به گزارش مشرق به نقل از فارس، مقوله آزادی و بحث از آن جزو مسائل روز و مورد نیاز جامعه است. کندوکاو در زاویههای گوناگون آن ما را از فرو افتادن در تحلیل و تفسیرهای نابهجا باز میدارد و راه بند برداشتهای نادرست از این موضوع مهم و حیاتی میشود.
رهبر انقلاب نیز در چهارمین نشست راهبردی که با موضوع آزادی فرمودند: «اخیراً من به دوستان گفتم براى اینکه این جریانسازى، به خصوص در مقوله چالشىاى مثل آزادى، در خارج تحقق پیدا کند، از آقایان درخواست کردیم سیاست رسانهاىِ مرتبى را دنبال کنند، تا صاحبنظران، افراد علاقهمند، افرادى که احیاناً به خمودگى در این زمینهها دچار شدند، یا دنبال یک بهانهاى براى انگیزش هستند، اینها بتوانند از جلسه امشب ما بهرهمند شوند و وارد جریان شوند».
سخن از آزادی از آن جهت اهمیت دارد که گروهی بر این پندارند که دین با آزادی ناسازگاری دارد و از آن جا که آزادی ارزش انسانی و فرادینی دارد نمیتوان آن را به چهارچوب درآورد و مرزهایی برای آزادی اندیـشـه و عقیده و بیان ترسیم کرد و خط قرمز قرارداد.
اگـر اندیـشهای بـا آزادی ناسازگار باشد باید در درستی آن اندیـشه شک کرد زیرا آزادی مرزی را به رسمیت نمیشناسد و حق فطری و حق طبیعی تمام افراد جامعه است.
در برابر گـروهی بـر این نظرند: آزادی مطلق ادعایی بیش نیست و همواره آزادی در چارچوب ویژهای پذیرفتنی است و بدون ترسیم مرزها هرج و مرج و فساد و بیبندباری بر اجتماع حاکم میشود و نباید از این حق طبیعی استفاده نادرست کرد.
اسلام جانبدار آزادی است ولی آن آزادی را میپذیرد که برابر ترازهای اسلامی باشد. بسیاری از آزادیهای پذیرفته شده در غرب با اسلام همسوئی ندارد و با شرافت انسانی و فطرت بشری ناسازگار اسـت.
با بررسی پیشینه تاریخی آزادی در اسلام و آنهم با الهام از سرچشمههای اصیل به خصوص در رفتار حضرت امیر المؤمنین مشخص میشود حضرت با خوارج در نهایت آزادی رفتار میکرد. او خلیفه است و آنها رعیتش، هر گونه اعمال سیاستی برایش مقدور بود اما او زندانشان نکرد و شلاقشان نزد و حتی سهمیه آنان را از بیت المال قطع نکرد، به آنها نیز همچون سایر افراد می نگریست.
این مطلب در تاریخ زندگی حضرت علی(ع) نادری نیست اما در دنیا به خصوص دنیای آنروز کمتر نمونه دارد. خوارج در همه جا در اظهار عقیده آزاد بودند و حضرت خودش و اصحابش با عقیده آزاد با آنان روبرو می شدند و صحبت میکردند، طرفین استدلال میکردند، استدلال یکدیگر را جواب میگفتند.
این مقدار آزادی در دنیا بیسابقه بود که حکومتی با مخالفین خود تا این حد با سعه صدر و آزادی رفتار کرده باشد.
خوارج معمولاً در مسجد و در سخنرانی و خطابه حضرت علی(ع) اخلال ایجاد میکردند. روزی امیرالمؤمنین بر منبر بود. مردی آمد و سؤال کرد. حضرت علی(ع) سریع جواب گفت. یکی از خارجیها از بین مردم فریاد زد: «قاتله الله ما افقهه» (خدا بکشد این را، چقدر دانشمند است!) دیگران خواستند متعرضش شوند اما حضرت علی(ع) فرمود رهایش کنید، او به من تنها فحش داد.
خوارج در نماز جماعت به حضرت علی(ع) اقتدا نمیکردند زیرا او را کافر میپنداشتند. به مسجد میآمدند و با حضرت علی(ع) نماز نمیگزاردند و احیانا او را میآزردند. حضرت علی(ع) روزی به نماز ایستاده و مردم نیز به او اقتدا کردهاند. یکی از خوارج به نام ابن الکواء فریادش بلند شد و آیه ای را به عنوان کنایه به علی، بلند خواند: «وَلَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْکَ وَإِلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَلَتَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ». این آیه خطاب به پیغمبر است که به تو و همچنین پیغمبران قبل از تو وحی شد که اگر مشرک شوی اعمالت از بین میرود و از زیانکاران خواهی بود.
«ابن الکواء» با خواندن این آیه خواست به حضرت علی(ع) گوشه بزند که سوابق تو را در اسلام میدانیم، اول مسلمان هستی، پیغمبر تو را به برادری انتخاب کرد، در لیلة المبیت فداکاری درخشانی کردی و در بستر پیغمبر خفتی، خودت را طعمه شمشیرها قراردادی و بالاخره خدمات تو به اسلام قابل انکار نیست، اما خدا به پیغمبرش هم گفته اگر مشرک بشوی اعمالت به هدر می رود، و چون تو اکنون کافر شدی اعمال گذشته را به هدر دادی.
حضرت علی(ع) سکوت کرد همین که آیه را خواند حضرت علی(ع) نماز را ادامه داد. باز «ابن الکواء» آیه را تکرار کرد و بلافاصله حضرت علی(ع) سکوت کرد. حضرت علی(ع) سکوت میکرد چون دستور قرآن است: «وَ إِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُواْ لَهُ وَأَنصِتُواْ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ» (هنگامی که قرآن خوانده میشود گوش فرا دهید و خاموش شوید) و به همین دلیل است که وقتی امام جماعت مشغول قرائت است مءمومین باید ساکت باشند و گوش کنند.
بعد از چند مرتبهای که آیه را تکرار کرد و میخواست وضع نماز را به هم زند، حضرت علی(ع) این آیه را خواند: «فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لَا یُوقِنُونَ» (صبر کن، وعده خدا حق است و فرا خواهد رسید. این مردم بی ایمان و یقین، تو را تکان ندهند و سبکسارت نکنند) دیگر اعتنا نکرد و به نماز خود ادامه داد.