به گزارش مشرق، در روزهاي پاياني سال 1390 بود که سخنان هاشمي رفسنجاني پیرامون موضوع مذاکره با آمریکا در ديدار با مسئولان فصلنامه مطالعات بين المللي بازتاب گسترده اي در رسانه هاي داخلي و بسياري از رسانه هاي خارجي داشت و موج جدیدی از اظهار نظرها پیرامون موضوع مذاکره با آمریکا را به همراه آورد.
رئيس محترم مجمع تشخيص مصلحت نظام در این دیدار از نامه ای سخن گفت که در سال هاي آخر حيات امام(ره) نه به صورت تایپی بلکه به صورت دست نوشت خدمت امام (ره) برده بود و آنگونه عنوان کرد که موضوع رابطه با آمریکا یکی از کلیدی ترین موضوعات آن نامه بوده است.
بعد از اظهارات آقای هاشمی موجی از انتقادات و همچنین پیشنهادات در عرصه سیاسی کشور به وجود آمد و با سفر رئیس جمهور به نیویورک برای حضور در مجمع عمومي سازمان ملل این بحث در کشور اوج گرفت.
این اوج گیری بعد از سفر رئیس جمهور به نیویورک و اتخاذ برخی مواضع از جانب ایشان و همچنین به دنبال داغ شدن تبلیغات انتخاباتی در آمریکا به وجود آمد؛ از سوی دیگر، دولت بارک اومابا در تلاش بود تا با حل موقتی مشکل ایران بتواند خود را ضد تنش معرفی کرده و اعتماد مردم آمریکا را به خود جلب کند، از همین رو شاهد پیغام ها و حرف های اخیر دولت آمریکا مبنی بر آمادگی برای مذاکره با ایران بودیم.
در جمهوری اسلامی ایران تعیین کننده و تصمیم گیرنده اصلی در مورد سیاست های کلانی مثل ماجرای مذاکره و رابطه با آمریکا مقام معظم رهبری است، ایشان مقابل پیشنهادها و ادعاها پاسخ هایی را به ایالات متحده داده اند، پاسخ هایی که هیچگاه طرف مقابل را دلخوش ننموده است.
محمدجواد لاریجانی دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه در خصوص رابطه ایران و آمریکا در میان دانشجویان دانشگاه علم و صنعت گفت: الان فصل ایستادگی در مقابل آمریکا است، نه فصل کوتاه آمدن.
لاریجانی با اشاره به اینکه اخیرا رایج شده که می گویند این تحریم ها که علیه ایران است، سبب نابسامانی های اقتصادی است و این تحریم ها خیلی مردم را آزار می دهد، اظهار داشت: هرکسی یک درصدی هم برای آن تعیین می کند و بعد می گویند کار دست آمریکایی ها است، 1+5 یک و امثال این ها نخودی هستند، موقت هم که شده برویم با آمریکایی ها بشینیم وببندیم وتمام کنیم. این استدلال باید از جهات مختلف بررسی شود این اشکال دارد.
وی افزود: آمریکا دنبال انهدام نظام اسلامی و روی کار آوردن یک دیکتاتوری سکولار با نمای دموکراسی در کشور ما است. در کشورهای دیگر خاورمیانه هم همین است. در فتنه 88 کودتا بر علیه دموکراسی شد، حالا جنبه اسلامیت به کنار، آمریکا از کودتاچی ها حمایت کرد. آمریکا در منطقه ما در هیچ نقطه ای طرفدار دموکراسی نیست.
چکیده سخنرانی محمدجواد لاریجانی دبیر ستاد حقوق بشر جمهوری اسلامی ایران در میان دانشجویان دانشگاه علم و صنعت را به نقل از سایت این ستاد در ادامه بخوانید:
* کلید واژه بصیرت که بعد از فتنه سال هشتاد وهشت مقام معظم رهبری آن را در سپهر سیاسی کشور زنده کردند، بحث بسیار اصولی و مهم است. دیانت ما وتفکر اسلامی ما تفکر مبتنی بر بصیرت است. بصیرت این طور نیست که هر کسی ادعا کند که بصیرت پیدا کرده است . بصیرت اساس تفکر ما است. بصیرت مبتنی بر تفقه در دین است.
* بصیرت سیاسی مربوط به زندگی جمعی ما است چون ما معتقدیم اسلام دینی است که هم سپهر عمومی و سپهر خصوصی را فرا می گیرد.
