنيتي و آشوب كند.
جرقه اين كار چگونه زده خواهد شد؟
با بهكارگيري جريانهاي افراطي و بالا بردن سطح مطالبات، شرايطي را ايجاد ميكنند و انتخابات را بهانهاي براي سرريز اعتراضاتي كه از حوزه اقتصادي و سياسي نشأت ميگيرند، قرار ميدهند تا بتوانند كار ناتمام سال 88 را تمام كنند، چون نظرشان اين است كه در سال 88 جمع ما محدود بود و متن مردم با ما همراهي نكرد، اما الان با شيوهاي كه به كار برديم، متن مردم ناراضي هستند و آنها را به صحنه ميآوريم و كار 88 را تمام ميكنيم. دشمن بهشدت روي اين موضوع سرمايهگذاري ميكند و در نشست پاريس در شهريورماه، بار ديگر ضد انقلاب را منسجم كرده و به اين جمعبندي رسيدهاند كه متن جامعه را در مقابل انقلاب و نظام قرار بدهند و انتخابات را هم بهانه و مستمسكي براي زدن جرقه اساسي كار قرار خواهند داد.
به اعتقاد من صحنه، صحنه سختي است، اما اين خواب و خيالي هم كه دشمن ديده است، اگر با هم باشيم و تدبير درستي براي پيگيري آن داشته باشيم، به مشكل برنميخوريم، چون مردم ما عميقتر از آن هستند كه بخواهند درگير اين بازي شوند.
به نظر شما جلودار اين جريان چه كسي خواهد بود؟
خيليها ميتوانند باشند.
مثلاً چه كساني؟
نميشود گفت. عناصر افراطي دوم خردادي و عوامل انحرافي زمينهسازان خوبي هستند.
اينها كه الان منفعلند و در صحنه نيستند.
مسئله بودن و نبودنشان نيست.
منظورتان شبكه اجتماعي آنهاست؟
شبكه اجتماعي، رسانهها و برخي از ابزارهاي قدرت كه شرايط بسيار مناسبي را براي آنها دارد.
منظورتان جريان انحرافي است؟
بله، جريان انحرافي و ضد انقلاب در يك جايي به هم ميرسند.
براي اين حرف شاهد داريد يا تحليل است؟ ايامي كه خانهنشيني اتفاق افتاد، تهديداتي كه برخي رسانههاي مكتوب اينها داشتند و پيرامون آشوبهايي كه اتفاق خواهد افتاد را شامل ميشد، رصد كرديد؟
آن كار كه نتيجه نداشت.
با اينكه خيلي كمتر از اين هستند كه ابراز ميداشتند و حركاتشان خيلي خام بود ولي روز به روز اقتضائات و شرايط خود را به روز ميكنند.
به نظر شما ظرفيتي دارد، چون در آن تست كه موفق نبودند. اين بار موفق ميشوند؟
به نظرم موفق نميشوند.
يعني ظرفيت وجود ندارد؟
خودشان بيشتر سقوط ميكنند. در سال 88 چه كساني سقوط كردند؟ جامعه ما رشد كرد، اگرچه سختي كشيد. متن مردم رشد كردند. روز 9 دي داشتم از خيابان سميه ميآمدم كه بروم راهپيمايي، ديدم پيرزن و پيرمردي از بس فرتوت بودند، ممكن بود عمرشان به سال هم نكشد، با چه وضعي خودشان را ميكشيدند كه به راهپيمايي برسند. با چنين ملتي چه ميشود كرد؟ به نظرم رويداد 88 براي مردم رشد خوبي را به ارمغان آورد. در عين حال ما بايد تجربه گذشته را نصبالعين قرار بدهيم و كار كنيم.
تشكيلات شما (جمعيت رهپويان) براي انتخابات چه ميكند؟
راهي كه براي گفتمان خودمان انتخاب كردهايم، پيشرفت اسلامي است و به اندازه مقدورات خودمان لوازمش را مهيا ميكنيم و در حوزه مباني نظري شفافيتي را دنبال ميكنيم كه چيستي، چرايي و چگونگي تحقق پيشرفت اسلامي در حد توان ما معلوم نمايد. در مقام توليد برنامه هم داريم. دقت ميكنيم كه برنامه منظم و مشخصي را براي بعد از انتخابات داشته باشيم، چون معمولاً تلاشها براي انتخابات است، در حالي كه بعد از انتخابات خيلي مهمتر از قبل از آن است. نكته سوم هم كادر است. يكي از مشكلات جدي ما فقدان كادر همداستان و همفكر براي كار است كه در اين خصوص هم كار خوبي دارد انجام ميشود. علاوه بر اين داريم تشكيلاتمان را توسعه ميدهيم. معتقديم اگر تهديد جدي طرف مقابل وجود داشته باشد، بايد به سمت يك همگرايي جدي پيش برويم و وحدت جدي داشته باشيم.
آن تهديد را الان احساس ميكنيد؟
وجود دارد، اما شفاف نيست، علاوه بر اينكه معتقديم ميشود با رقابت شروع كرد، ولي اگر تهديدي هم احساس شد، روز آخر روي وحدت پافشاري كنيم.
تهديد را از جانب كدام جريانات ميبينيد؟ جريان انحرافي را تهديد ميبينيد؟
بهشدت.
برخي معتقدند اين طيف، يك حلقه هستند نه جريان، بنابراين ظرفيت خاصي براي تهديد ندارند. شما ميگوييد چند نفرند؟
من ميگويم محدود هستند. طرف گفت ما يك فولكس واگن هستيم، من ميگويم اينها يك مينيبوساند، اما وقتي كاركردهايشان را ميبينيم و به جاهايي كه تكيه زدهاند، آن جايگاه، عمق انتقال صدا و شرايط را ايجاد ميكند و ميتوانند فضاسازي كنند.
پس تهديد هستند؟
بله و ابزارهايشان هم معلوم است. به دنبال آنند كه موضوع رابطه با امريكا را عنوان كنند و با دادن پول بيشتر، دهكهاي پايين جامعه را با خود همراه كنند و با اتهامزني و پروندهسازي براي ديگران، آنها را از ميدان به در كنند.
خب، آقاي موسوي هم همين اعتراضها را به دولت داشت و شما قبول نميكرديد.
آقاي موسوي ميگفت ميخواهد قانون را پياده كند و در شكست انتخابات نشان داد كه حرفهايش شعاري بوده و خودش هيچ مبنايي ندارد و قانون شكني كرد. عقل حكم ميكند كه مابهازاي انتخابي كه ميكنيد چه اتفاقي ميافتد؟ شما حساب كنيد كه اگر آقاي موسوي رئيسجمهور ميشد، كشور را به آتش ميكشيد، كما اينكه به قدرت نرسيده، اين كارها را كردند. ضمن اينكه تأكيد ميكنم در آن زمان، هيچ دليلي براي ادعايشان نداشتند.
کد خبر 181963
تاریخ انتشار: ۹ دی ۱۳۹۱ - ۱۱:۵۸
- ۱۳ نظر
- چاپ