فیلم من مادر هستم، ساخته فریدون جیرانی که اخیرا سر و صدای زیادی در محافل غیرسینمایی(!) به راه انداخته، مانند هر فیلم دیگری نکات مثبت و منفی قابل توجهی دارد. مواردی که هر کدام میتواند ارزش یا ضدارزش را ترویج دهد و سمبل و نمادی باشد برای همین سینمای انقلاب اسلامی که موافق و مخالف، آرزوی دستیابی به آن را دارند.
فیلم من مادر هستم از نظر فرم، فیلمنامه، طراحی صحنه، کستینگ، بازیها و کارگردانی جزو فیلمهای مطلوب اخیر سینما قرار میگیرد. فیلم کشش نسبی خود را دارد و بیننده را تا آخر با خود همراه میکند.
از فرم فیلم که بگذریم، محتوای فیلم قابل تامل است. محتوایی که به زعم مخالفان، عادی جلوه دادن برخی محرمات و در نهایت تنهای به بحث قصاص را در پی دارد. اما موافقانی که غالبا سینمایی هستند و غالبا فقط فرم را می بینند، به حسب این که فیلم از تکنیک و فرم خوبی برخوردار است، از آن دفاع میکنند!
فیلم من مادر هستم به طرح موضوع پرداخته، اما آنچنان که باید، راه حلی ارائه نداده است. متاسفانه در این فیلم هم شاهدیم که ورود اسلام و قرآن و روحانی به عنوان پیامآور اسلام در قسمتهای تلخ و سیاه اتفاق میافتد که اصلا برای بیننده خوشایند نیست. همچنین دادگاه فیلم، دادگاه منفعل و ناقصی است که وجود آن را احساس نمیکنیم. حتی تصویری که از قاضی ارائه میشود، در قاب دوربین نامفهوم است. در مورد حکم قصاص هم باید همهی جوانب گفته میشد تا بیننده خودش نتیجهگیری کند، نه این که فیلم به جای مخاطب فکر کرده و فقط حس را منتقل کند.
بحث من البته دفاع از این فیلم یا مخالفت با آن نیست. همانگونه که گفتم نکات مثبت و منفی قابل توجهی در این فیلم که هدف آن اصلاح جامعه است، مشاهده میشود که جای نقد و بررسی دارد. بحث من اما «مخاطب» این فیلم است.
خانوادهای با این درجه فساد که در فیلم نشان داده شده، به ظاهر یک خانواده ایرانی (و اتفاقا مسلمان) است که در همین کشور زندگی میکند. خانوادهای متمول که عادتهای آنان، مخالف عادتهای جامعه است. اعضای این خانواده و مجموعه شخصیتهایی که در این فیلم نشان داده شده، رفتار و عادتهایی دارند که جدای از مخالف شرع بودنشان، به هیچ وجه مساله مملکت ما نیست و مردم ما به آن دچار نیستند.
مگر چند درصد مردم کشورمان اینگونهاند که فیلمساز مسالهاش به تصویر کشیدن عواقب این رفتارها باشد؟ آیا جز این است که فقط برخی از مخاطبین بالای شهر نشین فضای این خانواده را درک کنند؟
بحث اینجاست که اگر در دادگاههای ایران فقط یک نمونه از چنین جرایم و پروندههایی وجود داشته باشد، فیلمساز به سراغ همان یک نمونه رفته و مسالهاش میشود به تصویر کشیدن معضلی که در مقیاس با دیگر معضلات جامعه بسیار اندک رخ میدهد.