* دین فقط مربوط به حوزه خصوصی نیست. بصیرت سیاسی مبتنی بر سه رکن بسیار عمده است. رکن اول فهم درست از وضعیت حقیقی است نه کمتر ونه بیشتر. اینکه مقام معظم رهبری در یک بحثی فرمودند که برخی می گویند ما در شرایط شعب ابی طالب هستیم درحالیکه ما در شرایط پیروزی های بدرو خیبر هستیم، این حرف درستی است. یعنی ما باید وضعیت را درست بفهمیم. فهم درست از وضعیت متدولوژی دارد، منطق دارد. رکن دوم بصیرت سیاسی فهم وظیفه است. در هر برهه ای بر اساس آن وضعیت ما چه وظیفه ای داریم. رکن سوم قیام برای انجام وظیفه به اندازه وبه موقع است. یعنی یک وقتی ما باید جیغ بنفش بکشیم، یک وقتی باید سکوت کنیم. منتهی با تشخیص وبا آگاهی نه از روی تنبلی وفرار از مسئولیت و به موقع. این سه رکن مهم برای بصیرت سیاسی است.
* درمورد رابطه با آمریکا باید وضعیت را درست بفهمیم ومبتنی بر فهم درست از وضعیت ، مسئولیت واقدام راتشخیص دهیم. به نظر من در وضعیت فعلی سرفصل یا بحث عمده ما باید نحوه مقاومت وایستادگی محکم و موثر در مقابل آمریکا باشد. این صورت مساله ما است. این را از باب کارشناسی می گویم نه از باب یک موضع احساسی و قائل هستم که اشکال ندارد که در این باره بحث کارشناسی کنیم. منتهی فصل، فصل ایستادگی در مقابل آمریکا است. نه فصل کوتاه آمدن. و این دلائل محکمی دارد.
* دلیل اول این است که آمریکا از اول انقلاب تا حالا وسیع ترین شبکه تخاصم را علیه ما طراحی کرده و اقدام کرده و می کند. رهبری وسیع ترین دشمنی علیه ما توسط آمریکا است. حکومت به حکومت هم این دست به دست شده. نباید ما فرض کنیم این یک مساله سلیقه ای است. هر آدم منصفی به دور از احساسات باید به این نتیجه برسد این یک مساله کلیدی است که منافع غرب صهیونی وآمریکا در این است که ایران را مورد تخاصم و مورد هجمه قرار دهند. این را باید درست بفهمیم. بعد برای رسیدن به وظیفه طبیعتا ما در مقابل هر هجومی شرعا و قانونا موظف به دفاع هستیم. باید ایستادگی کنیم.
* منطق ایستادگی مبتنی است بر اینکه ما وظیفه دفاع داریم وضمنا می توانیم دفاع کنیم. شاید خیلی ها معتقد باشند و یا بودند در زمان حضرت امام و بعد از ایشان که ما وظیفه دفاع داریم اما نمی توانیم دفاع کنیم. خداوند بیش از وسع ما که از ما نمی خواهد. امام این تابو را شکستند و فهماندند که هم وظیفه داریم بایستیم وهم می توانیم بایستیم.
* وقتی انقلاب پیروز شد بحث های زیادی بود، در داخل بعضی از تحصیل کرده ها ودر خارج هم غربی ها غالبا می گفتند که مگر می شود ایران با نظام اسلامی پیشرفت کند. ایران به زودی به کشوری درب و داغون تبدیل می شود. از کابل و از جاهای دیگر هم عقب تر می ماند. در دوره حکومت اصلاحات در همین جمهوری اسلامی با پول بیت المال در روزنامه عمومی یک ابلهی نوشت کسانی که می گویند ما با نظام اسلامی می توانیم یک حکومت پیشرفته داشته باشیم، مثل این است که کسی بگوید من با دوچرخه می توانم به کره ماه بروم. بله این جا نوشتند. برخی نوشتند که این احکام خشن دوره اش گذشته است. دوره اسلام دیگرنیست. احکام اسلام عصری بوده و آن زمان هم خشن بود وبه عربها می امد. این مطالبی است که در روزنامه کشور می نوشتند. اما غربی ها بعد از سه دهه چشم باز کردند ودیدند عجب غولی این جا پیدا شده، یک کشوری که در افق تکنولوژی و دانش سرآمد کشورهای منطقه است. تاثیرگذاریش وسیع، حالا توسر خود می زنند. تنها کشوری که راکتور اتمی آن چراغ ها را روشن می کند. نه اینکه یک تئوری یک فناوری را به ما فروخته باشند، جیک وپوکش را هم ما بلدیم. مهمترین قسمت آن که غنی سازی اورانیوم برای ساختن سوخت است که خودمان خوب بلدیم.
* بخشی از دشمنی که با ما هست مربوط به پیشرفت ها وتوفیقات ما است. وقتی این ها را غرب می بیند مصمم است که می گوید حالا این غول دارد از کنترل خارج می شود. باید هر طور است دوره تخاصم را بیشتر کنیم. الان فهم درست وضعیت غرب این است که غرب باتوجه به شکست هایی که داشته غرب صهیونی در مسیر ویا ترک افزایش فشارو دشمنی است. این را باید درست بفهمیم.
* در مقابل استراتژی مقاومت دو تئوری دیگر سابقا ولاحقا مطرح است. یکی در زمان دولت جناب آقای هاشمی رفسنجانی این بحث مطرح شد که به هر صورت ما با آمریکا باید یک برنامه تعامل وتلطیف روابط داشته باشیم. حالا اولین سوال این است که چرا ودوم اینکه برای چه غرضی؟ چرای اول یعنی مبنای این فکر چیست ودوم اینکه اولین نتایجش چه باید باشد. استدلال رایج آن زمان که در واقع سمومش در آن مقاله معروف آقای مهاجرانی اتفاق افتاد. اولش از این حرف های کلیشه ای که ما جزء دهکده جهانی هستیم و ارتباطات ما به هم نزدیک شده ، مرزها برداشته شده است و ... .
* این را می گویند ادبیات معمولی کلیشه ای که بعد از این جریان ارتباطات پیدا شد. در حالی که دیدیم دنیا دهکده جهانی که نشد هیچ، به یک مجمع الجزایر بسیار از هم گسیخته ای تبدیل شد و قضیه ، معکوس شد. ولی حرف آنها این بود که آمریکا کشور قدرتمندی است و با ما اجازه هر کاری را نمی دهد و ما را آزار می دهد و ما نمی توانیم مقاومت کنیم. ثانیا اقتصاد دنیا دارد جهانی می شود. ما اگر دیر بجنبیم جای خود را در این نظم جهانی از دست می دهیم. همین الان بپریم جای خود را پیدا کنیم. مثلا بگویند ایرانی ها کفاش جهان هستند ما اقلا کفاش باشیم. بگویند ایرانی ها شامپوهای خوبی درست می کنند. خلاصه به ما شامپو را که دادند.در غیر این صورت چیزهای اصلی را که به ما نمی دهند هیچ، شامپو هم به ما نمی دهند. تعجیل کنیم یک سهمی بگیریم. این مر استدلال این مقاله بود که ان موقع مقام معظم رهبری با ان به شدت برخورد کردند
رئيس محترم مجمع تشخيص مصلحت نظام در این دیدار از نامه ای سخن گفت که در سال هاي آخر حيات امام(ره) نه به صورت تایپی بلکه به صورت دست نوشت خدمت امام (ره) برده بود و آنگونه عنوان کرد که موضوع رابطه با آمریکا یکی از کلیدی ترین موضوعات آن نامه بوده است.
بعد از اظهارات آقای هاشمی موجی از انتقادات و همچنین پیشنهادات در عرصه سیاسی کشور به وجود آمد و با سفر رئیس جمهور به نیویورک برای حضور در مجمع عمومي سازمان ملل این بحث در کشور اوج گرفت.
این اوج گیری بعد از سفر رئیس جمهور به نیویورک و اتخاذ برخی مواضع از جانب ایشان و همچنین به دنبال داغ شدن تبلیغات انتخاباتی در آمریکا به وجود آمد؛ از سوی دیگر، دولت بارک اومابا در تلاش بود تا با حل موقتی مشکل ایران بتواند خود را ضد تنش معرفی کرده و اعتماد مردم آمریکا را به خود جلب کند، از همین رو شاهد پیغام ها و حرف های اخیر دولت آمریکا مبنی بر آمادگی برای مذاکره با ایران بودیم.
در جمهوری اسلامی ایران تعیین کننده و تصمیم گیرنده اصلی در مورد سیاست های کلانی مثل ماجرای مذاکره و رابطه با آمریکا مقام معظم رهبری است، ایشان مقابل پیشنهادها و ادعاها پاسخ هایی را به ایالات متحده داده اند، پاسخ هایی که هیچگاه طرف مقابل را دلخوش ننموده است.
محمدجواد لاریجانی دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه در خصوص رابطه ایران و آمریکا در میان دانشجویان دانشگاه علم و صنعت گفت: الان فصل ایستادگی در مقابل آمریکا است، نه فصل کوتاه آمدن.
لاریجانی با اشاره به اینکه اخیرا رایج شده که می گویند این تحریم ها که علیه ایران است، سبب نابسامانی های اقتصادی است و این تحریم ها خیلی مردم را آزار می دهد، اظهار داشت: هرکسی یک درصدی هم برای آن تعیین می کند و بعد می گویند کار دست آمریکایی ها است، 1+5 یک و امثال این ها نخودی هستند، موقت هم که شده برویم با آمریکایی ها بشینیم وببندیم وتمام کنیم. این استدلال باید از جهات مختلف بررسی شود این اشکال دارد.
وی افزود: آمریکا دنبال انهدام نظام اسلامی و روی کار آوردن یک دیکتاتوری سکولار با نمای دموکراسی در کشور ما است. در کشورهای دیگر خاورمیانه هم همین است. در فتنه 88 کودتا بر علیه دموکراسی شد، حالا جنبه اسلامیت به کنار، آمریکا از کودتاچی ها حمایت کرد. آمریکا در منطقه ما در هیچ نقطه ای طرفدار دموکراسی نیست.
چکیده سخنرانی محمدجواد لاریجانی دبیر ستاد حقوق بشر جمهوری اسلامی ایران در میان دانشجویان دانشگاه علم و صنعت را به نقل از سایت این ستاد در ادامه بخوانید:
* کلید واژه بصیرت که بعد از فتنه سال هشتاد وهشت مقام معظم رهبری آن را در سپهر سیاسی کشور زنده کردند، بحث بسیار اصولی و مهم است. دیانت ما وتفکر اسلامی ما تفکر مبتنی بر بصیرت است. بصیرت این طور نیست که هر کسی ادعا کند که بصیرت پیدا کرده است . بصیرت اساس تفکر ما است. بصیرت مبتنی بر تفقه در دین است.
* بصیرت سیاسی مربوط به زندگی جمعی ما است چون ما معتقدیم اسلام دینی است که هم سپهر عمومی و سپهر خصوصی را فرا می گیرد.
* دین فقط مربوط به حوزه خصوصی نیست. بصیرت سیاسی مبتنی بر سه رکن بسیار عمده است. رکن اول فهم درست از وضعیت حقیقی است نه کمتر ونه بیشتر. اینکه مقام معظم رهبری در یک بحثی فرمودند که برخی می گویند ما در شرایط شعب ابی طالب هستیم درحالیکه ما در شرایط پیروزی های بدرو خیبر هستیم، این حرف درستی است. یعنی ما باید وضعیت را درست بفهمیم. فهم درست از وضعیت متدولوژی دارد، منطق دارد. رکن دوم بصیرت سیاسی فهم وظیفه است. در هر برهه ای بر اساس آن وضعیت ما چه وظیفه ای داریم. رکن سوم قیام برای انجام وظیفه به اندازه وبه موقع است. یعنی یک وقتی ما باید جیغ بنفش بکشیم، یک وقتی باید سکوت کنیم. منتهی با تشخیص وبا آگاهی نه از روی تنبلی وفرار از مسئولیت و به موقع. این سه رکن مهم برای بصیرت سیاسی است.
* درمورد رابطه با آمریکا باید وضعیت را درست بفهمیم ومبتنی بر فهم درست از وضعیت ، مسئولیت واقدام راتشخیص دهیم. به نظر من در وضعیت فعلی سرفصل یا بحث عمده ما باید نحوه مقاومت وایستادگی محکم و موثر در مقابل آمریکا باشد. این صورت مساله ما است. این را از باب کارشناسی می گویم نه از باب یک موضع احساسی و قائل هستم که اشکال ندارد که در این باره بحث کارشناسی کنیم. منتهی فصل، فصل ایستادگی در مقابل آمریکا است. نه فصل کوتاه آمدن. و این دلائل محکمی دارد.
* دلیل اول این است که آمریکا از اول انقلاب تا حالا وسیع ترین شبکه تخاصم را علیه ما طراحی کرده و اقدام کرده و می کند. رهبری وسیع ترین دشمنی علیه ما توسط آمریکا است. حکومت به حکومت هم این دست به دست شده. نباید ما فرض کنیم این یک مساله سلیقه ای است. هر آدم منصفی به دور از احساسات باید به این نتیجه برسد این یک مساله کلیدی است که منافع غرب صهیونی وآمریکا در این است که ایران را مورد تخاصم و مورد هجمه قرار دهند. این را باید درست بفهمیم. بعد برای رسیدن به وظیفه طبیعتا ما در مقابل هر هجومی شرعا و قانونا موظف به دفاع هستیم. باید ایستادگی کنیم.
* منطق ایستادگی مبتنی است بر اینکه ما وظیفه دفاع داریم وضمنا می توانیم دفاع کنیم. شاید خیلی ها معتقد باشند و یا بودند در زمان حضرت امام و بعد از ایشان که ما وظیفه دفاع داریم اما نمی توانیم دفاع کنیم. خداوند بیش از وسع ما که از ما نمی خواهد. امام این تابو را شکستند و فهماندند که هم وظیفه داریم بایستیم وهم می توانیم بایستیم.
* وقتی انقلاب پیروز شد بحث های زیادی بود، در داخل بعضی از تحصیل کرده ها ودر خارج هم غربی ها غالبا می گفتند که مگر می شود ایران با نظام اسلامی پیشرفت کند. ایران به زودی به کشوری درب و داغون تبدیل می شود. از کابل و از جاهای دیگر هم عقب تر می ماند. در دوره حکومت اصلاحات در همین جمهوری اسلامی با پول بیت المال در روزنامه عمومی یک ابلهی نوشت کسانی که می گویند ما با نظام اسلامی می توانیم یک حکومت پیشرفته داشته باشیم، مثل این است که کسی بگوید من با دوچرخه می توانم به کره ماه بروم. بله این جا نوشتند. برخی نوشتند که این احکام خشن دوره اش گذشته است. دوره اسلام دیگرنیست. احکام اسلام عصری بوده و آن زمان هم خشن بود وبه عربها می امد. این مطالبی است که در روزنامه کشور می نوشتند. اما غربی ها بعد از سه دهه چشم باز کردند ودیدند عجب غولی این جا پیدا شده، یک کشوری که در افق تکنولوژی و دانش سرآمد کشورهای منطقه است. تاثیرگذاریش وسیع، حالا توسر خود می زنند. تنها کشوری که راکتور اتمی آن چراغ ها را روشن می کند. نه اینکه یک تئوری یک فناوری را به ما فروخته باشند، جیک وپوکش را هم ما بلدیم. مهمترین قسمت آن که غنی سازی اورانیوم برای ساختن سوخت است که خودمان خوب بلدیم.
* بخشی از دشمنی که با ما هست مربوط به پیشرفت ها وتوفیقات ما است. وقتی این ها را غرب می بیند مصمم است که می گوید حالا این غول دارد از کنترل خارج می شود. باید هر طور است دوره تخاصم را بیشتر کنیم. الان فهم درست وضعیت غرب این است که غرب باتوجه به شکست هایی که داشته غرب صهیونی در مسیر ویا ترک افزایش فشارو دشمنی است. این را باید درست بفهمیم.
* در مقابل استراتژی مقاومت دو تئوری دیگر سابقا ولاحقا مطرح است. یکی در زمان دولت جناب آقای هاشمی رفسنجانی این بحث مطرح شد که به هر صورت ما با آمریکا باید یک برنامه تعامل وتلطیف روابط داشته باشیم. حالا اولین سوال این است که چرا ودوم اینکه برای چه غرضی؟ چرای اول یعنی مبنای این فکر چیست ودوم اینکه اولین نتایجش چه باید باشد. استدلال رایج آن زمان که در واقع سمومش در آن مقاله معروف آقای مهاجرانی اتفاق افتاد. اولش از این حرف های کلیشه ای که ما جزء دهکده جهانی هستیم و ارتباطات ما به هم نزدیک شده ، مرزها برداشته شده است و ... .
* این را می گویند ادبیات معمولی کلیشه ای که بعد از این جریان ارتباطات پیدا شد. در حالی که دیدیم دنیا دهکده جهانی که نشد هیچ، به یک مجمع الجزایر بسیار از هم گسیخته ای تبدیل شد و قضیه ، معکوس شد. ولی حرف آنها این بود که آمریکا کشور قدرتمندی است و با ما اجازه هر کاری را نمی دهد و ما را آزار می دهد و ما نمی توانیم مقاومت کنیم. ثانیا اقتصاد دنیا دارد جهانی می شود. ما اگر دیر بجنبیم جای خود را در این نظم جهانی از دست می دهیم. همین الان بپریم جای خود را پیدا کنیم. مثلا بگویند ایرانی ها کفاش جهان هستند ما اقلا کفاش باشیم. بگویند ایرانی ها شامپوهای خوبی درست می کنند. خلاصه به ما شامپو را که دادند.در غیر این صورت چیزهای اصلی را که به ما نمی دهند هیچ، شامپو هم به ما نمی دهند. تعجیل کنیم یک سهمی بگیریم. این مر استدلال این مقاله بود که ان موقع مقام معظم رهبری با ان به شدت برخورد کردند